Page 37 - (کیهان لندن - سال چهلم ـ شماره ۴۵۴ (دوره جديد
P. 37

‫صفحه‌‌‌‪‌‌۳‌‌‌7‬شماره‌‪1۹۲0‬‬                                                        ‫ک سیک ایرانی به ویژه شاهنامه رفته است‪ .‬دریافت او از‬                                 ‫نظریهای است بسیار شخصی درباره سین و ه ‪.‬‬
‫جمعه ‪ 1۵‬تا پنجشنبه ‪ ۲۸‬مارس ‪۲0۲4‬‬                                                 ‫شاهنامه و قهرمانان اساطیری ایران مثل سیاوش در فیلم‬                                  ‫آنها که دو فیلم مرا دیدهاند بیگ ن شاهد بهکارگیری‬
                                                                                ‫»سیاوش در تخت جمشید« در زمان او بسیار جسورانه و‬                                     ‫این نظریه نیز بودهاند و اگر حوصله کردهاند شاید‬
‫ویلیام باروز ‪ William Burroughs‬در صحنه ادبیات غربی‪،‬‬                                                                                                                 ‫دریافتهاند که »واقعیتجویی« چگونه مرا به واقعیت‬
‫کارگردانهایی چون ژان لویی بارو ‪Jean-Louis Barrault‬‬                                                                                                  ‫نوآورانه بود‪«.‬‬  ‫کاوشهای فکری و ه ی این زمین کشانده است‪«.‬‬
‫در تئاتر و لوچینو ویسکونتی ‪ Luchino Visconti‬در‬                                  ‫رهن همچون بسیاری دیگر از استعدادهای ناب و‬                                           ‫»فیلم همچنین داستان ناکامیهای تاریخی یک ملت‬
‫سین تشبیه کرد‪ .‬شخصیتهایی که درک آثار یا حتی‬                                     ‫کمنظیر صحنه ه معا ایران‪ ،‬ضمن ساخ فیلمهایش و‬                                         ‫و طبقه روشنفکر آن است‪ .‬فریدون رهن در این فیلم با‬
                                                                                ‫در دوران کار در تلویزیون ملی ایران دائم مورد حسادت و‬                                ‫احضار تاریخ و مکا ه با آن‪ ،‬به بررسی رابطه انسان امروزی‬
           ‫شخصیتهایشان برای همگان آسان نبوده و نیست‪.‬‬                                                                                                                ‫با هویت و گذشته تاریخیاش میپردازد‪ .‬او در »پ ایران از‬
‫امروز میدانم این نوشته شاید چیزی بیش از یک‬                                                                  ‫کارشکنیهای همکارانش قرار میگرفت‪.‬‬                        ‫مادرش بیخ است«‪ ،‬دنیای تئاتر و زندگی را یکسان میگیرد‪.‬‬
‫یادنامه یا نگارهای »کوبیست« درباره پ شاید »ناخلف«‬                                  ‫محمدرضا اص نی شاعر و مستندساز درباره رهن‬                                         ‫ه نسان که در »سیاوش در تخت جمشید«‪ ،‬دنیای فیلم و‬
‫زینالعابدین رهن باشد‪ .‬پ ی که در نوجوانی با‬                                      ‫مینویسد‪» :‬آگاه ِی ت شمن ِد پیگیر‪ ،‬در کار رهن که پایه‬                                ‫زندگی را یکی گرفته است‪ .‬رهن از شعر‪ ،‬موسیقی‪ ،‬عکاسی‪،‬‬
‫نویسندهای به نام م‪ .‬ف‪ .‬فرزانه که بعدها کتاب »آشنایی‬                             ‫در نظریه شعر مدرن و نقد نقاشی داشت‪ ،‬با همه توجه‬                                     ‫تئاتر و سین بهره میگیرد تا اندیشهها و دغدغههای‬
‫با صادق هدایت« را نوشت‪ ،‬در پاریس به دیدن هدایت‬                                  ‫دادن افرادی مثل هانری نگلوآ‪ ،‬کربَن و دیگرانی از نقادان‬                              ‫فلسفیاش را به ایش بگذارد‪ .‬هرچند برخی ضعفهای‬
‫میرود و بعد از گفتگوهایی هدایت به فرزانه میگوید‪:‬‬                                ‫پاریسی‪ ،‬همچنان در ایران با لبخند مواجه شد و بگویم با‬                                ‫تکنیکی فیلم به ویژه در بازیگری و دیالوگنویسی‪ ،‬مانع از‬
                                                                                ‫تحقیر و این نه فقط نفی کار یک شخص بود‪ ،‬که دفن شدن‬
                                ‫»این پ جوان نابغهای خواهد شد‪«.‬‬                  ‫دوباره تاریخ بود‪ .‬خاموش کردن رهن ‪ ،‬یکی از ونههای‬                                                               ‫انتقال درست این اندیشهها شده است‪«.‬‬
‫با این حال امروز‪ ،‬هنوز هم در ذهن من تصویر یک »فرد‬                               ‫خاموش کردن تاریخ بود؛ خاموش کردن رویکرد جدید و‬                                      ‫در خاطرات فریده رهن ‪ -‬خواهر فریدون‪ -‬میخوانیم‬
‫روشنفکر به معنای کامل کلمه« برای همیشه با شخصیت‬                                                                                                                     ‫که رهن در اوایل دهه ‪ ۳۰‬به بی ری سل دچار میشود‬
‫فریدون رهن گره خورده است‪ .‬هنوز هم از میان قیل و قال‬                                                                 ‫پیشنهاد داش به زبان و به زمان«‪.‬‬                 ‫و برای اس احت به منزل پدریاش در شمیران میرود‪ .‬او‬
‫ناآگاهان‪ ،‬به عنوان هشداردهندهای که او برای آخرین فیلم‬                           ‫زمانی که من در دف پژوهش و تحقیقات کار میکردم‪،‬‬                                       ‫مینویسد‪» :‬هوای کوهستانی شمیران نه تنها برای فریدون‬
‫خود‪» ،‬پ ایران از مادرش بیخ است«‪ ،‬انتخاب کرده بود‬                                                                                                                    ‫که برای همه مناسب بود‪ .‬هنوز چیزی به نام هوا داشتیم و‬
‫فکر میکنم و هنوز هم صدای او در گوش ذهنم انعکاس‬                                      ‫تلویزیون ملی ایران‪ ،‬تهیهکننده دومین فیلم بلند رهن ‪» -‬پ‬                          ‫هنوز شمیران به این ریخت نسناس درنیامده بود‪ .‬او هر دو‬
‫دارد که بحثهای پرشور و افکار آوانگارد و پستمدرنش‬                                ‫ایران از مادرش بیخ است«‪ -‬به درخواست او بودجهای در‬                                   ‫دف شعرش را در همینجا با نام مستعار »کاوه ط ستانی«‬
‫را در اتاقهای تو در توی اداره پژوهش‪ ،‬مثل بازیگری که‬                             ‫اختیار چند صدابردار گذاشته بود تا برای صداگذاری بخش‬                                 ‫مینویسد و منت میکند‪ .‬در شمیران‪ ،‬شاعران‪ ،‬نقاشان‪،‬‬
‫میخواهد نقشاش را حفظ کند‪ ،‬اغلب با زبان قهرمانان‬                                 ‫مربوط به وزش باد در فضای »تخت جمشید« به شیراز‬                                       ‫نویسندگان‪ ،‬آهنگسازان‪ ،‬که آن زمان جوان بودند و جوینده‪،‬‬
‫شاهنامه رنگآمیزی میکرد و بارها و بارها این دو بیت را‬                            ‫بروند و افکت وزش باد را ه نجا ضبط کنند‪ .‬اعضای گروه‬                                  ‫بیش روزها و گاه شبانهروز نزد او میآمدند و او ساعتها‪،‬‬
                                                                                ‫معتقد بودند صدای وزش باد همه جا یکسان است و به این‬                                  ‫گاه تا نیمههای شب با آنها درباره شعر و ه گفتگو میکرد‪.‬‬
                                                  ‫از او شنیدیم که میگفت‪:‬‬        ‫صورت چند روزی با بودجه تلویزیون گردش کردند و بعد به‬                                 ‫من نگران حال او بودم و از اینکه او شعرهای خود را‬
                                     ‫ﻣﺮا زﯾﻦ ﺳﺨﻦ وﯾﮋهاﻧﺪوه ﺗﻮﺳﺖ‬                 ‫گفته خودشان در یکی از صحراهای جاده کرج صدای وزش‬                                     ‫برایشان میخواند یا ترجمه میکرد اما نامی از خود یبُرد‬
                                                                                ‫باد را ضبط کردند و آن را به عنوان صدای گردش باد در میان‬                             ‫تعجب میکردم‪ .‬تابستان ‪ ۳۲‬فرا رسید و سالهای ‪ ۳۳‬و ‪۳۴‬‬
                                           ‫ﮐﻪ ﺑﯿﺪاردل ﺑﺎﺷﯽ و ﺗﻨﺪرﺳﺖ‬                                                                                                 ‫را به دنبال داشت‪ .‬به ه ن تاریکی و با ه ن پتکهای پی‬
                                            ‫ﻫﻤﯽﻣﺮدﻣﯽ ﮐﺮدی و راﺳﺘﯽ‬                                 ‫ستونهای تخت جمشید به رهن تحویل دادند‪.‬‬                             ‫در پی بر پیکر رؤیاهای ما‪ .‬من در پاریس بودم و فریدون‬
                                                ‫ﻧﺒﯿﻨﻢ ز ﺗﻮ ﮐﮋی و ﮐﺎﺳﺘﯽ‬          ‫در همین رابطه و به نوشته پرویز جاهد‪» ،‬زمانی که در‬                                   ‫به عنوان کتابدار در کتابخانه مجلس کار میکرد‪ «.‬او در‬
                                                                                ‫سال ‪» ۱۳۴۶‬سیاوش در تخت جمشید« ساخته شد‪ ،‬فیلم‬                                        ‫نامه ‪ ۶‬آذر ‪ ۱۳۳۳‬مینویسد‪» :‬سیاهیهای زمان ما… همه‬
‫در سال ‪ ۱۳۵۲‬رهن نیز که چون آرتور رمبو شاعر مورد‬                                 ‫ب فاصله با واکنشهای غالبا منفی منتقدان سین یی‬                                       ‫این پو دهایی که جانشین بذرهای روشن قلبهای پرتپش‬
‫ع قهاش از طان مغز رنج میبرد‪ ،‬ضمن کار زیرنویس فیلم‬                               ‫ایرانی آن روزگار مواجه شد و به عنوان اثری »روشنفکرانه«‬                              ‫شدهاند… همه این چاقوهای احمقانه… اما بگذار پنجره‬
‫»پ ایران از مادرش بیخ است« در پاریس‪ ،‬مدتی در‬                                    ‫و »فضلفروشانه« به آن حمله شد‪ .‬اما همین فیلم مورد‬                                    ‫باز شود و در این روشنایی وحشتناک همه چیز را ببینم چه‬
‫بی رستانی در استکهلم بس ی شد و دو ماه بعد از حضور‬                               ‫استقبال شدید صاحب نظران غربی از جمله هانری نگلوا‬                                    ‫اهمیت دارد که اگر این روشنی درد ما را بیش میکند‪ .‬چون‬
‫در نخستین اکران فیلم »پ ایران از مادرش بیخ است«‬                                 ‫فیلمشناس برجسته فرانسوی و مدیر سین تک پاریس و‬                                       ‫در تاریکی حتی آدمهای خوب بهم تنه میزنند و یکدیگر را‬
‫در پاریس‪ ،‬در ‪ ۱۷‬مرداد ‪ –۱۳۵۴‬در سن ‪ ۴۵‬سالگی درگذشت‪.‬‬                              ‫هانری کوربن فیلسوف و ایرانشناس مشهور فرانسوی قرار‬
                                                                                ‫گرفت‪ .‬هانری نگلوا هنگام ایش فیلم درباره آن گفت‪:‬‬                                                       ‫متهم میکنند… دوره‪ ،‬دوره شاهنامه است…«‬
                                                          ‫در رثای یک انسان‬      ‫»برای کسانی که عادت به مکتب ناتورالیسم دارند این فیلم‬                               ‫به این صورت فریدون رهن از ه ن زمان‪ ،‬به فردوسی‬
                                                                    ‫مهدی پرهام‬  ‫شگفتآور خواهد بود و نشان میدهد که سین سخت‬                                           ‫و به داستان سیاوش روی آورد و انجام فیلم »سیاوش در‬
                                                                                ‫مدیون تئاتر است‪ «.‬درواقع سین برای فریدون رهن ‪ ،‬به‬
‫انسانی ُمرد‪ ،‬و چقدر مشکل است در میان میلیونها‬                                   ‫منزله شعر و ایش بود و او همچون پازولینی و ژان ماری‬                                                                                    ‫تخت جمشید« را ساخت‪.‬‬
‫انسان ا‪ ،‬انسانی پیدا کرد و چه اندوهناک است پس از این‬                                                                                                                ‫او سین گری ادیب و ه شناسی مدافع حرکتهای‬
                                                                                      ‫اش اب بین این سه ه ‪ ،‬پیوندی ناگسستنی قائل بود‪«.‬‬                               ‫مدرن و آوانگارد در حوزه ادبیات‪ ،‬سین و تئاتر بود و به‬
                                                         ‫یاف ‪ ،‬او را گم کردن!‬   ‫از دوران کار با رهن خاطرات زیادی دارم از جمله یکی‬                                   ‫اع اف برخی شاعران و سین گران‪ ،‬تاثیر غیرقابل انکاری در‬
‫مرگ فریدون رهن برای آنها که در جستجوی آدمند و‬                                   ‫از روزهایی که با نامه اداری فوری و مهمی وارد اتاق کار‬                               ‫معرفی شعر و اندیشههای مدرن در ایران دهه سی و چهل‬
‫در زندگی به ش ر انگشتان یک دست خود یتوانند پیدا‬                                 ‫او شدم تا زیر آن را امضا کند‪ ،‬ناگهان قلم خودنویسی را‬                                ‫خورشیدی داشت‪ .‬فریدون رهن در کنار ابراهیم گلستان‬
‫کنند‪ ،‬اندوهی جاودانه است‪ .‬او انسانی به معنی کامل کلمه‬                           ‫که برداشته بود روی میز گذاشت و گفت‪» :‬گوش کنید‪،‬‬                                      ‫و فرخ غفاری از پیشگامان سین ی مدرن و روشنفکری در‬
‫بود‪ .‬میآفرید‪ ،‬محبت می ود‪ ،‬امید داشت و آزادانه انتخاب‬                            ‫گوش کنید‪ .‬صدای ک غها رو میشنوید؟ فکر کنم قراره‬                                      ‫ایران به ش ر میرود‪ .‬او با اینکه سه فیلم بیش نساخت‬
‫میکرد‪ .‬مرگ خودش را هم آزادانه انتخاب کرد‪ .‬منتهی‬                                 ‫برف بیاد‪ «.‬گاهی هم یک مکا ه اداری جدی را کام کنار‬                                   ‫اما با نوآوریها و جسارتهای فرمی و بیانی خود‪ ،‬نقش‬
‫نزدیک دوسال زندگی را به او تحمیل کردند‪ .‬شنیدم پس از‬                             ‫میگذاشت تا درباره »شازده کوچولو« در م قات با روباه‬                                  ‫مهمی در ارتقای زبان و فرهنگ سین در ایران داشت و‬
‫جراحی مغزش‪ ،‬احساس کرده بود که دیگر یتواند خ ق‬                                   ‫و »اهلی کردن« او صحبت کند‪ .‬اغلب ضمن کار وقتی از‬                                     ‫الهامبخش سین گران بعد از خود شد‪ .‬چنانکه هر سه فیلم‬
‫باشد و به محض این احساس از خوردن غذا امتناع کرده‬                                ‫اتاقی به اتاق دیگر میرفت‪ ،‬اشعار فردوسی را زیر لب‬                                    ‫او بیانگر یک اندیشه واحد است‪ :‬هویت گمشده ایرانی‪،‬‬
‫بود و در فرصتی مناسب از تخت بی رستان خود را پرتاب‬                               ‫زمزمه میکرد‪ .‬امروز میبینم کار در کنار انسانی خوشفکر‪،‬‬                                ‫ناسازگاری تاریخی و رابطه بین انسان امروزی و گذشته‬
‫کرده بود تا بار گران زندگی را به میل خود زمین بگذارد‪.‬‬                           ‫با روحی به پاکی و لطافت فریدون رهن برای من نوجوان‬
‫ولی او را بر خ ف میلش زنده نگه داشتند‪ .‬و چه دردناک‬                                                                                                                                                                       ‫تاریخی و اسطورهای او‪.‬‬
‫است که انسان درست بیاندیشد و به او تحمیل کنند که‬                                                                    ‫آن دوران چه موهبتی بوده است‪.‬‬                    ‫»رهن یکی از معدود کارگردانهای ایرانی است که‬
‫غلط میاندیشد! این تحمیل چه ناگوار است‪ .‬هرچند که‬                                 ‫فریدون رهن هرچند برای اک یت مردم ایران ه مندی‬                                       ‫با نگاه و رویکردی پستمدرن به اغ تاریخ و م های‬
‫زندگیبخش باشد و آن آزادی انتخاب چه زیباست اگرچه‬                                 ‫ناآشناست اما در میان طبقات آگاه و روشنفکر همواره‬
‫مرگی تیره به دنبال داشته باشد‪ .‬او همه عمر به دنبال آزادی‬                        ‫جایگاه خاصی داشته است‪ .‬رهن را شاید بتوان به‬
‫بود و مثل »اپیکور« میاندیشید‪ .‬زندگی را اشاخانهای‬                                ‫شخصیتهای چون سلین ‪ Louis-Ferdinand Céline‬و‬
‫میپنداشت که انسان برای دیدن ایشنامهای در آن داخل‬
‫شده است‪ .‬چنانچه ایشنامه دلنشین نباشد طبیعیترین‬

               ‫حرکت این است که انسان اشاخانه را ترک کند‪.‬‬
            ‫)مجله نگین – ش ره ‪ ۳۱ – ۱۲۳‬مردادماه ‪(۱۳۵۴‬‬
   32   33   34   35   36   37   38   39   40   41   42