Page 7 - (کیهان لندن - سال سى و هفتم ـ شماره ۲۵۷ (دوره جديد
P. 7
صفحه ۷ـ Page 7ـ شماره ۱۷6۳
جمعه 29ژانویه تا پنجشنبه ۴فوریه 2۰2۱
۲۷ژانویه ،روز جهانی یادآوری فاجعه سفری به اردوگاههای مرگ؛
هولوکاست و زندانیانی که خواب نان
هولوکاست مانند انکارکنندگانش واقعی است!
میدیدند…
آنان که زنده ماندند… بین میروند ،بدون آنکه امکان آزادانه =انکار هولوکاست و
گردش اطلاعات و انتشار دیدهها، تحریف آن نمیتوانست
اردوگاه آشویتس -داخائو سفر کنیم. = ۲۷ژانویه ،۱۹45لشکر شنیدهها و تجربیات خود را در اختیار دروازه مخوف بیرکنائو -آشویتس بلافاصله پس از پایان جنگ
۳۲۲ارتش سرخ قدم به داشته باشند ،آنگاه دور نخواهد بود که جهانی دوم و یا در یکی دو
بازدید از این اردوگاه تجربهای فراموش اردوگاه مرگ آشویتس ،در «اوین» و «گوهردشت» و «خاوران» با کشتار همگانی و جنایت انبوه ممکن دارایی خود را در سی چهل چمدان دهه پس از آن شکل گیرد.
نشدنی است که تا ابد در خاطره باقی جنوب لهستان ،گذاشت و انکار شوند ،و کشتار همگانی که به است بدون آنکه آن مدینه فاضله و جای میدادند و بعد ده تا پانزده روز در هنگامی که زمان میگذرد
میماند و هرگز زدوده نمیشود .قطار ۷6۰۰یهودی که از قتل عام هیچ قوم و مذهب و عقیده سیاسی اتوپی نژادی ،طبقاتی و مذهبی هرگز کمترین جای ممکن در قطارهای باری و نسلها عوض میشوند،
ما همان مسیری را طی کرد که بیش رژیم نازی جان سالم به در و دگرباش و دگراندیشی رحم نکرد، بدون هرگونه امکانات اولیه زندگی در خطر فراموشی همواره این
از نیم قرن قبل هزاران یهودی و ضد به عنوان دروغ به «دشمن» نسبت قابل پیاده کردن باشد. راه بودند تا پس از رسیدن به اردوگاه، امکان را به وجود میآورد
فاشیست ایتالیایی مجبور به پیمودن برده بودند را آزاد کرد. داده شود .بعید نیست همانگونه که علیه فراموشی بلافاصله برای کار یا مرگ گزینش تا کسانی که هنوز زندانی
آن شده بودند .اگر ما در قطارهای =در سه اردوگاهی که با رژیم هیتلری تلاش کرد با انفجار و شوند .هولوکاست Holocoustیعنی چهارچوبهای فکری خود
مدرن و با تمام امکانات راهی آشویتس نام آشویتس -بیرکنائو در بمباران اردوگاههای مرگ و کورههای امروز [فرودین ]۱۳7۸تقریبا هفتاد خان و مان سوخته .یعنی آتشی که هستند ،تاریخ را تحریف
شدیم ،آنها این مسیر را در واگنهای تاریخ سیاه دوران نازیسم آدمسوزی ،نشانههای جنایات خود را سال از آن روزها میگذرد .افراد گروه چنان بر جان و مال بیفتد که مطلقا و جنایات همفکران خود
باری و بدون آب و غذا و در سرمای به ثبت رسیدهاند بین یک از بین ببرد ،رژیم کنونی ایران نیز که ایرانی که از برلین رهسپار آشویتس هیچ چیز بر جای نگذارد .و شاید را انکار کنند و آن را دروغ
زیر صفر زمستان و یا گرمای شدید میلیون تا یک و نیم میلیون تاریخ جهان را هم تحریف میکند، شدند ،در کشوری زندگی میکنند هیچ واژه دیگری نتواند با این قدرت
تابستان طی کرده بودند. در کمی بیش از ۳سال در از سالها پیش و هماکنون با خیال که اگرچه سالهاست آثار ویرانیهای سرنوشت میلیونها انسانی را توصیف «دشمنان»بنمایانند.
دانشآموزانی که مرا در این سفر اتاقهای گاز کشته و در آسوده به سندسازی و پاک کردن آثار نازیسم و نژادپرستی هیتلری از زندگی کند که به ناگهان نه تنها هر آنچه =هولوکاست و سوختن
همراهی میکردند بین ۱۳تا ۱۶سال کورههای آدمسوزی تبدیل شهروندانش زدوده شده ،لیکن در داشتند از دست دادند ،بلکه ریشه خان و مان دیگران همواره
سن داشتند .ج ّو حاکم بر این سفر که جرم خود مشغول باشد. آن هرگز هیچ فرصتی برای یادآوری بسیاری از آنان بطور خانوادگی از میان نه دو طرف ،بلکه سه طرف
۱۸ساعت به طول انجامید ،در رفت به خاکستر شدند. تصویر ایرانیان قربانیان هولوکاست و اندیشیدن درباره دارد :جنایتکاران ،قربانیان و
و برگشت کاملا متفاوت بود .اگر در = در بسیاری از مسببانش از دست نمیرود .آنچه این رفت.
مسیر رفت ،صدای گاهی آزاردهنده کشورهای اروپایی در طول زارا راهنمای کراکویی گروه ایرانی گروه ایرانی با سفر خود به اردوگاههای کشتارسازمانیافته آنان که سکوت میکنند.
موسیقی و فریادهای این نوجوانان سال تحصیلی دانشآموزان زنی است که سه سال پس از جنگ به مرگ انجام داد ،تنها یک ابراز همدردی هولوکاست که قرار بود در یک برنامه =شانه همه ما نیز زیر بار
در واگنها طنین انداخته بود ،در راه دبیرستانی را با قطار به دنیا آمده و پدربزرگ و بسیاری از افراد و یادآوری این نکته سعدیانه بود که حساب شده و با سریعترین تکنیک هر آنچیزیست که به نام
بازگشت اما سکوت مطلق حکمفرما بازدید اردوگاههای دوران خانوادهاش را در اردوگاههای مرگ از درک «درد و بیقراری» انسانها ورای خفه کردن با گاز و سوزاندن اجساد
بود .اگر در مسیر رفت ،دانشآموزان نازیسم به ویژه آشویتس دست داده است .مادرش که در سن همه مرزهای ملی ،نژادی ،جنسی، در کوتاهترین مدت ،بطور انبوه یازده ایران انجام میشود.
اندکی به صحبت های آموزگاران در لهستان و داخائو در بیست سالگی به آشویتس برده شد، دینی و ایدئولوژیک است .این کنش میلیون یهودی را از سراسر اروپا در
گوش میداند که تلاش داشتند برای آلمان میبرند تا این جنایت یکی از معدود افرادی بود که از آن سیاسی اتفاقا واکنش کسانی را به اردوگاههای مرگ نابود کند ،بدون الاهه بقراط (بازنشر از سال)۱۳8۷
آنها آنچه بیش از نیم قرن پیش در هولناک و بیسابقه از حافظه جان به در بردند .در راه بازگشت زارا از همراه داشت که سخت زندانی همین همکاری خدمتگزاران نظام هیتلری و -یازدهم تا چهاردهم آوریل ( 2۳تا 2۶
اروپا اتفاق افتاده بود توضیح دهند و خانواده خود میگوید« :فکر نکنید اینها همراهیاداراتوبرخیاهالیکشورهای فروردین )۸7گروهی از ایرانیان ساکن
از قتل عام یهودیان صحبت کنند، جمعی حذف نشود. یهودیان ثروتمند بودند .اغلب آدمهای مرزهایخودساختهاند. اشغال شده ،و بدون سکوت دیگران و آلمان با پشتیبانی «کارگاه آموزش
در راه بازگشت ،تنها از من که یکی سادهای بودند که به کار و کسب راست این است که کم نبودند همگامی خاموش «روشنفکران» هرگز برلین» وابسته به بنیاد هاینریش بُل و
از سخنرانان بودم ،بیش از ۱۰۰سؤال احمد رأفت 27 -ژانویه ۶۶سال معمولی اشتغال داشتند ،مثل خانواده لحظاتی که انسان بیاختیار به یاد نمیتوانست به وجود آید .از همین رو «محفل دیالوگ ایرانیان» در یک سفر
پرسیدند. پیش ،لشکر ۳22ارتش سرخ اتحاد من .بسیاری از ساکنان اردوگاهها بر اثر آنچه میافتاد که بر سر دگراندیشان کسانی که هولوکاست را انکار میکنند، نمادین به اردوگاههای مرگ آشویتس
من در مدارس بسیاری برای جماهیر شوروی که از اوکراین وارد بیماری و گرسنگی از بین رفتند و یا و دگرباشان ایران رفته و میرود .مگر در حقیقت منکر رژیم هیتلری و Auschwitzو بیرکنائو Birkenau
دانشآموزان همین سن و سال در مورد خاک لهستان شده بود ،قدم به سه خودکشی کردند .ولی آنهایی که هنوز میشد در عکسها به چشمان زنان و نابودی سازمانیافته یهودیان و سکوت در لهستان با قرار دادن تاجهای گل
ایران و جمهوری اسلامی و حرکتهای اردوگاهی گذاشتند که نازیها برای قدرت کار کردن داشتند ،ممکن بود به مردانی نگریست که نمیدانستند چه جامعه آلمان و دولتهای اروپایی بر یادبود قربانیان فاجعه هولوکاست،
اعتراضی مردم صحبت کرده بودم، قتل عام یهودیان ،مخالفان سیاسی دلایل مختلف مورد مجازات و شکنجه در انتظارشان است و به یاد کشتارهای میشوند .حال آنکه اینهمه درست خاطره غمانگیز آنها را گرامی داشتند.
ولی هرگز نتوانسته بودم اینطور توجه رژیمهیتلری،همجنسگرایان،معلولین دهه شصت و خاوران و گورهای مانند انکارکنندگان هولوکاست واقعی دو اردوگاه مرگ آشویتس و بیرکنائو
آنها را جلب کنم چرا که در موارد قبل روانی و جسمی و همچنین سینتیها قرار گیرند و حتی تیرباران شوند». دستجمعی نیفتاد؟ مگر میشد است و همگی صفحاتی از تاریخ بشری که درواقع زیر عنوان شماره یک و دو
اگرچه سکوت را رعایت میکردند ولی و روماها (که در زبان عامیانه آنها را درختهای غان که اردوگاه بیرکنائو سرنوشت خانوادههایی را به یاد نیاورد را مینویسند و همزمان سرنوشت مکمل یکدیگر بودند ،تقریبا در هفتاد
بسیاری حواسشان جای دیگری بود «کولی» میخوانند) در شهر آشویتس نام خود را از آنها گرفته است (بیرکه که تنها به دلیل دگراندیشی ،چندین انسانهایی را رقم میزنند که هرگز کیلومتری شهر قدیمی کراکو که زمانی
و در دنیای نوجوانی شناور بودند .من یعنی غان) جابجا دو برکه مصنوعی را نفر از اعضای خود را از دست دادند و چرایی جنایت توصیفناپذیری را که بر سر راه جاده ابریشم بود ،قرار دارد که
از دلایل شعار حذف اسرائیل و نفی برپا کرده بودند. که بخشی از خاکستر سوختگان در آن کودکانی را در برابر چشم مجسم نکرد بر آنها رفت در نیافتند و ندانستند با دانشگاهاش از نیمه قرن چهاردهم از
هولوکاست از اولین روزهای تشکیل ارتش سرخ 7۶۰۰اسیری را که مدفون میشد ،و کلبههای چوبی را که که خود در زندانها به دنیا آمدند و یا چرا باید از خانه و کاشانه خویش رانده مراکز فرهنگی اروپا به شمار میرفت.
جمهوری اسلامی گفتم .از حذف هنوز در قید حیات بودند نجات داد. زندانیان آخرین روزهای خود را در آن شاهد شکنجه و نابودی پدر و مادر میشدند ،چرا باید در بدترین شرایطی در حمله ارتش نازیها به لهستان،
دگراندیشان و «متفاوت»ها در نظام در سه سال و نیم عمر این اردوگاه بسر میبردند ،و اتاقهای گاز و بقایای خود بودند؟ مگر میشد محفظههای که تصور میتوان کرد ،در سلولهای شهردار کراکو پیشاپیش کلید آن را به
حاکم بر ایران گفتم .آنچه اما در راه بین یک تا یک و نیم میلیون نفر روانه کورههای آدمسوزی را در بر گرفتهاند. بتونی شکنجه را دید که به طول و چوبی بسر میبردند و اصلا چرا نباید اشغالگران هیتلری سپرد تا از ویرانی
بازگشت از شهر آشویتس به فلورانس اتاق های گاز و کورههای آدمسوزی دروازه و برج مشهور اردوگاه را که قطار عرض نود سانتیمتر در اتاقکهای و بمباران این شهر چندهزار ساله که
برای آنها میگفتم ،پس از بازدید از شدند و یا در پیامد سرمای شدید، مخوف مرگ از زیر آن میگذشت، تاریک تعبیه شده بودند تا در هر وجود میداشتند! هنوز بافت قدیمی خود را حفظ کرده
این اردوگاههای مرگ بیشتر قابل گرسنگی و بیماری جان سپردند. پشت سر مینهیم بدون آنکه بتوانیم کدام از آنها ،چهار زندانی متخلف هولوکاست و اوج رذالت بشری است ،جلوگیری کند .آلمانیها ورشو را
لمس و تصور بود .با چشمان خودشان در دوران نازیسم بر مبنای برخی دامنه و مضمون آنچه را دیدهایم هضم پس از دوازده تا چهارده ساعت کار و عظمت مصیبتی را که در پس
دیده و با دستانشان لمس کرده بودند تحقیقات حدود ۱۳میلیون نفر که کرده و یا پاسخی قاطع برای چرایی روزانه ،شب تا صبح ،برهنه ،بایستند، آن پنهان است ،شاید بتوان در دو اما تقریبا با خاک یکسان کردند.
که حذف «دیگری» چیست و چگونه 9۰درصد آنها یهودی بودند کشته و به یاد جعبهها و تابوتهای حاج هزار کیلو مو ،هزاران کفش ،لباس، امنیت و اندوه
یک نظام غیرانسانی میتواند دست به شدند .بزرگترین جنایت تاریخ معاصر آن بیابیم. داوود نیفتاد؟ مگر میشد هر بار چمدان ،وسایل شخصی مانند عینک
کشتار جمعی بزند .اهمیت «فراموش با نام هولوکاست (مصیبت همهسوزی شب ،در رستورانی در کراکو ،یک قرینهای با آدمرباییها و قتلهای و مسواک و یا شیشه شیر و کفش و راه سرسبزی را که به سوی این
نکردن» و لزوم «حفط حافظه جمعی» به زبان یونانی قدیمی) شهرت یافته گروه کوچک موسیقی با آکاردئون و زنجیرهای نیافت ،و رنج و درد لباس نوزادانی دریافت که آنسوی اردوگاهها میرود ،نمیتوان بدون
دیگر یک شعار نبود ،واقعیتی بود که کلارینت آهنگهای یهودی مینوازد دگراندیشان و آزادیخواهان زندانی و قابهای شیشهای در کنار پارچهای سنگینی احساسی دوگانه پیمود:
آنها دیده و پذیرفته بودند. است. و زنی مسن با ترانههایی که به گوش هراس محکومان به اعدام و سنگسار بافته شده از موی قربانیان به نمایش حس آرامشبخش امنیت و سبکباری
خودم در مورد این جنایت هم 27ژانویه ،از سال 2۰۰۵میلادی ایرانیان بس آشناست ،آنها را همراهی و قصاص را ،در همین روزها ،به یاد گذاشته شدهاند که قرار بود به اونیفورم سیاسی و اجتماعی در جوامعی که
خوانده بودم و هم نوشته بودم ،ولی بر اساس مصوبه مجمع عالی سازمان میکند .ما نیز زمزمه میکنیم .زارا نیاورد و تصویر خشن دستگیریها و سربازان ارتش آلمان تبدیل شود .و خطری از سوی حکومتها انسان
دیدن یک میلیون و ۶۸۰هزار لباس ملل متحد به عنوان روز «حافظه در حالی که از صمیم قلب میخندد اینها تنها نشانههای کوچکی هستند از را تهدید نمیکند ،و احساس عمیق
یا ۵۵هزار جفت کفش و بیش از ۸ جمعی» یا بزرگداشت قربانیان میگوید« :اگر به دوستانم یا همین اعدامهای خیابانی را از خاطر راند؟ آن سالهای تلخ که باد بوی مرگ را اندوه از تصور هراس وصفناپذیر
تن مو ،بسی بیش از یک کتابخانه هولوکاست و نسلکشی یهودیان کسانی که در اینجا حاضرند بگویم انکار هولوکاست و تحریف آن هر روز و هر ساعت بر فراز شهر پخش انسانهای بیدفاعی که این راه
در مورد این جنایت هولناک تاریخی توسط رژیم هیتلری نامگذاری شده این ایرانیان هستند که با آهنگهای نمیتوانست بلافاصله پس از پایان بیبازگشت را به سوی اتاقهای گاز
صحبت میکنند .صحبتهای است .از آن سال همه ساله در این روز یهودی همراهی میکنند از تعجب جنگ جهانی دوم و یا در یکی دو میکرد. پیمودند .کودکان و زنان و مردانی که
لیلیانا سگره ،که در کودکی همراه با و روزهای قبل و بعد از آن مراسمی شاخ در میآورند» و بعد دوربیناش را دهه پس از آن شکل گیرد .هنگامی آنسوی هولوکاست برپاکنندگان خاکسترشان از کورههای اردوگاههای
خانوادهاش از میلان ،در شمال ایتالیا، در بسیاری از کشورها برای حفط نشان میدهد و میگوید« :چند عکس که زمان میگذرد و نسلها عوض نظامی ایستادهاند که تمامی هوش و مرگ بر تاریخ بشریت پاشیده شد تا
به آشویتش برده شده بود در اتاق این «حافظه جمعی» برگزار میشود گرفتم که به دوستانم نشان بدهم». میشوند ،خطر فراموشی همواره این ابتکار خود را به کار گرفتند تا به بهانه بوی پیکر سوختهشان برای همیشه
گازی که پدربزرگ و مادربزرگش که از جمله میتوان به سفرهایی میگویم« :تعجب ندارد .این تصویر امکان را به وجود میآورد تا کسانی و توهم جامعهای برتر با انسانهایی بینی مدعیان تمدن را غلغلک دهد.
آخرین لحظات زندگی را در آنجا برای نوجوانان و دانشآموزان به که هنوز زندانی چهارچوبهای از نژاد برتر ،هر آنکس را که پست چه آن مدعیانی که با دستاویزهای
گذرانده بودند ،بیش از صدها کتاب و اردوگاههایی که نماد این جنایت واقعی ایرانیان است». فکری خود هستند ،تاریخ را تحریف و میشماردند از میان بردارند .از یهودیان نژادی ،جنسی ،مذهبی ،قومی و
نوشته روی من و البته این نوجوانان بیسابقه و هولناک هستند اشاره کرد. و به یاد رویدادی معروف میافتم جنایات همفکران خود را انکار کنند و و اسلاوها ،تا کولیان و بیماران جسمی ایدئولوژیک ،همین امروز ،علیه
تاثیر گذاشته بود .لیلیانا سگره که روی در سالی که محمود احمدینژاد برای که در دهه هفتاد میلادی در سیاست آن را دروغ «دشمنان» بنمایانند .اگر و ذهنی و سالخوردگان .از کمونیستها همنوعان خود جنایت میکنند و
بازویش هنگام ورود به آشویتس شماره اولین بار از حذف اسرائیل از نقشه خارجی آلمان نسبت به کشورهای رشد و تکوین جامعه آلمان در آزادی و مخالفان سیاسی تا همجنسگرایان چه آنانی که سکوت را در برابر این
7۵۱9۰را خالکوبی کرده بودند ،امروز جهان صحبت کرد ،از من دعوت اروپای شرقی نقشی تعیینکننده بازی و دمکراسی سبب شد تا به شدت با و دگرباشان .و کیست که نداند تلاش جنایات بر میگزینند .از همین رو،
به عنوان سناتور مادامالعمر در پارلمان شد همراه بیش از یکصد دانشآموز کرد .روز هفتم دسامبر ۱97۰ویلی این نوع تحریفات مقابله شود ،خطر برای تحقق رؤیای یک جهان منزه و هولوکاست و سوختن خان و مان
ایتالیا حضور دارد. ایتالیایی شهر فلورانس با قطار به برانت صدر اعظم آلمان که برای امضای این نوع تحریف اما برای ایرانیان یکصدا و یکرنگ که در آن نه «دیگران» دیگران همواره نه دو طرف ،بلکه سه
ادامه در صفحه ۱7 پیمان ورشو به لهستان رفته بود ،در بسیار جدیست .زیرا هنگامی که باشند و نه هیچ دگراندیش و دگرباش و طرف دارد :جنایتکاران ،قربانیان و
یک مراسم رسمی ،پس از آنکه تاج گل نسلهای شاهد و کسانی که بر آنها و مخالفی وجود داشته باشد ،تنها و تنها
را بر یادبود گتوی یهودیان در ورشو خانوادههایشان جنایت رفته است ،از آنان که سکوت میکنند.
قرار داد ،بدون آنکه از پیش برنامهریزی ریشه لغوی هولوکاست را باید در
شده باشد ،به احترام و پوزش در برابر یونان جست .راهنمای گروه ایرانی که
آن زانو زد و درواقع به نوبه خود و به بانویی لهستانی با چشمانی روشن و
نام دولت آلمان ،شانه خود را زیر بار نمناک است ،روی نقشه بزرگی که بر
عظیم جنایتی گرفت که دولت آلمان دیوار اتاق یکی از کلبههای موزه نصب
سی سال پیش از آن در مورد یهودیان شده محل اردوگاه مرگ آشویتس
مرتکب شده بود .اگرچه ایران هماکنون را نشان میدهد و بعد به شهرهایی
مشابه چنین شخصیتهایی را در خود اشاره میکند که یهودیان را از سراسر
میپروراند تا روزی ،بار گفتار نسجیده اروپا به آن منتقل میکردند تا کاملا
و کردار ناپسند و زشت دولتهای رژیم سازمانیافته نابودشان کنند .سهم
کنونی را بر دوش گیرند ،ولی گمان یونان نیز حدود شصت هزار نفر بود
میکنم این گروه ایرانی نیز چیزی جز که به صورت خانوادگی به این اردوگاه
این نکرده است .شانه همه ما زیر بار منتقل شدند .به آنها گفته میشد برای
هر آنچیزیست که به نام ایران انجام کار و زندگی در مکان دیگری اسکان
داده میشوند و آنها گاه وسایل و
میشود.
*نشر نخست در کیهان لندن؛
فروردین ۱۳8۷