Page 16 - (کیهان لندن - سال سى و سوم ـ شماره ۲۱۹ (دوره جديد
P. 16

‫صفحه ‪ - Page 16 - 16‬شماره ‪۱۶۸۵‬‬
                                                                                                                                                                                                            ‫جمعه ‪ ۲۱‬تا پنجشنبه‪ ۲۷‬تیر ماه ‪139۸‬خورشیدی‬

     ‫نژادپرستی از آن قرار دارد…‬           ‫مصاحبه با آرمیتیس شفیعی در رابطه با‬                                                                                                                               ‫=«ما که اینقدر َدم از‬
‫‪-‬ب ‌یشک!وقتیم ‌یگویمکهشاهنامه‬                 ‫پژوهش‌هایی در مورد شاهنامه‬                                                                                                                                    ‫شاهنامهم ‌یزنیم‪،‬آنرایکی‬
‫وصف عظمت درک دیگران است یعنی‬                                                                                                                                                                                ‫از ستون پایه‌های هویت‬
‫شاهنامه تنها تعلق به ما ایرانیان ندارد‬    ‫بماند‪ .‬یعنی مانند آجری است که اگر‬       ‫داشته باشد‪ ،‬یعنی تخیل مطلق هم‬            ‫و چند عامل‪ ،‬آن را تعریف کرد‪ .‬ولی‬         ‫که فردوسی می‌زیسته که بسیاری‬            ‫ملی خودمان می‌دانیم‪،‬‬
‫و به کل انسانیت تعلق دارد و نباید‬             ‫برداشته شود دیوار فرو م ‌یریزد‪.‬‬     ‫نیست‪ .‬م ‌یدانیم که فردوسی به زبان‬        ‫م ‌یتوانم بگویم که شاهنامه عنصر و‬        ‫م ‌یدانستند‪ .‬ولی وقتی پرسش از این‬       ‫برایش سینه چاک م ‌یکنیم‬
‫با محدود کردن به یک ملت آن را‬                                                     ‫پهلوی مسلط بوده و از منابع پهلوی‬                                                  ‫شد که فردوسی غیر از شاهنامه چه‬          ‫و سنگش را به سینه میزنیم‬
‫کوچک کرد‪ .‬شاهنامه حکایت در‬                ‫چرا راه دور م ‌یرویم! به قصه کودکان‬     ‫هم استفاده کرده‪ ،‬پس تصویرش‬                     ‫مبنع مهم در این پاسخ است‪.‬‬          ‫اثری دارد و یا نام دیگر شاهنامه چه‬      ‫خیلی چیزها درباره‌ی آن‬
‫نوردیدن مرزها و رسیدن به دیگران و‬         ‫نگاه کنید در داستا ‌نهای غربی‪ ،‬زنان‬     ‫م ‌یتواند با واقعیت انطباق بالایی داشته‬  ‫ولی‪ ،‬اینجا نباید به اغراق بیافتیم‪،‬‬       ‫م ‌یتواند باشد‪ ،‬و یا اینکه اسم چهار‬     ‫نم ‌یدانیم و آنچه م ‌یدانیم‬
‫در ستایش یاد گرفتن از دیگران و مدارا‬      ‫در مطبخ و برج منتظرند یا خوابید‌هاند‬    ‫باشد‪ ،‬ولی باز برای اطمینان بیشتر‬         ‫قرار نیست تنها با همین منبع خودمان‬       ‫شخصیت غیر از رستم و سهراب را نام‬        ‫هم نامتقن و ناصحیح است‪».‬‬
‫و احترام به مرام انسانی و خرد دیگران‬      ‫تا مردی آنهارا از فقر و خواب و دیو‬      ‫از درصد این انطباق‪ ،‬یک تاریخدان‬          ‫را غنی و ب ‌ینیاز از هرچیز دیگر ببینیم‪.‬‬                                          ‫= ملتی که با تاریخش‬
‫است‪ .‬در شاهنامه این خرد و اندیشه‬          ‫واژدها و نامادری بدجنسی برهاند!‬         ‫متخصص آن زمان باید پاسخ دهد‪.‬‬             ‫شاهنامه یک کتاب تاریخ‌نگاری‪ ،‬یا‬                ‫ببرید‪ ،‬پرس ‌شها ب ‌یپاسخ ماند‪.‬‬    ‫رابطهایندارد‪،‬اصلانم ‌یداند‬
‫وانسان بودن است که حاکم است و این‬         ‫نقشی منفعل و منتظر‪ ،‬در حالی که‪-‬‬         ‫البته ناگفته نماند که کسانی هم‬           ‫تحقیق جامع ‌هشناسی نیست‪ ،‬یک اثر‬          ‫این پرس ‌شها را از آن جهت طرح‬           ‫چه بوده از کجا آمده‪،‬‬
‫اصل هم کامل ًا به درد زندگی کنونی‬         ‫حداقل در شاهنامه– زنان سیاستمدار‪،‬‬       ‫هستند که با اشاره به برخی ابیات مانند‬    ‫ادبی و داستان ‌یست با آبشخوری عمیق‬       ‫کردم که برسیم به این نکته که ما‬         ‫معیاری برای تشخیص الان‬
                                          ‫جنگجو‪ ،‬صاحب رای و کلام‪ ،‬فعال یا به‬      ‫«زن و اژدها هر دو در خاک به‪ ،‬جهان‬        ‫از تاریخ و فرهنگ‪ .‬بنابراین م ‌یتوان در‬   ‫که اینقدر َدم از شاهنامه م ‌یزنیم‪ ،‬آن‬   ‫هم ندارد‪ .‬به نظرم خواندن‬
                     ‫ما م ‌یخورد‪.‬‬                                                 ‫پاک ازین هر دو ناپاک به» م ‌یخواهند‬      ‫آن مطالبی را یافت ولی نه این همه‬         ‫را یکی از ستون پای ‌ههای هویت ملی‬       ‫شاهنامه ما را دارای پشت‬
‫فردوسی از جایگاهی بلند که در‬                     ‫قول امروزی کنشگر هستند!‬          ‫ثابت کنند که فردوسی نگاهی واپسگرا‬        ‫حقیقت است نه تصویر کامل و دقیق‪.‬‬          ‫خودمان م ‌یدانیم‪ ،‬برایش سینه چاک‬        ‫و سایه می‌کند‪ .‬به ما بُعد‬
‫ایران و فرهنگ ایران قرار دارد به تعریف‬                                            ‫و متعصب به زنان داشته است‪ .‬که من‬         ‫من اصرار دارم به این موضوع تاکید‬         ‫م ‌یکنیم و سنگش را به سینه میزنیم‬       ‫م ‌یدهد و آرزو‪ ،‬امید و قد‬
‫و داستانسرایی م ‌یرود‪ .‬او جایی ثابت‬       ‫= خواندن شاهنامه و عمیق‬                 ‫سعی کردم با توجه به منابع شاهنامه‪،‬‬       ‫کنم تا ما در تله مدح یا ذم این اثر‬       ‫خیلی چیزها دربار‌هی آن نم ‌یدانیم و‬     ‫و قامت‪ .‬غريب است كه‬
‫و محکم دارد ولی برای همه جهان‬                                                     ‫بررسی مفاهیم غالب و قالب بیانی در‬        ‫نیفتیم‪ .‬در نتیجه آن تصویری که از‬         ‫آنچه م ‌یدانیم هم نامتقن و ناصحیح‬       ‫تصويری از گذشته اينقدر‬
‫و از همه جهان م ‌یگوید‪ .‬از اهمیت‬          ‫شدن در معانی آن چگونه به درد‬            ‫شاهنامه و همینطور اصل داستانگویی‬         ‫زن ایرانی در گذشته باستانی ترسیم‬                                                 ‫بتواند پيشبرنده و آيند ‌هساز‬
‫خرد و مردانگی م ‌یگوید‪ ،‬دریغ ندارد‬                                                ‫این مطلب را بررسی کنم و پاسخ بدهم‪.‬‬       ‫م ‌یکند نم ‌یتواند تصویر صد درصد‬                                    ‫است‪.‬‬
‫که به «شغاد» برادر نااهل رستم که‬          ‫زندگی ما در دنیای امروز م ‌یخورد؟‬                                                ‫واقعی باشد‪ ،‬ولی احتمال نزدیک به‬          ‫در آن زمان به این نتیجه رسیدم که‬                 ‫باشد‪ ،‬ولی هست!‬
‫قاتل اوست ناسزا بگوید‪ ،‬ابایی ندارد‬                                                ‫=آیا شما در پژوهش خودتان‬                 ‫واقعی بودنش هم کم نیست‪ .‬ولی‬              ‫چه کسانی که شاهنامه را دوست دارند‬       ‫=با خواندن شاهنامه و با‬
‫که شجاعت کتایون دختر قیصر روم‬             ‫‪-‬بگذارید پاسخ شما را اینطور‬                                                      ‫توجه داشته باشیم همینکه مردی در‬          ‫و چه کسانی که شاهنامه را دوست‬           ‫درکفلسفهآنمام ‌یفهمیم‬
‫را بستاید‪ ،‬شک نم ‌یکند که همسر‬            ‫بدهم؛ به نظر من آدم ‌ی که تاریخش‬        ‫از روش تطبیقی و مقایس ‌های هم‬            ‫گوشه ای از خراسان‪ ،‬در بیش از هزار‬        ‫ندارند‪ ،‬در یک مورد با هم اشتراک‬         ‫که شاهنامه وصف تضاد و‬
‫رستم و مادر سهراب را تُرک برگزیند‪،‬‬        ‫را نمی‌داند یا نمی‌شناسد و یا گم‬                                                 ‫سال پیش بر «گردآفرید» لباس رزم‬           ‫دارند و آن این است که هیچکدام آن‬        ‫تخاصم ایرانی و انیرانی نه‬
‫ایرادینم ‌یبیندکهقدر ‌تطلبینابجای‬         ‫کرده‪ ،‬شبیه آدمیست که آلزایمر دارد‪.‬‬      ‫استفاده کرد ‌هاید و برای مثال روایت‬                                                                                       ‫تنها نیست بلکه درست بر‬
‫همای را تقبیح کند‪ ،‬او به کیکاوس‬           ‫نه م ‌یداند آد ‌مهای اطرافش کیستند‬                                                                                                            ‫را نخواند‌هاند!‬     ‫عکس در وصف عظمت و‬
‫پادشاه کیانی م ‌یتازد که نوشدارو را از‬    ‫و نسب ‌تشان با او چیست‪ ،‬نه م ‌یداند‬     ‫زن در شاهنامه را با تصویری که‬                                                     ‫به واسطه دوستانم‪ ،‬می‌دانستم‬             ‫اهمیت درک دیگری است!‬
                                          ‫دوس ‌تاند یا دشمن‪ ،‬نه م ‌یداند چه‬                                                                                         ‫که ایرانیان غیرفارس ‌یزبان هم گمان‬
           ‫سهراب دریغ م ‌یکند…‬            ‫خاطر‌های دارد و نم ‌یتواند در تنهایی‬    ‫آرمیتیس شفیعی‬                                                                     ‫دارند سه عنصری که «فار ‌سها» و‬          ‫آ ر میتیس شفیعی د کتر ا ی‬
‫او به کردار و خرد بیش از ملیت و‬           ‫به چیزی بخندد یا برای دیگری تعریف‬                                                                                         ‫یا پا ‌نایرانیس ‌تها بنای استدلال خود‬   ‫جامعه‌شناسی سیاسی از فرانسه‬
‫کنیه و زبان بها م ‌یدهد‪ .‬بحث زبان‬         ‫کند‪ ،‬چیزی برای گفتن و تاسف و‬            ‫شاعران معاصران فردوسی و بعد از‬           ‫م ‌یپوشاند و سوار اسبش م ‌یکند و‬         ‫را بنا کرد‌هاند و به گمان آنها «مثلث‬    ‫دارد‪ .‬او بیش از یک سال است که‬
‫فارسی و من ایرانی خوبم و بقیه بد‪ ،‬یک‬      ‫شادی ندارد‪ ،‬بنابراین آینده و گذشته‬                                               ‫غیورش م ‌ینامد و همین را در مورد‬         ‫شوم» هویت ایرانی را تشکیل م ‌یدهند‬      ‫به صورت منظم و مداوم روی ابعاد‬
‫ک ‌جفهم ‌یعجیباستکهواقعانم ‌یدانم‬         ‫و هدف و الگو و نوستالژی اصلا معنی‬       ‫او از زن ایرانی پرداخت ‌هاند‪ ،‬مقایسه‬     ‫زنان دیگر تکرار م ‌یکند‪ ،‬جای شگفتی‬       ‫شامل زرتشت‪ ،‬فردوسی و کوروش‬              ‫مختلفشاهنامهکارتحقیقاتیم ‌یکند‪.‬‬
‫از کجای شاهنامه بیرون کشیده شده!‬          ‫ندارد‪.‬همیناتفاقبرای مل ‌تها م ‌یافتد‪.‬‬                                            ‫دارد‪ .‬یعنی این قابلیت وجود داشته که‬      ‫است‪ .‬معتقد بودند که این «فار ‌سها»‬      ‫به قول خودش او با برش «موضوعی»‬
                                          ‫ملتی که با تاریخش رابطه ای ندارد‪،‬‬                               ‫کرد ‌هاید؟‬                                                ‫با این سه ضلع پدر آنها را درآورد‌هاند!‬  ‫به تحقیق در شاهنامه م ‌یپردازد‪ .‬وی‬
‫=آیا می‌توان از صحبت‌های‬                  ‫اصلا نم ‌یداند چه بوده از کجا آمده‪،‬‬     ‫‪-‬در متن سخنرانی خیر ولی برای‬                         ‫بتوان آن را تعمیم داد‪.‬‬       ‫ولی وقتی ما اندکی نازک‌بینی‬             ‫تا حال چندین تحقیق با موضوعات‬
                                          ‫معیاری برای تشخیص الان هم ندارد‪.‬‬        ‫خودم البته‪ .‬وقتی با اسطور‌ههای یونانی‬                                             ‫می‌کنیم‪ ،‬می‌بینیم که اساسا آیین‬         ‫مختلف از جمله ایران به روایت‬
‫شما نتیجه گرفت که نگرش‌ها و‬               ‫به نظرم خواندن شاهنامه ما را دارای‬      ‫مقایسه کردم متوجه شدم که در آنها‪،‬‬        ‫=آیا معتقدید شاهنامه نگاهی‬               ‫زرتشت بیش از آنکه دین باشد‪،‬‬             ‫شاهنامه و زن در شاهنامه داشته و‬
                                          ‫پشت و سایه م ‌یکند‪ .‬به ما بُعد م ‌یدهد‬  ‫زنان مانند اکثریت شخصی ‌تهای زن‬                                                   ‫فلسفه است‪ .‬در شاهنامه هم بیش‬            ‫در گردهمای ‌یهای مختلف ایرانیان در‬
‫ارز ‌شهایی که شما از آنها صحبت‬            ‫و آرزو‪ ،‬امید و قد و قامت‪ .‬غریب است‬      ‫درفیل ‌مهایسینماییامروزیبودندکه‬          ‫پیشرو به زن داشته؟ یعنی نسبت به‬          ‫از آنکه در مدح و ثنای قوم ایرانی‬
                                          ‫که تصویری از گذشته اینقدر بتواند‬        ‫معمولاً نقش تکمیلی دارند و بسیار به‬                                               ‫گفته شود‪ ،‬صحبت از خرد و انسانیت‬                       ‫لندن ارائه داده است‪.‬‬
‫کردید ودرشاهنامهموجودهستند‬                ‫پیشبرنده و آیند‌هساز باشد‪ ،‬ولی هست!‬     ‫ندرت نقش قهرمان پیشبرنده را در‬           ‫زنان زمان نگارش شاهنامه یا حتی‬           ‫است‪ .‬کوروش هم پادشاهی نبود که‬           ‫کیهان لندن درباره تحقیقات و‬
                                          ‫هم در زندگی شخصی و هم در زندگی‬          ‫داستان ایفا م ‌یکنند‪ .‬ولی روایت زنان‬                                              ‫فقط در صدد برقرار کردن هژمونی‬           ‫انگیزه‌های آرمیتیس شفیعی در‬
‫در صورت نهادینه شدن در ایرانیان‬           ‫اجتماعی بسیار مفید است‪ ،‬نه! بگذارید‬     ‫در شاهنامه از این نقش تکمیلی فراتر‬                            ‫زمان حاضر؟‬                                                  ‫پرداختن به شاهنامه گفتگویی با او‬
                                                                                  ‫م ‌یرود‪ .‬در مقایسه با یک اثر ادب ‌ی‬      ‫‪-‬شاید نتوان گفت پیشرو‪ ،‬برای‬                                  ‫ایرانیان باشد‪.‬‬
‫م ‌یتواننددررفتارهایاجتماعیآنها‬             ‫بگویم لازم است‪ .‬خیلی لازم است‪.‬‬        ‫مانند «هفت پیکر» نظام ‌یگنجوی باید‬       ‫اینکه فردوسی از زنان گذشته حکایت‬         ‫حالا اینجا نقطه تقاطع من و‬                                   ‫داشته است‪.‬‬
                                          ‫وقتی شما م ‌یفهمید که «ایران»‬           ‫گفت که زنان در آثار نظام ‌ی هم بسیار‬     ‫م ‌یکند‪ ،‬ولی نگاه برابر‪ ،‬ارزشمند و‬       ‫دغدغه‌ها و تحصیلاتم شد! علوم‬
                ‫بازتاب پیدا کنند؟‬         ‫تنها نام یک سرزمین و محدوده‬             ‫حضور دارند و بسیار هم مهم هستند‬          ‫انسانی بله‪ ،‬حتما دارد‪ .‬توجه کنید که‬      ‫سیاسی و ادبیات و جامع ‌هشناسی و‬         ‫= ممکن است کم ‌ی در مورد‬
‫‪-‬شاهنامه خواندن یا درست‌تر‪،‬‬               ‫جغرافیایی در شاهنامه نیست‪ ،‬بلکه‬         ‫ولی جایگاه آنان متفاوت از جایگاه‬         ‫نگارش مربوط به بیش از هزار سال‬           ‫وقایع روز و من و گرز و افراسیاب و‬
‫شاهنامه شنیدن‪ ،‬یک سنت دیرینه‬              ‫یک مفهوم فرهنگ ‌یست و ایرانی بودن‬       ‫زنان در شاهنامه است‪ .‬هیچ داستانی‬         ‫پیش است‪ .‬ولی در ذهنیت فردوسی و‬           ‫شاهنامه و بررسی صحت و سقم این‬              ‫روش تحقیقتان توضیح بدهید‪.‬‬
‫در ایران بوده و از دیرباز شاهنام ‌هخوانی‬  ‫مطلقا به معنی فارس بودن نیست‬            ‫در شاهنامه وجود ندارد که در آن زن‬        ‫همینطوردرمحیطاجتماعیوفرهنگی‬                                                      ‫‪-‬با ‪ ۵۰‬هزار بیت موجود در شاهنامه‬
‫در قهو‌هخان ‌هها‪ ،‬و نقالی و پرد‌هخوانی‬    ‫و یک فلسفه عمیق ورای همه این‬            ‫حضور نداشته باشد‪ .‬در بیشتر موارد هم‬      ‫او‪ ،‬مسلماً عواملی حضور داشت ‌هاند که‬                             ‫حر ‌فها!‬        ‫می‌توانید هزارگونه برخورد کنید؛‬
‫در میان مردم کوچه و بازار ایران‬           ‫تعاریف وجود دارد‪ ،‬و یا روح این کتاب‬     ‫زنان پا به پای مردان م ‌یآیند و مستقل‬    ‫اجازه چنین تخیل و بزرگسازی از زن‬                                                 ‫بررسی ارزش کلام ‌ی و زبانی‪ ،‬مفهومی‌‬
‫وجود داشته است‪ .‬این فعالی ‌تها مانند‬      ‫را درم ‌ییابید که غرق است از تبلیغ‬      ‫نیز عمل م ‌یکنند و هم زیبا هستند و‬       ‫ایرانی را به او داده است‪ .‬شاید آن‬        ‫=شما گفتید که از زاویه دید‬              ‫یا داستانی‪ ،‬نگاه تاریخی‪ ،‬اسطور‌های‪،‬‬
‫نقش رسان ‌هها در آن زمان بوده و ارائه‬     ‫و احترام به تنوع و کنار هم بودن با‬      ‫هم هوشیار‪ .‬به عبارت دیگر نم ‌یتوان‬       ‫تصاویری که شاهنامه از «گردآفرید»‬                                                 ‫فرهنگ‌شناسی یا جامعه‌شناسی…‬
‫شاهنامه از طریق آنها بر روی روان‬          ‫هر زبان و آیینی و تشویق برای دلیر‪،‬‬      ‫شخصیت زن را از داستا ‌نهای شاهنامه‬       ‫و یا «سنیدخت» ارائه می‌دهد در‬            ‫اقوام غیر‌فارسی‌زبان‪ ،‬شاهنامه‬           ‫و برای انجام این تحقیقات م ‌یتوانید‬
‫ایرانی تاثیرات عمیق بر جای گذاشته‬         ‫سربلند و محترم زندگی کردن‪ ،‬باور و‬       ‫حذف کرد و داستان دست نخورده باقی‬         ‫واقعیت تاریخی قبل از اسلام دقیقاً به‬                                             ‫شاهنامه را برش عمودی بزنید یا‬
‫است‪ .‬شاهد آن‪ ،‬نفرت غیرایرانیان از این‬     ‫احترام به دیگری که فراتر از تقابل و‬                                              ‫آن شکل در ایران وجود نداشته ولی به‬       ‫یکی از اضلاع تشکیل دهنده‬                ‫افقی‪ .‬می‌توانید داستان به داستان‬
‫کتاب و سعی در منفور کردنش است‪.‬‬            ‫دوگانگی ایرانی و انیران ‌یست‪ ،‬طبیعتا‬                                             ‫قول عطار در مقدمه «تذکره الاولیا»‪،‬‬                                               ‫جلو بروید‪ -‬همان کاری که بسیاری‬
‫اینکه لرها و کردهای ما اینقدر با‬          ‫همان آدم سابق نم ‌یمانید‪ .‬تصویرتان‬                                               ‫مهم این است که «م ‌یتواند» وجود‬          ‫هویت ایرانی است‪ .‬از دید شما که‬          ‫تا به حال کرد‌هاند‪ -‬برای همین هم‬
‫شاهنامهعجی ‌ناندونا‌مهایشاهنام ‌های‬       ‫از خودتان و حضورتان در پیرامونتان‬                                                                                                                                 ‫از رستم و سهراب م ‌یدانیم‪ ،‬از بیژن و‬
‫روی فرزندان خود می‌گذارند و یا‬                                                                                                                                      ‫فارس ‌یزبانهستیدنیزچنیناست؟‬             ‫منیژه اندکی‪ ،‬نام هف ‌تخوان رستم را‬
‫زنان و دختران عشایر اسب‌سوار و‬                              ‫متحول م ‌یشود‪.‬‬                                                                                          ‫‪-‬این برمی‌گردد به اینکه اساساً‬          ‫شنیدیم‪ ،‬از جریره اصلا! و یا اینکه آن‬
‫تیرانداز داریم‪ ،‬یادگار و مانده از این‬     ‫این امر‪ ،‬جزو مهمترین آموز‌ههای‬                                                                                            ‫«هویت» را چگونه تعریف کنیم‪ .‬این‬
‫سنت‌هاست‪ .‬از کجا معلوم که آن‬              ‫جهان مدرن است‪ ،‬ما می‌بینیم با‬                                                                                             ‫موضوع دغدغ ‌هی سالیان دراز من بود‪،‬‬                ‫را موضوعی بررسی کنید‪.‬‬
‫زن عشایری که در حال تاخت اسب‪،‬‬             ‫این مفاهیم بیگانه نبودیم‪ ،‬پس چرا‬                                                                                          ‫از همان وقت که در پاریس دانشجو‬          ‫من بُرش موضوعی را انتخاب کردم‪،‬‬
‫تیراندازی م ‌یکند‪ ،‬خود را گردآفرید‬        ‫حالا طاقت هیچکسی جز خودمان‬                                                                                                ‫بودم و مجبور به تعریف خودم برای‬         ‫چون به نظرم به این ترتیب عمی ‌قتر‬
‫نم ‌یبیند؟ چنانکه عملا در وقت نیاز‪،‬‬       ‫را نداریم؟! یعنی با خواندن شاهنامه‬                                                                                        ‫دوستان غیرایرانی شدم‪ ،‬این سوال که‬
‫مثل جنگ‪ ،‬زنان ایرانی در مرزها‪،‬‬            ‫و با درک فلسفه آن ما م ‌یفهمیم که‬                                                                                         ‫من کیستم و از کجا آمدم‪ ،‬تا چطور‬              ‫م ‌یتوان به مفاهیم دست یافت‪.‬‬
‫چقدر شجاعانه جنگیدند و مطلقا‬              ‫شاهنامه وصف تضاد و تخاصم ایرانی‬                                                                                           ‫بتوانم آن را برای دیگران تعریف کنم‬      ‫اولین موضوعی را که به آن پرداختم‬
‫منفعل نبودند‪ .‬در حوز‌ههای اجتماعی‬         ‫و انیرانی نه تنها نیست بلکه درست بر‬                                                                                       ‫سوال من از خودم شد‪ .‬درواقع این‬          ‫تصویری است که شاهنامه از «ایران»‬
‫هم زنانی ایرانی یک سر و گردن و‬            ‫عکس در وصف عظمت و اهمیت درک‬                                                                                               ‫سوال در تقابل با «غیرخود» معنی‬          ‫ارائه م ‌یدهد و از زاویه جامع ‌هشناسی‬
‫قد ‌مها جلوتر از کشورهای همسایه و‬                                                                                                                                   ‫دارد‪ .‬طبیع ‌یست که برای پاسخ به‬         ‫و فرهنگ‌شناسی به این موضوع‬
‫هم سن ‌گاند‪ ،‬شجاع ‪ ،‬زبانزد و مثال‬                             ‫دیگری است‪.‬‬                                                                                            ‫این پرس ‌شها شما سعی م ‌یکنید به‬        ‫پرداختم‪ .‬م ‌یخواستم بدانم کجا و چرا‬
‫زدن ‌یاند‪ .‬اینها همه حاکی از داشتن‬                                                                                                                                                                          ‫در شاهنامه نام ایران آمده‪ ،‬و آیا ایران‬
‫تاریخ و پشت است‪ .‬یعنی با وجود همه‬         ‫= یعنی شما می‌گویید که‬                                                                                                            ‫منابع قدیم ‌ی مراجعه کنید‪.‬‬      ‫فردوسی‪ ،‬مثل امروز یک محدوده‬
‫کوش ‌شها‪ ،‬نشد که آنها را به گوشه‬                                                                                                                                    ‫در پاسخ به سوال شما‪ ،‬به نظرم‬            ‫جغرافیایی سیاس ‌یست یا فراتر از آن‪.‬‬
                                          ‫درونمایه شاهنامه درست در نقطه‬                                                                                             ‫هویت ایرانی یک مقوله تک‌بعدی‬            ‫خلاصه به دنبال کم و کیف حضور‬
            ‫انفعال و آشپزخانه راند!‬                                                                                                                                 ‫نیست و نم ‌یتوان بدون بررسی چندین‬       ‫کلمه و معنی ایران در شاهنامه بودم‪.‬‬
‫بنابراین شاهنامه خواندن‪ ،‬یک کار‬           ‫مقابل برخورد تنگ شوونیستی و‬                                                                                                                                       ‫برای همین هم نامش را گذاشتم «ایران‬
‫لوکس و تجملی متعلق به طبقه مرفه‬
‫و روشنفکر نبوده و نیست‪ .‬باز عرض‬                                                                                                                                                                                            ‫به روایت شاهنامه»‪.‬‬
‫می‌کنم یک ضرورت است‪ ،‬در این‬                                                                                                                                                                                 ‫در «زن به روایت شاهنامه» باز‬
‫وانفسای سیاسی و اجتماعی‪ ،‬خواندن‬                                                                                                                                                                             ‫موضوع بررسی کم ‌ی و کیفی زن و‬
‫و درک شاهنامه مثل دیدن یک فانوس‬                                                                                                                                                                             ‫حضور و جایگاهش در شاهنامه است‪.‬‬
‫دریایی میان دریای توفا ‌نزده است‪ .‬یک‬                                                                                                                                                                        ‫محور بحث یکی همان بیت «زن و‬
‫نقطه امن که امید به بودنش موجب‬                                                                                                                                                                              ‫اژدها در خاک به» بود و یکی هم‬
                                                                                                                                                                                                            ‫بررسی نقطه نظر یک محقق آلمانی‬
             ‫حرکت و نجات است‪.‬‬                                                                                                                                                                               ‫در مورد منفعل بودن زن در شاهنامه‪.‬‬
                                                                                                                                                                                                            ‫درواقع مایل بودم به سوالات خودم‬
‫=آیا فکر نم ‌یکنید که مطلق‬
                                                                                                                                                                                                              ‫پاسخ بدهم‪ ،‬بی تعصب و با تحقیق‪.‬‬
‫کردن ارز ‌شهای شاهنامه این خطر‬
                                                                                                                                                                                                            ‫=چه انگیز ‌های باعث شد که‬
‫را در بر دارد که َآن را تبدیل به آیین‬
                                                                                                                                                                                                                 ‫اصلا به سراغ شاهنامه بروید؟‬
‫و دین و فردوسی را پیامبر آن کند؟‬                                                                                                                                                                            ‫‪-‬می‌توان گفت تصادفی! حدود‬
‫‪-‬این همان تفکر افراط و تفریط‬                                                                                                                                                                                ‫یک سال پیش در جلسه بزرگداشت‬
‫ایران ‌یست‪ ،‬دو مطلق! ولی آیا واقعا یا‬                                                                                                                                                                       ‫شاهنامه‪ ،‬از من دعوت شده بود که در‬
‫باید به شاهنامه ناسزا گفت یا باید تا حد‬                                                                                                                                                                     ‫مورد شاهنامه و بزرگداشت فردوسی‬
‫قداست آن را بالا کشاند؟ میانه ندارد؟‬                                                                                                                                                                        ‫سخنرانی کنم‪ .‬تصمیم گرفتم جلسه‬
‫نم ‌یتوان با شاهنامه مثل کتابی مهم‬                                                                                                                                                                          ‫را با پرسش و پاسخ پیش ببرم‪.‬‬
‫و قابل خواندن و درک روبرو شد و به‬                                                                                                                                                                           ‫پرس ‌شهای ابتدایی‪ ،‬موضوعات کلی‬
                                                                                                                                                                                                            ‫در مورد شاهنامه و فردوسی بود‪ ،‬از‬
         ‫قدر تشنگی از آن نوشید؟‬                                                                                                                                                                             ‫جمله اسم کوچک و دور‌هی زمانی‬
‫شخصا مخالف قداست دادن به هر‬
‫چیزی از جمله کتاب و سنگ و آدم‬
‫هستم‪ ،‬دقیقا برعکس! اصرار دارم که با‬
‫نگاه منتقدانه‪ ،‬بخوانیم‪ .‬ما‪ ،‬شدیدا نیاز‬
‫داریم بخوانیم‪ ،‬بدانیم‪ ،‬نقد و تحلیل‬

  ‫کنیم و گذر کنیم به مرحله بعدی!‬
‫شاهنامه و فردوسی هیچکدام‬
‫قداست ندارند‪ ،‬ولی اهمیت دارند‪.‬‬
‫تفاوت عمده و ظریف ‌یست بین اهمیت‬

                       ‫و قداست‪.‬‬
   11   12   13   14   15   16   17   18