شاهین فاطمی- هفته آینده رژیم حاکم در تهران سالگرد انقلاب را جشن خواهد گرفت. انقلابی که ایران را ویران کرد، میهنمان را به جنگ خانمانسوز هشت ساله با عراق کشاند، حیثیت معنوی و اقتصاد کشورمان را به باد فنا سپرد، مشتی اراذل و اوباش را بر سر مردم سوارکرد، صدها هزار جوان را در جنگ و انتقامجویی به خاک و خون کشاند و میلیونها ایرانی را ناچار به جلای وطن کرد. نخستین رئیس جمهورش از ترس جان ناچار به فرار شد و سه رئیس جمهور دیگرش که بیست و چهار سال بر این خراب شده حکومت کردند امروز به عنوان ” فتنهگر”، “انحرافی” و “فاسد” متهم و مطرودند.
آیا سی و ششمین سالگرد چنین انقلابی را باید جشن گرفت یا عزا؟ مردم میپرسند چرا با هر سالگرد انقلاب شرایط زندگی مشکلتر شده است؟ چرا هر سال که میگذرد زندگانی تلختر و وضع معیشت بحرانیتر میشود؟ چرا از صبح انقلاب تا امروز مردم حتی یک روز احساس شادی و آزادی نکردهاند؟ در هیچ یک از انقلابهای جهان شادمانی و رفاه دستگیر مردم نشده است اما سرانجام این درس را همه مردمان جهان آموختهاند که نفس انقلاب نوعی توحش است و اگر شکی برای کسی باقی مانده بود انقلاب اسلامی در ایران برای همیشه به مردم جهان آموخت که صلح و صفا و رستگاری ثمره هیچ انقلابی نبوده و نخواهد بود.
به نام انقلاب، با تحمیل یک نظام توتالیتر مذهبی مردم را از همه مواهب زندگی محروم کردهاند. مردم میپرسند این هزینه سنگین تحریم و انزوا را برای چه باید بپردازند؟ چرا باید در مملکتی که میتوانست در زمره پیشرفتهترین کشورهای منطقه و حتی جهان قرار گیرد امروز فقر، فساد، شکنجه و مرگ حکومت میکند؟ این انقلاب که یک رژیم مذهبی را در ایران مستقر کرد در تاریخ قرن بیستم به عنوان یکی از بزرگترین شیادیهای سیاسی به ثبت خواهد رسید. در تاریخ خواهند نوشت که به نام آزادی و مساوات، جمعی از عقبماندهترین لایههای اجتماعی در ایران به حکومت رسیدند. هدف آنها تحمیل تعصبات مذهبی و فرقهای به کلیت جامعه ایران بود. نتیجه یک قرن تلاش ایرانیان را با هر چه دیگر که از فهم آن عاجز بودند وحشیانه نابود ساختند با این ادعا که میتوان در جهان امروز عقربههای تاریخ را بیش از هزار و چهارصد سال به عقب برگرداند و اصول و موازین جوامع آن روزی را در دنیای مدرن امروز و بر جامعه جوان ومتحول ایران با زور زندان، شکنجه و اعدام تحمیل کرد.
بیلان سی و شش سال سلطه این انقلاب ورژیم منبعث از آن چیست؟ ازکجا باید این بررسی را آغاز کنیم؟ شاید وضع مهمترین ثروت هر ملت یعنی اعتبار و آبروی بینالمللی آن بهترین نقطه آغازین این بررسی باشد. کشوری را که مورد احترام بخش عظیمی از جهان آن روز بود و مردم آن میتوانستند با گذرنامه شیر و خورشیدنشان خود به بیشترین کشورهای جهان بدون ویزا و درکمال عزت و احترام سفر کنند امروزبه عنوان یک کشور منزوی، فناتیک، خشن و تروریستپرور مبدل کردهاند. کشوری را که با احیای عظمت تمدن و فرهنگاش میرفت تا یک بار دیگر جایگاه تاریخی خود را بازیابد به یکی از عقبماندهترین کشورهای جهان مبدل ساختهاند. شرایط کشوری را که به آن میلیونها نفر کارگر بیگانه برای اشتغال سفر میکردند به جایی رساندهاند که امروز به هر اردوگاه پناهندگی که سر میزنید میبینید پناهندگان ایرانی در کنار پناهندگان سوری، افغانی، آفریقائی و دیگر آوارگان جهان سر در گریبان نشستهاند.
مملکتی را که میرفت از نظر اقتصادی مانند ترکیه و کره جنوبی و پیش از اندونزی در زمره بیست کشور معتبر جهان قرار گیرد و ریالاش زمانی یکی از پنج پول معتبر جهان در سبد صندوق بینالمللی پول قرارگرفته بود امروز به یکی از بی اعتبارترین ممالک جهان مبدل شده است. پول ملّی کشوری که در سراسر اروپا مانند دلار آمریکا و پوند انگلیس در هر بانکی قابل تبدیل بود امروز به چنان موقعیت ضعف و بی اعتباری گرفتار شده است که هر روز بیش از روز پیش از ارزش و اعتبارش کاسته میشود. کشوری که نماینده آن روزی به ریاست مجمع عمومی سازمان ملل برگزیده میشد دیپلماتهایش را به عنوان تروریست وسفارتخانههایش را مانند مراکز تروریستی در سراسر جهان با دیده شک و ترس نظاره میکنند.
در زمینه سیاست خارجی هر سال که گذشته است بر اثر بلندپروازیها و ماجراجوییها که همه ناشی از بیسوادی، عدم لیاقت و ماجراجوئی سران حکومت است، بیشتر و گستردهترمورد تحریم و تهدید قرار گرفتهایم. حاکمان موجود حتی یک بار این زحمت را به خود ندادهاند که به مردم بگویند مسبب این هزینه سنگین محرومیت، فقر و انزوا که تحریمها به ملت ایران تحمیل کرده است کیست. از مردم میخواهند که در برابر سختیها متحمل باشند اما حتی یک بار نگفتهاند سرانجام این همه عناد و دشمنی با دنیا و سرکشی و لجبازی باسازمانهای بینالمللی چه خواهد بود و در نهایت چه سودی عاید ملت ایران خواهد شد؟
بعد از سی و شش سال، وقتی به گذشته نگاه میکنیم این احساس به انسان دست میدهد که لااقل یک قرن فرصت و زمان را از دست دادهایم. سی و چند سالی که ملت ایران گرفتار این مصیبت عظیم بوده است در تاریخ اقتصاد و پیشرفت جهان سالهایی استثنایی بودهاند. این درست همان سی سالی است که هندوستان، چین، برزیل و دهها کشور دیگر توانستند نه تنها خود را از زنجیر فقر و بدبختی برهانند بلکه به سرعتی سرسامآور و با رشد خالصی حتی کمتر از رشد اقتصادی که ما در ایران پیش از انقلاب از آن برخوردار بودیم (بین هشت تا ده درصد در سال) خود را به قافله جهان پیشرفته نزدیکتر کنند. زمانی که در ایران انقلاب شد چین یک کشور روستایی عقبمانده با رهبری مستبد و متعصب شبیه “رهبر معظم” رژیم اسلامی به نام مائو در گیر و دار به اصطلاح انقلاب فرهنگی بود. اما طی سی و اندی سال گذشته چین توانسته است با گریز از آن افسانههای پوسیده ایدئولوژیک و در پی انتخاب مسیر اقتصاد آزاد، خود را به دومین قدرت اقتصادی جهان ارتقا دهد و چه بسا، در طی چند سال آینده تولید ناخالص ملیاش از آمریکا نیز فزونی گیرد.
آری، همین سی و چند سالی که ما بیشتر سینه و قمه زدیم و روضهخوانی کردیم، امامزاده ساختیم و عزاداری آموختیم هندوستان عقب افتاده، اندونزی فراموش شده و برزیل ورشکسته و ترکیهای که امیدش به کمکهای اقتصادی ایران پیش از انقلاب بود، همه این کشورها به آن درجه از مدارج قدرت اقتصادی رسیدهاند که در کنار کشورهای اروپایی و آمریکا در “گروه بیست قدرت اقتصادی جهان” برای فردای دیگر کشورها برنامهریزی و تعیین سرنوشت کنند.
کره جنوبی که به مراتب اقتصادش از اقتصاد ایران ضعیفتر بود امروز به یک غول اقتصادی تبدیل شده است. چین و روسیه سرانجام به عضویت سازمان تجارت جهانی( WTO) درآمدند و ایران که در آستانه پذیرش بود امروز در کنارکره شمالی و زیمبابوه به یک کشور حاشیهای مبدل شده است. همه این تغییر و تحولات در طی همین سی و اندی سال که ملت ایران را با سخنرانیهای نماز جمعه امثال جنتی، مصباح یزدی و سید احمد خاتمی در مورد فواید گریه، عزاداری و مرثیهخوانی سرگرم کرده بودند به وقوع پیوسته است.
قرار ملاقات با تاریخ
ملت ایران با تاریخ و آینده خود قرار دیدار بسته است. آنچه در گذشته بر سر ملت ما آمده تغییرناپذیر است. جوانانی که در جنگ و یا بر سر چوبههای دار جان باختهاند دیگر زنده نخواهند شد، فرصتهای از دست رفته بر نخواهند گشت. نظام جمهوری اسلامی با بر پا کردن چوبه دار بر سر هر کوچه و بازار، با شکنجه و شلاق به گمان خود از ایران زندانی ساخته است به وسعت یک گورستان تا ملایان بر روی اجساد مردم به رقص مرگ بپردازند. اما آنچه جمهوری اسلامی قادر به انجام آن نیست شکستن سد امید و اراده مردم است.
جمهوری اسلامی هرگز نتوانسته است امید را نیز ازمردم ایران بدزدد. هرگز موفق به شکستن پیمان ملت ایران با آینده نشده است. جمهوری اسلامی نتوانسته و نخواهد توانست در دژ مقاومت و امید مردم رخنه کند. به هر گوشه مملکت که بنگرید و در هر فرصتی که جلادان رژیم برای لحظهای حضور پیدا نکنند مردم فریاد اعتراض خود را بلند میکنند، شعار مینویسند، شعر میگویند و به دنیایی که در برابر این مقاومت و استقامت حیران مانده است پیام میفرستند که ایران با تاریخ قراری دارد که یک بار دیگر مقام و جایگاه والای خود را درمیان ملل جهان به دست آورد.
پاریس، پنجشنبه ۵ فوریه ۲۰۱۵