مهری کاشانی که بسیارانی او را در جامعۀ ایرانی لندن به عنوان بنیانگذار و قلب تپندۀ محفلِ شعر پنجشنبه شبها میشناختند، ۲۵ آوریل ۲۰۱۵ به ناگهان درگذشت و بستگان و دوستان خود را به قول سودابه فرخنیا در ناباوری رها کرد.

قدمت محفل شعرِ پنجشنبه شبها به بیش از دو دهه میرسد. تاسیس، تداوم و استمرار این جمع بدون شک نخست مدیون زحمات و پیگیریهای مهری کاشانی و حمایت سخاوتمندانۀ او بود. ناگفته نماند که اسفندیار احمدی نیز در این راه کمکهای شایانی به مهری کاشانی کرده بود. این محفل در وهلۀ اول میدانی بود برای ارائه آثارِ شعرا و نویسندگانِ جوان و تشویق آنها و گاهی نیز فرصتی برای دیدار با شعرا و نویسندگان سرشناس ایرانی خارج و داخل کشور و شنیدن آثار آنها. در این میان در ضمن فرصتی بود برای ارائۀ آثار مهری کاشانی که خود از دوران جوانی به شعر و داستاننویسی علاقۀ عمیقی داشت و آثار زیادی از خود به جای گذاشته است. کتابهایی که از او به چاپ رسیدند: «داستان نقاشی خانم»، «نوشت ن ی ک ی»، «نگاه کن لی لا»، «عزیز و داستان سه ماهی»… و داستان و شعرهای بسیاری از او که به نشر در نیامدند.
علاوه بر محفل شعر پنجشنبه شبها، زندهیاد مهری کاشانی مبتکر و برگزارکنندۀ چندین برنامۀ عمومی در جامعۀ روشنفکری ایرانی لندن بود. او که همواره در ارتباطی فعال با شعرا و نویسندگان درونمرزی و برونمرزی بود، نشستهایی را در لندن برای محمود دولت آبادی، شهرنوش پارسی پور و جواد مجابی برگزار کرد. مهری کاشانی در ضمن تهیه کنندۀ برنامهای واریته مانند به کارگردانی سوسن فرخ نیا بود. دکلمۀ اشعاری از او و نمایشی با الهام از یکی از داستانهای کوتاه مهری کاشانی با عنوان ” آدمک” (به کارگردانی و بازی سوسن فرخ نیا) و آواز پروین کاکس بخشهای مختلف این برنامه را تشکیل میدادند.
درمجلس یادبودی که روز شنبه دوم ماه مه برای مهری کاشانی در لندن برگزار شد جمع کثیری شامل بستگان و دوستان و فرهنگ دوستان حضور داشنتد و زندگی و کارنامۀ هنری او را گرامی داشتند.
بهروز ظفری گردانندۀ جلسه بود که خلاصهای از کارنامۀ ادبی مهری کاشانی را به اطلاع حاضران رساند. به دنبال او سودابه فرخ نیا، بازیگر و کارگردان تئاتر قبل از خواندن داستان کوتاهی از مهری کاشانی به نام “کلاغ”، که چنانکه بهروز ظفری گفته بود خودِ خالق داستان بسیار دوستش میداشت، چنین گفت: “مهری کاشانی بار سفر را بست و همۀ عزیزان را در ناباوری رها کرد. چه بسا که خودش هم چنین انتظاری نداشت، چون در دورۀ شکفتگی خود بسر میبرد و با عشق و اشتیاق به زندگی نگاه میکرد. انسانِ بزرگوار و با احساسی که راه بیان تجارب خودش را از طریق ادبیات یافته بود و به سرعت در آن پیش میرفت؛ و حاصلاش تا به امروز اشعار و داستانهای دلنشین اوست.»
در بخش دیگری از برنامه، اسماعیل خویی گفت: “مهری خانم به گمان من در میان نویسندگان و شاعران زن در امروز ایران یکی از پر استعدادترینها بود و از او میجوشید. برای اینکه شعری بسراید نیازی به آن نداشت مضمون اندیشی کند و به دنبال یک نکتهای بگردد که شایان گفته شدن باشد. از او شعر میتراوید.»
سپس عباس فیض متنی انگلیسی که مرثیۀ مهری کاشانی بود و قرار است به زودی در یکی از روزنامههای کثیرالانتشار بریتانیا منتشر شود برای حاضران قرائت کرد که برای مهمانانی غیر فارسی زبان تهیه شده بود. این متن شرح حال خلاصهای از مهری کاشانی بود و عباس فیض دربارهاش گفت که “در واقع مقدمهای است برای نشان دان نه تنها زندگانی مهری جان بلکه شعرهایِ بسیار خوب و قشنگِ او.”
سپس عنایت فانی مجری و تهیه کننده تلویزیون بی بی سی فارسی پشت میکروفن قرار گرفت و قطعه ای از اشعار کاشانی را برای حاضران خواند:
راستی که بود
این همنام من
که نام مرا بر سنگ قبرش کندهاند
راستی چقدر و چند سال است
که از خود میپرسم
مات میمانم
تنم دور میشود از من
گُم میشود در حروف
پیش از اتمام این مراسم یادبود، نوههای مهری کاشانی خاطراتی از مادربزرگ خود را به فارسی برای حاضران خواندند. تسلط و تلفظ خوب فارسی آنها با توجه به تعلق آنها به نسلهای زاده و بارآمده در خارج از ایران حاضران را تحت تاثیر قرار داد.
در پایان هادی خرسندی با گفتن اینکه قرار نبود در این جلسه چیزی بگوید لحظات شیرینی برای حاضران خلق کرد و یادبود مهری کاشانی را به پایان بود.