گفتگو با امیر طاهری در مورد ایرانگرایی و انقلاب ملی ایرانیان

- «فقط با اتکاء به ایرانگرایی می‌شود دموکراسی و پلورالیسم را به دست آورد. زیرا اول باید قبول کنیم ایرانی وجود دارد. برخی این را قبول ندارند. وقتی این را قبول کردید وارد بازی می‌شوید. یک ایران و یک ملت ایران وجود دارد. در این ملت تکثر هست و همه مثل هم نیستند. وقتی این را قبول کردیم سپس در سنت و فرهنگ خودمان ریشه‌های آزادمنشی را پیدا می‌کنیم.»
- «وقتی شما شاهنامه را بخوانید در بخشی که کیخسرو از ایرانیان خداحافظی می‌کند و از آنها می‌خواهد لهراسب را به پادشاهی برگزینند بحث شدیدی در می‌گیرد. یعنی معلوم است در آن زمان پادشاه از اول تعیین نشده بود و باید انتخاب می‌شد. خُب، این ریشه همان چیزی است که خارجی‌ها می‌گویند دموکراسی یعنی مشارکت مردم در انتخاب پادشاه. داریوش کبیر هم توسط نمایندگان هفت تیره ایرانی انتخاب شد.»
- «مشروطه یعنی این که حکومت شرط دارد. یعنی به هیچکس چک سفید نمی‌دهیم. همه اقوام در انقلاب مشروطه نقش و شرکت داشتند. یعنی در آن زمان این تقسیم‌بندی‌های جدیدتر  ترک و کرد و بلوچ و اینها نبود.  الان هم اگر نگاه کنید خیلی از تاجیک‌های افغانستان خودشان را ایرانی می‌دانند. یعنی ایرانگرایی مخصوص یک قوم و نژاد نیست. برخی نادان‌ها ایرانگرایی را با تفکر هیتلر که جنبه شدید نژادگرایانه داشت مقایسه می‌کنند. ولی از دید ما آریایی واژه نژادپرستانه نیست بلکه واژه فرهنگی است. کسانی که خودشان را متعلق به این فرهنگ آریایی می‌دانند مهم نیست که از چه نژادی  باشند و رنگ پوستش چه باشد.»

دوشنبه ۲۹ اسفند ۱۴۰۱ برابر با ۲۰ مارس ۲۰۲۳


پس از انقلاب اسلامی ۵۷ جشن‌ها و آیین‌های ملی و تاریخی ایرانیان مورد هجوم سازمانیافته و هدفمند جمهوری اسلامی قرار گرفت. اما با وجود دستگاه عظیم تبلیغاتی نه تنها برای تخریب بلکه جهت جایگزین کردن مراسم مذهبی شیعه بجای آداب و رسوم ملی، جامعه در برابر آن مقاومت نشان داده و حکومت را به عقب‌نشینی واداشت. حتی در سال‌هایی که برای نمونه، نوروز با ایام سوگواری شیعیان همزمان می‌شد، باز هم حکومت نتوانست مردم را وادارد که جشن باستانی هزاران ساله خود را برگزار نکنند و بجایش به عزاداری مذهبی بپردازند.

تظاهرات بزرگ ایرانیان در برلین / ۲۲ اکتبر ۲۰۲۲

در بیش از دو دهه اخیر نسل‌های جوان به جشن‌ها و آیین‌هایی توجه نشان می‌دهند که به اندازه چهارشنبه‌سوری و نوروز و یا شب یلدا در جامعه گسترده نبوده‌اند؛ از جشن سده تا اسپندارمذ و… همچنین هفتم آبان به عنوان روز کوروش بزرگ از مراسمی است که در برابر تحمیل‌های مذهبی حکومت از سوی خود مردم شکل گرفت. جمعیت کثیری نه تنها در این روز راهی پاسارگاد می‌شدند بطوری که جمهوری اسلامی از هفتم آبان ۱۳۹۵ که شمار عظیمی در آنجا گرد آمدند، با ترفندهای گوناگون و سرکوب مانع برگزاری آن شد بلکه برای نوروز نیز هر سال شهروندان زیادی با چیدن سفره هفت‌سین در کنار آرامگاه کوروش گرد می‌آمده‌اند. از سوی دیگر بابک خرمدین به عنوان قهرمانی که در برابر حمله و اشغال اعراب مسلمان ایستادگی کرد نیز به شدت مورد توجه قرار گرفت. جمهوری اسلامی اما کوهپیمایی به سوی قلعه بابک در نزدیکی شهر کلیبر در استان آذربایجان شرقی را نیز ممنوع کرد! با اینهمه مردم به هر مناسبت ملی و تاریخی خشم و انزجار خود را علیه حکومت و عشق خویش را به میهن و فرهنگ ایرانی ابراز می‌دارند. در ارتباط با این تقابل فرهنگی و تاریخی بین جمهوری اسلامی و جامعه و تلاش ایرانیان برای بازیابی هویت ملی خود با امیر طاهری نویسنده و روزنامه‌نگار بین‌المللی به گفتگو نشستیم.

-آقای طاهری، آیا جنبشی که نگاهی به میراث گذشته و باستانی دارد می‌تواند هم به دنبال نوزایی ملی و هم دمکراسی باشد؟

-اولا بگویم که من از مفاهیمی‌ مانند ملی‌گرایی و ناسیونالیسم و دموکراسی استفاده نمی‌کنم. من از لغت ایرانگرایی استفاده می‌کنم.  «ناسیون» و یا «نیشن» به انگلیسی از قرن ۱۷ میلادی استفاده می‌شود یعنی از زمان از هم پاشیدن امپراتوری روم مقدس و کاتولیک و با انعقاد قراردادهای وستفالی و مونستر. ولی اگر تاریخ بیهقی را بخوانید، ۶۰۰ سال قبل از این تحولات در اروپا واژه ملت و دولت در ایران وجود داشته است. بنابراین، مسئله ایرانگرایی است. ایران هم در طول تاریخ خود از توفان‌های مختلفی گذاشته و مانند اکوردئونی  گاه باز و گاه جمع شده و قسمت‌هایی از آن در جنگ‌هایی که به ما تحمیل شدند کنده شده‌اند. ولی آن زیربنای ایرانگرایی همیشه پابرجا مانده است زیرا به نظر من، ایران از چند نظر استثنایی است. مسئله ایران مسئله دینی و مسلکی نیست بلکه مسئله‌ای فرهنگی است. ما در ایران همیشه ادیان و فرهنگ‌های مختلف داشتیم  یا ایرانیان مناطق مختلف از نظر چهره و خصوصیات فیزیکی تفاوت‌هایی با همدیگر داشته‌اند ولی همواره در چارچوب ایرانگرایی در همزیستی بوده‌اند؛ یعنی تکثر در وحدت داشته‌ایم.

Kayhan.London©

در تاریخ سیصد یا چهارصد ساله گذشته‌مان، اگر نخواهیم به دوره باستان برگردیم، هروقت که ایرانگرایی تضعیف شده، دو گفتمان قوی شده است. یکی گفتمان طایفه‌ای و قبیله‌ای و دیگری گفتمان مذهبی در شکل سنی و شیعه و نیز نسخه‌های افراطی مانند سربداران یا انشقاق‌ها و فرقه‌هایی مانند معتزله، بابیه، بهاییه و شیخیه. ولی وقتی اینها تضعیف شده‌اند، ایرانگرایی قوی شده است. همیشه هم این داد و ستد بوده. اکنون هم می‌توانم بگویم ایرانیان به صورت ناخودآگاه متوجه شده‌اند که دارند هویت ملی‌شان را از آنان می‌گیرند زیرا نظامی‌ که اکنون سر کار است اجازه نمی‌دهد که ایرانیان آنطور که دلشان می‌خواهند زندگی کنند. یعنی طوری که با فرهنگ و تاریخ‌ و شیوه زندگی ما ایرانیان منطبق باشد.  در سال‌های آخر محمدرضا شاه دیده بودیم که گفتمان ایرانگرایی تضیف و گفتمان مذهبی، فرقه‌ای و قبیله‌ای قوی شده بود. مثلاً مردم  سفره حضرت عباس می‌انداختند. مادر شهبانو می‌رفت که حاجی شود. دوست خودم اردشیر زاهدی اصرار می‌کرد که باهمدیگر به زیارت مکه برویم و حاجی شویم. جلسات سینه‌زنی تشکیل می‌شد. آش نذری به فقرا می‌دادند.  خلاصه ظواهر مذهبی رو آمده بود.

شما توجه کنید که در هر جامعه ٢ تا ٣ درصد جمعیت بیشتر سیاسی نیستند. در آن دوره این دو سه درصد فعال سیاسی ما یا مذهبی شده بودند و یا فرقه‌ای شده یعنی مسلک‌های مختلف چپی و غیره.

حال اینها ۴۴ سال وقت داشتند نظام مورد قبول ایرانیان را به وجود آورند که نتوانستند و به نظر من به بن‌بست رسیده‌اند. مردم ایران هم به دنبال راهی هستند که از این بن‌بست بیرون بیایند. ایران هم یک صفحه سفید نیست که هر چه خواستید روی آن بنویسید و نقاشی کنید. پس ناچار ایرانیان بر می‌گردند به ایرانگرایی. اگر ایران اسلامی را قبول ندارید به ایران قبل از اسلام برمی‌گردید. من اینجا دچار باستانگرایی نیستم. هویت ایرانی و ایرانگرایی واقعیتی زنده و پویاست. الان هم به اشکال مختلف ابراز می‌شود که با نمودهای ١٠ و٣٠ و ۷٠ سال پیش آن متفاوت است. منظور اینجا به دنبال استخوان‌ مردگان رفتن نیست. منظور آینده ایران است، منتها این آینده را باید بر اساس چیزی ساخت. درخت باید ریشه داشته باشد که بتواند ببالد و شاخه‌های تازه و جوان پیدا کند تا بعد از زمستان هم بتواند گل بدهد. ما داریم ریشه‌های خودمان را پیدا می‌کنیم و بر اساس آن درخت موجودیت ایرانی خودمان را هرس می‌کنیم و شاخه‌های پوسیده و مرده‌اش را  دور می‌ریزیم تا برای بهار آماده‌اش می‌کنیم.

-آیا این ایرانگرایی پویا و زنده‌ای که شما از آن صحبت می‌کنید می‌تواند خود را با پروژه‌ها و گفتمان‌های نوین سیاسی مانند دموکراسی و پلورالیسم تطبیق بدهد؟

-به نظر من فقط با اتکاء به ایرانگرایی می‌شود دموکراسی و پلورالیسم را به دست آورد. زیرا اول باید قبول کنیم ایرانی وجود دارد. برخی این را قبول ندارند. وقتی این را قبول کردید وارد بازی می‌شوید. یک ایران و یک ملت ایران وجود دارد. در این ملت تکثر هست و همه مثل هم نیستند. انواع و اقسام ایرانیان وجود دارند و ایران مانند دسته‌گلی است از گل‌های مختلف.

وقتی این را قبول کردیم سپس در سنت و فرهنگ خودمان ریشه‌های آزادمنشی را پیدا می‌کنیم. ما اسیر لغات خارجی از جمله دموکراسی و سکولاریسم و چیزهایی که الان مد شده است شده‌ایم. من سعی می‌کنم از واژگان خودمان استفاده کنم. مثلاً وقتی شما شاهنامه را بخوانید در بخشی که کیخسرو از ایرانیان خداحافظی می‌کند و از آنها می‌خواهد لهراسب را به پادشاهی برگزینند بحث شدیدی در می‌گیرد. یعنی معلوم است در آن زمان پادشاه از اول تعیین نشده بود و باید انتخاب می‌شد. خُب، این ریشه همان چیزی است که خارجی‌ها می‌گویند دموکراسی یعنی مشارکت مردم در انتخاب پادشاه. داریوش کبیر هم توسط نمایندگان هفت تیره ایرانی انتخاب شد. البته ترفندی هم به کار برد ولی موضوع اصلی این بود که نمایندگان مردم مناطق مختلف در این انتخاب شرکت داشتند. یا در تاریخ معاصرمان در  حدود صد سال پیش نخستین پارلمانی که در فاصله‌ی بین اروپای غربی و ژاپن تشکیل شد  پارلمان ایران در پی انقلاب مشروطیت بود. یعنی ایران اولین کشور «جهان سومی‌» است که مردمانش از رعیت بودن بیرون آمده و شهروند شدند. ما لغت مشروطیت را درست کردیم زیرا می‌خواستیم که ریشه ملی  داشته باشد.  عثمانی‌ها واژه «دموقاتریا» را انتخاب کردند که هنوز هم هست ولی توضیح دادن آن برای مردم  بسیار سخت است. ولی مشروطه یعنی این که حکومت شرط دارد. یعنی به هیچکس چک سفید نمی‌دهیم.

همه اقوام در انقلاب مشروطه نقش و شرکت داشتند. یعنی در آن زمان این تقسیم‌بندی‌های جدیدتر  ترک و کرد و بلوچ و اینها نبود.  الان هم اگر نگاه کنید خیلی از تاجیک‌های افغانستان خودشان را ایرانی می‌دانند. یعنی ایرانگرایی مخصوص یک قوم و نژاد نیست. برخی نادان‌ها ایرانگرایی را با تفکر هیتلر که جنبه شدید نژادگرایانه داشت مقایسه می‌کنند. ولی از دید ما آریایی واژه نژادپرستانه نیست بلکه واژه فرهنگی است. کسانی که خودشان را متعلق به این فرهنگ آریایی می‌دانند مهم نیست که از چه نژادی  باشند و رنگ پوستش چه باشد.

-به این ترتیب این ایرانگرایی که در سال‌های اخیر و همچنین در جنبش کنونی قوی شده، تنها یک ابزار سیاسی در مقابله با جمهوری اسلامی نیست بلکه رویکردی تاریخی و فرهنگی است…

-بله، ببینید، این رژیم گذراست. من نمی‌خواهم عبارات مذهبی مانند خودشان به کار ببرم و بگویم که «اگر سگی آمد و به اقیانوس لیسی زد، اقیانوس که نجس نمی‌شود». اینجا مسئله بازیافتن میراث و ثروتی است که داریم و آنرا می‌خواهیم دوباره کشف کنیم. بر اساس آنهم می‌خواهیم شرایط جدید و بهتر بسازیم.

-یعنی نگاهی هم به گذشته دارد و هم آینده؟

-ما از گذشته برای ساختن آینده می‌خواهیم استفاده کنیم. مهم‌ترین چیزی که در گذشته داشتیم همان وحدت در تکثرمان بود. من قبل از انقلاب به واسطه کارم در «کیهان اینترنشنال» در ایران زیاد سفر می‌کردم تا گزارش‌هایی از مناطق مختلف برای خوانندگان خارجی تهیه کنم. من تکثر را با سفر به بلوچستان، ترکمن صحرا، خوزستان و آذربایجان تجربه کرده‌ام در عین حال که وحدت را هم می‌دیدیم. یعنی: همه جای ایران سرای من است/ چو نیک و بدش از برای من است.

من در دوره دانشگاهی هم در همین انگلستان در انجمن‌های دانشجویان ایرانیان تکثر و وحدت را تجربه کرده‌ام. همگی ما از پس‌زمینه‌های زبانی و منطقه‌ای مختلف ایران می‌آمدیم ولی در کنار هم در انجمنی که برای پیشرفت و ترقی ایران تاسیس کرده بودیم فعالیت داشتیم. یعنی هویت ایرانی همه ما را درکنار و در پیوند با هم نگه می‌داشت.

-بنابراین وقتی می‌گویند در جریان جنبش انقلابی کنونی نزدیکی و پیوند بین اقوام ایرانی محکم‌تر شده یعنی ما گذشته خودمان را دوباره پیدا می‌کنیم؟ همان وحدت در عین تکثر؟

-بله، و این نظام مشروعه یا جمهوری اسلامی مدتی این را از ما گرفته بود. ما دوباره آنرا پس می‌گیریم. اساساً  قبل از انقلاب  اسلامی در میان دوستان ما مسیحی، کلیمی‌ و زرتشتی بودن مهم و مطرح نبود و ما آگاهی از دین خانوادگی همدیگر نداشتیم. همه ایرانی بودند از جمله کلیمی‌ها که بیش از دوهزار سال در ایران حضور داشته‌اند.

ما اکنون در حال کشف کردن ثروت عظیم ملی و فرهنگی خودمان هستیم که از ما گرفته شده بود. من تحقیقی هم درمورد  ۲۰۰ رمانی که بعد از انقلاب در ایران نوشته شده است انجام داده‌ام و در کانون ایران لندن درباره آن سخنرانی داشتم. در تمام این رمان‌ها گرایش به مفاهیم و مضامین ایرانگرایی است که موج می‌زند و نه اسلامگرایی. همین حالا هم رمان‌نویس و شاعر اسلامی نداریم یعنی نظم‌نویس اسلامی داریم که شاعر راستین نیست. همین چند روز پیش مستندی از صداوسیمای جمهوری اسلامی در مورد داعش پخش شد که من متوجه شدم تحت عنوان داعش، هدفش محکوم کردن خود رژیم است که مانند داعش عمل می‌کند. چند روز بعد از آنهم دیدم که روزنامه‌های تندرو حکومت به این مستند توپیده‌اند. یعنی با پول خودشان این مستند ساخته شده ولی خودشان را به چالش گرفته است. این هویت ایرانی را هر جوری که بخواهید بکوبید، یکجوری خود را بیرون می‌کشد و عرض اندام می‌کند.

 

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۵۵ / معدل امتیاز: ۳٫۵

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=315373