در سلسله برنامههای علمی و ادبی ماهانۀ کانون ایران، امیر طاهری روزنامهنگار بینالملی، تحلیلگر مسائل سیاسی و سردبیر پیشین روزنامۀ کیهان، در آدینۀ ۳۰ ماه می یک سخنرانی زیر عنوان «شاهراه جهانی یا آبراه فراموش شده؟» به مناسبت نامگذاری روز دهم اردیبهشت ماه به عنوان “روز ملّی خلیج فارس” ایراد کرد.
امیر طاهری نخست به عنوان یک ایرانی زاده و بزرگ شدۀ اهواز از پیوندهای عاطفی خود با خلیج فارس گفت. وی سپس در بررسی موضوع، فرض خود را بر این قرار داد که با توجه به مجموعۀ تحولاتی که در این منطقه و دنیا روی داده است خلیج فارس تدریجاً اهمیت استراتژیک خود را از دست خواهد داد. آبراهی که ۴۰ درصد نفت خام دنیا از آنجا صادر میشود در چند سال آینده این جایگاه ممتاز را دیگر نخواهد داشت. امیر طاهری با برشمردن دلایل مختلف داخلی و منطقهای و بینالمللی به اثبات فرضیه خود پرداخت.
یکی اینکه عربستان سعودی که بزرگترین تولیدکنندۀ نفت اوپک است در صدد است از طریق خاک یمن کانالی به دریای مدیترانه بکشد و مسیر رساندن نفت به مشتریان اروپایی را بسیار نزدیک کند. دیگر آنکه در خود ایران قرار دارد چرا که درجمهوری اسلامی صحبت از کشیدن یک راه آهن مستقیم از مشهد به بندر چاه بهار- در کنار دریای عمان– است. این امر در عمل مرکز ثقل را به طرف شرق کشور خواهد برد و به مرور از اهمیت استراتژیک خلیج فارس خواهد کاست.
دلیل دیگر از نظر امیر طاهری بیثباتی سیاسی منطقه است. هرچند که این امر شاید چندان آشکار نباشد ولی تمامی کشورهای منطقه، کشورهای شکننده با نظامهایی هستند که آیندۀ چندان روشنی ندارند و این تنها شامل جمهوری اسلامی ایران نمیشود. این کشورها فاقد تمامی مشخصات مربوط به نظامهای باثبات هستند. این مشخصات بسیار هستند ولی تنها یکی و دو تا و شاید مهمترین آنها این باشد که هر نظامی باید منعکس کنندۀ آرزوها، آرمان و خواستهای مردم و ملت خود باشد که در مورد اغلب کشورهای منطقه از جمله ایران چنین نیست. دیگرآنکه هر حکومتی باید دارای مکانیزمی برای اصلاح خود باشد که هیچ کدام از این نظامها این را هم ندارند. شرط دیگر آنکه حکومتی که سر کار است باید بتواند درازمدت فکر و برنامهریزی کند. در حالی که این حکومتها روز به روز زندگی میکنند. بنا بر این خطر بیثباتی سیاسی با پایین آمدن ارزش پول آنها و بالا رفتن نرخ بهره وجود دارد.
درحال حاضر، کمبود سرمایهگذاری خارجی حتی در زمینۀ نفت نیز مشهود است و این شامل عربستان سعودی نیز میشود. حتی در عراق نیز که آمریکاییها یک تریلیون دلار خرج سقوط صدام حسین کردند تا به حال نه در مرکز و نه در جنوب عراق بلکه تنها در منطقۀ کردنشینِ شمال، سرمایهگذاری میکنند. این بیثباتی ممکن است تمام منطقه را از موهبت سرمایهگذاری خارجی محروم سازد.
دلیل بعدی کاهش اهمیت خلیج فارس، خطر دموگرافیک است. غیربومیان در تمامی کشورهای خلیج فارس درصد بزرگی از جمعیت را تشکیل میدهند. در قطر ۹۵ درصد جمعیت غیربومی است. در عربستان سعودی از جمعیت ۲۵ میلیونی ۶ الی ۷ میلیون غیربومی هسنتد.
نکته دیگر، آسیب پذیر بودن نظم جهانی کنونی است که ساخته و پرداختۀ آمریکاست. آمریکا بانی اصلی سازمان ملل و نگارندۀ بیانیه جهانی حقوق بشر و هزاران هزار سند دیگر است که حافظ این نظم جهانی است. آما آمریکا در حال عقبنشینی از اوکراین و سوریه است و قبلاً نیز از گرجستان عقبنشینی کرده است. در صورت ادامۀ این عقب نشینی چه تضمینی وجود دارد که خلاء قدرت پیش نیاید و کل این نظم جهانی به هم نخورد. به دنبال این خلاء نیزقدرتهایی مانند هند و چین قد علم خواهند کرد. به عنوان نمونه چه تضمینی وجود دارد که ارتش هند وارد پاکستان نشود. مگر پوتین برای کمک به روسهای کریمه نیروهایش را در شرق اوکراین مستقر نکرد؟ یا چه تضمینی وجود دارد که هند وارد ابوظبی، که اکثریت جمعیت آن هندی است، نشود؟ این امر ممکن است اکنون کمی عجیب به نظر برسد ولی وقتی نظم جهانی در حال فروپاشی باشد بدترین سناریوها نیز امکانپذیر هستند.
دلیل دیگر در کاهش اهمیت خلیج فارس به نظر امیر طاهری، مناقشات و احتمالاً جنگهایی است که مستقیم به منطقه مربوط نمیشود. در رأس آنها مناقشۀ فلسطین و اسرائیل است که هیچ تاثیری بر هیچ یک از کشورهای منطقه ندارد ولی کماکان بدون هیچ دلیلی همه آنها درگیرش شدهاند. فراتر از این، بخش عمدهای از سیاست خارجی کشورهای منطقه با این مناقشه گره زده شده و سیاست داخلی آنها را نیز فلج کرده است. این کشورها در جنگ داخلی افغانستان در گذشته و مناقشات داخلی کنونی آن نیز حضور دارند و ایران و عربستان از گروههای متخاصم حمایت میکنند و در واقع این جنگِ غیرمستقیم ایران و عربستان است که در مورد جنگ داخلی سوریه هم صادق است. اینها هیچ کدام به این منطقه ربط ندارند. حتی میشود گفت که اختلافات بین هند و پاکستان هم این منطقه را در سایه قرار داده است. نیروی اتمی پاکستان هم با سرمایهگذاری عربستان شکل گرفت. علاوه بر آن پاکستان حضور نظامی بسیار قوی در عربستان شعودی، امارات متحده عربی و قطردارد. در شرایط به هم خوردن نظم جهانی این اختلافات خارجی بر این منطقه تاثیر بیشتری خواهند گذاشت.
پیدا شدن جانشینهایی برای نفت به عنوان منبع انرژی نیز عاملی است که از اهمیت خلیج فارس خواهد کاست. آمریکا از سال ۲۰۱۵ به بزرگترین تولید کنندۀ نفت با تکامل فنآوری استخراج نفت از شن و ماسه تبدیل خواهد شد و از وابستگی خود به نفت خلیج فارس خواهد کاست. عربستان سعودی که زمانی ۱۰ درصد نفت آمریکا را تامین میکرد حالا فقط یک درصد نفت آن کشور را تامین میکند. مناطق نفتخیز دیگری مانند خلیج گینه و مکزیکو نیز به سرعت در حال برآمدن هستند.
هیچ کدام از کشورهای ساحلی خلیج فارس (۶ کشور امیرنشین که اختلافات سیاسی، مرزی، عقیدتی نیز با هم دارند) و هم چنین ایران و عراق در موقعیتی نیستند که برای درازمدت فکر و برنامهریزی کنند و برای تهدیداتی که با آنها روبرو هستند راه حلی ارائه دهند. در نتیجه این احتمال زیاد است که در سالهای آینده خلیج فارس اهمیت استراتژیک خود را از دست بدهد.
در قسمت پرسش وپاسخ ابتدا از سخنران پرسیده شد زمانی که خلیج فارس اهمیت استراتژیک خود را از دست بدهد آیا کشورهای حاشیه آن نیز از نظر اقتصادی اهمیت خود را از دست خواهند داد یا میتوانند با فعالیت در زمینههای دیگر رفاه و ثروت خود را حفظ کنند؟
امیر طاهری در پاسخ گفت که عوامل مختلفی به غیر از نفت در تداوم و یا افول رفاه و ثروت این کشورها نقش داشتهاند و خواهند داشت. زمانی، به عنوان مثال، مسقط یکی ازثروتمندترین شهرهای دنیا بود ولی در دهۀ ۶۰ کاملاً فقیر شده بود. یعنی تاریخ بشریت یک حرکت تک خطی رو به تکامل نیست و پیشرویها و پسرویهای زیادی در آن دیده میشود. به عبارت دیگر، حرکتی زیگزاگی است و هر احتمالی وجود دارد. اکثر کشورهای حاشیه خلیج فارس هم در طول تاریخ تک محصولی بودند و این نقطۀ ضعف آنها بوده است. مثلاً زمانی خلیج فارس مرکز مروارید جهان بود و پرتغالیها و انگلیسیها بیشتر برای مروارید و تا حدی ابریشم و ادویه وارد آنجا شدند. اما بعدها وفتی مرکز صید و تجارت مروارید به سریلانکا منتقل شد، خلیج فارس از اهمیت افتاد و تبدیل به مرکز دزدان دریایی شد. بعدها با استخراج و آغار صدور نفت خلیج فارس اهمیت زیادی یافت. باید در نظر گرفت که اقتصاد این کشورها اقتصادهای خودزا و خودنوکننده نیستتند و قدرت زایش ندارند. این است که احتمال تکرار افول به دنبال رفاه میتواند وجود داشته باشد.
در ادامه همین موضوع پرسیده شد که با توجه به پیوند نفت و استبداد فکر نمیکنید که اگر زمانی خلیج فارس به صورت یک آبراه فراموش شده در آید میتواند طلوع دموکراسی در منطقه باشد؟
امیر طاهری در پاسخ گفت که هیچ تضمینی برای عملی شدن الگو و معادلۀ بالا یعنی اقتصاد بدون نفت مساوی طلوع دموکراسی وجود ندارد. دنیای امروز بسی پیچیدهتر از رابطۀ عللی تک خطی است. ما باید در نظر داشته باشیم که ما تا چندی پیش یک کشور بی اطلاع از جهان امروز مدرن بودیم. ارتباط ما بیشتر به عنوان خریدار با دنیا بود. ما نه یک کشور مهاجرپذیر و نه مهاجرخیز بودیم. ایران هم از نظر وسعت و تنوع آب و هوا مانند یک قاره خودکفا بوده است و بده و بستان زیادی با دنیای معاصر نداشته است. نگاه ما نیز به دنیا شدیداً قطببندی شده یعنی یا شیفتگی و وادادگی و یا دشمنی افراطی همراه بوده است و نگاه واقع بینانه به دنیا نداشتیم. در چند دهۀ اخیر، البته، تغییرات زیادی در این موارد پیش آمده است. در ایجاد و استقرار دموکراسی عوامل فوق نیز علاوه بر زمینههای اقتصادی بسیار تعیین کننده هستند.
پرسشگر دیگری جویای سیاست ایران در قبال کشورهای حاشیه خلیج فارس در دورۀ قبل از انقلاب شد.
امیر طاهری در پاسخ گفت که سیاست شاه فقید ایران بیرون فرستادن انگلیسیها از منطقه و به دست گرفنتن ثبات و امنیت آن توسط خود کشورهای منطقه بود. تا قبل از انقلاب هم میدانیم هیچ قدرت خارجی در خلیج فارس حضور نداشت. شاه فقید ایران روابطش با کشورهای عربی منطقا محافظهکار بود. به عنوان مثال در زمینۀ جدایی بحرین از ایران دو نظر در رسانهها و دنیای دیپلماتیک ایران وجود داشت. روزنامۀ اطلاعات طرفدار اعطای استقلال به این جزیره و روزنامۀ کیهان مخالف آن بود. اردشیر زاهدی نیز از موضع کیهان جانبداری میکرد. ولی شاه خواستار پیشبرد بدون مناقشه و خونریزی این جریان بود. وی همیشه خواستار فعال بودن ایران در این منطقه و آشنایی و ایجاد رابطۀ خوب با کشورهای حاشیۀ خلیج فارس بود. درهماهنگی با سیاست ادارۀ منطقه توسط خود کشورهای منطقه زمانی که کوبا و چند کشور کمونیستی دیگر از شورشیان ظفار حمایت میکردند، ایران با گسیل نیرو به کمک نیروهای سلطان قابوس اقدام کرد که در نتیجه او خود را تا امروز نیز مدیون ایران میداند.
پرسش دیگر در مورد اهمیت خلیج فارس جدا از موضوع از صدور نفت بود که خود پرسشگر به نمونۀ تولید سوخت طبیعی و یا «بیو» از جلبکهای تک سلولی در اطراف جزیرۀ قشم و جاذبههای توریستی آنجا پرداخت، هرچند که معتقد بود در شرایط موجود راهاندازی توریسم در ایران کار دشواری است. امیر طاهری از نیروه بالقوه و زیاد این منطقه از ایران و جاذبههای کیش گفت و به اطلاع حاضران رساند که زنده یاد عبدالمجید مجیدی، رئیس سازمان برنامه و بودجه و عضو هیئت مدیره کیهان لندن در پی تبدیل این جزیره ایرانی به هالیوود دوم بود.
امیرطاهری در پایان گفت که همه حرف او این است که باید فکری برای آینده کرد.
دکتر رضا قاسمی مدیر کانون ایران و امیر طاهری
امیر طاهری
آقای طاهری متن گفت و گوی شما را من حالا یعنی بعد از پنج سال خواندم و با این وجود نو و تازه بود برای من. ممنون.