Page 18 - (کیهان لندن - سال سى و سوم ـ شماره ۱۷۶ (دوره جديد
P. 18

‫آخرین ویدئوهای خبری در لنز ایران‬                                                      ‫‪KAYHAN LONDON ONLINE‬‬                                                                       ‫آگهی در کیهان آگاهی م ‌یآورد‬

          ‫‪www.lenziran.com‬‬                                                                                                                                                                        ‫نشانی سایت‪:‬‬
                                                                                                                                                                                  ‫‪www.kayhan.london‬‬
                                                       ‫سالس ‌یوپنجم(دورۀجدید)ـ شماره‪176‬ـجمعه ‪9‬شهریورماه‪1397‬خورشیدی‬
                                                                                                                                                                                                  ‫روابط عمومی‪:‬‬
                                                                                      ‫‪ 19‬ذوالحجه ‪ 1439‬قمری ـ ‪ 31‬اوت ‪ 2018‬میلادی‬                                                   ‫‪[email protected]‬‬

                                              ‫‪Page 18‬‬                                 ‫‪No.176 Friday 31 August 2018‬‬                                                      ‫صفحه ‪18‬‬                 ‫آگهی و تبلیغات‪:‬‬
                                                                                      ‫‪P.O. Box 435,Old Brompton Road 2,London, SW7 3DQ‬‬                                            ‫‪[email protected]‬‬
                                                                                      ‫‪Tel: +(44)-(0)20 3633 3684 Fax: +(44)-(0)20 3633 3685‬‬
                                                                                      ‫‪e-mail: [email protected] - www.kayhan.london‬‬                                                                 ‫سردبیری‪:‬‬
                                                                                                                                                                                 ‫‪[email protected]‬‬

‫آخری حتی به قیمت جان صدهاهزار‬                                                                                                                                                                                    ‫آرمین لنگرودی ـ مفاهیم «خلق»‪،‬‬
‫نفر در طول جنگ هشت ساله ایران و‬
‫عراق تمام شد‪ .‬توجیه این ب ‌یکفایتی با‬                                                                                                                                                                            ‫«توده» یا «مردم» از نظر سیاسی‬
‫بهانه «توطئ ‌هچینی دشمن» نیز برای‬
                                                                                                                                                                                                                 ‫مفاهیمی کلی‪ ،‬کشدار و مبهم هستند‪.‬‬
            ‫ما آنچنان بیگانه نیست‪.‬‬
‫اینگونه است که حتی یک دمکراسی‬                                                                                                                                                                                    ‫این مفاهیم به مثابه «مجموع ‌های» از‬
‫نیز برای جلوگیری از اضمحلال‪،‬‬
‫احتیاج به کنترل مداوم ُرک ‌نهای خود‬                                                                                                                                                                              ‫گرو‌ههای مختلف انسانی به حساب‬
‫را پیدا م ‌یکند‪ ،‬امری که به عنوان‬
‫نمونه در سیست ‌مهای آزاد‪ ،‬خود را‬                                                                                                                                                                                 ‫م ‌یآیند‪ ،‬که در واقع با منافع و نیازهای‬
‫در ترکیب پارلمان ‪ ،‬قوه قضائیه ‪،‬‬
‫دولت و مقام ریاست جمهوری (و یا‬                                                                                                                                                                                   ‫صنفی و سیاسی متفاوت از یکدیگر‬
‫مقام نظارتی سلطنتی)‪ ،‬که مستقل‬
‫از همدیگر بوده و همزمان یکدیگر را‬                                                                                                                                                                                ‫تمیز داده م ‌یشوند‪ .‬از آنجا که هر‬
‫کنترل م ‌یکنند‪ ،‬قابل مشاهده است‪.‬‬
‫غلبه هر یک از این نهادها بر دیگران‪،‬‬                                                                                                                                                                              ‫کدام از ما جزیی از این واژ‌هها به‬
‫به معنی مرگ دمکراسی است‪ .‬همین‬
‫سیستم را ما در ُرم باستان هم نظار‌هگر‬                                                                                                                                                                            ‫شمار م ‌یرویم‪ ،‬فرهنگ سیاسی رایج‬
‫بودیم‪ ،‬که در نهادهایی همچون‬
‫«نمایندگان عوام» (‪tribunus‬‬                                                                                                                                                                                       ‫(اعم از رسمی یا اپوزیسیون)‪ ،‬برای‬
‫‪« ،)plebis‬قیص ِر» انتخابی و مجلس‬
‫اشرافی «سنا» تعریف م ‌یشد‪ .‬پیروزی‬                                                                                                                                                                                ‫جلب هرچه بیشتر آرای ما‪ ،‬با ربط‬
‫«سزار» (‪)Gaius Iulius Caesar‬‬
‫در به دست گرفتن قدرت سیاسی‪ ،‬به‬                                                                                                                                                                                   ‫دادن موضوعات مطلوب خود به أین‬
‫معنی شکست این سیستم و گذار آن‬                                                                                                                                                                                    ‫مفاهیم‪ ،‬آنها را اخلاقاً توجیه شده‬
‫به یک سیستم سلطنتی خودکامه بود‪.‬‬
‫در مورد ایران‪ ،‬قِدا َست «ولایت فقیه»‪،‬‬                                                                                                                                                                                       ‫وانمود م ‌یدارد‪.‬‬
‫نمایش چاکرصفتی تمامی ارگا ‌نهای‬
‫دیگر حکومتی همچون مقننه‪ ،‬اجرائیه‬              ‫در باره دمکراسی و ُش َبهات‬                                                                                                                                         ‫واژ‌ه ِی «مردم» مجموع ‌های از‬
‫و قضائیه است که در ببن آنها دو مقوله‬                ‫فریبند ‌هی آن‬
‫«خودسری» و «استقلال» آگاهانه با‬                                                                                                                                                                                  ‫گرو‌هها‪ ،‬طبقات و لای ‌ههای اجتماعی را‬

         ‫یکدیگرمغشوشم ‌یگردند‪.‬‬                                                                                                                                                                                   ‫در بر م ‌یگیرد که منافعشان اگر متضاد‬
‫تمامی پدید‌ههای اطراف ما در حال‬
‫تغییر متناوب هستند‪ .‬این امر شامل‬                                                                                                                                                                                 ‫و نافی یکدیگر نباشد‪ ،‬حداقل مشکل با‬
‫«مردم» و تمامی نهادهای ساخته‬
‫دست آنها نیز م ‌یشود‪ .‬در یک جامعه‬                                                                                                                                                                                           ‫یکدیگرتشابهپیدام ‌یکند‬
‫پویا‪ ،‬ما متناوباً شاهد تبدیل جریانات‬
‫اقلیت به اکثریت (و برعکس) هستیم‪.‬‬                                                                                                                                                                                 ‫اگرچه این مفاهیم همگی «اسم‬
‫دقیقاً همین فاکتور معرف «مردمی»‬
‫بودن دمکراسی است‪ ،‬که پی ‌ششرط‬                                                                                                                                                                                    ‫جمع» هستند‪ ،‬در زبان پارسی اما‬
‫آن وجود زمینه این دگردیسی به‬
‫صورت آزاد ‌یهای کامل و تضمی ‌نشده‬                                                                                                                                                                                ‫این کلمات م ‌یتوانند (بر مصداق‪:‬‬
‫اجتماعی است‪ .‬به همین دلیل است که‬
‫برچسب اکثریت و یا اقلیت سیاسی در‬                                                                                                                                                                                 ‫اشتباه مورد قبول همه‪ ،‬اشتباه به‬
‫یک جامعه آزاد به گرو‌ههای مذهبی‪،‬‬                                                                                                                                                                                 ‫شمار نم ‌یآید) مجدداً بنا بر قواعد‬
‫نژادی و یا ملی نم ‌یچسبد‪ ،‬چرا که این‬
‫فاکتورها معرف گرای ‌شهای اجتماعی‬                                                                                                                                                                                 ‫دستوری جمع بسته شوند‪ :‬مردمان و‬
‫و سیاسی انسا ‌نها نبوده و مضافاً اینکه‪،‬‬
‫زمان و ماهیت تغییر آنها به دست‬                                                                                                                                                                                   ‫یا خل ‌قها‪ .‬اگر تنها ما به معانی لغوی‬
‫حاکمان قابل کنترل است‪ .‬بنابر این‬
‫دمکراسی صرفاً حکومت «کثیری از‬                 ‫م ‌یشود که قشر ( َد َهک) ضررکننده‪،‬‬      ‫و «مردم» تمایز قائل بودند بطوری که‪،‬‬       ‫حفظ منافع مشترک اجتماعی است‪.‬‬            ‫این موضوع توجه ما را به یک نکته‬          ‫این واژ‌هها رجوع کنیم‪ ،‬به عنوان نمونه‬
‫مردمان» و تحمیل منویات آن بر اقلیت‬            ‫آن قشری باشد که وزن ‌هی کوچکتری‬         ‫حکومت عوام (‪ )Ochlocracy‬نقطه‬              ‫به همین دلیل این سیستم‪ ،‬حکومت‬           ‫پای ‌های دیگر معطوف م ‌یدارد و آن‬
‫نیست‪ .‬بلکه اقدامات این اکثریت برای‬            ‫را در ترازوی انتخابات نمایشی عوام‬       ‫مقابل دمکراسی شناخته م ‌یشد[‪.]۳‬‬           ‫«مردم رنجبر»‪ ،‬حکومت «خل ‌قها»‬           ‫اهمیت واژ‌هها و مفاهی ِم ویژ‌هی آنها‬     ‫«خلق» به معنی «آفرینش» م ‌یباشد‪،‬‬
‫پیشبرد (اجرایی) احسن یک قرارداد‬               ‫داراست‪ .‬آوردن فیزیکی پول نفت بر‬         ‫واژه «اُک ُلکراسی» را تاری ‌خنویس یونانی‬  ‫و یا «مستضعفین» نیست‪ ،‬بلکه یک‬           ‫در ساختار یک جهانبین ِی اجتماعی‬
‫اجتماعی و حقوقی (مشمول آزادی‬                  ‫سر سفره مردم‪ ،‬سوخت رایگان و یا وام‬      ‫«پولیبیوس» (‪ )Polybius‬در قرن‬              ‫«تفاهم» (‪ )consensus‬بر سر یک‬            ‫است که اکثراً بر بستر یک چهارچوب‬         ‫که در رابطه با موضوع مورد بررسی‬
‫بیان‪ ،‬مطبوعات‪ ،‬تشکیلات‪ ،‬تجمع‪،‬‬                 ‫بانکی بدون بهره‪ ،‬مثا ‌لهای کلاسیک‬       ‫دوم پیش از میلاد به معنی «نسخ ‌هی‬         ‫«قرارداد عادلانه» مابین همه گرو‌ههای‬    ‫مشخص آفریده و فهمیده م ‌یشوند‪.‬‬           ‫ما‪ ،‬احتمالاً به (نوع انسان ِی) موجودی‬
‫انتخاب در زیر سایه امنیت اجتماعی‪،‬‬             ‫برای این اعمال ب ‌یپایه‪ ،‬پوپولیستی‬      ‫فاس ‌دشد‌هی دمکراسی» در لغ ‌تنامه‬                                                 ‫«اید‌هها بدون محتوا پوچ هستند‪،‬‬           ‫اشاره دارد که توسط یک «خالق»‬
‫فردی و شهروندی و غیره) است که‬                 ‫و فرص ‌تطلبانه هستند‪ .‬مثا ‌لهای‬         ‫سیاسی یونان اضافه کرد و این به آن‬                      ‫مختلفمردمم ‌یباشد‪.‬‬         ‫دیدگا‌هها بدون واژ‌هها کور» (امانوئل‬
‫مشمول همگان و از جمله گرو‌ههای‬                ‫پیچید‌هتر دیگر برای این سیاست‬           ‫معنی بود که در این سیستم‪ ،‬منافع‬           ‫به عنوان نمونه‪ ،‬حکومت اسلامی‬            ‫کانت)[‪ .]۲‬این به آن معنی است‪،‬‬            ‫آفریده شده است‪ .‬با این برداشت‪ ،‬واژه‬
‫در اقلیت نیز م ‌یشود‪ .‬نبود آزاد ‌یهای‬         ‫همانا چاپ ب ‌یرویه پول‪ ،‬دستکاری‬         ‫اجتماعیبهنفع«سودجوی ‌یهای»افراد‬           ‫حتی از روز نخست و با وجود داشتن‬         ‫که بدون آگاهی از چها چوب یک‬
‫اجتماعی‪ ،‬خود متقابل ًا دلیلی برای‬             ‫در سیستم بانکی و به خدمت گرفتن‬          ‫کل ّاش و فاسد از طریق بسیج «عوام»‬         ‫بیشتر از ‪ ۹۰‬درصد آرای «مردم» هم‪،‬‬        ‫ایدئولوژی‪ ،‬درک سطحی یک واژه‬              ‫«خل ‌قها»بایستیبهتفاوت‪،‬ناهمگونی‬
‫وجود ُکنترل «ذهنیت جمعی» است‪.‬‬                 ‫آن توسط سیستم سیاسی و یا ازدیاد‬         ‫و سوء استفاده از انگیز‌ههای آنها از بین‬   ‫نم ‌یتوانست یک حکومت مردمی‬              ‫منتسب به آن م ‌یتواند به یک سوء‬
‫اکثریتی که در غیاب این حقوق و‬                 ‫بده ‌یهای خارجی (وا ‌مهای خارجی)‬        ‫م ‌یروند‪ .‬در واقع حکومت عوام‪ ،‬به علت‬      ‫یا ملی باشد‪ ،‬چرا که خود را تنها به‬      ‫تفاهم بیانجامد‪ .‬این مسئله دامنگیر‬        ‫و نابرابری «آفرینش» در همان آغاز‬
‫آزاد ‌یهاشکلبگیرد‪،‬اکثریتیدروغین‬               ‫یک کشور هستند‪ ،‬که همگی صرفاً‬            ‫ُشبهه «مردمی» خود‪ ،‬تهدیدی است‬             ‫خرافات «اسلام شیعه»‪ ،‬به عنوان‬           ‫بسیاری از واژ‌ههایی است‪ ،‬که در زبان‬
                                              ‫برای راضی نگهداشتن مقطعی و تغذیه‬        ‫که همواره دمکراسی را بدرقه م ‌یکند‪.‬‬       ‫تنها مخرج مشترک موهوم «مردم»‬            ‫پارسی از زبا ‌نهای دیگر به عاریه گرفته‬   ‫«خلقت» رجوع دهد‪ :‬آفرید‌ههای‬
                 ‫و ساختگی است‪.‬‬                ‫(نسل موجود) عوام‪ ،‬به عنوان پایه این‬     ‫هرودوت هم بین حکومت مثبت‬                  ‫ایران‪ ،‬محدود م ‌یکرد‪ .‬این حکومت‪،‬‬        ‫م ‌یشوند و بسیاری از روشنفکران تنها‬
                                              ‫حکومت انجام م ‌یگیرند‪ ،‬که بعضاً‬         ‫و منفی «توده» فرق م ‌یگذاشت‪.‬‬              ‫همانطور که خود‪ ،‬خود را م ‌ینامد‪ ،‬یک‬     ‫سعی در ترجمه و برگرداندن «لغوی»‬          ‫ناهمگون‪ .‬جالب است که استفاده از‬
                     ‫پانوی ‌سها‪:‬‬              ‫همانطور که ما در یونان و آرژانتین‬       ‫همینطور به عقیده افلاطون به قدرت‬          ‫«حکومت اسلامی» است‪ :‬نه یک کلمه‬          ‫آنها به زبان خود را داشت ‌هاند‪ .‬از جمله‬
                                              ‫شاهدش بود‌هایم‪ ،‬نهایتاً به ورشکستگی‬     ‫رسیدن «حکومت عوام» به منزله‬               ‫بیشتر و نه یک کلمه کمتر! حکومتی‬         ‫این مفاهیم همین معنی «دمکراسی»‬           ‫این مفهوم در زمان ما بیشتر توسط‬
‫‪ )۱‬لسان العرب‪َ :‬خ َلف‪ :‬الولد الصالح‬           ‫اقتصادی یک کشور منتهی م ‌یشود‪.‬‬          ‫«شکست دمکراسی» است‪ .‬همین‬                  ‫که در همان آغاز و بلافاصله پس از‬        ‫است که در رابطه با یک سیستم‬
                                              ‫طنز تاریخ در مورد یونان این است‪،‬‬        ‫امر زمین ‌های است برای تمایز گذاردن‬       ‫سوء استفاده از «رفراندوم» عوامان ‌هاش‪،‬‬  ‫حکومتی به این ُگمان دامن م ‌یزند‪،‬‬        ‫«چپ» صورت م ‌یگیرد‪ ،‬یعنی همان‬
‫(پس ِر شایسته)‪ .‬فرهنگ عمید‪ :‬خلافت‪:‬‬            ‫که «چپ ضد سرمای ‌هداری» این‬             ‫ژان ژاک روسو میان خواست عمومی‬             ‫با تثبیت «ولایت فقیه» در مانیفست‬        ‫که گویا دمکراسی به هر سیستمی‬
                       ‫جانشینیپیامبر‪.‬‬         ‫کشور‪ ،‬مجری سیاس ‌تهای ناخوشایند‬         ‫(‪ )volonté générale‬و منافع‬                ‫خود‪ ،‬ماهیت استبداد ‌ی خود را آشکارا‬     ‫گفته م ‌یشود‪ ،‬که تنها با مشارکت‬          ‫جریانی که بنا بر شعارهای اعتقادی‬
                                              ‫بانک جهانی برای به انجام رساندن‬                                                   ‫به نمایش گذاشت و واژه «جمهوری» را‬       ‫(‪ )Participation‬مردم و یا عوام و‬
‫‪Gedanken ohne Inhalt )۲‬‬                       ‫سیاست «ریاضت اقتصادی» و نجات‬                 ‫انفرادی (‪.)volonté de tous‬‬           ‫به یک دکوراسیون فریبنده تبدیل کرد‪.‬‬      ‫بدون توجه به چهارچوب و نحوه انجام‬        ‫خود‪ ،‬بایستی به لزوم «برابری»‪،‬‬
‫‪sind leer, Anschauungen ohne‬‬                  ‫سرمای ‌هداری این کشور از نابودی‬         ‫همگانی شدن حق رأی عمومی در‬                ‫این حکومت‪ ،‬برعکس آنچه برخی ادعا‬         ‫این مشارکت‪ ،‬شکل م ‌یگیرد‪ .‬از آنجا‬
                                              ‫شد[‪ .]۵‬این پروسه ورشکستگی‬               ‫قرن بیستم و احراز صلاحیت «عوام»‬           ‫م ‌یکنند‪ ،‬به یکباره از آسمان به زمین‬    ‫که دمکراسی هرگز مشغله اسلام و‬            ‫وجود جامعه «طبقاتی» و عدم وجود‬
                ‫‪.Begriffe sind blind‬‬          ‫م ‌یتواند در مورد ایران یا ونزوئلا‪ ،‬به‬  ‫برای شرکت در انتخابات‪ ،‬صرفاً‬              ‫نیافتاد‪ ،‬بلکه محصول شعور اجتماعی و‬      ‫استبداد نبوده است‪ ،‬بایستی آدرس‬
     ‫‪ )۳‬به آلمانی‪Pöbelherrschaft :‬‬            ‫علت وجود ثروت نفت‪ ،‬کمی به تأخیر‬         ‫با رسیدن به بلوغ سنی‪ ،‬انگیز‌های‬           ‫ذهنیت جمعی جامعه ایرانی در دهه‬          ‫اولیه این برداشت در ایران را در جنبش‬     ‫«خالق» اذعان داشته باشد‪ .‬اما این‬
‫‪ )۴‬مرغ غافل م ‌یخورد دانه ز دامـ‬              ‫اُفتد ولی همانطور که سیاس ‌تهای‬         ‫بزرگ برای دستکاری کردن افکار‬              ‫پنجاه خورشیدی بود‪ .‬به همین دلیل‬         ‫لیبرال‪ -‬ملی و روشنفکری چپ جست‬            ‫فرهنگ عمیقاً مذهبی چپ برای ما‬
                                              ‫ترامپ نشان م ‌یدهد‪ ،‬ایرا ِن ناتوان از‬   ‫عمومی‪ ،‬اعمال نفوذ و (سوء) استفاده‬         ‫بهترین واژه تعریف کننده این رژیم‪،‬‬       ‫که با استفاده از این واژ‌هها‪ ،‬مقاصد‬
     ‫ه ‌مچو اندر دام دنیا این عوام (مولانا)‪.‬‬  ‫فروش نفت‪ ،‬حتی در کوتا‌همدت چیزی‬         ‫از غریز‌ههای اولیه این جماعت برای‬         ‫نه حکومت مردمی‪ ،‬بلکه «حکومت‬             ‫سیاسی ویژ‌ه خود را دنبال م ‌یکردند‪.‬‬      ‫آنچنان بیگانه نیست‪ ،‬چرا که فعالان‬
                                                                                      ‫پیشبرد مقاصد گروهی بود‪ .‬یکی از‬            ‫عوام» است که در جریان رشد طبیعی‬         ‫همانطور که در بالا اشاره شد‪ ،‬واژ‌ه ِی‬
‫‪ )۵‬باید توجه داشت که حزب یونانی‬                   ‫بهتر از افغانستان نخواهد بود[‪.]۶‬‬    ‫خصیص ‌ههای پای ‌های حکومت متکی بر‬         ‫خود (و سه ‌مطلبی گردانندگان آن از‬       ‫«مردم» مجموع ‌های از گرو‌هها‪ ،‬طبقات‬      ‫کشته شده چپ نیز‪ ،‬چنانکه م ‌یدانیم‪،‬‬
                                              ‫بدین ترتیب تمامی سیست ‌مهای‬             ‫عوام‪ ،‬عقلانی نبودن و با بهتر بگوییم‬       ‫گتجینهمالیانقلاب)راهیبجزمنتهی‬           ‫و لای ‌ههای اجتماعی را در بر م ‌یگیرد‬
‫«سیریزا» (‪ )ΣΥΡΙΖΑ‬یک اتحادیه‬                  ‫شناخته شده حکومتی خطر امحاء‬             ‫کلاشانه بودن سیاس ‌تهای آن است‪.‬‬           ‫شدن به حکومت مشتی «خواص»‬                ‫که منافعشان اگر متضاد و نافی یکدیگر‬                 ‫«شهید» به شمار م ‌یآیند‪.‬‬
‫از جریانات چپ تندرو بود‪ ،‬که خود را‬            ‫خود را با خود یدک م ‌یکشند‪ ،‬که اگر‬      ‫سیاستی که بر پایه انداختن مخارج‬                                                   ‫نباشد‪ ،‬حداقل مشکل با یکدیگر تشابه‬
                                              ‫مجدانه و پیوسته علیه آن اقدامی نشود‬     ‫یک قشر (معمولاً بزرگتر یا یک‬                                   ‫فاسدنیافت‪.‬‬         ‫پیدا م ‌یکند‪ .‬یعنی اگر ما بخواهیم از‬     ‫همانطور که م ‌یبینیم‪ ،‬تنها توسل به‬
‫مانند چپ ایران «ضد امپریالیست»‪« ،‬ضد‬           ‫آنسیستمحکومتیرابهفسادخواهند‬             ‫نسل) به گردن اقشار دیگر (معمولاً‬          ‫در زبان فارسی بین دو واژه «عوام»‬        ‫علایق مشترک همه این لای ‌ههای‬            ‫معانی لُ َغو ِی اینگونه مفاهیم نم ‌یتواند‬
                                              ‫کشاند‪ :‬از جمله این خطرها م ‌یتوان‬       ‫کوچکتر و یا نسل بعدی) و سودجویی‬           ‫و «مردم» فرق گذارده م ‌یشود‪ ،‬به این‬     ‫اجتماعی صحبت کنیم‪ ،‬بایستی در‬
‫سرمای ‌هداری»و«ضداستعماری»م ‌ینامید‪.‬‬          ‫از خطر «استبداد» برای رژی ‌مهای‬         ‫شخصی مبتنی از این شرایط است‪.‬‬              ‫معنی که‪ ،‬عوام همان تود‌هی «ناآگاه‪،‬‬      ‫سطح کلیات محدود بمانیم‪ ،‬و این‬            ‫همیشه ما را به درک کامل موارد‬
                                              ‫ت ‌کنفره «سلطنتی»‪ ،‬خطر حکومت‬            ‫دلایل دستیازی حکومت عوام به این‬           ‫ب ‌یکفایت‪ ،‬ب ‌یسواد و کوت ‌هبین» شمرده‬  ‫امر برای تشکیل یک سیستم سیاسی‬
‫اینخصیص ‌هها‪،‬اینحزبراازدیگراحزاب‬              ‫«اُلیگارشی» (ثروتمندان فاسد) برای‬       ‫سیاس ‌تها اولاً در ب ‌یکفایتی آن و دوماً‬  ‫م ‌یشود‪ .‬این برداشت شاید به این‬         ‫«خردمند» به منظور اداره یک جامعه‬         ‫استفاده آنها یاری دهد‪ .‬برخی از این‬
‫(بخش ًا در کشور خود حاکم) «سوسیال‬             ‫سیستم «آریستوکراسی» (اشرافی) و‬          ‫در نیاز این حکومت به موجودیت‬              ‫علت باشد‪ ،‬چون سطح متوسط دانش‬            ‫عادلانه و مدرن‪ ،‬بسیار نارساست‪.‬‬
                                              ‫خطر «اُک ُلکراتی» برای «دمکراسی»‬        ‫گسترده این قشر‪ ،‬به عنوان پایگاه‬           ‫سیاسی «عمومی»‪ ،‬بنا بر وسعت و‬            ‫برای رسیدن به یک سیستم سیاسی‬             ‫واژ‌هها را م ‌یبایستی بیشتر بر بستر‬
‫دمکرات» اروپایی تمیز م ‌یدادند‪.‬‬               ‫نام برد‪ .‬سرنوشت سوسیالیسم روسی‪،‬‬         ‫اجتماعی خود نهفته است‪ .‬یک نمونه‬           ‫گستردگیمعلوماتاجتماعیسنجیده‬             ‫مدرن‪ ،‬بایستی ساخت ‌های را عرضه‬
                                              ‫تجربه چگونگی تبدیل آریستوکراسی‬          ‫پی ‌شپاافتاده این سیاست در مورد‬           ‫م ‌یشود و این فاکتور در جامع ‌هی‬        ‫کرد که به معنی «همگرایی» و اتفاق‬         ‫اجتماعی و حتی تاریخی آنها مورد‬
‫‪ )۶‬در مورد ایران‪ ،‬در شرایط انزوای‬             ‫به یک حکومت اُلیگارشی مالی است‪.‬‬         ‫ایران تقسیم پول به شکل «رایانه»‬           ‫ایرانی دوران انقلاب بسیار پایین بود‪.‬‬    ‫نظر در چهارچوبی که فراسوی این‬            ‫بررسی قرارداد‪ .‬به عنوان نمونه‪ُ :‬فرم‬
                                              ‫همزمان حکومت استبداد ِی اکثر‬            ‫نقدی و به منظور دامن زدن به توهم‬          ‫یکی از مشخصات ذاتی حکومت‬                ‫تمایلات صنفی و سیاسی گوناگون‬
‫بی ‌نالمللی‪ ،‬آینده پشتیبانی جهانی برای‬        ‫رژی ‌مهای سلطنتی در آفریقا و آسیا هم‬    ‫«تقسیم ثروت» است که به نوبه خود‬           ‫عوام‪ ،‬عامل قانو ‌نگریزی است‪ ،‬چرا‬        ‫باشد‪ ،‬فهمیده م ‌یشود‪ :‬سیستمی که‬          ‫حکومت ِی «خلافت»‪ ،‬ریشه خود‬
                                              ‫فساد حکومت ت ‌کنفره شاهانه را نشان‬      ‫مانع از استفاده بهینه از یک سرمایه‬        ‫که هر لایه این قشر‪ ،‬در تلاش معاش‬        ‫لزوماً در صدد ارضای تمام ِی منافع‬        ‫را از کلمه عربی « َخلَف» به معنی‬
‫خروج از مخمصه ورشکستگی‪ ،‬آنقدرها‬               ‫م ‌یدهد‪ .‬یک نمونه دیگر از پای گرفتن‬     ‫اجتماعی در خدمت تولید و همچنین‬            ‫روزمره خود‪ ،‬تنها به منافع بلافاصله‬      ‫یک طبقه مشخص نبوده‪ ،‬ولی زمینه‬
‫هم اُمیدبخش نخواهد بود‪ ،‬چرا که سهم‬            ‫«حکومت عوام» در زمان ما‪ ،‬حکومت‬          ‫یک عامل مهم در رشد تورم مالی‬              ‫خود (که طبیعتاً به معنی دستیازی‬         ‫را برای فعالی ‌تهای آزادانه اجتماعی‬      ‫فرزند (پسری) م ‌یگیرد‪ .‬ولی چنانکه‬
                                              ‫فعلی اردوغان در ترکیه است‪ ،‬که توهم‬      ‫است‪ ،‬که متعاقباً بنوبه خود موجب‬           ‫به منافع لای ‌ههای دیگر م ‌یباشد) نظر‬   ‫همه طبقات برای رسیدن بهینه به این‬
‫و تأثیر اقتصاد ایران در صحنه بی ‌نالمللی‬      ‫بنای اولین «دولت مدرن و دمکراتیک»‬       ‫تشدید فلاکت اقتصادی جامعه‬                 ‫داشته و از این رو تمایلی برای محدود‬     ‫منافع (مشروع) آماده م ‌یکند (مانند‬       ‫م ‌یدانیم‪ ،‬این واژه یک مفهوم حکومتی‬
                                              ‫در یک کشور اسلامی را در همان آغاز‬       ‫م ‌یشود‪ .‬این اقدام تا به حال تنها و‬       ‫کردن فعالی ‌تهای خود توسط قانون‬         ‫آزادی ایجاد نهادهای صنفی و سیاسی‬
‫و همچنین خطر ناشی از سقوط آن برای‬             ‫در نطفه خفه و به گور کرد‪ .‬ب ‌یلیاقتی‬    ‫تنها به منزله «باج دادن» به عوام و‬        ‫یا یک قرارداد اجتماعی ندارد‪ .‬آنجا‬       ‫طبقاتی برای رسیدن به اهداف‬               ‫است و سرمنشاء خود را از دورانی دارد‪،‬‬
                                              ‫«عوام» در امر مدیریت اقتصادی‪،‬‬           ‫به منظور خرید رضایت آنها در جهت‬           ‫که حاکمیت قانون معنی خود را از‬          ‫خود)‪ .‬همچنین این سیستم‪ ،‬مانع از‬
        ‫بازار جهانی نزدیک به صفر است‪.‬‬         ‫اجتماعی و حتی نظامی‪ ،‬امری است‬           ‫متوقف کردن نیروهای مخالف رژیم‬             ‫دست م ‌یدهد‪ ،‬جایی برای اخلاقیات‬         ‫زیرپا نهادن منافع عمومی بوده و در‬        ‫که سیستم حکومتی عر ‌بها (از دوران‬
                                              ‫که ما در هیبت «حکومت» اسلامی‬            ‫بوده است[‪ .]۴‬و اگر زمانی هم صحبت‬          ‫اجتماعی (اتیکت) نبوده و جولا ‌ن دادن‬    ‫نتیجه تنها یک سیستمی در خدمت‬
                                              ‫به اندازه کافی تجربه کرد‌هایم‪ ،‬که این‬   ‫از قطع یارانه به میان م ‌یآید‪ ،‬توجه‬                                                                                        ‫میانی حکومت عباسیان) خود را به‬
                                                                                                                                   ‫گرو‌ههای زور و فشار آغاز م ‌یشود‪.‬‬
                                                                                                                                ‫یونانیانباستاننیزبیندوواژه«عوام»‬                                                 ‫عنوان «حکومت وارثان یک پیامبر»‬

                                                                                                                                                                                                                 ‫در یک سیستم «وراثت ِی خانوادگی»‬
                                                                                                                                                                                                                 ‫تعریف و تثبیت کرد‪ ،‬یعنی جانشینی‬

                                                                                                                                                                                                                 ‫یک حاکم توسط «فرزند مذکر و‬

                                                                                                                                                                                                                 ‫شایسته» او (سلسله‪ .)dynasty :‬تا‬
                                                                                                                                                                                                                 ‫آن زمان حاکمان عرب (مروانیان‪ ،‬یا‬
                                                                                                                                                                                                                 ‫به گفت ‌های‪ :‬اُمویان) به خانواده پیامبر‬

                                                                                                                                                                                                                 ‫اسلام (که به صورت امروزی شناخته‬

                                                                                                                                                                                                                 ‫نم ‌یشدند‬  ‫وش ادهساسهاًمفرنبهنودگ)ی‪ُ ،‬منکَته َسبرب‬
                                                                                                                                                                                                                 ‫مبنای آن‪،‬‬

                                                                                                                                                                                                                 ‫بازماندگان یک پیامبر بتوانند بطور‬

                                                                                                                                                                                                                 ‫«اتوماتیک» خود به پیامبر و یا رهبر‬

                                                                                                                                                                                                                 ‫تبدیل گردند‪ ،‬وجود نداشت‪ .‬حکومت‬

                                                                                                                                                                                                                 ‫عباسیان (منتسب به بازماندگان‬

                                                                                                                                                                                                                 ‫عموی محمد‪ ،‬عباس) و پدیده‬

                                                                                                                                                                                                                 ‫«علی» (همچنین منتسب به عموی‬

                                                                                                                                                                                                                 ‫دیگر محمد‪ ،‬اب ‌یطالب و بازماندگان‬

                                                                                                                                                                                                                 ‫پسر ‌یاش به عنوان امامان معصوم)‪،‬‬

                                                                                                                                                                                                                 ‫هر دو نتیجه ایرانی شدن دین عربی‬

                                                                                                                                                                                                                 ‫و تأثیرگذاری این فرهنگ (سلسله)‬

                                                                                                                                                                                                                 ‫سلطنتی بر حاکمیت عر ‌بها بودند‬

                                                                                                                                                                                                                 ‫[‪ .]۱‬بدین وسیله واژ‌هها ِی «خلیفه‬

                                                                                                                                                                                                                 ‫و خلافت» با استفاده از این دیدگاه‪،‬‬

                                                                                                                                                                                                                 ‫مفهوم خود را عمی ‌قتر م ‌ینمایند و ما‬

                                                                                                                                                                                                                 ‫امکان م ‌ییابیم یک دوران تاریخی را‬

                                                                                                                                                                                                                 ‫توسط آنها بهتر درک کنیم‪.‬‬
   13   14   15   16   17   18