Page 16 - (کیهان لندن - سال سى و سوم ـ شماره ۲۱۹ (دوره جديد
P. 16
صفحه - Page 16 - 16شماره ۱۶۸۵
جمعه ۲۱تا پنجشنبه ۲۷تیر ماه 139۸خورشیدی
نژادپرستی از آن قرار دارد… مصاحبه با آرمیتیس شفیعی در رابطه با =«ما که اینقدر َدم از
-ب یشک!وقتیم یگویمکهشاهنامه پژوهشهایی در مورد شاهنامه شاهنامهم یزنیم،آنرایکی
وصف عظمت درک دیگران است یعنی از ستون پایههای هویت
شاهنامه تنها تعلق به ما ایرانیان ندارد بماند .یعنی مانند آجری است که اگر داشته باشد ،یعنی تخیل مطلق هم و چند عامل ،آن را تعریف کرد .ولی که فردوسی میزیسته که بسیاری ملی خودمان میدانیم،
و به کل انسانیت تعلق دارد و نباید برداشته شود دیوار فرو م یریزد. نیست .م یدانیم که فردوسی به زبان م یتوانم بگویم که شاهنامه عنصر و م یدانستند .ولی وقتی پرسش از این برایش سینه چاک م یکنیم
با محدود کردن به یک ملت آن را پهلوی مسلط بوده و از منابع پهلوی شد که فردوسی غیر از شاهنامه چه و سنگش را به سینه میزنیم
کوچک کرد .شاهنامه حکایت در چرا راه دور م یرویم! به قصه کودکان هم استفاده کرده ،پس تصویرش مبنع مهم در این پاسخ است. اثری دارد و یا نام دیگر شاهنامه چه خیلی چیزها دربارهی آن
نوردیدن مرزها و رسیدن به دیگران و نگاه کنید در داستا نهای غربی ،زنان م یتواند با واقعیت انطباق بالایی داشته ولی ،اینجا نباید به اغراق بیافتیم، م یتواند باشد ،و یا اینکه اسم چهار نم یدانیم و آنچه م یدانیم
در ستایش یاد گرفتن از دیگران و مدارا در مطبخ و برج منتظرند یا خوابیدهاند باشد ،ولی باز برای اطمینان بیشتر قرار نیست تنها با همین منبع خودمان شخصیت غیر از رستم و سهراب را نام هم نامتقن و ناصحیح است».
و احترام به مرام انسانی و خرد دیگران تا مردی آنهارا از فقر و خواب و دیو از درصد این انطباق ،یک تاریخدان را غنی و ب ینیاز از هرچیز دیگر ببینیم. = ملتی که با تاریخش
است .در شاهنامه این خرد و اندیشه واژدها و نامادری بدجنسی برهاند! متخصص آن زمان باید پاسخ دهد. شاهنامه یک کتاب تاریخنگاری ،یا ببرید ،پرس شها ب یپاسخ ماند. رابطهایندارد،اصلانم یداند
وانسان بودن است که حاکم است و این نقشی منفعل و منتظر ،در حالی که- البته ناگفته نماند که کسانی هم تحقیق جامع هشناسی نیست ،یک اثر این پرس شها را از آن جهت طرح چه بوده از کجا آمده،
اصل هم کامل ًا به درد زندگی کنونی حداقل در شاهنامه– زنان سیاستمدار، هستند که با اشاره به برخی ابیات مانند ادبی و داستان یست با آبشخوری عمیق کردم که برسیم به این نکته که ما معیاری برای تشخیص الان
جنگجو ،صاحب رای و کلام ،فعال یا به «زن و اژدها هر دو در خاک به ،جهان از تاریخ و فرهنگ .بنابراین م یتوان در که اینقدر َدم از شاهنامه م یزنیم ،آن هم ندارد .به نظرم خواندن
ما م یخورد. پاک ازین هر دو ناپاک به» م یخواهند آن مطالبی را یافت ولی نه این همه را یکی از ستون پای ههای هویت ملی شاهنامه ما را دارای پشت
فردوسی از جایگاهی بلند که در قول امروزی کنشگر هستند! ثابت کنند که فردوسی نگاهی واپسگرا حقیقت است نه تصویر کامل و دقیق. خودمان م یدانیم ،برایش سینه چاک و سایه میکند .به ما بُعد
ایران و فرهنگ ایران قرار دارد به تعریف و متعصب به زنان داشته است .که من من اصرار دارم به این موضوع تاکید م یکنیم و سنگش را به سینه میزنیم م یدهد و آرزو ،امید و قد
و داستانسرایی م یرود .او جایی ثابت = خواندن شاهنامه و عمیق سعی کردم با توجه به منابع شاهنامه، کنم تا ما در تله مدح یا ذم این اثر خیلی چیزها دربارهی آن نم یدانیم و و قامت .غريب است كه
و محکم دارد ولی برای همه جهان بررسی مفاهیم غالب و قالب بیانی در نیفتیم .در نتیجه آن تصویری که از آنچه م یدانیم هم نامتقن و ناصحیح تصويری از گذشته اينقدر
و از همه جهان م یگوید .از اهمیت شدن در معانی آن چگونه به درد شاهنامه و همینطور اصل داستانگویی زن ایرانی در گذشته باستانی ترسیم بتواند پيشبرنده و آيند هساز
خرد و مردانگی م یگوید ،دریغ ندارد این مطلب را بررسی کنم و پاسخ بدهم. م یکند نم یتواند تصویر صد درصد است.
که به «شغاد» برادر نااهل رستم که زندگی ما در دنیای امروز م یخورد؟ واقعی باشد ،ولی احتمال نزدیک به در آن زمان به این نتیجه رسیدم که باشد ،ولی هست!
قاتل اوست ناسزا بگوید ،ابایی ندارد =آیا شما در پژوهش خودتان واقعی بودنش هم کم نیست .ولی چه کسانی که شاهنامه را دوست دارند =با خواندن شاهنامه و با
که شجاعت کتایون دختر قیصر روم -بگذارید پاسخ شما را اینطور توجه داشته باشیم همینکه مردی در و چه کسانی که شاهنامه را دوست درکفلسفهآنمام یفهمیم
را بستاید ،شک نم یکند که همسر بدهم؛ به نظر من آدم ی که تاریخش از روش تطبیقی و مقایس های هم گوشه ای از خراسان ،در بیش از هزار ندارند ،در یک مورد با هم اشتراک که شاهنامه وصف تضاد و
رستم و مادر سهراب را تُرک برگزیند، را نمیداند یا نمیشناسد و یا گم سال پیش بر «گردآفرید» لباس رزم دارند و آن این است که هیچکدام آن تخاصم ایرانی و انیرانی نه
ایرادینم یبیندکهقدر تطلبینابجای کرده ،شبیه آدمیست که آلزایمر دارد. استفاده کرد هاید و برای مثال روایت تنها نیست بلکه درست بر
همای را تقبیح کند ،او به کیکاوس نه م یداند آد مهای اطرافش کیستند را نخواندهاند! عکس در وصف عظمت و
پادشاه کیانی م یتازد که نوشدارو را از و نسب تشان با او چیست ،نه م یداند زن در شاهنامه را با تصویری که به واسطه دوستانم ،میدانستم اهمیت درک دیگری است!
دوس تاند یا دشمن ،نه م یداند چه که ایرانیان غیرفارس یزبان هم گمان
سهراب دریغ م یکند… خاطرهای دارد و نم یتواند در تنهایی آرمیتیس شفیعی دارند سه عنصری که «فار سها» و آ ر میتیس شفیعی د کتر ا ی
او به کردار و خرد بیش از ملیت و به چیزی بخندد یا برای دیگری تعریف یا پا نایرانیس تها بنای استدلال خود جامعهشناسی سیاسی از فرانسه
کنیه و زبان بها م یدهد .بحث زبان کند ،چیزی برای گفتن و تاسف و شاعران معاصران فردوسی و بعد از م یپوشاند و سوار اسبش م یکند و را بنا کردهاند و به گمان آنها «مثلث دارد .او بیش از یک سال است که
فارسی و من ایرانی خوبم و بقیه بد ،یک شادی ندارد ،بنابراین آینده و گذشته غیورش م ینامد و همین را در مورد شوم» هویت ایرانی را تشکیل م یدهند به صورت منظم و مداوم روی ابعاد
ک جفهم یعجیباستکهواقعانم یدانم و هدف و الگو و نوستالژی اصلا معنی او از زن ایرانی پرداخت هاند ،مقایسه زنان دیگر تکرار م یکند ،جای شگفتی شامل زرتشت ،فردوسی و کوروش مختلفشاهنامهکارتحقیقاتیم یکند.
از کجای شاهنامه بیرون کشیده شده! ندارد.همیناتفاقبرای مل تها م یافتد. دارد .یعنی این قابلیت وجود داشته که است .معتقد بودند که این «فار سها» به قول خودش او با برش «موضوعی»
ملتی که با تاریخش رابطه ای ندارد، کرد هاید؟ با این سه ضلع پدر آنها را درآوردهاند! به تحقیق در شاهنامه م یپردازد .وی
=آیا میتوان از صحبتهای اصلا نم یداند چه بوده از کجا آمده، -در متن سخنرانی خیر ولی برای بتوان آن را تعمیم داد. ولی وقتی ما اندکی نازکبینی تا حال چندین تحقیق با موضوعات
معیاری برای تشخیص الان هم ندارد. خودم البته .وقتی با اسطورههای یونانی میکنیم ،میبینیم که اساسا آیین مختلف از جمله ایران به روایت
شما نتیجه گرفت که نگرشها و به نظرم خواندن شاهنامه ما را دارای مقایسه کردم متوجه شدم که در آنها، =آیا معتقدید شاهنامه نگاهی زرتشت بیش از آنکه دین باشد، شاهنامه و زن در شاهنامه داشته و
پشت و سایه م یکند .به ما بُعد م یدهد زنان مانند اکثریت شخصی تهای زن فلسفه است .در شاهنامه هم بیش در گردهمای یهای مختلف ایرانیان در
ارز شهایی که شما از آنها صحبت و آرزو ،امید و قد و قامت .غریب است درفیل مهایسینماییامروزیبودندکه پیشرو به زن داشته؟ یعنی نسبت به از آنکه در مدح و ثنای قوم ایرانی
که تصویری از گذشته اینقدر بتواند معمولاً نقش تکمیلی دارند و بسیار به گفته شود ،صحبت از خرد و انسانیت لندن ارائه داده است.
کردید ودرشاهنامهموجودهستند پیشبرنده و آیندهساز باشد ،ولی هست! ندرت نقش قهرمان پیشبرنده را در زنان زمان نگارش شاهنامه یا حتی است .کوروش هم پادشاهی نبود که کیهان لندن درباره تحقیقات و
هم در زندگی شخصی و هم در زندگی داستان ایفا م یکنند .ولی روایت زنان فقط در صدد برقرار کردن هژمونی انگیزههای آرمیتیس شفیعی در
در صورت نهادینه شدن در ایرانیان اجتماعی بسیار مفید است ،نه! بگذارید در شاهنامه از این نقش تکمیلی فراتر زمان حاضر؟ پرداختن به شاهنامه گفتگویی با او
م یرود .در مقایسه با یک اثر ادب ی -شاید نتوان گفت پیشرو ،برای ایرانیان باشد.
م یتواننددررفتارهایاجتماعیآنها بگویم لازم است .خیلی لازم است. مانند «هفت پیکر» نظام یگنجوی باید اینکه فردوسی از زنان گذشته حکایت حالا اینجا نقطه تقاطع من و داشته است.
وقتی شما م یفهمید که «ایران» گفت که زنان در آثار نظام ی هم بسیار م یکند ،ولی نگاه برابر ،ارزشمند و دغدغهها و تحصیلاتم شد! علوم
بازتاب پیدا کنند؟ تنها نام یک سرزمین و محدوده حضور دارند و بسیار هم مهم هستند انسانی بله ،حتما دارد .توجه کنید که سیاسی و ادبیات و جامع هشناسی و = ممکن است کم ی در مورد
-شاهنامه خواندن یا درستتر، جغرافیایی در شاهنامه نیست ،بلکه ولی جایگاه آنان متفاوت از جایگاه نگارش مربوط به بیش از هزار سال وقایع روز و من و گرز و افراسیاب و
شاهنامه شنیدن ،یک سنت دیرینه یک مفهوم فرهنگ یست و ایرانی بودن زنان در شاهنامه است .هیچ داستانی پیش است .ولی در ذهنیت فردوسی و شاهنامه و بررسی صحت و سقم این روش تحقیقتان توضیح بدهید.
در ایران بوده و از دیرباز شاهنام هخوانی مطلقا به معنی فارس بودن نیست در شاهنامه وجود ندارد که در آن زن همینطوردرمحیطاجتماعیوفرهنگی -با ۵۰هزار بیت موجود در شاهنامه
در قهوهخان هها ،و نقالی و پردهخوانی و یک فلسفه عمیق ورای همه این حضور نداشته باشد .در بیشتر موارد هم او ،مسلماً عواملی حضور داشت هاند که حر فها! میتوانید هزارگونه برخورد کنید؛
در میان مردم کوچه و بازار ایران تعاریف وجود دارد ،و یا روح این کتاب زنان پا به پای مردان م یآیند و مستقل اجازه چنین تخیل و بزرگسازی از زن بررسی ارزش کلام ی و زبانی ،مفهومی
وجود داشته است .این فعالی تها مانند را درم ییابید که غرق است از تبلیغ نیز عمل م یکنند و هم زیبا هستند و ایرانی را به او داده است .شاید آن =شما گفتید که از زاویه دید یا داستانی ،نگاه تاریخی ،اسطورهای،
نقش رسان هها در آن زمان بوده و ارائه و احترام به تنوع و کنار هم بودن با هم هوشیار .به عبارت دیگر نم یتوان تصاویری که شاهنامه از «گردآفرید» فرهنگشناسی یا جامعهشناسی…
شاهنامه از طریق آنها بر روی روان هر زبان و آیینی و تشویق برای دلیر، شخصیت زن را از داستا نهای شاهنامه و یا «سنیدخت» ارائه میدهد در اقوام غیرفارسیزبان ،شاهنامه و برای انجام این تحقیقات م یتوانید
ایرانی تاثیرات عمیق بر جای گذاشته سربلند و محترم زندگی کردن ،باور و حذف کرد و داستان دست نخورده باقی واقعیت تاریخی قبل از اسلام دقیقاً به شاهنامه را برش عمودی بزنید یا
است .شاهد آن ،نفرت غیرایرانیان از این احترام به دیگری که فراتر از تقابل و آن شکل در ایران وجود نداشته ولی به یکی از اضلاع تشکیل دهنده افقی .میتوانید داستان به داستان
کتاب و سعی در منفور کردنش است. دوگانگی ایرانی و انیران یست ،طبیعتا قول عطار در مقدمه «تذکره الاولیا»، جلو بروید -همان کاری که بسیاری
اینکه لرها و کردهای ما اینقدر با همان آدم سابق نم یمانید .تصویرتان مهم این است که «م یتواند» وجود هویت ایرانی است .از دید شما که تا به حال کردهاند -برای همین هم
شاهنامهعجی ناندونامهایشاهنام های از خودتان و حضورتان در پیرامونتان از رستم و سهراب م یدانیم ،از بیژن و
روی فرزندان خود میگذارند و یا فارس یزبانهستیدنیزچنیناست؟ منیژه اندکی ،نام هف تخوان رستم را
زنان و دختران عشایر اسبسوار و متحول م یشود. -این برمیگردد به اینکه اساساً شنیدیم ،از جریره اصلا! و یا اینکه آن
تیرانداز داریم ،یادگار و مانده از این این امر ،جزو مهمترین آموزههای «هویت» را چگونه تعریف کنیم .این
سنتهاست .از کجا معلوم که آن جهان مدرن است ،ما میبینیم با موضوع دغدغ هی سالیان دراز من بود، را موضوعی بررسی کنید.
زن عشایری که در حال تاخت اسب، این مفاهیم بیگانه نبودیم ،پس چرا از همان وقت که در پاریس دانشجو من بُرش موضوعی را انتخاب کردم،
تیراندازی م یکند ،خود را گردآفرید حالا طاقت هیچکسی جز خودمان بودم و مجبور به تعریف خودم برای چون به نظرم به این ترتیب عمی قتر
نم یبیند؟ چنانکه عملا در وقت نیاز، را نداریم؟! یعنی با خواندن شاهنامه دوستان غیرایرانی شدم ،این سوال که
مثل جنگ ،زنان ایرانی در مرزها، و با درک فلسفه آن ما م یفهمیم که من کیستم و از کجا آمدم ،تا چطور م یتوان به مفاهیم دست یافت.
چقدر شجاعانه جنگیدند و مطلقا شاهنامه وصف تضاد و تخاصم ایرانی بتوانم آن را برای دیگران تعریف کنم اولین موضوعی را که به آن پرداختم
منفعل نبودند .در حوزههای اجتماعی و انیرانی نه تنها نیست بلکه درست بر سوال من از خودم شد .درواقع این تصویری است که شاهنامه از «ایران»
هم زنانی ایرانی یک سر و گردن و عکس در وصف عظمت و اهمیت درک سوال در تقابل با «غیرخود» معنی ارائه م یدهد و از زاویه جامع هشناسی
قد مها جلوتر از کشورهای همسایه و دارد .طبیع یست که برای پاسخ به و فرهنگشناسی به این موضوع
هم سن گاند ،شجاع ،زبانزد و مثال دیگری است. این پرس شها شما سعی م یکنید به پرداختم .م یخواستم بدانم کجا و چرا
زدن یاند .اینها همه حاکی از داشتن در شاهنامه نام ایران آمده ،و آیا ایران
تاریخ و پشت است .یعنی با وجود همه = یعنی شما میگویید که منابع قدیم ی مراجعه کنید. فردوسی ،مثل امروز یک محدوده
کوش شها ،نشد که آنها را به گوشه در پاسخ به سوال شما ،به نظرم جغرافیایی سیاس یست یا فراتر از آن.
درونمایه شاهنامه درست در نقطه هویت ایرانی یک مقوله تکبعدی خلاصه به دنبال کم و کیف حضور
انفعال و آشپزخانه راند! نیست و نم یتوان بدون بررسی چندین کلمه و معنی ایران در شاهنامه بودم.
بنابراین شاهنامه خواندن ،یک کار مقابل برخورد تنگ شوونیستی و برای همین هم نامش را گذاشتم «ایران
لوکس و تجملی متعلق به طبقه مرفه
و روشنفکر نبوده و نیست .باز عرض به روایت شاهنامه».
میکنم یک ضرورت است ،در این در «زن به روایت شاهنامه» باز
وانفسای سیاسی و اجتماعی ،خواندن موضوع بررسی کم ی و کیفی زن و
و درک شاهنامه مثل دیدن یک فانوس حضور و جایگاهش در شاهنامه است.
دریایی میان دریای توفا نزده است .یک محور بحث یکی همان بیت «زن و
نقطه امن که امید به بودنش موجب اژدها در خاک به» بود و یکی هم
بررسی نقطه نظر یک محقق آلمانی
حرکت و نجات است. در مورد منفعل بودن زن در شاهنامه.
درواقع مایل بودم به سوالات خودم
=آیا فکر نم یکنید که مطلق
پاسخ بدهم ،بی تعصب و با تحقیق.
کردن ارز شهای شاهنامه این خطر
=چه انگیز های باعث شد که
را در بر دارد که َآن را تبدیل به آیین
اصلا به سراغ شاهنامه بروید؟
و دین و فردوسی را پیامبر آن کند؟ -میتوان گفت تصادفی! حدود
-این همان تفکر افراط و تفریط یک سال پیش در جلسه بزرگداشت
ایران یست ،دو مطلق! ولی آیا واقعا یا شاهنامه ،از من دعوت شده بود که در
باید به شاهنامه ناسزا گفت یا باید تا حد مورد شاهنامه و بزرگداشت فردوسی
قداست آن را بالا کشاند؟ میانه ندارد؟ سخنرانی کنم .تصمیم گرفتم جلسه
نم یتوان با شاهنامه مثل کتابی مهم را با پرسش و پاسخ پیش ببرم.
و قابل خواندن و درک روبرو شد و به پرس شهای ابتدایی ،موضوعات کلی
در مورد شاهنامه و فردوسی بود ،از
قدر تشنگی از آن نوشید؟ جمله اسم کوچک و دورهی زمانی
شخصا مخالف قداست دادن به هر
چیزی از جمله کتاب و سنگ و آدم
هستم ،دقیقا برعکس! اصرار دارم که با
نگاه منتقدانه ،بخوانیم .ما ،شدیدا نیاز
داریم بخوانیم ،بدانیم ،نقد و تحلیل
کنیم و گذر کنیم به مرحله بعدی!
شاهنامه و فردوسی هیچکدام
قداست ندارند ،ولی اهمیت دارند.
تفاوت عمده و ظریف یست بین اهمیت
و قداست.