کیهان آنلاین – ۳ آذر ۹۳ – تا زمانی که شما این مطلب را میخوانید تکلیف نتیجه مذاکرات هستهای میان رژیم تهران و بقیه دنیا روشن شده است و چنان که از قرائن میشود حدس زد باز هم طرفین، شاید از روی ناامیدی، مجبور به تمدید مهلت برای مذاکره بیشتر شوند. میگوئیم “بقیه دنیا” چون جمهوری اسلامی در نتیجه بی عقلی و بی تجربگی چنان خود را در انزوا قرار داده که امروز طرف مقابلش همه پنج عضو دائمی شورای امنیت سازمان ملل هستند به اضافه آلمان. در واقع حتی چین و روسیه که این چنین سیاست و اقتصاد ایران را میان خود تقسیم کردهاند، هرگز به مجهز شدن رژیم اسلامی به سلاح هستهای رضایت نخواهند داد.
با وجود اینکه هم دولت اوباما و هم تیم روحانی نیازمند نتیجه “برد-برد” از مذاکرات هستند، حصول آن ساده نیست چون مضاف بر مشکلات یافتن راه حل دیپلماتیک هر دو حکومت نگران جبهههای پشت سرشان هستند. در آمریکا دولت اوباما را فعلا کنگره و از چهارم ژانویه به بعد سنای آن کشور چهارچشمی نظاره میکنند در حالی که در ایران دولت روحانی در یک جنگ فرسایشی با سپاه پاسداران وعوامل بیت رهبری در برون و درون مجلس دست به گریبان است. اوباما که درانتخابات اخیر در آمریکا وهمچنین در امتحان سیاست خارجی در سوریه و اوکراین با شکست مواجه بوده، امیدوار است با تقبل یک ریسک بزرگ در مذاکرات هستهای با ایران شاید موفق شود بخشی از سرمایه از دست رفته سیاسیاش را باز یابد.
در آن سوی میز مذاکره، دولت روحانی نیز میداند که بدون دستیابی به نوعی موفقیت در این مذاکرات و تقلیل تحریمها سرنوشت شومی در انتظارش روزشماری میکند. درچنین شرایطی روشن است که هیچ یک از طرفین مایل نیست امتیازی به حریف بدهد و خبر آن به خارج از اتاق گفتگوها درز کند. پرواضح است که اگر در آخرین ساعات مذاکرات نتوانند به نوعی توافق برسند، چارهای جز باز هم تمدید مهلت باقی نمانده است. در واقع شاید بتوان ادعا کرد که از این پس شرایط رسیدن به توافقی که به اصطلاح اهل فن “مرضیالطرفین” باشد بسیار مشکلتر خواهد شد زیرا همان گونه که در آمریکا با شکست کامل در انتخابات میان دورهای اخیر موقعیت اوباما تضعیف شده است، در ایران هم عوامل بیت رهبری و سپاه پاسداران، دولت روحانی را هم در مجلس و هم در، به قول خودشان نمازهای سیاسی-عبادی، همچنان تضعیف میکنند. از این رو تمدید مهلت مذاکرات برای مشکلات اساسی در ایران نمیتواند چارهساز باشد.
از آنجا که هر نوع توافقی که در آن حق غنیسازی برای ایران به رسمیت شناخته شود برخلاف مصوبات شورای امنیت سازمان ملل و نیات کنگره و سنای آمریکا است، جمهوریخواهان خواهند توانست از تصویب هرگونه امتیازی که در مورد غنیسازی به ایران داده شود در سنای آن کشور جلوگیری کنند. این نخستین بار نخواهد بود که سنای آمریکا از تصویب معاهدهای که رئیس جمهورمنعقد کرده است خودداری خواهد کرد. در ایران هم حتی اگرسرانجام نوعی توافق در مذاکرات حاصل شود، با جوّی که شخص خامنهای و هوادارانش در کشور ایجاد کردهاند آیا روحانی و ظریف خواهند توانست توافقنامه ای را که در آن حق غنیسازی برای ایران منع و یا شدیداً محدود شده است در مجلس حزب للهی به تصویب برسانند؟ آیا با این همه رجزخوانیهای خامنهای و اطرافیانش نوشیدن چنین جام زهری امکانپذیر است؟ پاسخ مردمی را که تا کنون با شعار” غنی سازی حق مسلم ماست” فریفتهاند چگونه خواهند داد؟
تمدید مهلت مذاکرات، مسئلهای راحل نخواهد کرد
شانس موفقیت در دورآینده مذاکرات نیز بیش از ادوار گذشته نخواهد بود. شاید اشکال اساسی در عدم شناخت طرفین از جهانبینی یکدیگر است. طی سی وشش سال گذشته در مورد هر یک از حوادث و رویدادها، این تناقض هر روز آشکارتر جلوهگر شده است. پرزیدنت اوباما هنوز گمان میبرد که اگر جمهوری اسلامی سود و زیان سرپیچی از مقررات بینالمللی را بسنجد و از زیان تحریمها مطلع گردد تغییر مسیر خواهد داد و راه کنار آمدن با جامعۀ بینالمللی را انتخاب خواهد کرد. این چنین برداشتی از یک حکومت، در شرایط معمولی برداشتی منطقی است زیرا اگر حکومتی جز این کند مورد سؤال شهروندان خود قرار خواهد گرفت و چندان در قدرت باقی نخواهد ماند. متاسفانه پرزیدنت اوباما و دیگر رهبران کشورهای غربی با سوابق تجربی، علمی و سیاسی خود فرض را بر این مبنا قرار میدهند که در درجه نخست، جمهوری اسلامی حکومتی است معقول (به معنای راسیونال) واهل منطق که میتواند سود و زیان خود را بسنجد و در تعیین اولویتهای سیاست خارجی، منافع ملی ایران معیار سنجش این حکومت است. در هر دوی این موارد تجربه نشان داده است که این چنین نیست. جمهوری اسلامی نه عاقل است و نه نگران منافع ملی ایران. این حکومت هرگز در هیچ یک از موارد برخورد با غرب و یا دیگر کشورها،از خود عکسالعملی بر مبنای منطق نشان نداده است. مثلاً در مورد گروگانهای آمریکایی صرف نظر از اینکه نفس گروگانگیری از نخستین ساعات و دقایق، عملی بود در جهت خلاف منافع ملی ایران و عقل سالم حکم میکرد که هرچه زودتر باید به غائله خاتمه داد، جمهوری اسلامی از تمام فرصتهایی که داشت غفلت ورزید و به خاطر عدم قدرت تصمیمگیری، با بیاعتنایی به موازین و قوانین بینالمللی، و از همه مهمتر احترام نگذاشتن به منافع ملی ایران، آنقدر در حل این مشکل ناتوانی نشان داد تا در بدترین شرایط، پس از شکست کارتر و از بیم تهدید و تحت تأثیر اولتیماتوم پرزیدنت ریگان، ناچار به تسلیم بدون قید و شرط شد. این ندانمکاری جمهوری اسلامی بود که آن ماجرا را به آن صورت و بر خلاف منافع ملت ایران و حتی خود رژیم پایان بخشید.
باز هم نمونه دیگری ازشکست این نوع “عدم دیپلماسی” در مورد جنگ ایران و عراق اتفاق افتاد. جنگی که نمیبایست شروع میشد و بسیار زودتر از آنچه انجام گرفت میبایستی به پایان میرسید، آنقدر به درازا کشید که بعد از صدور قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت، جمهوری اسلامی ناچار شد با شرایط بسیار دردناک فرمان آتشبس سازمان ملل را بپذیرد و به قول آقای خمینی جام زهر را بنوشد. این جام زهرِ دیرهنگام، گفتنش برای رژیم آسان بود اما برای ملت ایران صدهاهزار کشته و صدها میلیارد دلار خسارت بر جای گذاشت. پس از آزادسازی خرمشهر اگر جنگ خاتمه یافته بود کشورهای عربی حامی صدام حاضر بودند غرامت بپردازند اما سوء سیاست نظام باعث شد حتی پس از شکست صدام و زمانی که کویت و دیگر قربانیان تجاوزات صدام، همگی توانستند غرامت تجاوزهای صدام حسین را بازستانند، کوچکترین قدمی در جهت حفظ منافع ایران برداشته نشد و حالا هم که عراق به نوعی تحتالحمایه جمهوری اسلامی شده است صحبتی در این مورد مطرح نیست.
تمدید مهلت برای اقتصاد ایران درمان نیست
نجات رژیم نیازمند آن است که مسائل اقتصادی کشور حل شود. برای حل مسائل اقتصادی، ایران نیازمند سرمایهگذاری خارجی و داخلی است و تا زمانی که پاسدارها روی تمام امور اقتصادی مملکت پنجه انداختهاند و اموال دولت و ملت را به انحاء گوناگون برای خود تصاحب کردهاند نه کسی در این مملکت سرمایهگذاری خواهد کرد و نه ایجاد کار خواهد شد و نه رشد اقتصادی به وجود خواهد آمد. بدون سرمایهگذاری و رشد اقتصادی مسأله بیکاری حل نخواهد شد. فراموش نکنیم که بر فرض اینکه تمام شکیات در مورد نیات آقای روحانی را کنار بگذاریم و بگوئیم که ایشان فقط دارای حُسن نیت مطلق است و هدفش هم نجات مملکت، باز هم مشکل حل نخواهد شد به دلیل اینکه اولاً از سه قوه مملکت دو قوه آن یعنی مجلس و قوه قضایی در اختیار برادران لاریجانی است و مافیائی که آنها تشکیل دادهاند و عملا این دو قوه در کنترل رهبری است. از سوی دیگر پاسداران هم دست انداختهاند روی دار و ندار کشور و امور مملکت، از امور امنیتی گرفته تا تجاری و صنعتی و حتی سیاست خارجی. از نظر داخلی هم بسیج و اطلاعات سپاه شرایطی را ایجاد کردهاند که هیچ نوع آزادی عمل چه از نظر سیاسی و چه اقتصادی در کشور وجود ندارد. در واقع باید گفت آقای روحانی فاقد آن نیرو و انرژی لازم است که بتواند این موانع بزرگ را از سر راه خود بردارد. آنقدر اختیارات و قدرت ندارد که حتی بتواند معذورات و موانعی را که به آن اشاره شد از سر راه خود بر دارد تا به نقطه صفر برسد و آنگاه بتواند شروع به بهبود شرایط کشور کند.
تمام امید این دولت به نوعی پیروزی در مذاکرات هستهای وابسته است اما در آن حیطه هم روحانی از آزادی عمل برخوردار نیست و چه ببرد و چه ببازد سرنوشت او و دولتش در این رژیم مانند شتر قربانی هم در عزا و هم در شادی یکسان است.
پاریس، ۲۴ نوامبر ۲۰۱۴