خط قرمزهای رایج برای آنهاکم نیست. نه میتوانند به صورت قانونی و آزادانه با هم به مسافرت بروند، نه میتوانند اتاقی در هتلی اجاره کنند و نه میتوانند از امتیازاتی که زوجهای رسمیاز آنهابرخوردار هستند بهرهمند شوند. با این حال و بی توجه به بسیاری از خطوط قرمز ترسیم شده، برخی دخترها و پسرهای ایرانی در رابطهشان یک گام فراتر میگذارند و زندگی مشترک زیر یک سقف را انتخاب میکنند آن هم بدون ازدواج.

این عده ترجیح میدهند خود را محدود به “بله” گفتن رسمینکنند. پاسخی که میتواند مهر «مشروع» بر رابطهشان بزند و شاید غل و زنجیری بر دست و پایشان شود. شاید درست به همین دلیل است که سبک زندگی آنها واکنشهای تند مسوولان حکومتی را هم به دنبال دارد. سال گذشته بود که محمد محمدی گلپایگانی رییس دفتر رهبر جمهوری اسلامی «ازدواج سفید» را شرمآور نامید و گفت: “حکومت اسلامیباید به شدت با این نحوه زندگی برخورد کند و مسوولان مربوط برای برخورد با این پدیده نباید کوچکترین رحم و شفقتی نشان دهند.”
از زاویه دید حکومتی که تار و پودش بر اساس مذهب و اسلام بافته شده، ازدواج سفید ارزشهای مذهبی را نادیده میگیرد و درست به همین دلیل است که باید با آن به هر نحوی مقابله شود. اما با وجود همه محدودیتها و فشارها به گفته مسوولان تعداد کسانی که این سبک زندگی مشترک را انتخاب میکنند رو به افزایش است.
اما آیا ازدواج سفید یا همباشی بیشتر نتیجه فشارهای اقتصادی است و یا تغییر نگاه دخترها و پسرها به ازدواج و زندگی مشترک؟
دکتر مهرداد درویشپور جامعهشناس و استاد دانشگاه در سوئد در گفت و گو با کیهان لندن میگوید: در شکلگیری تاریخی این پدیده هر دو عامل موثر بوده است. وی به چگونگی شکل گرفتن آن در سوئد اشاره میکند و میگوید: زمانی که این نوع ازدواج در سوئد شکل گرفت از آن به عنوان ازدواج استکهلمی نام برده میشد. چرا که این نوع ازدواج بیشتر در استکهلم مرسوم بود و جوانها از سایر شهرهای سوئد به آنجا میآمدند تا به دور از کنترل و فشار جامعه پیرامون بتوانند آزادانه با هم زندگی کنند.
به گفته او، دو دلیل اصلی شکلگیری این سبک زندگی در سوئد همانند بسیاری از کشورهای دیگر است یعنی هم رهایی از فشارهای اقتصادی ازدواج یا توقعات والدین و هم تغییر نگاه زن و مرد به رابطه با یکدیگر و زندگی مشترک.
دکتر درویشپور میگوید در مورد ایران هم هر دو عامل به صورت نیرومند و به گونهای درهم تنیده عمل میکنند.
به گفته این جامعه شناس، دیدگاه نسل جوان در ایران درباره ازدواج در حال تغییر است و امروزه بسیاری نمیخواهند سرنوشت زندگی خود را با یک قرارداد رسمیبه هم گره بزنند آن هم بدون تجربهای از زندگی مشترک زیر یک سقف.

دکتر درویشپور میگوید: بسیاری به همباشی به عنوان دوره آزمایشی نگاه میکنند. ضمن اینکه این سبک زندگی کم دردسرتر است و نه فشارهای روانی طلاق را دارد و نه قید و بندهای قانونی دیگر.
در این میان، احمد تویسرکانی رییس سازمان ثبت اسناد و املاک ایران در اردیبهشت ماه سال جاری اعلام کرد که در سال گذشته ازدواج ۶ درصد کاهش و طلاق ۲.۹ درصد افزایش داشته است.
به گفته او بیشترین طلاق برای مردان در سن ۳۰ تا ۳۴ سال و برای زنان در سن ۲۵ تا ۲۹ سال است. برخی کارشناسان استدلال میکنند که شاید آمار طلاق در این رده سنی و در سالهای اولیه زندگی مشترک به این دلیل بالاست که تصور درستی از زندگی مشترک وجود ندارد. نکتهای که دکتر درویشپور هم بر آن انگشت میگذارد و میگوید همباشی لزوما به ازدواج ختم نمیشود اما اگر به ازدواج منجر شود زندگی با کیفیتتری به دنبال دارد. چرا که دو نفر از قبل با روحیات هم آشنا هستند، رابطه جنسی را با هم تجربه کردهاند و به قدر کافی از هم شناخت دارند.
به گفته او کسانی که زندگی همباشی را انتخاب میکنند از هنجارهای آزادانهتری برخوردار هستند و حاضر نیستند چشم بسته وارد ازدواج شوند. چرا که اگر چشم بسته وارد ازدواج شوند خطر عدم تفاهم جنسی، عدم تفاهم فکری و بسیاری دیگر از دشواریها و گرفتاریهای زندگی مشترک وجود دارد.
این جامعهشناس البته اضافه میکند زندگی با کیفیتتر الزاما به معنای دوام بیشتر زندگی مشترک نیست. به گفته او افرادی که به همباشی روی میآورند به دلیل دیدگاه باز و هنجارهای آزادانهتری که دارند کمتر به روابطی که از آن ناخرسندند تن میدهند و درست به همین دلیل پس از ازدواج هم در صورت احساس ناخرسندی از رابطه آسانتر از هم جدا میشوند.
او در این زمینه اشارهای میکند به آمار طلاق در میان گروههای مختلف در سوئد. در این کشور نرخ طلاق در میان گروههای مذهبی به مراتب کمتر از گروههای غیرمذهبی و در میان افرادی که پیش از ازدواج زندگی مشترک را با هم تجربه کردهاند به مراتب بیشتر از گروهی است که به صورت مستقیم وارد زندگی مشترک شدهاند.
به گفته این جامعه شناس شاید دلیل اصلی نرخ بالاتر طلاق در میان افرادی که پیش از ازدواج زیر یک سقف زندگی کردهاند این باشد که این گروه به اصطلاح کمتر اهل بسوز و بساز است.
مصطفی اقلیما رییس انجمن علمی مددکاران اجتماعی ایران در گفت و گویی با روزنامه ابتکار گفته بود که همباشی بر خلاف جوامع غربی در ایران به ضرر دختران است. به گفته او: “بیش از ۹۰ درصد رابطه دخترها و پسرها به ازدواج نمیرسد چون معمولا خود پسر یا خانواده او حاضر نمیشوند چنین دختری که با پسرش در ارتباط است را برای پسر خود بگیرند. آن درصد باقی مانده نیز اگر به ازدواج ختم میشود به این خاطر بوده که دختر سطح خانوداگی و مالی بالاتری از خانواده پسر داشته و پسر به این دلیل ازدواج میکند تا از امکانات دختر و خانوادهاش به نفع خود بهره ببرد.”

ایران کشوری است که حدود ۶۰ درصد جمعیت آن را جوانان زیر ۳۰ سال تشکیل میدهند و شاید حرکت به سمت ازدواج سفید با توجه به شرایط اقتصادی و فرهنگی موجود اجتناب ناپذیر باشد اما با توجه به تفاوت ریشهای بین ساختارهای اجتماعی و سیاسی ایران با کشورهای غربی، مشکلات این سبک زندگی در ایران چیست؟
به گفته درویشپور مهمترین مساله در ایران امروز این است که این سبک زندگی نه تنها به رسمیت شناخته نمیشود بلکه جرم تلقی میشود. و به همین دلیل است که به عنوان مثال اگر فرزندی در این زندگی همباشی متولد شود از نظر قانونی اصلا به رسمیت شناخته نمیشود.
به گفته این جامعهشناس هر چند در ازدواجهای رسمینیز در این کشور زنان از حقوق کمتری برخوردار هستند اما در پارهای از موارد میزان آسیب پذیری آنها از ازدواج سفید بیشتر است. به عنوان مثال اگر مورد خشونت قرار بگیرند مرجع قانونی برای حمایت از آنها وجود ندارد.
مهرداد درویشپور به مشکل دیگری هم اشاره میکند که جنبه روانی دارد. او میگوید این سبک زندگی در بسیاری از موارد میتواند به نوعی افراد را دچار رفتاری دو شخصیتی کند چرا که مجبور هستند مهمترین رابطه زندگی خود را از بسیاری از اطرافیان خود و حتی در برخی مورارد از خانوادهشان پنهان نگه دارند.
با آنکه تا کنون هیچ آمار رسمیاز تعداد ازدواجهای سفید در ایران اعلام نشده اما حکومت با هشدار نسبت به اینکه این سبک زندگی رو به افزایش است تلاش دارد آن را مهار کند.
تلاشی که به گفته درویشپور ناکام است. او معتقد است: مانند بسیاری از موارد دیگر در این زمینه هم شکافی عمیق بین ارزشهای حاکم و آنچه زیر پوست شهر میگذرد وجود دارد. همان طور که تلاش حکومت تا کنون در زمینه افزایش باروری، تحمیل حجاب اسلامی (اگر در این زمینه موفق بود دیگر گشت ارشادی وجود نداشت) و حتی کنترل شادیهای سادهای مثل آب بازی ناکام بوده، در این زمینه هم ناموفق است.
این جامعهشناس با وجود همه محدودیتها و مشکلات ازدواج سفید در ایران از آن دفاع میکند و میگوید: همباشی انتخاب فردی هر شهروندی است. علاوه بر آن این رابطه دست افراد و به ویژه زنان را هنگام تمایل به جدایی به دور از محدودیتها و اجبار قانونی بازتر میگذارد. ما پدیدههای ممنوعه و تابو در ایران بسیار داریم. راهکار هم این نیست که از جامعه بخواهیم تسلیم فرهنگ سنتی و یا نظر غالب حکومت شود بلکه باید این تابوشکنیها آن قدر زیاد شود تا برای جامعه عادی گردد و حکومت و قوانین نیز بالاخره به آنها تن در دهند.