Page 18 - (کیهان لندن - سال سى و هفتم ـ شماره ۲۹۰ (دوره جديد
P. 18
دارالترجمه بین المللی فـریـس Page 18 KAYHAN LONDON ONLINE صفحه 18 آگهیدرکیهانآگاهیم یآورد
زیرنظروبامسئولیتدکترناصررحیمی(استاددانشگاه) سال سی و هفتم ـ شماره ( 1۷56شمارۀ 290از دورۀ جدید) نشانیسایت:
جمعه 14آذرماه 1399خورشیدی 18-ربیعالثانی 144۲قمریـ 4دسامبر ۲۰۲۰میلادی www.kayhan.london
ترجمهرسمی شناسنامه ،قباله ازدواج و طلاق ،مدارک حقوقی، No.1756 Friday 04 December 2020
تجاری ،طبی ،تحصیلی و مدارک مربوط به تقاضای پناهندگی P.O. Box 435,Old Brompton Road 2,London, SW7 3DQ روابطعمومی:
تلفن8831020-8222/8884020-8222/6500020-8735: Tel: +(44)-(0)20 3633 3684 Fax: +(44)-(0)20 3633 3685 [email protected]
e-mail: [email protected] - www.kayhan.london
فکس020-7760 7160 : آگهیوتبلیغات:
www.assot.co.uk / Email: [email protected] [email protected]
Suite 611 , Britannia House , 11 Glenthorne سردبیری:
Road Hammersmith , London W6 0LH [email protected]
دوشنبه تا جمعه 1۰صبح تا 5بعداز ظهر
مذهب پدید آمد .بر این بنیان نیز درستایشناسیونالیسموم ّل یگرایی =ملیگرایی بدین مفهوم
از زمان داریوش به بعد پیشرفتهترین که به ارادهی ملتی برای
نظام حکومتی یعنی ساختار طرحی درباره خیزش و ایستادگی کاوه آهنگر در برابر ضحا ِک ماردوش به دست گرفتن سرنوشت
«شاهنشینی» (ساتراپی) برقرار شد خود نظر دارد ،به هیچ وجه
که در آن «شاهنشینان» از ارمنستان تنها میان کشورهایی ممکن است است .در این کشورها تکیه بر هویت قرار میگیرد؟ پاسخ این است که «بنی آدم اعضای یک پیکرند» ،در به معنی مرزبندی با دیگر
تا کرمان و از خوارزم تا یهودیه ،در که از نظام دمکراتیک برخوردار و منافع ملی مهمترین اهرم در ملیگرایی ایدئولوژی نیست ،بلکه آیندهای دور همهی انسانها هویت ملیتها نیست و بدین دلیل
«ایران» از خودمختاری برخوردار باشند و پیشرفت به سوی یگانگی و دست آزادیخواهان برای عقب راندن مورد سوء استفادهی ایدئولوژیها خود را از فرهنگی جهانگستر و که بنیانش بر دمکراسی
همبستگی جهانی تنها از راه کوشش حکومتهای غیردمکراتیک و گذار به و نظامات دیکتاتوری قرار میگیرد. یگانه کسب خواهند کرد ،اما تا بدان و حقو ق خد شه نا پذ یر
بودند. برای گسترش و تحکیم نظامات چنانکه همهی جنگها و جنایات روز ،هرکس در دامان مواهب مادی شهروندانی با ویژگیهایی
اما پس از درهم شکستن تمدن دوران مدرن است. بشری را میتوان بدین بهانه که و دستاوردهای فرهنگی میهن خود گوناگون استوار است ،به
ایرانی در پیامد تهاجم اعراب، دمکراتیک میگذرد. بدین معنی بیداری ملی در جوامعی به دست گروهی از «ملت» صورت میبالد و بدین سبب انسانیت بدین خودی خود نمیتواند نسبت
از تسلط خلفا تا پایان قاجارها، ترفند خطرناک در این میان از که در حال گذار به سوی جامعه و میگیرد ،به ناسیونالیسم نسبت داد، تحقق مییابد که با کوشش و دهش به دیگر ملیتها و دیگر
سرنوشت ایران همواره در دست سوی تبلیغات چپ و اسلامیاست نظامی مدرن هستند ،با ناسیونالیسم اما هیچ ملتی منافعی در تجاوز و در زندگی ،دین خود را به خانوادهی ویژگیهای ملی برتریجو
حاکمانی بود ،که برایشان ملیت که اهداف جهانگیرانهی خود را در کشورهایی که این مرحله را پشت
ایرانی ارزشی نداشت .بنابراین چون در پس جهانگرایی پنهان نموده و سر گذاشتهاند تفاوت بنیادین دارد و سرکوب دیگر ملتها ندارد. ملت خویش ادا نماید. باشد.
دقیق بنگریم ،تنها در دوران رضاشاه با شگردهای تبلیغی زیرکانهای بر در جوامعی مانند ایران دستیابی به آری ،فاشیسم نکوهیده است زیرا مفهوم دیرین «ملت» که پیش از = ملیگرایی ایدئولوژی
گامهای مؤثری برای بازیافت هویت ملیگرایی میتازند .به عنوان نمونه، خودآگاهی ملی از اهمیتی حیاتی نژادی را از نژادهای دیگر برتر مینهد. آن در دیگر کشورها نیز با «دین و نیست ،بلکه مورد سوء
ملی ایرانی برداشته شد .در دوران به همین منوال راسیسم ،کمونیسم و آیین» مترادف بود ،در کشورهای استفادهی ایدئولوژیها و
پایانی حکومت محمدرضاشاه از ادعا میکنند که: برخوردار است. همهی دیگر ایدئولوژیها محکوماند پیشرفتهی دنیا به موازات رشد نظامات دیکتاتوری قرار
آنجا که ملیگرایی در خدمت توجیه فرد ناسیونالیست یا ملیگرا مثل اگر رژیم فاشیسم اسلامی زیرا از رشد آزادانهی انسان جلوگیری سرمایهداری و دمکراسی در سدهی میگیرد .چنانکه همهی
دیکتاتوری قرار گرفت ،نتوانست مادری است که تنها و تنها به کودک جنایتکاری مانند قاسم سلیمانی را میکنند ،اما هر میهنی بطور طبیعی ۱9میلادی با واژه Nation جنگها و جنایات بشری
سرافرازی ملی را با دمکراسی پیوند خود کورکورانه عشق میورزد، «قهرمان ملی» نامید و برخی ایرانیان همهی مواهب خود را در اختیار مفهومی نوین یافت .به اینصورت را میتوان بدین بهانه
دهد و از مقاومت در برابر موج بلند از هرگونه انتقادی از فرزند خود با چنین باوری به سوگ او نشستند، همهی فرزندانش صرف نظر از که دیگر وابستگی به ویژگیهای که به دست گروهی از
برمیآشوبد ،دیگر کودکان را دوست به همان درجه نشان از ناآگاهی ملی وابستگیهای نژادی ،عقیدتی ،قومی ملی (مانند سرزمین ،زبان ،اشتراک «ملت» صورت میگیرد ،به
چپ اسلامی ناتوان ماند. ندارد و حتی از آنها نفرت دارد .بدین دارد ،که کسی مانند اردشیر زاهدی و جنسی… قرار میدهد .بنابراین فرهنگی و سرنوشت تاریخی…) ناسیونالیسم نسبت داد ،اما
در چهار دههی گذشته ،اسلامیون دلیل بهتر است در پی برتری بر دیگر به بهانهی دفاع از «تمامیت ارضی»، دمکراسی اجتماعی و در پیامد آن مشخصهی آن نیست ،بلکه به بیان هیچ ملتی منافعی در تجاوز
ثابت کردند که برای ایران و جهان ملل برنیامد و مصالح و منافع کل دنیا هر جرم و جنایتی نسبت به مردم دمکراسی سیاسی با میهندوستی و ارنست ِرنان بر «بنیادی روحی» و سرکوب دیگر ملتها
جز ویرانی و جنایت ارمغانی و نه یک ملت خاص را در نظر گرفت. Principe spirituelاستوار است
ندارند و بدین سبب نیز به داوری نخست آنکه اصلا کدام مادر ایران را توجیه میکند. ملیگرایی همسرشت است. و به خواست و ارادهی «شهروندان» ندارد.
تاریخ ،نهادهای اسلامی در ایران چنین است؟! مهر مادر به فرزند ملیگرایی (ناسیونالیسم) نه تنها از با اینهمه شاهدیم که در کشورهای =بیداری ملی در جوامعی
آینده جایی نخواهند داشت .با مهری طبیعی و سالم است و ربطی سوی ایدئولوژیها ،بلکه از دو سوی پیشرفته نیز ناسیونالیسم نکوهش کشور بنیان مییابد! که در حال گذار به سوی
این وصف ایران آینده در کنار به «عشق کورکورانه» ندارد تا با میشود .علت این است که در این بنابراین ( Nationملت) به مفهوم جا معه و نظا می مد ر ن
رنگارنگی قومی کمنظیرش ،گلزاری «نفرت» به دیگر کودکان توأم باشد! دیگر نیز زیر فشار قرار دارد: کشورها خودآگاهی ملی به تبلور مدرن ،هرچند با «ویژگیهای ملی» هستند ،با ناسیونالیسم در
از خردهفرهنگهای انساندوست برعکس! مهر مادری سبب مهر به • یکی از سوی «قومگرایان» که و تحقق خود دست یافته و نه تنها پیوند دارد ،اما بنیانش بر این است کشورهایی که این مرحله را
را تشکیل خواهد داد که در آن دیگر کودکان و همهی کودکان تصور میکنند در جدایی از ملت ملتهای بزرگ ،بلکه ملیتهای که مردمانی آگاهانه چنان به یکدیگر پشت سر گذاشتهاند تفاوت
آیینهای ایرانی به جلوهای نوین میشود! وانگهی مگر برای «کل دنیا خود به موقعیتی ممتاز دست کوچک مانند دانمارک و لوکزامبورگ پیوند یابند که گویی فرزندان یک بنیادین دارد و در جوامعی
خواهند درخشید .در این میان مصالح و منافع» عالیتری از تفاهم و خواهند یافت .در حالی که در (با جمعیت ۶00هزار نفری) خانواده هستند .کانون این پیوند مانند ایران دستیابی به
بیشک آیین کهن ایرانیان بر بنیاد دنیای امروز راه پیشرفت و سعادت نیز از هویت فرهنگی و تاریخی قراردادی اجتماعی است که به خودآگاهی ملی از اهمیتی
«پندار نیک ،گفتار نیک و کردار دوستی میان ملتها وجود دارد؟ اجتماعی تنها با استفاده از نیروی خدشهناپذیری برخوردارند و مهمتر صورت «قانون اساسی» ،بنیان جوامع
نیک» و تکیه بر خرد ایرانشهری، روشن است که با پیشرفت بشر، سازندهی همهی شهروندان ممکن از آن ،حکومتها با وجود وابستگی و نظامات دمکراسی را تشکیل حیاتی برخوردار است.
زندگی دوبارهای خواهد یافت و مسائل و مشکلات هرچه بیشتری است و این نیرو فقط در رویکرد به حزبی ،فقط و فقط در خدمت منافع
پیروان آیینهای یهودی ،مسیحی (مانند حفظ محیط زیست) به راه دمکراسی و حقوق برابر شهروندی ملی گام برمیدارند .بنابراین در میدهد. فاضل غیبی – از فردای انقلاب
و بهائی و… نیز مورد توجه ایرانیان حلها و اقداماتی در سطح جهانی تبلور مییابد .به عبارت دیگر کشورهای پیشرفته نه تنها نیازی به ملیگرایی بدین مفهوم که به اسلامی ،هر گروهی پس از آنکه مورد
نیاز پیدا میکنند .اما میزان موفقیت جداییطلبان ،اگر واقعاً قصد خدمت تکیه بر ناسیونالیسم نیست ،بلکه با ارادهی ملتی برای به دست گرفتن سرکوب ملایان قرار گرفت ،بجای
قرار خواهند گرفت. چنین اقداماتی نیز در نهایت به به پیشرفت و سعادت قوم خود را توجه به سوء استفادههای بسیار از سرنوشت خود نظر دارد ،به هیچ وجه بررسی اشتباهات خود به راه سادهتر
بدین سبب شایسته است که از دارند ،در راه مبارزه برای دمکراسی آن در سدهی گذشته ،هویت تاریخی به معنی مرزبندی با دیگر ملیتها رفت و «ایرانیان» را سرزنش کرد که
هماکنون پیروان آیینهای ایرانی خواست حکومتها بستگی دارد. با دیگر اقوام در واحد ملی سرنوشت و فرهنگی خود را کمتر به عنوان نیست و بدین دلیل که بنیانش بر گویا به سبب ناتوانیهای ذاتی خود به
از رنگ باورهای خود به «بیرنگی» بر اساس آنچه رفت ،ملیگرایی دمکراسی و حقوق خدشهناپذیر این فاجعه دامن زده بودند .از «طمع
ملی ایرانی بپیوندند و در کوشش ایرانی در این شرایط از اهمیتی مشترکی دارند. ویژگی ملی جلوهگر میکنند. شهروندانی با ویژگیهایی گوناگون به آب و برق مجانی» تا «سادهلوحی
مشترک برای رهایی ایران همدلی حیاتی برخوردار است .جامعه ایران • فشار دیگر و شدیدتری که بر اما این وضع در کشورهای استوار است ،به خودی خود نمیتواند و ناراستی» و از «مذهبزدگی» تا
خود با دیگر ایرانیان را استوارتر پیش از تهاجم اعراب دستکم دو ناسیونالیسم وارد میآید از سوی عقبمانده که هنوز خودآگاهی ملی نسبت به دیگر ملیتها و دیگر «ناراستی» ویژگی منفی نبوده است
سازند .نمونهوار ،بهائیان به عنوان هزار سال تاریخ تکامل شهرنشینی «جهانگرایی» است که با تکیه بر در آنها تبلور نیافته و بدین سبب که تا حال نثار ما ایرانیان نشده باشد.
بزرگترین گروه غیراسلامی هرچند پشت سر گذاشته بود و در مرکز یگانگی نوع انسان ،خواستار نزدیکی حکومتهای خودکامه با تکیه بر ویژگیهای ملی برتریجو باشد. جالب اینکه در کشورهای پیشرفته،
که کوشش در راه تحقق یگانگی دنیای آن روزگار برای نخستین جوامع به هدف تحکیم صلح و ناآگاهی تودهی مردم ،خود را مدافع پس باید پرسید که چرا نمونهای نمیتوان یافت که مثل ًا
بشری را والاترین هدف میدانند ،اما بار مفهوم «ایران» به عنوان ملتی همکاری بینالمللی است .هواداران منافع ملی جا میزنند ،کامل ًا برعکس «ناسیونالیسم» در کنار فاشیسم نویسندهای آلمانی نوشته باشد ،فلان
در برههی کنونی شایسته است که دربرگیرندهی دهها قوم و تیره و این هدف والا ،باید توجه داشته و دیگر ایدئولوژیها مورد نکوهش ویژگی ما آلمانیها باعث پیدایش
سخن پیشوای خود را سرلوحه رفتار باشند ،که دوستی و نزدیکی پایدار فاشیسم شد و یا انگلیسی بنویسد
قرار دهند که در دورانی که قرارداد روحیهی انگلیسی سبب پیدایش
سال ۱9۱9میلادی استقلال کشور استعمار گشت! بنابراین اینکه نه تنها
را بر باد میداد و ملیت ایرانی را در ایران ،بلکه در برونمرز نیز سیل
خدشهدار میکرد ،نوشت« :بهائیان کتابها ،مقالات و به تازگی کلیپها،
دربارهی دروغگویی و دونهمتی
ایران را میپرستند». و… ایرانیان تمامی ندارد ،باید
خوشبختانه امروزه ملیگرایی نوین
ایرانی ،با وجود تهاجمات تبلیغی نشانهی نارسایی بزرگی باشد.
حکومت جهل و جنایت ،گسترش برای شناخت این نارسایی ،باید
یافته و بیش از پیش به عنوان دید چرا به سادگی به «از ماست
حلقهی مفقودهای درک میشود که بر ماست!» باور میکنیم؟ پاسخ
که بدون آن ،اتحاد لازم برای دشوار نیست :علت اساسی ،نارسایی
گذار به سوی آینده ممکن نیست. «ملیگرایی ایرانی» است .بدین
میلیونها ایرانی به تجربه دریافتهاند نشانهی روشن که «ملیگرایی
که در صورت تکیه بر ایراندوستی ایرانی» چنان خوار شده که حتی
و ملیگرایی ،اختلافات آرا باعث دو هواداران آن سفارش میکنند ،برای
جلوگیری از «بدفهمی» ،بهتر است
دستگی نخواهد بود.
جالب است که رضاشاه بر این «ایراندوستی» بگوییم!
حقیقت آگاه بوده و از این دید به میهندوستی امری طبیعی است و
«حس وطنپرستی» مینگریسته مانند مهر به پدر و مادر در هر کس
است .او به سال ۱۳0۷خورشیدی نهادینه است .اما انسان موجودی
به دانشجویانی که برای تحصیل به اجتماعی است و در وابستگی به
خارج از کشور میرفتند ،از جمله فرهنگ ملی و تاریخی مشخصی
هویت مییابد .دقیقتر ،همچنانکه
گفت: بدون پدر و مادر فرزندی به وجود
«شما فرزندان عزیز ایران ،باید نمیآید ،بدون میهن نیز امکان رشد
خوب این مسئله را بدانید که چرا انسان اجتماعی با هویت فرهنگی
شما را از یک کشور پادشاهی مثل فراهم نمیشود .البته از آنجا که
ایران به یک کشور جمهوری مثل
مملکت فرانسه اعزام میداریم.
این کار فقط برای اینست که شما
وقتی به آن مملکت رفتید ،حس
وطنپرستی فرانسویان را سرمشق
خودتان قرار بدهید و آن را در اعماق
قلب خودتان جایگیر کنید».