Page 17 - (کیهان لندن - سال سى و سوم ـ شماره ۱۸۴ (دوره جديد
P. 17

‫صفحه ‪17‬ـ ‪ Page 17‬ـ شماره ‪1650‬‬
‫جمعه ‪ 26‬اکتبر تا پنجشنبه ‪ 1‬نوامبر ‪2018‬‬

‫نقش کشورهای خارجی هم مهم‬                  ‫از صفحه ‪18‬‬  ‫حکومت درمانده و ناکارآمد ‪...‬‬                                        ‫استانداری فارس تعطیلی پاسارگاد در «روز کوروش»‬
‫است اما بزرگ‏ترین نقش را مردم در‬                                                                                                           ‫را تکذیب کرد‬
‫داخل کشور بازی م ‌یکنند‪ .‬شرایط‬            ‫و مذاکره با اروپایی‪‎‬هاست‪ .‬اما اگر‬          ‫=مقا ‪‎‬مهای آمریکایی در‬
‫فروپاشی حکومت غیرقابل اجتناب‬              ‫برگردیم و الگوی عراق را مقایسه‬             ‫بسیاری از سخنران ‌یهای خود‬           ‫«هموطنان عزیز برای ادای احترام به‬          ‫بهرام پارسایی با اشاره به ب ‌ینتیجه‬      ‫= اطلاعیه‌ای از سوی‬
‫است‪ .‬به هر کجای حکومت نگاه‬                ‫کنیم م ‪‎‬یبینیم هزینه‌های نظامی‬                                                  ‫شخصیت کوروش کبیر و بازدید از این‬           ‫ماندن تلا ‌شهایش برای نامگذاری روز‬       ‫استانداری فارس مبنی بر‬
‫م ‌یکنید فاسد است و نم ‪‎‬یشود آن‬           ‫چقدر سنگین است و در مورد ایران با‬          ‫روی شنیدن صدای مردم ایران‬            ‫مجموعه ارزشمند روزهای دیگری را‬             ‫هفتم آبا ‌نماه به عنوان «روز کوروش»‬      ‫تعطیلی مجموعه پاسارگاد‬
                                          ‫توجه به وسعت خاک و ابعاد جمعیت‬                                                                                             ‫از امنیتی شدن این موضوع انتقاد کرده‬      ‫در روزهای ‪ ۵‬تا ‪ ۷‬آبان ماه‬
                    ‫را نگه داشت‪.‬‬          ‫در صورت تغییر به وسیله‪‎‬ی مداخله‬            ‫و اعترا ‪‎‬ضها و اعتصا ‪‎‬بها تاکید‬                        ‫انتخابنمایند‪».‬‬           ‫و خواستار دخالت شورای عالی امنیت‬         ‫انتشار یافته که پس از چندی‬
‫=چه اندازه احتمال دارد رژیم‬               ‫مستقیم نظامی صورت گیرد هم‬                                                       ‫اندکی بعد اما استانداری فارس اعلام‬                                                  ‫از سوی استانداری تکذیب‬
‫ایران برای فرار از این موقعیت‬             ‫نیروی خیلی زیادی م ‪‎‬یخواهد که در‬           ‫م ‪‎‬یکنند‪ .‬مقام‪‎‬های جمهوری‬            ‫کرد‪« :‬اطلاعیه منتسب به استانداری‬                              ‫ملی شده است‪.‬‬
                                          ‫اختیار آمریکا نیست و هم هزینه مالی‬                                              ‫فارس پیرامون مجموعه جهانی‬                  ‫او همچنین از تلا ‌شهایی برای برگزار‬                      ‫شده است‪.‬‬
‫دست به آتش‏بازی بزند و وارد یک‬            ‫گزافی م ‪‎‬یخواهد که آمریکا آماده‬            ‫اسلامی هم ‪ ۴۰‬سال است دائم‬            ‫پاسارگاد که در شبک ‌ههای اجتماعی در‬        ‫نشدنمراسمروزکوروشخبردادهاست‪.‬‬             ‫= در این اطلاعیه دلیل‬
                                          ‫پرداخت آن نیست و ضرورتی هم‬                                                      ‫حال انتشار است جعلی است و به هیچ‬           ‫پارسایی همچنین از شیو‌ه برخورد‬           ‫تعطیلی پاسارگاد در روزهای‬
‫جنگ شود؟ شبیه کاری که بشار‬                ‫ندارد این هزینه و خطر را بپذیرند‪.‬‬          ‫شعار م ‪‎‬یدهند و از جایگاه‬                                                       ‫دوگانه و استفاد‌ه ابزاری حسن روحانی‬      ‫یادشده «سوء استفاده‬
                                          ‫بنابراین به تشدید روند فروپاشی‬                                                                ‫عنوان صحت ندارد‪».‬‬            ‫از تاریخ و تمدن ایران در مجامع‬           ‫گروهک‌های ضد انقلاب»‬
‫اسد در سوری ‏ه بحران‪‎‬زده کرد و‬            ‫کمک می‪‎‬کنند ولی حرف آخر را‬                 ‫و نقش عظیم آحاد مردم در‬              ‫روز کوروش بزرگ در ‪ ۷‬آبان (‪۲۹‬‬               ‫بی ‌نالمللی چون سازمان ملل متحد‬
                                          ‫در این میان مردم ایران م ‪‎‬یزنند‪.‬‬                                                ‫اکتبر) یک روز رسمی و جهانی در‬              ‫و در عی ‌ن حال ب ‌یاعتنایی به حفظ و‬                ‫اعلام شده است‪.‬‬
‫هفت سال جنگ را ادامه داد اما‬                                                         ‫تصمیم‌گیری‪‎‬ها می‪‎‬گویند‪ .‬در عمل‬       ‫گرامیداشتبنیانگذارونخستینپادشاه‬            ‫حراست این مجموعه ک ‌منظی ِر تاریخ‬        ‫= روز یکشنبه نماینده‬
                                          ‫حکوم ِت درمانده برای‬                                                            ‫شاهنشاهی هخامنشی است‪ .‬بر اساس‬              ‫تمدن جهان به شدت انتقاد کرده است‪.‬‬        ‫شیراز از امنیتی شدن روز‬
     ‫قدرت را هنوز حفظ کرده…‬               ‫بهبود امور هیچ راه حلی‬                     ‫جایگاه مردم ایران در تحولات‬          ‫رویدادنامه نبونعید‪ ،‬هفتم آبان‪ ،‬سالروز‬
‫‪-‬فردی را م ‪‎‬یشناختم که همسر‬                                                                                                                                                                                       ‫کوروش انتقاد کرده بود‪.‬‬
‫و خانواده خوبی داشت‪ .‬همسر‬                                        ‫ندارد‬                               ‫سیاسی کجاست؟‬
‫بدون اینکه به شوهر گفته باشد از‬                                                      ‫‪-‬صحبت از کشوری می‪‎‬کنیم که‬            ‫ورود کوروش بزرگ به بابِل است‪.‬‬              ‫در این میان صبح امروز‪ ،‬س ‌هشنبه اول‬      ‫استانداری فارس انتشار اطلاعی ‌های‬
‫بیماری خود مطلع شد‪ .‬این خانواده‬           ‫مردم ایران باید به زندگی آینده‬             ‫بسیار وسیع است‪ .‬از نظر وسعت‬          ‫این روز در تقویم رسمی به ثبت‬               ‫آبا ‌نماه‪ ،‬اطلاعی ‌های از سوی استانداری‬  ‫مبنی بر تعطیلی پاسارگاد در روزهای‬
‫یک فرزند دختر داشتند که نیازمند‬           ‫فکر کنند‪ .‬در این خان ‏ه کلنگی زندگی‬        ‫خاک شاید سیزدهمین کشور‬               ‫نرسیده و سازمان میراث فرهنگی نیز‬           ‫فارس منتشر شد که از تعطیلی‬               ‫منتهی به «روز کوروش» را جعلی‬
‫کمک مادر بود و شرایط روحی عادی‬            ‫امروزشان تباه شده و باید زیر سقفی‬          ‫بزرگ دنیا محسوب می‪‎‬شود آنهم‬          ‫اقدامی در ای ‌نباره نکرده ولی چند سالی‬     ‫پاسارگاد از ‪ ۵‬تا ‪ ۸‬آبان خبر م ‌یداد‪.‬‬     ‫اعلام کرد‪ .‬یک نماینده مجلس شورای‬
‫نداشت و احتیاج داشت تنگانگ‬                ‫که هر روز نگران فروریختن آن‬                ‫در منطق ‪‎‬های بسیار حساس که‬           ‫است که مردم از نقاط مختلف ایران‬            ‫در این اطلاعیه علت تعطیلی پاسارگاد‬       ‫اسلامی م ‌یگوید حسن روحانی‬
‫مورد مراقبت مادر باشد‪ .‬مادر وقتی‬          ‫هستند زندگی کنند‪ .‬آب آشامیدنی‬              ‫در شمال و جنوب آن دو منبع و‬          ‫برای بزرگداشت یکی از مقتدرترین‬             ‫در روزهای یادشده سوء استفاد‌ههای‬         ‫نامگذاری «روز کوروش» را به شورای‬
‫اطلاع پیدا کرد مرگ او ناگزیر است‬          ‫ندارند و تنور آنها نان درست نم ‪‎‬یکند‬       ‫شاهرگ انرژی وجود دارد و ادامه‬        ‫پادشاهان ایرانی در مجموعه پاسارگاد‬         ‫سیاسی و امنیتی برخی از گروه ‌کهای‬
‫در تصمیم آنی هم خودش را از بین‬            ‫و هزار و یک امکانات اولیه دیگر برای‬        ‫سلامت این دو شاهرگ بر اقتصاد‬         ‫گر ِد ه ‌م م ‌یآیند‪ .‬در جریان برگزاری‬      ‫«ضد انقلاب» عنوان شده و همچنین‬              ‫عالی امنیت ملی ارجاع داده است‪.‬‬
‫برد و هم فرزند را‪ ،‬چون فکر م ‪‎‬یکرد‬        ‫بیشتر مردم وجود ندارد‪ .‬نکته مهمتر‬          ‫و امنیت بقیه دنیا تاثیرگذار است‪.‬‬     ‫روز کوروش در سا ‌لهای گذشته‪،‬‬               ‫تأکید شده است که مسیرهای ورودی‬           ‫«روز کوروش» در حالی طی چند‬
‫بعد از او دیگر امکان حیات عادی‬            ‫که مردم باید فکر کنند اینست که‬             ‫وقتی از هم پاشیدن کشور خیلی‬          ‫همواره فضای امنیتی بر پاسارگاد‬             ‫به این مجموعه توسط راهداری و‬             ‫سال اخیر به موضوعی امنیتی برای‬
‫برای فرزندش وجود ندارد‪ .‬از دید آن‬         ‫در این خانه فرزندی که به دنیا‬              ‫کوچکتر مثل سوریه و عراق می‪‎‬تواند‬     ‫حاکم بوده و عد‌های از شرک ‌تکنندگان‬                                                 ‫حکومت ایران تبدیل شده است‬
‫بانو تصمیمی که گرفت خیراندیشانه‬           ‫آوردند حتی قادر به آموزش دیدن‬              ‫بر امنیت منطقه تاثیر بگذارد طبیعتاً‬                                                ‫نیروی انتظامی مسدود خواهد بود‪.‬‬        ‫که اعتراضات سراسری د ‌یماه سال‬
‫بود ولی کسی‌ که در این مرحله قرار‬         ‫نیست‪ .‬بزرگترین دارایی کشور مثل‬             ‫تغییر حکومت در ایران به سادگی‬                       ‫نیز بازداشت شد‌هاند‪.‬‬        ‫در این اطلاعیه آمده است که‬               ‫گذشته و شعارهای مردمی در حمایت‬
‫م ‪‎‬یگیرد شبیه معتادی است که در‬            ‫بزرگترین ارزش یک خانه‪ ،‬ساکنین‬              ‫و ک ‌مهزینگی تغییرات در عراق‬                                                                                             ‫از پادشاهی‪ ،‬حساسیت حکومت نسبت‬
‫لحظه‌ی نیاز به مواد لازم دسترسی‬           ‫آن هستند و ساکنین امروز در فقر‬             ‫و افغانستان نخواهد بود‪ .‬بنابراین‬                                                                                         ‫به برگزاری مراسم یادبود کورو ‌ش‬
‫ندارد و هر کاری ممکن است انجام‬            ‫و ترس و نگران ‌یاند و امیدی به فردا‬        ‫مقدمات کار متوجه تضعیف بیشتر‬                                                                                             ‫بزرگ در هفتم آبا ‌نماه را بیش از پیش‬
‫دهد و حتی به دیوان ‏ه‌ی زنجیری‬            ‫ندارند‪ .‬جمهوری اسلامی با وضع‬               ‫حکومت و سوق دادن آن به مرحل ‏ه‌ی‬
                                          ‫موجود برای نسل آینده نه برنامه‬                                                                                                                                                       ‫افزایش داده است‪.‬‬
                  ‫تبدیل م ‪‎‬یشود‪.‬‬          ‫و امکانات و نه نیت سرمای ‪‎‬هگذاری‬                              ‫فروپاشی است‪.‬‬                                                                                          ‫در چنین شرایطی بهرام پارسایی‬
‫علت اینکه حکومت‪‎‬ها از جمله‬                ‫دارد‪ .‬حکومت دانشگاه را عق ‪‎‬بتر از‬                                                                                                                                   ‫نمایندهشیرازدرمجلسشورایاسلامی‬
‫اروپایی‌ها با نرمش با نظام جمهوری‬         ‫حوزه قرار می‪‎‬دهد و تعلیمات دینی‬            ‫تلاش دولت ترامپ نزدیکتر‬                                                                                                  ‫روز یکشنبه ‪ ۲۹‬مهرماه اعلام کرد که‬
‫اسلامی برخورد می‪‎‬کنند به این‬              ‫را بالاتر از تعلیمات علمی می‪‎‬بیند و‬               ‫کردن فروپاشی است‬                                                                                                  ‫حسن روحانی نامگذاری روز کوروش‬
‫علت نیست که جمهوری اسلامی‬                 ‫همه تلاش آن در خدمت پیشبرد‬                                                                                                                                          ‫در تقویم رسمی کشور را به شورای‬
‫حکومت مورد پسند اروپای ‪‎‬یهاست‬             ‫مسائل عقیدتی خودش است‪.‬‬                     ‫حکومت ایران ‪ ۳۵‬سال هرگز رو به‬                                                                                            ‫عالی امنیت ملی ارجاع داده است‪.‬‬
‫یا قصد نگه‪‎‬داشتن آن را دارند‪ .‬هیچ‬         ‫جمهوری اسلامی با علم امروز روی‬             ‫جلو حرکت نکرده و دائم به تضعیف‬
‫کجای این حکومت با معیارهای‬                ‫موافقت ندارد‪ .‬با این توصیفات‪ ،‬مردم‬         ‫خود و تخریب آن خانه کلنگی که‬
‫زندگی در غرب همخوانی ندارد‪.‬‬               ‫برای فردا فرزندان خود را به عنوان‬          ‫مثال زدم اقدام کرده‪ ،‬اما چون ذخایر‬
‫ولی آنها نگران هستند مبادا این‬            ‫عامل مولّد از دست می‪‎‬دهند‪ .‬به این‬          ‫زیادی در این خانه بود سقف آن‬
‫زنگ ِی مست در شرایط فروپاشی‬               ‫ترتیب جوانان امیدی به فردا ندارند‪.‬‬         ‫نسبتاً محکم و ستو ‪‎‬نها پایدار بودند‬
‫آسی ‪‎‬بهایی بزند که به همسای ‪‎‬هها و‬        ‫مردم باید به جم ‪‎‬عبندی برسند که‬            ‫و این تخریب خیلی به چشم نیامد‪.‬‬
‫صلح دنیا لطمه بخورد‪ .‬این امکان‬            ‫یک روزی امکان دارد این ساختمان‬             ‫در دولت اوباما به این فکر بودند که‬
‫وجود دارد که اگر جمهوری اسلامی‬            ‫فروبریزد و خطرهای امنیتی آن برای‬           ‫شاید تَ َر ‪‎‬کهای دیوار آن خانه را‬
‫خود را در شرایط دشوار ببیند این‬           ‫همسایگان بیشتر شود‪ ،‬حتی برخورد‬             ‫م ‪‎‬‏یشود گچ گرفت و کاغذ دیواری‬
‫کار را بکند اما احتمال آن را خیلی‬         ‫نظامی در آن شرایط قابل توجیه باشد‬          ‫چسباند و آن را مر ّمت کرد‪ .‬بنابراین‬
‫کم م ‪‎‬یبینم‪ .‬چون در شرایط آخرین‬           ‫آن وقت سقف بر سر این مردم فرو‬              ‫امکانات عرضه م ‪‎‬یکردند که محک ‪‎‬متر‬
‫روزها حکومت دچار ضعف زیادی‬                ‫م ‏ی‌ریزد و آوار می‌شود‪ .‬در حالی که‬        ‫شود‪ ،‬به این امید که تغییری پیدا‬
‫خواهد شد و بضاعت‪‎‬های خود را از‬            ‫کم‪‎‬هزین ‪‎‬هتر آنست که مردم با دست‬           ‫شود‪ .‬اما دولت ترامپ نگاه دیگری‬
‫دست می‪‎‬دهد‪ .‬ما الان تصور م ‪‎‬یکنیم‬         ‫خود تکلیف‌شان را با حکومت روشن‬             ‫دارد و از این خانه کلنگی قطع امید‬
‫حکومت اقدامات غیرقابل پی ‪‎‬شبینی‬           ‫کنند؛ یعنی بگویند این خانه کلنگی‬           ‫کرده و می‌گوید این حکومت در‬
‫م ‌یکند‪ ،‬در حالی که تدریجاً وقتی‬          ‫قابل ترمیم و نجات نیست و باید‬              ‫حال فروپاشی است و تلاش دولت‬
‫ضعیف‪‎‬تر شد امکانات نیز از دسترس‬           ‫شروع تازه‌ای داشته باشیم و خانه‌ای‬         ‫او این است که مرحل ‪‎‬هی فروپاشی را‬
‫حکومت دور م ‪‎‬یشود‪ .‬نمی‪‎‬شود‬                ‫نو بسازیم؛ این بهترین موقعیت برای‬          ‫نزدیکتر کند و از حفظ این مجموعه‬
‫فردای حکومت را با ظرفی ‪‎‬تهای‬              ‫مردم است‪ .‬خارج از این خان ‏ه کلنگی‬         ‫قطع امید کرده است‪ .‬حالا هم‬
‫امروز در نظر گرفت‪ .‬اما دیکتاتورها‬         ‫تقریباً همه مواف ‌قاند‪ .‬بعضی موافق‬         ‫م ‪‎‬یگوید جواز صادر می‪‎‬کنیم که‬
‫هیچوقت خود را در شرایط فروپاشی‬            ‫ساکت و بعضی مثل آمریکا مواف ِق‬             ‫تخریب به دست خود مردم در داخل‬
‫و روز آخر نمی‪‎‬بینند و همواره‬              ‫فعال‪ .‬حکومت کاملا درمانده است و‬            ‫صورت گیرد و تدریجاً این بنا را فرو‬
‫امیدوارند خود را نجات دهند‪ .‬اتحاد‬         ‫برای بهبود امور هیچ راه حلی ندارد‪.‬‬         ‫بریزند و جواز ساخت هم م ‪‎‬یدهیم‬
‫شوروی هم این کار را نکرد‪ .‬من‬                                                         ‫که یک بنای تازه درست کنند ولی‬
‫معتقدم جمهوری اسلامی بعید است‬                                                        ‫مداخله‪‎‬ی آنها در این مرحله از اعمال‬
‫خودش را در مقطعی ببیند که گمان‬                                                       ‫فشارهای غیرحاد و غیرنظامی خارج‬
‫کند روز آخر است و به همین دلیل‬                                                       ‫نمی‪‎‬شود‪ .‬البته تاثیر این فشارها‬
                                                                                     ‫کمتر از فشار نظامی نیست‪ .‬اعمال‬
      ‫دست به اقدامات مخ ّرب بزند‪.‬‬                                                    ‫فشارهای غیرنظامی طبیعتاً برای‬
                                                                                     ‫کشوری مثل آمریکا هزینه بسیار‬
‫در مت ِن نوشت ِن این نوشته‪ ،‬چند روز‬                                                  ‫کمتری دارد و عمل ًا هزینه‪‎‬ای ندارد‪.‬‬
‫پیش با عزی ِز شع ِر پارسی‪« :‬سایه»‪،‬‬                                                   ‫هزینه آن چان ‪‎‬هزنی و دیپلماسی‬
‫تلفنی حرف م ‌یزنم‪ .‬مد ِت کوتاه ‌یست‬
‫به دیدارش نرفت ‌هام‪ .‬ناگهان گل ‌همندانه‬   ‫شعر که چاپ شد تشوی ِش تاز‌های در اشتیا ِق تلف ِن دوبار‌هات ماندم‪ .‬یعنی‪:‬‬         ‫دلخوا ِه دلکش ُو مرضیه را با خودداشت‬        ‫از صفحه ‪6‬‬                                   ‫مرضی ‌هی خاطر ‌هها! ‪...‬‬
‫م ‌یگوید‪« :‬این قدر پابپا مکن از دست‬       ‫را در من‪ ،‬دامن زد که آن را چگونه «گوشم به راه‪ ،‬تا چه خبر م ‌یرسد‬                ‫و در سوی دیگرش‪ ،‬گزار ِش ادیبان ‌هی‬
                                          ‫به دست ات برسانم‪ .‬چرا که این شعر‪ ،‬ز دوست‪ ».‬اما تا زمانی که در خانه‬              ‫شورانگی ِزمهدی اخوان ثالث بود از‬           ‫مرا که در آستان ‌هی سفری تاریک ُو‬        ‫من هم گو ِش آماد‌های برای شنید ِن‬
                             ‫م ‌یروم»‬     ‫هرچند در آغاز‪ ،‬در ستای ِش مردی از بودم‪ ،‬خبری از صاحب خبر‪ ،‬به گوشم‬               ‫دیدا ِر تقی تفضلی با صادق هدایت‬            ‫بی سرانجام بودم به ویرانی م ‌یکشید‬       ‫زندگ ِی پر ماجرایش داشتم‪ .‬آدمی‬
                                          ‫تبا ِر عاطف ‌ههای عاشقانه بود اما سلا ِم نرسید‪ .‬شوربختانه‪ ،‬تلف ِن دوبار‌هات‬     ‫در پاریس که در یکی از برنام ‌ههای‬          ‫و تصوی ِر روزی را فراچش ِم من م ‌یآورد‬   ‫‌بسیار هوشیار و زیرکی دانا بود که‬
‫با این سط ِر کوتا ِه سیاه‪ ،‬بغضی بلند در‬   ‫سپی ِد د ِل شورید‌هام را به تو‪ ،‬با خود زمانی زده شد باز در خانه نبودم‪ .‬اما در‬   ‫«گلها» با س ‌هتا ِر ب ‌یقرا ِر استاد احمد‬  ‫که گویا باید این تران ‌هی زیبا را از آن‬  ‫سا ‌لها مدیری ِت دشوا ِر پارک خ ّرم را‬
‫گلویم م ‌ینشیند‪ .‬در این فرص ِت باریک‪،‬‬     ‫پیا ‌مات این بار نیز « ُحق ‌هی ِمهر‪ ،‬بدان‬  ‫داشت‪.‬‬                                                                           ‫سوی مرزها پیوسته به دلتنگی‪ ،‬بر لب‬        ‫ماهرانه بر عهده داشت‪ .‬رادیویی ظریف‬
‫ماجرا ِی این تأخی ِر تاریک را با او در‬              ‫این بود ُو بود تا چند ما ِه پیش‪ ،‬وقتی ُمهر و ُنشان (بود) که بود»‪.‬‬                 ‫عبادی پخش شده بود‪.‬‬             ‫داشته باشم‪ .‬اندو ِه عاشقان ‌های که در‬    ‫و پیشرفته‪ ،‬همواره به همراهش بود و‬
‫میان م ‌یگذارم‪ .‬م ‌یگوید نگفتم‪ :‬این‬       ‫که به خانه باز آمدم پس از شنید ِن هردو پیا ‌مات در پیامگی ِر تلفنم به‬           ‫راست اینست که علاقه ُو احترامم به‬          ‫این ترانه‪ ،‬خانه کرده بود ب ‌یشک در‬       ‫از این طریق مسائل سیاس ِی جهان از‬
                                          ‫چند پیام از پیامگی ِر تلفنم‪ ،‬ناگاه صدای ‌یادگار مانده است‪ .‬پس از آن‪ ،‬پیگیرانه‬   ‫شاع ِر شیفت ‌هی روزگا ِر ما بیژن ترقی‪،‬‬     ‫سیمایم دیده م ‌یشد که مهندس خ ّرم‬        ‫جمله ایران را به دو زبا ِن خارجی که به‬
        ‫قدر پابپا کردی‪ .‬راست گفت‪.‬‬         ‫به دنبا ‌لات م ‌یگردم تا پاسخگوی‬           ‫تابنا ‌کات به گو ِش جانم نشست‪:‬‬       ‫به پا ِس تران ‌ههای شگف ‌تانگیز ‌یست‬       ‫به ناگهان م ‌یگوید‪ :‬م ‌یخواهی این ترانه‬  ‫آنها تسلطی ویژه داشت دنبال م ‌یکرد‬
‫حالا من ماند‌هام ُو افسوسی سیاه‬                                                                                           ‫که برای دلکش ُو مرضیه ساخته است‪.‬‬                                                    ‫و فرازهایی از مقالا ِت تحلیل ِی آنها را‬
‫ُو دنبال ‌هدار‪ .‬افسوسی که تار ُو پودم را‬  ‫«سلام آقای مقصدی! خواستم تشکر مهربان ‌یهای تو باشم‪ .‬در پیگیر ‌یهایم‬             ‫ازاین روی‪ ،‬در آخرین روزها ی هست ِی‬          ‫را از نزدیک از زبا ِن خودش بشنوی؟‬       ‫برایم به فارسی بر م ‌یگرداند‪ .‬در غرو ِب‬
                                          ‫کنم از بابت مهری که به من داشت ‌هاید‪ .‬به ‌یکی از دوستدارا ِن نزدی ‌کات‬          ‫خلا ‌قاش‪ ،‬زندگ ِی غمنا ‌کاش را‬             ‫تا این لحظه نم ‌یدانستم او را چه‬         ‫یکی از روزها مو ِج رادیواش روی یک‬
               ‫دودآلود کرده است‪.‬‬          ‫حیف که نیستید‪ .‬میل داشتم به دست م ‌ییابم‪ .‬ماجرا را با او در میان‬                ‫پیوسته با درد دنبال م ‌یکردم تا آنکه‪:‬‬      ‫نسبت ‌یست با تو‪ .‬با تعجب م ‌یپرسم‪:‬‬       ‫فرستند‌هی فارس ‌یزبا ِن خارج از کشور‬
‫با این همه‪ ،‬حر ‌فهای دلخواهم را با‬        ‫شما بگویم «خاطرا ِت عم ِر رفته‪ ،‬در م ‌ینهم‪ .‬اما نم ‌یخواهم صدایت را از‬                                                     ‫مگر با ایشان آشنایی؟ با لبخن ِد رضایت‬    ‫قرار م ‌یگیرد و ناگهان از آن‪ ،‬آهنگ ُو‬
‫تو زد‌هام‪ .‬هرچند دیر‪ .‬هرچند با تأخیر‪.‬‬     ‫نظرگاهم نشسته»‪ .‬باز هم ممنونم‪ .‬پش ِت سی ‌مهای تلفن بشنوم‪ ،‬چرا‬                    ‫«ناگاه‪ ،‬خبر رسید آن جام‪ ،‬شکست‪».‬‬           ‫م ‌یگوید‪ :‬دخترش «هنگامه»‪ ،‬ماد ِر«‬        ‫کلا ِم آرزومندان ‌هی «علی اکبر شیدا» با‬
‫اما هنوز مرا با تو حر ‌فهای ناگفت ‌هی‬     ‫حتماً دوباره زنگ خواهم زد‪ .‬مرضیه»‪ .‬که این سی ‌مهای سرد‪ ،‬نم ‌یتوانند‬
                                          ‫یادم هست برخلاف معمول‪ ،‬آن روز عط ِر عاطف ‌ههای گر ِم پنجاه ساله را به‬           ‫درسوگش‪،‬اشکیازچشما ِنغمگینم‬                                  ‫جانا ِن » من است‪.‬‬           ‫صدا ِی شورانگی ِزات‪ ،‬بر ما م ‌یبارد‪:‬‬
                     ‫بسیار ‌یست‪.‬‬                      ‫آسما ِن «کلن» نم ‌یبارید‪ .‬آفتابی ملایم‪ ،‬مشا ‌ماتبرسانند‪.‬‬            ‫فرو نچکید و بغضی‪ ،‬ب ‌هها ‌یهای در‬          ‫نم ‌یتوانستم پاسخگوی اصرارش‬
‫آری‪ ،‬آنانی که آرزومند ‌یهای انسانی‬        ‫نیمی‌از اتاقم ر‌ا هاشور زده بود و آفتابی م ‌یخواهم حر ‌فهایی را به درستی ُو‬     ‫گلوی آت ‌شگرفت ‌هام فرو نشکست‪ .‬اما‬         ‫برای دیدا ِر عزیزی چون تو در آن زمان‬       ‫امشب به بَ ِر من است ُو آن مای ‌هی ناز‬
‫را آواز داد‌هاند‪ ،‬همنشی ِن همیش ‌هی‬       ‫راستی که از دیرهای دور تا هنوز در‬                                               ‫تما ِم واژگا ِن سو ‌‌گسرود‌هام برای او از‬                                                 ‫یا رب تو کلی ِد صبح ُ در چاه انداز‬
‫آین ‌ههایند و آین ‌هها صداهای صمیم ‌یرا‬                                              ‫دیگر‪ ،‬در درونم م ‌یتابید‪.‬‬                                                                                  ‫باشم‪.‬‬              ‫ای روشن ِی صبح‪ ،‬به مشرق برگرد‬
‫پاس م ‌یدارند ُو سپاس م ‌یگویند و‬         ‫از دوردس ‌تهای خاطره‪ ،‬به درازای سین ‌هی سوزا ِن من‪ ،‬خانه کرده است‬                      ‫درد ُو آه ُو آتش گذر کرد‌هاند‪.‬‬      ‫دعو ِت دوبار‌هاش را نیز در زمانی‬             ‫ای ظلم ِت شب‪ ،‬با م ِن بیچاره بساز‬
‫در روشنای ‌یهای رویند‌هی خویش‬             ‫پنجاه سال‪ ،‬صدایت با من بود‪ .‬از آن در نوشت ‌های با تو در میان نهم‪.‬‬               ‫برای عنوا ِن آن‪ -‬با وسواسی که در‬           ‫دیگرـ با هم ‌هی می ِل سوزانی که برای‬
‫م ‌یخوانند‪« :‬تنها صداست که م ‌یمانَد»‬     ‫زمانی که مادر‪ ،‬در فاصل ‌هی تدری ِس در این مدت‪ ،‬چونان صیادی‪ ،‬مترص ِد‬             ‫انتخا ِب هر عنوانی‪ ،‬همواره با من‬           ‫دیدارت در من شعله م ‌یکشیدـ به‬            ‫امشب ش ِب مهتابه‪ ،‬حبیبم را م ‌یخوام‬
                                          ‫فرصتی فرخنده م ‌یمانم‪ .‬اما در یک‬           ‫صبحگاهی ُو بعداز ظهر‪ ،‬از مدرسه‬       ‫اس ‌تـ سخت‪ ،‬در کشاکش با خود‬                ‫دلایل مسائل جانبی‪ ،‬نتوانستم پاسخ‬           ‫حبیبم اگر خوابه‪ ،‬طبیبم را م ‌یخوام‬
                    ‫‪۲۵ .۱۰ .۲۰۱۰‬‬          ‫تأخی ِر تاریک‪ ،‬زمان‪ ،‬ضرب ‌هی زر ِد‬         ‫به خانه باز م ‌یگشت و درآشپزخانه‪،‬‬    ‫بودم‪ .‬م ‌یخواستم در همان آغاز‪،‬‬
              ‫کلن ـ دوسلدورف‬              ‫خزا ‌نزد‌هاش را برمن فرود م ‌یآ َو َرد و‬                                        ‫یادی نیز از دلک ِش آزاد‌هی شورانگیز‬                                   ‫گویم‪.‬‬                                            ‫‪...‬‬
                                          ‫ناگهان‪ ،‬جهان‪ ،‬از غیب ِت غمگی ‌نات‬          ‫تران ‌هی تو را بر لب داشت ُو من‪،‬‬     ‫م ‌یکردم‪ .‬سرانجام‪ ،‬با ایهامی‌ظریف‪،‬‬         ‫اما زمانی که به تر ِک خا ِک غمنا ِک‬       ‫گویید فلانی آمده‪ ،‬آن یا ِر جانی آمده‬
‫*شعر در در «مرضیه» شکفت‪،‬‬                                                             ‫نخستین نوشند‌هی نوا ِی نازنی ‌ناش‬    ‫عبارتی دلخواسته‪ ،‬بر پیشان ِی شعر‬           ‫وطن‪ ،‬ناچار شدم‪ُ ،‬مشتی از آن خاک و‬        ‫آمده حا ِل تو‪ ،‬احوا ِل تو‪ ،‬سپید روی تو‪،‬‬
‫غز ‌لهای دلک ‌شات؛ به خاطر ‌هی‬                        ‫خبردار م ‌یشود‪.‬‬                                                     ‫نشست‪ :‬در «مرضیه»‪ ،‬شکفت‪،‬‬
                                                                                     ‫بودم‪.‬‬                                                                                           ‫یک نوار با من بود‪.‬‬                      ‫سی ‌ه موی تو ببیند برود‬
              ‫شورانگیز بیژن ترقی‬                                                                                                       ‫غز ‌لهای «دلکش»ات‪.‬‬            ‫ک ‌ه ی ‌کسوی آن‪ ،‬بخشی از تران ‌ههای‬       ‫امشب ش ِب مهتابه‪ ،‬جبیبم را م ‌یخوام‪.‬‬

                                                                                                                                                                                                              ‫تمنای تابانی که در صدای تو بود‬

                                                                                     ‫وبسایت کیهان لندن به زبان انگلیسی‬
   12   13   14   15   16   17   18