بخش یک
کیهان آنلاین – ۲۵ فروردین ۹۳ – مردمانی در سرزمینهایی از جغرافیای ایران زندگی میکنند که در سیر تاریخی ارتباطات انسانی از زبان ترکی استفاده میکنند؛ زبانی که آمیخته با جان و روانشان است و بخشی از هویتشان را تشکیل میدهد. مردمانی با فرهنگی پایدار و آداب و رسومی ماندگار؛ مردمانی با شعر و ادب در همراهی با موسیقی و رقص. با آئینهای سوگواری و شادمانی و با اسطورههایی که حکایت آزادگی و رنج و تلاش کوهستان و صحرا است. مردمانی دور افتاده از تاریخ و جدا مانده از رسمیت هویت فرهنگی و اینک آگاه از بود فرهنگی-تاریخی و اقلیمی خویش و در طلب اظهار حقیقت ترک بودن.
در شرایط متحول شونده مدنیت امروز، ترکهای ایران در سودای رسمیت زبان خود و در باززایی هویت تاریخی و فرهنگی هستند که دگردیسیهای زمانه، آنها را به پستوی اذهان رانده و در بازیهای سیاسی و سرزمینی به خفا برده است؛ هویتی در امتداد تاریخ و فرهنگی در استمرار زیستی اینک با تجدید مطلعی که حقوق طبیعی انسانها را به رسمیت شناخته و کرامت انسانی را در ارزشگذاری دوباره ارزشها به محور همزیستی اقلیمی و فرهنگی کشانده است، ترکهای ایرانی را به تکاپو واداشته تا داشتههای خویش را به سنجه گرفته و در ضیافت جهانی مدرنیته، حضوری فعال و شادخوارانه ارائه کنند.
بی تردید هویت بازیافته ترکان ایرانی فراتر از بازیهای سیاسی و در گیرودار حقیقت انسانی قرار دارد و بسی گستردهتر از تحمیلهای روزمرّه، به نهادینه ساختن زبان ترکی، شناخت فرهنگی و ثبت ادبیات و هنر ترکی نظر دارد؛ طرفه آن که در جهان روادار مبتنی بر حقوق بشر و احترام به اقوام و ملل، در انتخاب سبک شخصی زندگی و آزادی اختیار باور و اندیشه، پدیداری باززایی هویت به حاشیه رانده شده و خوانده شده به اقلیت ترکان ایرانی، از لوازم و الزامات مدرناندیشی و کنشگری حقوقی بوده و حلقهای از مدرنیته ناتمام ایرانزمین و ترکان ایرانی به شمار میرود.
بیتردید هر پروژهای در فرایند مدرنیزاسیون و استناد به بنیادهای دانایی آن در رواداری و حقوق بشر، بی توجه به حقانیت هویت بازیافته ترکان ایران و باززایی آن در پاسخگویی به نیازهای مردمان ترک، ناتمام بوده و رکنی از لایههای مدنیت نوین را تهی خواهد گرداند؛ از سویی به بازیچه گرفتن حقیقت ترکی و استفاده ابزاری از مطالبات هویتی، کجراههای در مدرنگرایی بوده و راه به جایی نمیبرد؛ از سوی دیگر وادادگی به روایتهای رسمی و تسلیم در برابر دوران سپری شده ملتگرایی که حقیقت تاریخی و فرهنگی هویت ترکان ایرانی را به نام اقلیت قومی و به اسم جداییخواهانه، به سکوت میکشاند، کجفهمی است که با پایان فراروایتهای وانموده، حیات آن به سر آمده است. اختراع «آذری بودن»، «اقلیت قومی»، «محدودیت زبانی» و… ترفندهایی هستند که ریشه در پانگرایی ایرانیست- ترکیست (تمامیت خواهی- الحاق گرایی) غیرحقوقی و جنجالهای سیاسیکاری داشته و به دور از دانایی تاریخی و حقیقت هویتی سیر میکنند.
هویت بازیافته ترکان ایران از پیوند خاطره فردی و حقیقت آن ناشی میشود؛ پیوندی که تاریخ را به امروز میکشاند و دنیایی چندگانه و زیباییشناختی را در حضور زبان ترکی، اسطورههای تراژیک و حماسی آن، رقص و موسیقی، سوگ و رنج انسانی را در فرهنگ و ادب ترکی، به دیده احترام مینگرد.
[ادامه دارد]