شلیک به قلب قانون؛ مروری بر استبداد ایدئولوژیک مسلحانه ارتجاع سرخ و سیاه (بخش سوم و پایانی: ۱۳۵۷-۱۳۵۱)

- ۲۰ امرداد سال ۵۳ را باید روزی دانست که یکی از تراژیک‌ترین ترورهای تاریخ معاصر در آن صورت گرفت. محمد صادق فاتح یزدی، کارآفرین، نیکوکار و مالک کارخانجات «جهان» که شهر امروزی کرج وجودش را تا حد زیادی به سرمایه‌گذاری‌ها و خدمات او مدیون است، در ۷۶ سالگی به ضرب سه گلوله زیر پل تاج (ستارخان فعلی) بین خیابان کندی (ستارخان فعلی) و تهران‌ویلا در پایتخت توسط تروریست‌های ضد خلق به قتل رسید.
- با آغاز سال ۵۷، چرخه‌های پیاپی ترور، خرابکاری، آشوب و اتش‌افروزی در کشور فعال شدند. اتحاد استراتژیک عمیقی بین تروریست‌های سرخ و سیاه از هر گروه و طیفی صورت گرفته بود. بسیاری از مهره‌های مخفی سازمان جاسوسی شوروی سابق که عبا و عمامه بر تن داشتند دست اتحاد با مهره‌های نشاندار شوروی نظیر توده‌‌ای‌ها و گروه‌های ضد خلقی داده بودند تا زحمات بیش از نیم قرن دودمان پهلوی را ویران کنند.
-بعدا از همان روز نخست به قدرت رسیدن رژیم مارکسیستی اسلامی در کشور موج گسترده‌ای از بازداشت‌ها، ترور و قتل سیستماتیک، دادگاه‌های نمایشی و صدور احکام اعدام و تیرباران اینبار با قدرت حکومتی و با توجیهات اسلامی صورت گرفت. در یکی از مهم‌ترین آنها صرفا سه روز پس از شورش ۵۷، بیدادگاه‌ انقلاب به ریاست صادق خلخالی، نماینده خمینی که البته از حمایت کامل چریک‌های فدایی خلق، حزب توده و مجاهدین خلق برخوردار بود، برای ۲۶ تن از فرماندهان نظامی و سران ارتش ملی ایران حکم اعدام صادر کرد.
- وحشیگری نوین خیلی زود دایره‌اش ‌به کشتار و قتل نخست وزیر امیر عباس هویدا، و وزیران کاردانی همچون فرخ‌رو پارسا، عباسعلی خلعتبری، محمد رضا عاملی تهرانی و کارآفرینان و فعالان اقتصادی نظیر حبیب القانیان و رحیم علی خرم رسید که در دادگاه‌های عمدتا چند دقیقه‌ای توسط گماشتگان خمینی صورت صورت گرفته و بلافاصله مورد تشویق و حمایت ارگان‌های مطبوعاتی متعلق به «ویرانی طلبان چپ ایرانی» قرار می‌گرفت. هیولای قتل و غارت با هدایت خمینی و اسلامگرایان بسیار زود به ترور‌ها در برون مرز روی آورد و تیمسار غلامعلی اویسی و شهریار شفیق از جمله نخستین قربانیان آن در همان ماه نخست پس از آشوب ۵۷ در پاریس بودند.

یکشنبه ۶ خرداد ۱۴۰۳ برابر با ۲۶ مه ۲۰۲۴


رضا خوشحال – با فرارسیدن دهه پنجاه خورشیدی، ایران پادشاهی آماده جشنی بزرگ می‌شد که در پاییز سال ۱۳۵۰ با هدف گرامیداشت ۲۵۰۰امین سال بنیانگذاری شاهنشاهی ایران برگزار می‌گردید. جشن‌های ۲۵۰۰ ساله که در طی ۵ روز با حضور مقامات عالی‌رتبه از بیش از۷۰ کشور جهان در حال برگزاری بود تا بار دیگر شکوه و تاریخ تمدن کهن ایرانی را به جهانیان یادآور گردد. البته پروژه‌های بزرگ صنعتی و عمرانی همچون افتتاح ورزشگاه ۱۰۰ هزار نفری آریامهر و برج شهیاد  نیز به موازات این جشن‌ها در حال انجام بود. در حالی که فضای سیاسی اجتماعی کشور به سوی پیشرفت و ترقی در حرکت بود، ستیزه‌جویان تاریک‌دلی که بارها اندوه خود را از نشاط و شادی در بین مردم و جامعه ابراز کرده بودند، به دنبال توطئه‌هایی خیانتکارانه بودند تا بار دیگر آشفتگی و واپسگرایی را در ایران حاکم کنند. اقدامات تروریستی کور با هدف قتل نیروهای میهن‌پرست، دسیسه ترور وابستگان نظامی آمریکایی، بمب‌گذاری در دفاتر شرکت‌های عمدتا چندملیتی مستقر در کشور و نهایتا توطئه ربایش و ترور خاندان پادشاهی در سال ۱۳۵۱ از جمله اقدامات ویرانی‌طلبان طی تنها دو سال ابتدایی دهه ۵۰ بود.

یکر ژنرال مهدی رحیمی (بالا راست) و دیگر فرماندهان اعدام شده ارتش شاهنشاهی در غسالخانه ای در تهران، ۲۶ بهمن ۱۳۵۷

تروریست‌ها در سال‌‌های ۵۲ و ۵۳ نیز با توپ پر به میدان آمده بودند. هر قدر دولت و دستگاه حاکمیتی طرح‌های متعدد و بلندپروازانه‌ای برای سازندگی و آبادانی در کشور ارائه می‌کردند، در آنسو خرابکاران‌ نیز طرح‌های جدیدی با هدف خشونت، ترور و برهم زدن ثبات و امنیت کشور دنبال می‌کردند. یکی از این اقدامات ترور یک سرهنگ آمریکایی عضو هیئت مستشاران نظامی ایالات متحده بود که در سال ۵۲ توسط مجاهدین خلق صورت گرفت. در همان سال انفجاری در دفتر شرکت انگلیسی مکنزی نیز در زمان حضور پادشاه عمان در ایران صورت گرفت. انفجار دکل‌های برق در جاده کرج در آن سال نیز برگ دیگر در کارنامه سراسر سیاه خرابکاران بود. با این حال بمب‌گذاری‌هایی که به تدریج به صورت گسترده در سال ۵۳ صورت می‌گرفت، به نظر رنگ و بویی جدیدی به خود گرفته بود که جنس آن را با مواردی قبلی متفاوت می‌کرد. بمب‌گذاری در کارخانه نخریسی مشهد و انفجار در پاسگاه ژاندارمری کاروانسراسنگی هردو در خردادماه و انفجار پست برق کارخانه ایرانا در تیرماه همان سال از جمله خرابکاری‌هایی بودند که به اسم دفاع از حقوق کارگران صورت می‌گرفتند؛ اقداماتی که به وضوح حکایت از تدارک جنایتی بزرگ در آینده نزدیک به نام کارگران اما به کام تروریست‌ها و اربابان‌شان در برون‌مرز می‌داد.

۲۰ امرداد سال ۵۳ را باید روزی دانست که یکی از تراژیک‌ترین ترورهای تاریخ معاصر در آن صورت گرفت. محمد صادق فاتح یزدی، کارآفرین، نیکوکار و مالک کارخانجات «جهان» که شهر امروزی کرج وجودش را تا حد زیادی به سرمایه‌گذاری‌ها و خدمات او مدیون است، در ۷۶ سالگی به ضرب سه گلوله زیر پل تاج (ستارخان فعلی) بین خیابان کندی (ستارخان فعلی) و تهران‌ویلا در پایتخت توسط تروریست‌های ضد خلق به قتل رسید. شخصیتی میهن‌دوست که برای هزاران نفر از جوانان این مرز و بوم فرصت شغلی فراهم کرده  و امکانات رفاهی برای آنان مهیا نموده بود، توسط گروهی ترور شد که ادعای حمایت از حقوق کارگران را داشت. در حالی که جامعه کارگری، کنشگران اقتصادی و بخش گسترده از ملت ایران تا سالیان طولانی مبهوت چنین قساوت و ددمنشی از سوی قاتلان بودند، برخی از به اصطلاح روشنفکران (غلامحسین ساعدی) که بارها ناراحتی عمیق و کینه خود را از شادمانی ملت و شکوفایی کشور بیان کرده بودند، ضمن تمجید از فتحعلی ‌پناهیان، قاتل فاتح یزدی، ذوق‌زدگی خود را علنا از این اقدام تروریستی ابراز می‌داشتند.

به نظر می‌رسد در ایران آن دوران تعریفی جدید از روشنفکری در حال شکل‌گیری بود که میزان روشنایی اندیشه هم‌ارزی و تناسب مستقیمی با حمایت از خرابکاری و ارتکاب اعمال تروریستی پیدا کرده بود. از منظر دیگر اما ترور فاتح یزدی را باید مقدمه‌ای بر اعلان جنگ مرتجعان سرخ و سیاه نسبت به بخش خصوصی و کارآفرینان آن دوران ارزیابی کرد. ادعای مبارزه با سرمایه‌داری و پدید آمدن گروه‌های با محتوای «سوسیالیسم اسلامی» نهایتا به مصادره اموال کارآفرینان و تاجران و همچنین قتل برخی از آنها نظیر حبیب القانیان نیکوکار یهودی در همان اوایل فتنه تروریستی ۵۷ تحت عنوان تشکیل بنیاد به اصطلاح «مستضعفان» انجامید، در حالی که هنوز ماه عسل عشق  و هم‌بستری سیاسی کمونیست‌ها و ملایان بسر نرسیده بود.

شلیک به قلب قانون؛ مروری بر استبداد ایدئولوژیک مسلحانه ارتجاع سرخ و سیاه (بخش اول: ۱۳۴۳-۱۳۲۰)

هنوز چند ماه از این فاجعه نگذشته بود که در آذرماه سال ۵۳ نیز یکی از ماموران کمیته مشترک ضد خرابکاری توسط تروریست‌ها به قتل رسید. در آخرین‌ماه از سال ۵۳ نیز سرتیپ زندی‌پور رییس کمیته مشترک ضد تروریسم توسط خشونت‌طلبان کشته شد. در دومین ماه از سال ۵۴ نیز دو افسر آمریکایی در ایران توسط تروریست‌ها به قتل رسیدند تا هرچه بیشتر بتوانند روابط دولت پادشاهی ایران و ایالات متحده آمریکا را تحت تاثیر منفی قرار دهند. در خرداد همین سال بمب‌گذاری در انجمن روابط ایران و آمریکا و ماه بعد در کنسولگری انگلستان در مشهد با اهداف خرابکاری مشابه صورت گرفت.

کمی بعدتر با هدف قتل مقام کنسولی، انفجاری در کنسولگری آمریکا در ایران صورت گرفت که در نتیجه به قتل یک کارمند ایرانی آنجا منجر شد. در تابستان ۵۵ در اقدامی وحشیانه مشابه با جنایت اردیبهشت ۵۴، تروریست‌های مارکسیست- اسلامی اتومبیل حامل کارمندان آمریکایی شرکت «راکول اینترنشنال» را که تحت پروژه «ایبکس» در ایران مشغول به فعالیت بودند به رگبار بسته و سه نفر از آنها را به قتل رساندند. جنایتی هولناک که مجددا با هدف خدشه‌دار نمودن جایگاه بین‌المللی شاهنشاهی ایران صورت گرفت که نهایتا به خروج بسیاری از کارمندان آمریکایی از ایران منجر گشت.

خرابکاری‌ها در سال ۵۶ نیز با بمب‌گذاری در مراکز نظامی و دفتر حزب «رستاخیز» در قم ادامه پیدا کرد. در بُعد خارجی‌ هم در اسفندماه سال ۵۶، عوامل وابسته به کنفدراسیون‌های ضددانشجویی با حمله به سفارت شاهنشاهی ایران در آلمان شرقی ضمن به گروگان گرفتن کارمندان سفارت، محل را به اشغال خود درآوردند و پس از وارد نمودن خسارت‌های فراوان توسط پلیس محلی دستگیر شدند. رفقای دیگرشان همزمان در میلان ایتالیا به دفتر شرکت «ایران ایر»/ «هما» در آنجا یورش برده و ساختمان دفتر را به اتش کشیدند.

با آغاز سال ۵۷، چرخه‌های پیاپی ترور، خرابکاری، آشوب و اتش‌افروزی در کشور فعال شدند. اتحاد استراتژیک عمیقی بین تروریست‌های سرخ و سیاه از هر گروه و طیفی صورت گرفته بود. بسیاری از مهره‌های مخفی سازمان جاسوسی شوروی سابق که عبا و عمامه بر تن داشتند دست اتحاد با مهره‌های نشاندار شوروی نظیر توده‌‌ای‌ها و گروه‌های ضد خلقی داده بودند تا زحمات بیش از نیم قرن دودمان پهلوی را ویران کنند.

در این بین ملایان و گروه‌های به اصطلاح مذهبی با تبدیل مساجد و منابر به پایگاه‌های خرابکاری و ترور، شبکه بهم پیوسته‌ای در جهت بسط ایدئولوژی‌های مسموم خود به پا کرده بودند. کنفدراسیون‌های ضد دانشجویی در خارج و نیروهای مصدقی- مذهبی نیز در نقش بازوان رسانه‌ای، صحنه‌گردان و تدارکاتچی این اقدامات تروریستی مشغول به اقدام بودند. تقسیم وظیفه بین همه گروه‌های ضد ملی با هدف نابودی ملت و بازگرداندن کشور به سوی واپسگرایی انجام می‌شد. آتش زدن بانک‌ها و ساختمان‌های دولتی، حمله به دفاتر شرکت‌های چند ملیتی و خارجی و آسیب به کارکنان آنها، حمله به فروشگاه‌ها و شرکت‌های خصوصی با هدف ارعاب صاحبان صنایع ‌و مشاغل، حمله به مراکز دیپلماتیک خارجی در ایران و ترور چهره‌ها و افراد در سطح محلی و ملی از جمله اقدامات بی‌شماری است که ویرانی‌طلبان به منظور هرج و مرج و ایجاد اغتشاش در کشور در ماه‌های آغازین سال ۵۷ دنبال می‌کردند.

اما نقطه عطف اقدامات تروریستی را باید در واپسین روزهای نیمه اول این سال جستجو کرد.

شلیک به قلب قانون؛ مروری بر استبداد ایدئولوژیک مسلحانه ارتجاع سرخ و سیاه (بخش دوم: ۱۳۵۱-۱۳۴۳)

در ۲۸ امرداد سال ۵۷، در بیست و پنجمین سالگرد رستاخیز ملی ۲۸ امرداد ۳۲، ملایان و شبه‌نظامیان مارکسیست-مذهبی تصمیم گرفته بودند تا انتقام آن حرکت تاریخی را از ملت ایران بگیرند. به دستور خمینی، با هدف بدنام کردن شاهنشاهی پهلوی، بیش از ۶۰۰ انسان بی‌گناه زنده زنده در اتش جهل و جنون ویرانی‌طلبان کشته شدند. جانیانی که در کتاب‌هایشان گویا فقط از آتش و کشتار آموخته بودند، در کسری از ساعت سینما رکس ابادان را به جهنمی برای مردم عادی بدل ساختند، اقدامی که به خوبی نمایانگر وحشت بزرگی بود که دنبال تحمیل آن بر میهن و ملت یگانه ایران بودند. حرکتی که البته نه فقط در آبادان، بلکه با اتش زدن هماهنگ سینماها در بیش از ۲۰ شهر دیگر کشور نیز صورت گرفت. در ادامه در پاییز همین سال نیز حمله به مراکز نظامی، پاسگاه‌های پلیس و ترور نیروهای میهن‌پرست به صورت دومینو ادامه پیدا کرد. نیروهای اهریمنی و ویرانی‌طلبان صرفا در یکی از وحشیانه‌ترین جنایات در آذرماه سال ۵۷ با نفوذ به پاسگاه لویزان بیش از ۷۵   افسر ارتش را قتل عام کردند تا ماهیت سبعانه خود را بیش از پیش به تصویر کشند.

زمستان ۵۷ فرا رسیده و چرخه‌ ترور و وحشت ایران را فرا گرفته بود. با نزدیک شدن به بهمن شوم ۵۷، آشوبگران به دنبال راه‌ انداختن حمام خون در ایران بودند، ایرانی که اکنون درگیر فتنه اسلامی- کمونیستی شده بود؛ بلوایی که نتیجه آن نابودی ملت و سرزمینی بود که در حال رسیدن به دروازه‌های تمدن بزرگ شناخته می‌شد. اتحاد مرتجعین سرخ و سیاه که در نهایت منجربه تشکیل رژیم ۵۷ای شد که محصول آمیزش سیاسی  تروریست‌های اسلامگرا و شرکای چپگرای افراطی‌شان بود.  حمله به پایگاه‌های ارتش و مراکز سازمان امنیت و اطلاعات کشور، کشتار وحشیانه اعضای گاردشاهنشاهی ایران،  بازداشت بیش از ۱۰۰ تن از فرماندهان نظامی، نمایندگان مجلس شورای ملی، حمله به آرامگاه رضاشاه بزرگ و غارت و قتل بیش از ۲۶ نیروی حفاظتی و ترور سپهبد عبدالعلی بدره‌ای صرفا گوشه‌ای از جنایاتی است که فتنه‌گران ۵۷ای در روز‌های منتهی به این واقعه هولناک مرتکب شدند.

از همان روز نخست به قدرت رسیدن رژیم مارکسیستی اسلامی در کشور موج گسترده‌ای از بازداشت‌ها، ترور و قتل سیستماتیک، دادگاه‌های نمایشی و صدور احکام اعدام و تیرباران اینبار با قدرت حکومتی و با توجیهات اسلامی صورت گرفت. در یکی از مهم‌ترین آنها صرفا سه روز پس از شورش ۵۷، بیدادگاه‌ انقلاب به ریاست صادق خلخالی، نماینده خمینی که البته از حمایت کامل چریک‌های فدایی خلق، حزب توده و مجاهدین خلق برخوردار بود، برای ۲۶ تن از فرماندهان نظامی و سران ارتش ملی ایران حکم اعدام صادر کرد. جنایتی هولناک که در پشت بام مدرسه رفاه و با تیرباران ۴ نفر از میهن‌پرست‌ترین و وفادارترین فرزندان این مرز و بوم، یعنی  تیمسار مهدی رحیمی، تیمسار نعمت‌ نصیری، سرلشکر رضا ناجی و سرلشکر منوچهر خسروداد بدون محاکمه صورت گرفت.

اقدامات جنایتکارانه‌ای که صرفا در هفته منتهی به بعد از فتنه ۵۷ به قتل حکومتی بالغ بر ۲۰۰ نفر از فرماندهان و امیران نظامی کشور انجامید (در پیوست به اسامی برخی از این نظامیان اشاره شده است). در ۲۲ اسفند  ۱۳۵۷ در حالی که یک‌ماه از به قدرت رسیدن رژیم برآمده از ارتجاع سرخ و سیاه می‌گذشت، در اقدام جنایتکارانه دیگر بیش از ۱۱ تن از فرماندهان آرتش، نمایندگان مجلس و چهر‌های برجسته نظام شاهنشاهی از جمله سپهبد نادر جهانبانی، سپهبد ولی زند کریمی، محمود جعفریان و پرویز نیکخواه به حکم بیدادگاه‌های موسوم به انقلاب به جوخه تیر سپرده شدند؛ انتقام خونین ستیزه‌جویان آنیرانی از جان‌فدایانی که تا آخرین لحظه بر عهد خود به میهن و حراست از ایران در برابر تروریست‌ها ایستاده بودند. وحشیگری نوین خیلی زود دایره‌اش ‌به کشتار و قتل نخست وزیر امیر عباس هویدا، و وزیران کاردانی همچون فرخ‌رو پارسا، عباسعلی خلعتبری، محمد رضا عاملی تهرانی و کارآفرینان و فعالان اقتصادی نظیر حبیب القانیان و رحیم علی خرم رسید که در دادگاه‌های عمدتا چند دقیقه‌ای توسط گماشتگان خمینی صورت صورت گرفته و بلافاصله مورد تشویق و حمایت ارگان‌های مطبوعاتی متعلق به «ویرانی طلبان چپ ایرانی» قرار می‌گرفت.

هیولای قتل و غارت با هدایت خمینی و اسلامگرایان بسیار زود به ترور‌ها در برون مرز روی آورد و تیمسار غلامعلی اویسی و شهریار شفیق از جمله نخستین قربانیان آن در همان ماه نخست پس از آشوب ۵۷ در پاریس بودند.

چپگرایان افراطی و ستیزه‌جویی که سوخت ماشین ترور و جنایت را به ویژه در زمانی که مشغول قلع و قمع ایرانیان بود تأمین می‌نمودند، شاید فکر می‌کردند تاریخ فقط بار اول به صورت تراژدی است؛ اما با گذشت زمان معلوم شد که  ۵۷ در هربار تکرار خود تراژدی بزرگتری می‌آفریند. کاش می‌شد خوشبین بود که تدارکاتچی‌های فتنه آنیرانی۵۷ حداقل به نوشته‌های آن نویسنده آلمانی کمونیست باور می‌داشتند که نمی‌شود برای همیشه همه را فریب داد؛ فریبی ۴۵ ساله که با نپذیرفتن نقش خائنانه‌شان در همراهی با اسلامگرایان سیاسی در به ویرانی کشاندن ایران و مبارزه دون‌کیشوت‌وار با رهبر اپوزیسیون جمهوری اسلامی، ولیعهد رضا پهلوی، تا امروز ادامه دارد. ماشین کشتاری که امروز توسط علی خامنه‌ای و  عوامل آن در مسیر جنایت همیشگی‌اش در حرکت است، دیر نخواهد بود که با انقلاب ملی ملت یگانه ایران متوقف شده و جای خود را به قطار توسعه و پیشرفتی بدهد که در حدود یک قرن پیش توسط رضاشاه بزرگ و در ادامه به واسطه شاهنشاه آریامهر ریل‌گذاری شده بود.

*رضا خوشحال دانشجوی دکترای گداخت هسته‌ای در دانشگاه آلبرتا کانادا است.

[بخش اول]  [بخش دوم]


پیوست:
برگ نخستی که مولود پیمان خونین چپ ایرانی از مکاتب کمونیستی- اسلامی است، گویی که از بامداد ۲۶ بهمن ۵۷ آغاز شده و هنوز این پیمان شوم در بامدادهایی که مجیدرضا رهنورد‌ها را از ما گرفته، از ایران و ایرانی، خون طلب می‌کند:

  1. شهریار شفیق
  2. امیرعباس هویدا
  3. فَرُّخ‌رو پارسا
  4. عباسعلی خلعتبری
  5. غلامرضا کیانپور
  6. غلامرضا نیک‌پی
  7. منوچهر آزمون
  8. محمدعلی علامه وحیدی
  9. محمود جعفریان
  10. پرویز نیک‌خواه
  11. غلامحسین دانشی
  12. سالار جاف
  13. محمدرضا عاملی تهرانی
  14. منصور روحانی قزوینی
  15. عبدالله ریاضی
  16. علی حجت کاشانی
  17. یوسف خوش‌کیش

ارتشبد:

  1. غلامعلی اویسی
  2. نعمت الله نصیری

سپهبد:

  1. امیرحسین ربیعی
  2. نادر جهانبانی
  3. سعید مهدیون
  4. مهدی رحیمی
  5. هاشم برنجیان
  6. بیوک امینی افشار
  7. عبدالعلی بدره ای
  8. خلیل بخشی آذر
  9. فضل الله جعفری
  10. بقراط جعفریان
  11. علی حجت کاشانی
  12. فرهنگ خلعتبری
  13. علی‌محمد خواجه نوری
  14. علی محمد خادمی
  15. هوشنگ حاتم
  16. ابوالحسن سعادتمند
  17. جعفر قلی صدری
  18. فخر مدرس
  19. محمد تقی مجیدی
  20. چنگیز وشمگیر
  21. ایرج مقدم
  22. حسن یزدی
  23. رستگار نامدار

سرلشکر:

  1. پرویز امینی افشار
  2. محمد علی ایمانی فر
  3. حسن بهزادی
  4. احمد بید آبادی
  5. محمدامین بیگلری
  6. حسن پاکروان
  7. منوچهر خسروداد
  8. عبدالله خواجه نوری
  9. علی اصغر ده پناه
  10. کاظم ریاحی
  11. محمد زندکریمی
  12. غلامحسین شمس تبریزی
  13. جمشید فتحی مقدم
  14. ایرج مطبوعی
  15. محمد جواد مولوی
  16. رضا ناجی
  17. علی نشاط
  18. کمال نظامی
  19. فرامرز نوذری بقا
  20. مظفر نیازمند
  21. نعمت الله وقار

سرتیپ:

  1. جهانگیر اسفندیاری
  2. ایرج امینی افشار
  3. محمدحسین روحانی
  4. محمد انصاری
  5. اعلائی
  6. حسن بدیعی
  7. حسن علی بیات
  8. حسین ترابی
  9. ابوطالب جواهری
  10. احدی حمیدی آشتیانی
  11. جلال سجده ای
  12. عباس شفاعت
  13. محمد شهنام
  14. مرتضی شیرانی
  15. مجتبی عمید
  16. اکبر غفاریان
  17. علی فتحی امین
  18. عباس کحالی
  19. نعمت الله معتمدی کردستانی
  20. منوچهر ملک
  21. فضل الله ناظمی
  22. هوشنگ صفائی
  23. عبد الله وثیق –
  24. حسین همدانیان
  25. هاشم هوشمند همدانی
  26. اکبر یزدجردی
  27. ابوالفضل تقوی

سرهنگ:

  1. ابوالفضل احدی
  2. محمد علی احمدی
  3. محمد هادی احمدی
  4. ماشاالله افتخارمنش
  5. فریدون افشار
  6. هوشنگ افشارنیا
  7. سیاوش آل آقا – انصاری
  8. غلامعلی ایوبی
  9. عطا الله بای احمدی
  10. غضنفر بهمن پور
  11. سیاوش بیانی
  12. جلیل پور طوسی
  13. هوشنگ توانا
  14. کاظم خاتمی
  15. عزت الله خاوری
  16. رحمت الله خلیفه بیگی
  17. کیومرث رجبیان
  18. عزیزالله رحمانی
  19. صادق رضوانی
  20. شاهپور رنجبران
  21. منصور زمانی
  22. احمد سالاری
  23. هوشنگ سلیمی تهرانی
  24. حسن شاه بیگی
  25. بهروز شاهوردی لو
  26. منوچهر صادقی
  27. داود صارمی
  28. احمدی طالبی
  29. امیر عبدالملک پور
  30. هادی عزیز مرادی
  31. علی فاریا
  32. فرحی سرابی
  33. حسین فردوس مکان
  34. جمشید فروغی
  35. برهان فریدونی
  36. عظمت الله فهندژ
  37. محمود کاشانی
  38. حسین کاوه ای
  39. محمدباقر لطیفی مقدم تهرانی
  40. ناصر مافی
  41. جواد مخفی
  42. حسین مصطفوی قزوینی
  43. معصوم نجعی نژاد
  44. هوشنگ منوچهر
  45. علی اکبر مهری
  46. مهدی نوربخش
  47. ناصر قلی هوشمند
  48. ابراهیم هوشنگی
  49. پرویز یغمائی
  50. اصغر یوسفی
  51. سعید عین القضاتی
  52. ضیائی کوهی سرخی
  53. محمد امینی خوئی
  54. پرویز شمیرانی
  55. نصرت الله صدری
  56. دارویش جلالی
  57. محمدرضا زاد نادری

منابع:

مشترک در هر سه بخش این مقالات:

  • مأموریت برای وطنم، محمدرضا شاه پهلوی، چاپخانه ارتش
  • به سوی تمدن بزرگ، محمدرضا شاه پهلوی، مرکز پژوهش و نشر فرهنگ سیاسی دوران پهلوی
  • پاسخ به تاریخ، محمدرضا شاه پهلوی، انتشارات stein and day
  • گاهنامه پنجاه سال شاهنشاهی پهلوی،کتابخانه پهلوی/ شجاع الدین شفا، سازمان چاپ و انتشارات سهیل،پاریس
  • در دامگه حادثه: بررسی علل و عوامل فروپاشی حکومت شاهنشاهی (گفتگو با پرویز ثابتی)، عرفان قانعی‌فرد، انتشارات شرکت کتاب، لس آنجلس کالیفرنیا
  • تاریخ شفاهی ایران، حبیب لاجوردی، مرکز مطالعات خاورمیانه دانشگاه هاروارد
  • روز شمار تاریخ ایران، باقر عاقلی، جلد اول و دوم، انتشارات گفتار
  • The Life and Times of the Shah, Gholam Reza Afkhami, University of California Press
  • The Shah, Abbas Milani, Macmillan

بخش نخست (۱۳۲۰-۱۳۴۳):

  •  The Caucasus – An Introduction, Frederik Coene, Published by Routledge
  • Iran, Past and Present: From Monarchy to Islamic Republic, Donald Newton Wilber, Princeton Legacy Library
  • ناگفته‌ها؛ خاطرات مهدی عراقی (پاریس/پاییز ۱۹۷۸-۱۳۵۷)
  • Erinnerungen, Farah Diba – Pahlavi, Luebbe Verlagsgruppe, Bergische Gladbach, 2004
  • مروری در واقعه ۱۵ خرداد ۴۲، ایرج پزشکزاد، شرکت کتاب، لس انجلس
  • سیصد و بیست و پنج، حمیدرضا صدر، انتشارات چشمه
  • فراز و فرود کانون مترقی ۱۳۴۰-۱۳۴۵، مظفر شاهدی، موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران

بخش دوم (۱۳۴۳-۱۳۵۱):

  • برنامه‌ریزی عمرانی و تصمیم گیری سیاسی، منوچهر گودرزی، خداداد فرمانفرماییان، عبدالمجید مجیدی، بنیاد مطالعات ایران
  • پیدایش حکومت دینی و مافیای روحانیت در ایران، دکتر حسن رهنوردی، ویرایشگر دکتر ناصر انقطاع، لس آنجلس
  • زن ایرانی از انقلاب مشروطیت تا انقلاب سفید، بدرالملوک بامداد، نشر ابن‌سینا، تهران
  • جامعه، دولت و جنبش زنان ایران ۱۳۴۲-۱۳۵۷ (گفتگو با مهناز افخمی)، غلامرضا افخمی، بنیاد مطالعات ایران
  • Faces in a Mirror: Memoirs from Exile, Princess Ashraf Pahlavi, Prentice Hall, 1980
  • گوشه‌ای از تاریخ جنبش چپ ایران در قالب یک سرگذشت، سیاوش پارسانژاد، نشر نیما، آلمان

بخش سوم و پایانی (۱۳۵۱-۱۳۵۷):

  • Labor unions and autocracy in Iran. Ladjevardi, Habib.  Syracuse University Press, 1985
  • Iran’s War Against the Jews Began in May 1979, Karmel Melamed, The Times of Israel
  • آتش بیاران دوزخ، وحشت بزرگ، مسعود محیط، انتشارات ایرانیان، لندن
  • سی سال بعد: مقصر اصلی آدم سوزی سینما رکس آبادان کیست؟، الاهه بقراط، کیهان لندن
  • خاطرات آیت‌الله خلخالی، محمدصادق صادقی گیوی، نشر سایه، تهران
  • آرشیو روزنامه‌های کیهان و اطلاعات، چاپ ۲۸ بهمن ۱۳۵۷، شمارگان به ترتیب ۱۰۶۳۹ و ۱۵۷۸۶

 

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۳۸ / معدل امتیاز: ۵

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=349967