شاهین فاطمی- هفته گذشته فرانسوا اولاند، رئیس جمهوری فرانسه درسخنرانی خود در “انستیتو موند عرب” در پاریس گفت “اسلام با دمکراسی سازگاراست.” البته ایشان برای این “فتوای” خود نیازی به ارائه دلیل و برهان ندید و از این رو فرمایش جناب رئیس جمهوری را باید نوعی تعارف با میزبان عرب و دیگر پیروان شریعت به حساب آورد. اما زمانی که این سخن به عنوان خبر و آن هم خبری منتسب به یک شخصیت بینالمللی نظیر رئیس جمهوری فرانسه تکرار و نقل قول میشود، میتواند مشکلساز شود. چون این ادعای پرزیدنت اولاند نه برای اهل دین قابل قبول است و نه برای مردم دمکرات.
بیشتر ادیان و به ویژه ادیان ابراهیمی بر مبنای فرامین و اصول تغییرناپذیر منتسب به مراجع آسمانی و فوق انسانی پایهگذاری شدهاند در حالی که دمکراسی از قدیمالایام تا امروز مسلکی زمینی، انسانی و در تحول دائمی بوده است. برای تغییر و تحول دمکراسی عقل و اراده انسانی در آزادی کامل به کار گرفته میشود و نیازی به تصویب و صلاحدید هیچ مرجع و مقام روحانی یا سنتی ندارد. حتی متجددترین پیشروان مذاهب الهی تا کنون مرتکب چنین ادعائی در مورد رابطه مذهب و دمکراسی و اینکه مبانی، شیوه و روش امور مذهبی با رأی مردم قابل تغییر است نشدهاند. مذاهب امروزی جملگی بر پایه اصول و “دگم”های ثابت استوار بوده و هستند در حالی که تغییر و تحول پیگیر و دائمی از ویژگیهای دمکراسی است. اصول، قوانین و مبانی دمکراسیها نتیجه و ثمره قرنها تلاش انسان فارغ از قید و بند مذهب و سنت بوده و همچنان در حال تغییر و تحول است.
پایههای تفکر دمکراتیک از عصر روشنگری آغاز میشود و همگام با گسترش دانش و دستآوردهای پیشرفت و پژوهشهای علمی تغییر و تکامل مییابد. حال آنکه قوانین و اصول ادیان به ندرت با پیشرفت علم و دانش بشری تغیییرپذیر هستند. شک نیست که رئیس جمهوری فرانسه در این موارد از اطلاعات کافی برخورداراست و از این رو باید فرمایشات ایشان را نوعی تعارف سیاسی تلقی کرد.
آینده جهان در برخورد با تعصبگرایان مذهبی
در حال حاضر آنچه بیشتر نیازمند تفکر و بررسی است آینده رابطه تعصبگرایان مذهبی و دنیای در حال پیشرفت است. متاسفانه آنچه امروز شاهد آن هستیم تنها نمونهای است ازآینده وحشتناکی که از قرار معلوم در انتظار بشریت است. آنهائی که نگران آغاز جنگهای مذهبی هستند راهی برای برونرفت از این برخورد اجتنابناپذیر نمیبینند. تا زمانی که سیاستمداران غربی به خاطر جلب آرای بیشتر و یا دیگر ملاحظات سیاسی، عوامفریبانه منکر وجود سرطان تعصب مذهبی در جوامع خود هستند نمیتوان به بهبود اوضاع اسفبار کنونی چندان امیدواربود. دیر یا زود دمکراسیهای غربی همان گونه که در برابر فاشیسم و کمونیسم ناچار به ایستادگی شدند باید در برابر اسلامیسم نیز جهتگیری کنند و از دودوزهبازی دست بردارند. باید اسلام سیاسی را آنچنان که هست به مردم معرفی کرد.
سالها پیش زمانی که فتوای قتل سلمانی رشدی صادر شد باید جهان آزاد از خواب غفلت بیدار میشد. متاسفانه مصلحتاندیشی و مدارای بیش از حد رهبران سیاسی و فرهنگی جوامع غربی در گذشته موجب تشویق و پیشروی عناصرافراطی و متعصب شده است. منافع اقتصادی و نیاز به منابع انرژی باعث شده است که دمکراسیهای غربی جهانشمول بودن اعلامیه جهانی حقوق بشر را نادیده بگیرند. در نتیجه اصول ابتدائی لیبرال دمکراسی در مورد آزادی عقاید و آرا و دیگرجوانب حقوق بشر کمتر در کشورهای اسلامی معرفی و تبلیغ شده است. در اروپا هم به جای آشنا ساختن جوانان خانوادههای مهاجر با این اصول، برای پروش افکار و عقاید آنها از کشورهای شمال آفریقا و ترکیه برای پرورش افکار جوانان “امام” وارد میکنند. بی جهت نیست که صدها و شاید هزاران جوان اروپائی مسلمان که تحت تاثیر شستشوی مغزی این “امام”های وارداتی قرارگرفتهاند برای “جهاد” و پیوستن به القاعده و داعش روانه سوریه، یمن و عراق میشوند و اگر زنده و سالم برگشتند، به خاطر حفظ حرمت پیامبر اسلام نویسندگان و کاریکاتوریستهای نشریه “چارلی هبدو” را به شیوه مافیائی هدف آماج گلولههای کلاشنیکف قرار میدهند.
در چنین شرایطی آیا میتوان امیدواربود که متفکران جوامع غربی همگام با اسلامشناسان چارهاندیش بتوانند برای گذار از این بحران روزافزون راهی بیابند؟
حوادث دو هفته گذشته در فرانسه و یا کشتار بیش از سه هزار آمریکائی بیگناه در یازده سپتامبر ۲۰۰۱ پس از حمله جنایتکارانه و انتحاری مشتی جوان نادان و متعصب به دو برج تجاری نیویورک حوادثی استثنائی و بیارتباط نیستند که بتوان به سادگی از کنار آنها گذشت یا با گذشت زمان به فراموشی سپرده شوند. برعکس، این گونه حوادث زنگ خطری است از آنچه دنیای غرب در ارتباط با اسلامیسم یا “مذهب زدگی” سیاسی در پیش روی دارد. زمانی که طالبان از کابل تا داعش در دمشق و بوکو حرام از نیجریه در قلب آفریقا تا نیویورک، لندن، بروکسل و پاریس، به نام اسلام مشتی جوان ولگرد و جنایتکار با عملیات انتحاری یا حملات مسلحانه صلح و آرامش بینالمللی را تهدید میکنند، با نطق و خطابه و مذهب اسلام را “سازگار با دمکراسی” خواندن نمیتوان با این مشکلات مقابله کرد.
جهان آزاد امروز متاسفانه با مشکلی بس بزرگتر و غامضتر از کمونیسم روبروست. ماهیت، هدف و رهبری کمونیسم شناخته شده و رویاروئی با آن در چارچوب روابط میان دولتها روشن بود. جنگ سرد هم قواعد و اصول شناخته شدهای داشت و هم در هر دو سو، نوعی عقلانیت قابل پیشبینی حاکم بود. آنچه امروزدر ارتباط با اسلامیسم آغازشده است بسیار پیچیدهتر و بغرنجتر از جنگ سرد و رویاروئی با خطر کمونیسم و یا فاشیسم است. برای شناخت و مبارزه با این چالش جهانی نه تجربه و شناخت لازم وجود دارد نه رهبری لایق در سطوح بینالمللی. متاسفانه برای رویاروئی با چالش اسلامیسم این بار به جای دوگل، چرچیل و ریگان، امروز اولاند، کامرون و اوباما نشستهاند که نه از تجربه و توانایی شناخت ماهیت خطر برخوردارند ونه از شهامت و اعتماد به نفس کافی.
پاریس، ۱۹ ژانویه ۲۰۱۵