به نام آنکه جان را فکرت آموخت
چراغِ دل به نورِ جان برافروخت
کیهان آنلاین – یکشنبه ۸ تیر ۹۳ – این بیتی است که دکتر قاسمی درحدود سی سال است با آن نشستهای ماهانۀ کانون ایران را شروع میکند و مقدم حاضران را گرامی میدارد. در جلسۀ روز ۲۰ ژوئن سپاس ویژۀ دکتر قاسمی از فیلسماز ایرانی، بهمن مقصودلو نیز بود که به روالِ چند سال گذشته با دستی پر از نیویورک به مهمانی کانون آمده بود. ارمغان امسال او فیلمِ مستند “کیارستمی: یک گزارش” بود. فیلمی با عنوانی که اشارهای روشن به فیلم “گزارش” کیارستمی دارد و به تجزیه و تحلیلِ سبک این کارگردان سرشناس سینمای ایران میپردازد.
قبل از نمایش فیلم، مقصودلو مقدمهای دربارۀ فیلم ارائه داد و گفت در سال ۲۰۰۲ به منظور انجام کارهای مربوط به پروژۀ مستندش دربارۀ سینمای قبل از انقلاب برای آخرین بار به ایران سفرکرد. این پروژهای بود که برای آن با ۱۲۰ تن در سراسر دنیا، متشکل از دست درکاران سینمایی با تخصصهای مختلف، مصاحبۀ تصویری داشته است. اینان کسانی بودهاند که از حدود ۱۹۳۰، یعنی سرآغاز سینمای داستانی ایران تا انقلاب اسلامی، مشغول به کار بودند. در همان آخرین سفرش هم از عباس کیارستمی درخواست مصاحبه کرد که به دلایلی که خواهد آمد موفق به انجام آن در آن زمان نشد.
مقصودلو هم چنین افزود، زیربنای یک سینمای قوی در ایران در قبل از انقلاب ریخته شد. پس از انقلاب این سینما سکوی پرش بسیاری از سینماگران ایرانی درعرصۀ جهانی شد. بسیاری از سینماگرانی که در عرصۀ جهانی درخشیدند متعلق به سینمای قبل از انقلاب بودند مانند نادری، بیضایی و عباس کیارستمی.
مقصودلو گفت: “حجم زیاد مصاحبهها باعث شد که از پروژه تهیۀ یک فیلم مستندِ ۹۰ دقیقهای تا ۲ ساعته صرف نظر کرده و بنای کار را روی ۱۰ فیلم ۹۰ دقیقهای بگذارم که فیلم امشب اولین این سری فیلمهاست.”
مستند دوم بهمن مقصودلو در مورد فیلم “گاو” داریوش مهرجویی است که در آن به چگونگیِ ساخت این فیلم پرداخته میشود و اینکه این فیلم چه تاثیری بر سینمای قبل و بعد از انقلاب گذاشت و به طور کلی ارزشهای هنری و تاریخی آن کداماند.
سومین فیلم مستند مقصودلو درباره زنان فیلمساز قبل از انقلاب است که به مشکلات و موانعی میپردازد که آنها با آن روبرو بودند. ولی چرا مستندی دربارۀ عباس کیارستمی اولین سری این فیلمهاست؟
مقصودلو پرسش خود را این گونه پاسخ میدهد: “در آستانۀ قرن ۲۱ یک نظرخواهی در مورد سینماگران مطرح دنیا انجام گشت که بر اساس آن، عباس کیارستمی یکی از بزرگترین کارگردانهای دهۀ ۹۰ قرن گذشته جهان شناخته شد. او سینماگری است استثنایی و تاثیرگذار بر سینمای جهان. کیارستمی یک فیلم سینمایی قبل از انقلاب دارد به نام «گزارش» که اولین فیلم داستانی او در بخش تجاری سینماست.” مقصودلو هم چنین گفت این فیلم را بستر کار خود قرار داده و با توجه به حوزۀ تخصصیاش به تجزیه و تحلیل سینمای کیارستمی پرداخته و سعی کرده است به پرسشهایی نظیر اینکه سینمای کیارستمی چه نوع سینمایی است، ویژگیهای آن چیست و چرا جهانی شده است، پاسخ دهد.
مقصودلو در پایان مقدمۀ خود گفت که ۵ سال طول کشید تا بتواند مصاحبهای از کیارستمی بگیرد. در شهرهای مختلف دنیا هر بار فرصت دیدار پیش میآمد، تقاضای خود را از کیارستمی تکرارمیکرد ولی به دلیل آنکه کیارستمی اساساً تن به مصاحبه نمیدهد این کار صورت نمیگرفت. تا اینکه بالاخره در سال ۲۰۰۷ یا ۲۰۰۸ با اصرار او مصاحبهای در ایران به کمک دوستی فیلمبردار انجام گرفت. وسط ضبط هم یک جا کیارستمی رو به دوربین خطاب به مقصودلو میگوید در جوانی کتابی خوانده با عنوان “پشتکار” و میافزاید: “اگر پشتکار تو نبود این مصاحبه هرگز صورت نمیگرفت.”
مقصودلو در پایان سخنانش از بازیگر مرد فیلم “گزارش” که به نظر وی بازی فوقالعادهای در این فیلم دارد، تعریف کرده و حضور او را در همین نشست کانون ایران به اطلاع حاضران رساند.
پس از نمایش فیلم، تعداد پرسشها و اظهارنظرها حکایت از تاثیرگذاری فیلم بر حاضران داشت. دکتر قاسمی از ساختار قوی و اطلاعات بسیار و مفید با ارزش موجود در فیلم تمجید کرد و از بهمن مقصودلو به عنوان سازندۀ این فیلم قدردانی کرد. قبل از شروع پرسش و پاسخ به روال همیشگی کانون ایران، به قید قرعه توسط سخنران به حاضران کتابهایی اهدا شد.
یکی از نکاتی که مطرح شد این بود که با وجود فیلمهای دیگر کیارستمی، چه قبل و چه بعد از انقلاب، و به ویژه با توجه به شهرت او پس از انقلاب، چرا مقصودلو بسیار گذرا از روی این فیلمها رد شده و مکث کافی روی آنها نکرده و وزنۀ بسیار سنگین فیلم روی فیلم “گزارش” کیارستمی است.
مقصودلو در پاسخ گفت که تمام مشخصات کلیدی سبک کیارستمی از نظر شیوۀ کارگردانی، انتظارات او از یازیگران، استفاده از لوکیشنها، میزانسن و اصرار او بر صدابرداری سرصحنه همه در فیلم “گزارش” دیده میشود. افزون بر این، فیلم «گزارش» دچار محدودیتهای موجود بعد از انقلاب نیز نیست. در نتیجه این فیلم دریچهای است به شناخت سینمای کیارستمی. سنگینی تمرکز در این فیلم مستند بر فیلم ” گزارش” از همین نکته سرچشمه میگیرد. بازیگران اصلی فیلم یعنی کوروش افشارپناه و شهره آغداشلو هر دو روی این نکته تاکید داشتند که کیارستمی سر صحنه بازیگران را مستقیم راهنمایی نمیکند و یا نمیگوید چه از آنها میخواهد بلکه میخواهد تا خود بازیگر در شخصیت و دنیای ذهنی پرسوناژهای سناریو نفوذ کند و خود را در موقعیت آنها قرار دهد و واکنشهای هر چه طبیعیتر از خود بروز دهد. آن دو بازیگر هر دو تأکید کردهاند که کیارستمی برای بدیههسازی بازیگران نیز اهمیت زیادی قائل است.
شاید بد نباشد بیفزاییم که با توجه به حضور بازیگران اصلی یعنی کوروش افشارپناه و شهره آغداشلو و نیز صدابردار این فیلم در خارج از کشور و امکان مصاحبه با آنها، آن هم به دور از سانسور، و نیز شهرت امروزی شهره آغداشلو، فیلم مقصودلو را از جذابیت بیشتری برای عموم تماشاگران برخوردار میکند. مقصودلو از این فاکتور در فیلم مستند خود استفادۀ بجایی کرده است.
صدابردار فیلم «گزارش» هم در فیلم مستند مقصودلو از خاطرات جالب خویش از تجربۀ ساخت آن فیلم میگفت و اینکه برای او، به عنوان تحصیلکرده خارج از کشور،اساساً نحوه دوبله در سینمای آن زمانِ ایران، قابل فهم نبود. در اشاره به اهمیت صدابرداری سر صحنه، افشارپناه سخن جالبی در فیلم داشت و آن اینکه نحوه بیان دیالوگ به دنبال مثلاً نوشیدن چای با یک حبه قند و احساسی را که طعم و پس ماندههای آن در دهان ایجاد میکند در نحوۀ بیان دیالوگ تاثیر میگذارد حال آنکه چنین چیزی در دوبله کاملاً از بین میرود.
در اتتخاب لوکیشن و نحوۀ استفاده از آن نیز کیارستمی اصرار خاصی بر اصالت دارد. او در فیلم «گزارش» نیز برای ارائه برشهایی از زندگی خانوادگی شخصیت اول فیلم، یعنی کارمند متوسط، اصرار بر پیدا کردن خانۀ یک کارمند متوسط در اطراف تهران داشته است.
همین اصرار بر اصالت و نزدیکی به واقعیت در خاطرات علیرضا زرین دست از فیلمبرداری فیلم نیزموجود است. همگی این نکات حکایت از نوعی انسجام و یکدستیِ فراگیر در سبک کار کیارستمی دارد.
در پاسخ به پرسش یکی ازحاضران در مورد مقایسۀ سینمای قبل و بعد از انقلاب، مقصودلو به نکتۀ دقیق و آموزندهای اشاره داشت. او گفت زمانی که سینما به وجود آمد، دو فرانسوی دو جریان اصلی سینما رابنا نهادند. میه لیس سینمای تخیلی/علمی را بنا نهاد و برادران لومیر سینمای مستند را. این دو جریان در طول حدود ۱۲۰ سالی که از عمر سینما میگذرد رشد و تکامل پیدا کرده و به زمان ما رسیده است.
مقصودلو افزود در زمان پیدایش موج نو فرانسه دراواخر دهۀ ۱۹۵۰، یک سری منتقد بسیار باسواد و مطلع مانند گودار و فریدون هویدا رو آمدند که سینما را خوب میشناختند. در این میان چهار تن از این موج نوییها مانند تروفو، رومر، شابرول و گودار در جهت نزدیک کردن سینمای مستند و داستانی پیش رفتند. مثلاً تروفو با فیلم “چهارصد ضربه” که زندگی خودش بود وارد عرصه شد. اما سینمای آمریکا این سینماگران را از خودش دور کرد در نتیجه آنها، البته به استثنای گودار، مسیر قبلی را با استواری ادامه ندادند. اما گودار که فیلسوف و پژوهشگر نیز بود از خودش استمرار نشان داد. گودار مانند دیگر تئوریسین عمدۀ دیگرموج نو فرانسه، یعنی آندره بازن، به این نتیجه رسید که هر کاری را در سینما میتوان انجام داد و سبکها و ژانرها و دو جریان سینمای داستانی و غیرداستانی را میتوان با همدیگر ترکیب کرد.
مقصودلو در ادامه به این نکته ظریف اشاره نمود که ما از دوران کودکی در معرض فیلمهای سینمای هالیوود قرار داریم و با ارزشها و قواعد داستانی آن سینما بزرگ میشویم و جهانبینی ما زیر تاثیر آنها قرار میگیرد. در نتیجه گاهی نمیتوانیم طور دیگری و خارج از این چارچوبها به سینما نگاه کنیم. در نتیجه ممکن است بگوییم که سبک کیارستمی سینما نیست. ما باید خود را آموزش بدهیم و عادت کنیم تا از چارچوبهای رایج از جمله سینمای هالیوود خارج شویم. فرانسویها چون از این نظر بسیار پیشرو و تیزبین هستند مشاهده کردند که کیارستمی سینماگری است که سینمای داستانی و مستند را به هم نزدیک و مرز بین این دو را نامرئی می کند و با این تشخیص دقیق و خوب رفتند پشت سر کیارستمی و سبک کار او را برجسته ساختند.
در پایان یادآوری میشود که بهمن مقصودلو فیلمسازی است پویا و فعال که هر سال یک فیلم مستند تولید میکند. وسواس او در فراهم آوردن پاسخهای روشن و دقیق برای پرسشهای تماشاگران نشان از اهمیتی است که به جنبۀ آموزشی سینما و لزوم تجزیه و تحلیل فیلمها پس از نمایش آنها میدهد.