Page 13 - (کیهان لندن - سال چهلم ـ شماره ۴۲۱ (دوره جديد
P. 13

‫صفحه‌‌‌‌‪‌‌1‌‌۳‬شماره‌‪188۷‬‬                                   ‫قطبی میگفت هنگامی كه شیخ حسینعلی ــ كه دربارهاش‬               ‫اطمینان دهند كه خطر جدی نیست و نگرانیهایشان‬
‫جمعه ‪ ۲1‬تا پنجشنبه ‪ ۲۷‬ژوئیه ‪۲0۲۳‬‬                           ‫میگفت‪« :‬مرد با نمكی بود كه اغلب مرا میخنداند» ــ از من‬                                        ‫را برطرف كنند‪.‬‬
                                                           ‫خواست كمكش كنم كه به پاریس نزد خمینی برود‪ ،‬شگفت‬
‫تظاهركنندگان هرگز به كاخ نزدیك نشده بودند‪ ،‬ولی یك‬          ‫زده شدم‪ .‬قطبی در مورد این درخواست غیرعادی پرس و‬               ‫تظاهرات و سپس اعتصابها از سر گرفته شد و همچنین‬
‫كمربند نامحسوسی‪ ،‬پیرامون آنجا را از نظر امنیتی محافظت‬      ‫جو كرد‪ .‬به آگاهیاش رساندند كه آن «ملای بیاهمیت» از‬                       ‫آتشسوزیها و مجازاتهای بیمحاكمه مردمی‪.‬‬
‫میكرد‪ .‬ارتش دستور گرفته بود كه به هیچ وجه واكنش نشان‬       ‫چهرههای شناخته شده مخالفان در قم است و دو یا سه بار‬                               ‫بازگشت به دوران بیتصمیمی‬
‫ندهد‪ ،‬مگر این كه مستقیماً مورد حمله قرار گیرد‪ ،‬و مخالفان‬   ‫هم پلیس دستگیر و سپس آزادش كرده‪ .‬قطبی اصلا از این‬
‫نیز از این دستور باخبر بودند‪ .‬ویرانگریها و آتش سوزیها‬      ‫موضوع بیخبر بود‪ .‬به هر حال نه تنها یاریاش كرد كه به‬           ‫محمدرضا شاه در بیرون از بخش سیاستهای مهم اقتصادی‪،‬‬
‫بسیار گسترده بود‪ .‬گه گاه‪ ،‬جنازههای دروغین و مراسم‬          ‫سرعت گذرنامهاش را دریافت كند‪ ،‬بلكه بلیت هواپیما هم‬            ‫عادت نداشت با رایزنی حكومت كند‪ .‬بیشترین كارهای داخلی‬
‫خاكسپاری آنها كه به منظور نمایش از تلویزیونهای غربی تهیه‬                                                                 ‫و اداره امور كوتاه مدت اقتصادی به وسیله نخست وزیر و‬
                                                                        ‫برایش خرید و مقداری پول هم به او داد!‬            ‫دولت انجام میگرفت‪ .‬پادشاه كم‪ ،‬یا اصل ًا دخالت نمیكرد‪.‬‬
                       ‫میشد‪ ،‬به نمایش در میآمد‪.‬‬                                ‫×××‬                                       ‫فقط میخواست از همه چیز آگاه باشد و در این مورد‬
‫روز ‪ ۱۸‬نوامبر‪ ،‬شهبانو فرح به كربلا و نجف‪ ،‬شهرهای‬                                                                         ‫پافشاری میكرد‪ .‬هنگامی كه قرار میشد تصمیمی در مورد‬
‫مذهبی و مقدس عراق سفر كرد‪ .‬رئیس دفترش حسین نصر‪ ،‬و‬          ‫دو روز بعد‪ ،‬پروفسور صفویان كه از پاریس برای معاینه‬            ‫سیاستهای نفتی‪ ،‬دفاع ملی یا جهت گیریهای اساسی سیاست‬
‫همچنین رضا قطبی همراه او بودند‪ .‬استقبال بغداد از شهبانو‪،‬‬   ‫بیمار نامی خود به تهران آمده بود‪ ،‬جایی در هواپیمای‬            ‫خارجی بگیرد‪ ،‬به رایزنی گسترده میپرداخت‪ .‬یا به گفته‬
‫به خوبی نمودار ترس حكومت عراق از بالا گرفتن بنیادگرایی‬     ‫«ایرفرانس» كه از خاور دور میآمد ذخیره كرد تا به پاریس‬         ‫منتقدانش‪ ،‬وانمود میكرد كه چنین میكند‪ .‬آن گاه تصمیمش‬
                                                           ‫برگردد‪ .‬در هواپیما او را در كنار دو مرد نشاندند‪ :‬یكی بازرگان‬  ‫را آشكار میكرد‪ .‬در برابر افزایش تحریكات و خشونت‪ ،‬كه نام‬
                            ‫مذهبی در ایران بود‪.‬‬            ‫ایرانی كه از سالها پیش در هند اقامت داشت و از دهلی نو‬         ‫آن را انقلاب گذاشتند‪ ،‬این عادت او دگرگون نشد‪ .‬جز در یك‬
‫معاون رئیس جمهوری عراق‪ ،‬به مدتی دراز با شهبانو ملاقات‬      ‫میآمد و دیگری ملایی با چندین كیف دستی‪ .‬پس از آن كه‬            ‫مورد ــ و به نظر من ــ آن هم دستگیری امیرعباس هویدا بود‬
‫كرد و به او اطمینان داد كه از حكومت ایران پشتیبانی خواهد‬   ‫هواپیما از زمین برخاست‪ ،‬بازرگان خود را معرفی و گفتگو را‬       ‫كه شاه و شهبانو هر دو به این نتیجه رسیدند كه بهتر است با‬
‫كرد‪ .‬در آن سفر‪ ،‬آیتالله خویی بلندپایهترین روحانی دنیای‬     ‫آغاز كرد‪ .‬همانند بسیاری از ایرانیان به شوخی با ملا پرداخت‪:‬‬    ‫چند نفر‪ ،‬در مورد تصمیمی كه از پیش گرفته شده بود‪ ،‬رایزنی‬
‫شیعه هم او را به حضور پذیرفت كه رویداد مهمی به حساب‬        ‫«حضرت آقا‪ ،‬داری میری پاریس كه یه دختر خوشگل فرانسوی‬           ‫كنند‪ .‬در برابر بحرانهای همه جانبه و فزاینده شاه تنها مانده‪،‬‬
‫میآمد‪ .‬خویی پیام دوستانهای به شاه فرستاد و گفت‪« :‬برای‬      ‫پیدا كنی و عقدش كنی؟» ملا هم سرحال آمد و پس از دادن‬           ‫ناتوان از درك موقعیت‪ ،‬با پذیرفتن این واقعیت كه متحدان‬
‫سلامتی پادشاه و پیروزیاش در راه اسلام و ایران‪ ،‬خالصانه‬     ‫پاسخ منفی‪ ،‬شروع به شوخی و لودگی كرد‪ .‬آنگاه به پخش‬             ‫خارجیاش بر آتش روغن میریزند و سقوط او را می خواهند‪،‬‬
                                                           ‫تنقلات میان مسافران پیرامون خود پرداخت كه همه از رفتار‬        ‫مهار خویش را از كف داده بود‪ .‬همه چیز را دریافته بود و‬
                                  ‫دعا میكنم‪».‬‬              ‫سبكسرانه و شوخیهای او بهت زده شده بودند‪ .‬زیرا یك‬              ‫بیمناك شده بود‪ .‬او دیگر به كسی اعتماد نداشت و به نظر‬
‫این پیام‪ ،‬به زبان تقریباً سیاسی‪ ،‬نشان پشتیبانی بود و‬       ‫روحانی معمولاً میبایست باوقار و جدی باشد‪ .‬بالاخره ملای‬
‫پیروزیای چشمگیر به حساب میآمد كه میشد به نیكویی از‬         ‫كذایی در پایان پرواز شش ساعته تهران ــ پاریس آرام گرفت‪.‬‬                                ‫میرسید نمیداند چه كند‪.‬‬
‫آن سود گرفت‪ .‬اما‪ ،‬چنین نشد‪ .‬به هنگام زیارت‪ ،‬چند نقصان‬      ‫به محض ورود به فرودگاه‪ ،‬مسافران شگفت زده و مات دیدند‬          ‫شهبانو خود را آرام نشان میداد و با سیاستمردان و روحانیون‬
‫در رعایت دقیق آداب آن‪ ،‬از سوی پیرامونیان شهبانو دیده‬                                                                     ‫دیدار میكرد‪ ،‬گردهماییهایی برپا میكرد و میكوشید‬
‫شد كه غیرعادی نبود و اغلب پیش میآمد‪ .‬ولی این نكات را‬
‫بارها وبارهاوبابیشرمیتمامدرتلویزیوننشانمیدادندكه‬                                                                          ‫تصمیماتی بگیرد كه گاهی هم از آنها برداشت بدی میشد‪.‬‬
                                                                                                                         ‫در بیرون به نظر میرسید كه شاه و شهبانو‪ ،‬مشی سیاسی‬
           ‫باعث به ُسخره گرفتن و انتقادهای سخت شد‪.‬‬                                                                       ‫یكسانی را دنبال نمیكنند‪ .‬و این‪ ،‬دربار را در نگرانی فرو میبرد‬

              ‫هویدا میتوانست از ایران خارج شود اما دلیرانه ایستاد تا از خود دفاع كند‬                                                        ‫و دنیای سیاسی را سردرگم میكرد‪.‬‬
                                                                                                                         ‫شاه و دولتش‪ ،‬همچنان با بیتفاوتی كامل شاهد دخالتهای‬
‫از ابتدای دسامبر كه شهبانو دیدارهای سیاسی و‬                ‫یك گروه از مقامات دولت فرانسه‪ ،‬چند ایرانی و گروه بزرگی‬        ‫خارجیهابودندوگرچهمیدانستنداغتشاشاتداخلیآشكارا‬
                                                           ‫روزنامهنگار و خبرنگار تلویزیون‪ ،‬به پیشباز ملای مضحك‬           ‫از حمایت واشنگتن‪ ،‬لندن و پاریس برای تحریك و دامن زدن‬
‫گردهماییهای كاری خود را بیشتر كرد‪ ،‬شاه دریافت كه‬           ‫آمدهاند‪ .‬صفویان میگوید كه همان شب‪ ،‬در تلویزیون ورود‬           ‫به بلواها برخوردار است و با آن كه حكومت‪ ،‬ابزارهایی برای‬
                                                           ‫«ولیعهد» خمینی را كه آیتالله العظمی میخواندندش‪،‬‬               ‫رویارویی با آن دخالتها و سركوب كردن آشوبها داشت‪ ،‬هیچ‬
‫برگزیدن یك نظامی به ریاست دولت‪ ،‬بیآن كه وی بتواند‬          ‫گزارش دادند‪ .‬آن ملای كوچك مسخره‪ ،‬چندی بعد با خمینی‬            ‫كاری در این زمینه انجام نمیشد‪ .‬تنها دستور شخص شاه این‬
                                                                                                                         ‫بود كه مراقب باشند كه مبادا كمترین سوءقصدی به خمینی‬
‫نیروی ارتش را به كار گیرد‪ ،‬كاری بیهوده بوده و باید به‬         ‫به تهران بازگشت و نقش مهمی را كه میدانیم ایفا كرد‪.‬‬
                                                                                      ‫سفر شهبانو به عراق‬                                             ‫در نوفل لوشاتو شود!‬
‫جستجوی راه حل دیگری برآید‪ .‬از دو شخصیت سالخورده‬                                                                          ‫سپهبد بدرهای‪ ،‬فرمانده گارد شاهنشاهی كه از جهت گیری‬
                                                           ‫از سومین هفته نوامبر كه تأثیر غافلگیر كننده انتخاب‬            ‫و برنامههای «بی‪.‬بی‪.‬سی» به ستوه آمده بود‪ ،‬توسط اصلان‬
‫محترم‪ ،‬عبدالله انتظام هشتاد ساله و محمد سروری تقریباً نود‬  ‫تیمسار ازهاری از میان رفت و بیتحركی انتظارآمیز دولت‬           ‫افشار به شاه پیام داد كه ابزارهای فنی لازم برای پارازیت‬
                                                           ‫آشكار شد‪ ،‬تظاهرات خشونت بار از سر گرفته شد‪ .‬كامیونهای‬         ‫فرستادن و قطع امواج آن رادیو را دارد‪ .‬و اجازه خواست كه‬
‫ساله درخواست شد كه «دولت وحدت» تشكیل دهند‪ ،‬اما‬             ‫ارتشی كه سربازان وظیفه در آنها نشسته بودند‪ ،‬همچنان در‬         ‫چنین كند‪ .‬شاه پاسخ داد‪« :‬به بدرهای بگویید این كار در شأن‬
                                                           ‫چندین نقطه پایتخت و شهرهای بزرگ متوقف بودند‪ .‬گرچه‬
‫هر دو رد كردند‪ .‬همین پیشنهاد به دكتر محمد نصیری (كه‬                                                                                                         ‫ما نیست‪».‬‬
                                                                                                                         ‫اشراقی‪ ،‬ملای بیمقداری در قم‪ ،‬كه داماد خمینی بود به‬
‫هیچ بستگی خانوادگی به رئیس پیشین «ساواك» نداشت)‬                                                                          ‫همراه چند تن از اعضای خانوادهاش از شاه درخواست كرد‬
                                                                                                                         ‫اجازه یابند به فرانسه سفر كنند‪ .‬موضوع این بود كه بیم‬
‫حقوقدان مشهور‪ ،‬استاد و رئیس پیشین دانشكده حقوق‪،‬‬                                                                          ‫داشتند نتوانند گذرنامه بگیرند‪ .‬نه تنها گارد شاهنشاهی مامور‬
                                                                                                                         ‫شدهمانروزبرایشانگذرنامهبگیرد‪،‬بلكهبلیتهواپیمایشان‬
‫رئیس پیشین بانك ملی در زمان مصدق و سپس وزیر مشاور‬                                                                        ‫هم به آنان هدیه شد! البته در بخش درجه دو هواپیما‪.‬‬
                                                                                                                         ‫ملای بیاهمیت دیگر‪ ،‬شیخ حسینعلی منتظری‪ ،‬كه بعدها‬
‫(ادامه دارد)‬  ‫نیز شد و او نیز نپذیرفت‪.‬‬                                                                                   ‫خود را آیتالله العظمی خواند‪ ،‬و ظاهراً نفر دوم پس از‬
                                                                                                                         ‫خمینی بود‪ ،‬از محمدعلی قطبی‪ ،‬مقاطعه كار ثروتمند و‬
                                                                                                                         ‫دایی شهبانو‪ ،‬كه برای ملكه حكم پدر را داشت (زیرا شهبانو‬
                                                                                                                         ‫در كودكی پدرش را از دست داده بود) مرتباً پولهایی به‬
                                                                                                                         ‫عنوان یاری به گذران زندگیاش دریافت میكرد‪ .‬رسم همه‬
                                                                                                                         ‫خانوادههای ثروتمند بود كه به معیشت چند ملا یاری برسانند‪.‬‬
   8   9   10   11   12   13   14   15   16   17   18