در گذشت یوسف مازندی: عشق آرمانی به ایران

جمعه ۲۸ شهریور ۱۳۹۳ برابر با ۱۹ سپتامبر ۲۰۱۴


امیر طاهری – یوسف (جوزف) مازندی روزنامه نگار پیشکسوت ایرانی، یا آقا “جو بزرگ” در لس آنجلس در تبعید در سن ۹۶ سالگی درگذشت و به این ترتیب زندگی مردی که مصادف با پرآشوب‌ترین  دهه‌های تاریخ مدرن ایران بود به پایان رسید.

مازندی در شیراز، در یک خانوادۀ روحانی شیعه و تاجرِ مازندرانی، که در اواخر  قرن نوزدهم از اطراف دریای خزر به جنوب ایران نقل مکان کرده بودند، چشم به جهان گشود. مازندی‌ها اهمیت زیادی برای تحصیلات قائل بودند و پدرِ مازندی عضو برجستۀ نخبگانِ ادبی شهرِ سعدی و شیراز بود.

اما مازندیِ پدر با گرفتن یک موضع سکولارِ رادیکال و نیز با طرفداری از اصلاحات دینی،  دشمنان زیادی برای خود تراشید. دشمنان هم با تحریک ملاها خانواده مازندی را در معرض خطر قرار داده و همین موجب شد که آنان را ایران را ترک کنند. مازندی‌ها نخست به هندوستان و سپس به انگلستان رفتند. در آنجا «جو» همزمان با تحصیل زبان و  ادبیات انگلیسی به روزنامه‌نگاری علاقه پیدا کرد.

پس از بازگشت به ایران، «جو» در دهۀ سوم زندگی خود بود که سکونت در شیراز را رها کرد و زندگی جدیدی را در تهران، به عنوان مترجم تجاری، آغاز نمود. طی جنگ جهانی دوم، زمانی که متفقین ایران را اشغال کردند، وی مدت کوتاهی با ادارۀ اطلاعات در تهران در انتشار بولتن‌های خبری به فارسی و به انگلیسی به همکاری پرداخت. «جو» در سال ۱۳۲۲  به دنبال پیوستن ایالات متحده به بریتانیا و اتحاد شوروی به عنوان قوای اشغالگر در ایران، توسط یونایتد پرس اینترنشنال  به عنوان رابط در تهران انتخاب شد. ارزش کار او چنان مورد توجهِ سردبیران در آمریکا قرار گرفت که آنها او را سریع به عنوان خبرنگار مقیم  در ایران برگزیدند و از او تقاضا کردند که دفتری کامل برای UPI با ۱۰خبرنگار و کارمند ایجاد کند. در میان خبرنگارانی که او استخدام کرد می توان از علی مهرآوری و پرویز رایین نام برد که بعدها خود ستارگان روزنامه‌نگاری شدند و  دفاتر رویترز و آسوشیتد پرس را در ایران گشودند.

«جو» هم‌چنین با چند روزنامه از جمله “ایران ما” همکاری می‌کرد. به دنبال پایان جنگ  “ایران ما” از پشتیبانان پر و پا قرص خروج قوای متفقین از ایران شد. «جو» سپس جدایی کوتاه‌مدت استان‌های آذربایجان شمالی و کردستان را از ایران، و به دنبال آن خروج نیروهای نظامی استالین را از نواحی اشغال شده کشور تحت پوشش خبری قرار داد. وی بعدها خاطرات خود را در قالب کتابی زیر عنوان «سفر به دوزخ و بازگشت» انتشار داد. جو مازندی در این کتاب رنج و مشقت شدید ایرانیان را بازتاب داده است که خود هیچ مسئولیتی در ستیز و فاجعه‌ای که بر آنها می‌رفت نداشتند.

هم‌زمان با جنبش ملی کردن صنعت نفت کار خبرنگاری مازندی اوج گرفت و با بسیاری از بازیگران اصلی این جنبش مصاحبه کرد از جمله با دکتر محمد مصدق که پس از تصویب قانون ملی کردن منابع نفت ایران در مجلس ، توسط شاه به نخست وزیری منتصب شده بود.

در دوران بحرانی ۱۳۲۲ تا ۱۳۳۰ مازندی با ایجاد دوستی با شماری از مشاوران اصلی مصدق از جمله حسین مکی و مظفر بقایی، که هر دو نماینده مجلس بودند، هیچ مشکلی در کسب خبرهای مهم نداشت. وی با تنی چند از چهره‌های سرشناس بریتانیایی نیز که  به منظور مذاکره به ایران آمده بودند مصاحبه کرد از جمله رئیس کمپانی ایران و انگلیس ( که بعدها BP بریتیش پترولیوم شد) فریزر و ریچارد ستوکس، نمایندۀ ویژه اتلی، نخست وزیر وقت. از میان آمریکایی‌هایی که «جو» با آنها مصاحبه کرد می‌توان از آوریل هاریمن، نمایندۀ ویژۀ رئیس جمهوری وقت آمریکا هاری ترومن، و لوید هندرسن سفیر آمریکا در تهران نام برد.

مازندی مانند بسیاری از یاران و ستایشگران اولیه مصدق که دیگر آن زمان به خاطر رد تمام پیشنهادات برای حل اختلافات به «Dr. No» معروف شده بود، در سال ۱۳۳۲ از او سرخورده شد. او به عنوان گزارشگر ارشد UPI از ویرانی اقتصادی ایران، از هم پاشیدن ائتلاف پیرامون مصدق، از اشتهای فزاینده گروه‌های کمونیستی طرفدار اتحاد جماهیر شوروی برای رسیدن به قدرت و هم‌چنین پیدایش یک اپوزیسیون وفادار از درون حکومت سنتی خبر می‌داد مانند آیت‌الله ابوالقاسم کاشانی، ارتشبد فضل‌الله زاهدی به اضافه وزیر کشور سابق دکتر مصدق و دوست قدیمی خود مازندف، حسین مکی.

در مرداد ۱۳۳۲، شاه مصدق را برکنار  و زاهدی را به عنوان نخست وزیر منصوب نمود و خود نیز ابتدا به بغداد و آنگاه به رم پرواز کرد. در پنج روزبحرانی که مصدق از قبول برکناری خود سر باز زد و بسیاری نیز شاه را نیرویی تمام شده می پنداشتند، مازندی فرصتی برای ارایۀ بهترین کارهای روزنامه‌نگاری خود یافت و تحولات ایران را با به خطر انداختن جان خویش به دنیا مخابره کرد.

با برگشتن شاه به تاج و تخت خویش، ایران به تدریج رو به آرامش رفت. در این دوره، مازندی با کمک دوستان و تماس‌های قدیمی راه خود را به بالا پیدا کرد. بازیگران اصلی قدرت برای تبادل اطلاعات، انجام معامله و توطئه علیه رقبا و دشمنان خود در خانه او جمع می‌شدند. بدین ترتیب از سال ۱۳۳۹ به بعد چنان جایگاه محکمی برای خود دست و پا کرده بود که در بده و بستان‌های پشت پرده در تهران تأثیرگذار شده بود.  

اما زندگی پرمشغلۀ مازندی به عنوان گزارشگر خارجی مانع از تشکیل خانواده نشد. او با یکی از دوستان دختر خود، یک بانوی ارمنی به نام گریس، ازدواج کرد و صاحب دو پسر شد.  پس از جدایی از گریس، وی با «عشق زندگی خود» همایون ازدواج کرد و از او نیز صاحب دو فرزند شد.

در دهه پنجاه خورشیدی، ایران از مازندی و نسل او دیگر فاصله گرفته بود. اما با وجود این “جو بزرگ” (با کشیدن سیگارهای بزرگ کوبایی که دوستانش برایش می‌آوردند و از خود او هم بزرگ‌تر بودند) هنوز از احترام و توجه زیادی برخوردار بود. روزنامه‌نگاران خارجی که به ایران می‌آمدند اغلب به دیدار جو به عنوان ” مرد قدیمیِ روزنامه‌نگاری بین المللی در ایران ” می‌شتافتند. برخی مانند مایک والاس و دیوید فراست حتی مهمان خانۀ او بودند.

مازندی با انباری از داستان‌ها و جوک‌های بامزه خود طنز تیز منحصر به فردی داشت. با آشنایی نزدیکی که با بسیاری از “مردان بزرگ” و برخی  “زنان بزرگ” تاریج‌ساز،  به محض اراده می‌توانست  به دور از بدذاتی و کینه‌جویی، به آنها کنایه بزند.

پس از انقلاب اسلامی، «جو» می‌دانست که جایی در جمهوری اسلامی ندارد. بنا بر این بار دیگر راه تبعید را، ابتدا در لندن و نهایتاً در لس آنجلس، در پیش گرفت. در این تبعید دوم بود که مازندی چیزی را که “بیماری‌اش برای ایران” بود کشف کرد. در سال ۱۹۹۰ طی یک سلسله سخنرانی‌هایی که داشتم «جو» را در لس آنجلس ملاقات کردم. وی به من گفت: «من هرگز نمی‌دانستم که یک ملّی‌گرا هستم ولی الان می‌دانم که هرگز در خارج از ایران خوشحال نخواهم بود».

شاید این ملّی‌گرایی دیر آشکار شدۀ مازندی بود که او را متقاعد کرد تا کتاب ۶۳۲ صفحه‌ای خود را بنویسد و در آن ادعا کند که ایران  “ابر قدرت” قرن ۲۱ خواهد شد و عنوان کتابش را نیز «ابرقدرت قرن» گذاشت. البته پیش‌گویی پیامبرگونه «جو» درباره ایران به واقعیت نپیوسته است و کتاب او در واقع مجموعه‌ای به هم ریخته از ابهامات و تناقضات است. اما از نگاهی دیگر می‌توان این کتاب را سرودِ طولانی، و شاید هم بسیار طولانی، عشق به ایرانِ به شدت آرمانی شده در رؤیاهای جوانی جو مازندی تلقی کرد. راه‌های زیادی برای ابراز عشق به ایران وجود دارد. و این، راه جو بود.

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۱ / معدل امتیاز: ۵

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=1678