بیشتر مردم از اینکه همه لباسشان را در مکانهای عمومی از تنشان در بیاورند و یا به قول خودمان جلوی همه لخت مادرزاد شوند احساس راحتی نمیکنند. اما برای بعضیها در آوردن همه لباسها و لخت بودن یک نوع روش زندگی است.

مارک هاسکل اسمیت، نویسنده آمریکایی، توانست بر اعصاب خودش مسلط شود و مدت یک سال، خودش را در دنیای برهنگان رها کند.
به گزارش بی بی سی انگلیسی، این نویسنده آمریکایی در طول مدتی که در محل زندگی لُختیها به سر میبرد دو نکته را خوب یاد گرفت؛ اول این که همان طور که این روزها وقتی شما در فرودگاه هستید اصلا نمیتوانید در مورد بمب جوک بگویید به همان شکل هم وقتی با لختیها هستید نمیتوانید در مورد پستان زنان جوک تعریف کنید و اگر احیانا شما با دیدن برهنگی انسانها تحریک شوید از شما درخواست میشود که خیلی زود آنجا را ترک کنید.
اولین توقف این نویسنده آمریکایی در هتل «خورشید کویر» در پالم اسپرینگز بود. او میگوید وقتی به آنجا رسیدم اول خیلی وحشتزده و مضطرب بودم و همه چیزدر اتاق هتل عجیب و غریب بود و وقتی که از اطاقم بیرون رفتم انگار مثل یک فانوس دریایی پر نور میدرخشیدم چون همه کسانی که دور استخر جمع شده بودند و به من نگاه میکردند همه یک دفعه جا خوردند و صورتهایشان را با دست پوشاندند. من واقعا ناراحت شدم و با خودم فکر کردم حالا یک دقیقه صبر کنید! من دست کم بیست سال از همه شما کوچکتر هستم. بعد به پایین تنه خودم نگاه کردم: «وای، خدای من!» تازه فهمیدم چه اتفاقی افتاده.
او به چندین اقامتگاه و محل سکونت لختیها در اروپا سرک کشید. Cap d’Agde در جنوب فرانسه یکی از شناختهشدهترین محل زندگی لختیهاست. مارک هاسکل میگوید وقتی آنجا میروید اول وارد یک منطقه امنیتی حصاربندی شده میشوید. این حصار منطقه لختیها را از چشم پاپاراتزیهای عکاس و عابران کنجکاو محفوظ نگه میدارد . اما هر چیزی که در یک شهر معمولی انتظارش را دارید در اینجا نیز میبینید مگر اینکه اینجا همه لخت هستند. جالب این است که حتی خشکشویی هم دارند ولی نمیدانم چه چیزی را می شویند و خشک میکنند برای اینکه هیچ لباسی آنجا نیست!
وی میگوید، رفتن به فروشگاههای مواد غذایی یا خوردن صبحانه در یک کافی شاپ با بدن کاملا برهنه خیلی عجیب و غریب و کاملا خندهدار است. اما همین که به یک میخانه میروید و گرم صحبت میشوید دیگر همه چیز عادی میشود.

مارک هاسکل که با لختیها به پیاده روی در کوههای آلپ نیز رفته است از تجربه خود با آنها میگوید: پیادهروی در کوههای آلپ در اتریش به مدت یک هفته با ۱۹ لختی از سراسر اروپا به شکل غیر منتظرهای لذتبخش بود. هوا واقعا پاک و تمیز بود و وقتی که دارید از ارتفاعات صعود میکنید در واقع سخت در تلاش هستید ولی اصلا عرق نمیکنید و معذب نیستید. انگار پوست بدن شما دستگاه تنظیم حرارت خوبی برای بدنتان است.
اما وقتی باد سرد شروع به وزیدن و برف شروع به باریدن میکند آن وقت بعضیها به سراغ لباس می روند ولی بعضیها نیز همچنان بی توجه به سرما، لخت میمانند.
اگر گروهی از افرادی که لباس میپوشند به لختیهای کوهنورد برخورد کنند، بیشترشان لبخند میزنند و سریع دوربینهایشان را آماده عکس گرفتن میکنند. اما یک روز یک گروه از مسیحیهای کوهنورد به لختیها برخوردند. راهنمای گروهشان، مسیر را عوض کرد تا آنها ما را نبینند. کارشان باور کردنی نبود. کمی بعد وقتی که داشتیم کنار دریاچه غذا میخوردیم دوباره آنها را دیدیم که کمی آنطرفتر داشتند برای ما دعا میکردند.
اگر چه هاسکل اسمیت یواش یواش از اینکه برهنه است احساس راحتی میکرد اما به گفته خودش همیشه در دقیقه نود که میخواست لباسهایش را در بیاورد و به فضای لختیها وارد شود دچار اضطراب میشد. او در این باره میگوید: این گونه ترسها و اضطرابها واقعا از فکر آدم سرچشمه میگیرد؛ برهنگان اما واقعا هیچ اهمیتی به حرف مردم نمیدهند.
ما معمولا هنرپیشهها و مدلها را در تلویزیون ویا در آگهیهای تجاری برهنه میبینیم. بنا بر این ما شستشوی مغزی شدهایم که فکر کنیم افراد برهنه میبایست شبیه کسانی باشند که ما در تلویزیون و آگهیهای تجاری میبینیم. ولی افراد لخت واقعا شبیه بقیه هستند. به این ترتیب به عقیده من قبول کردن بدن خودمان و بدن دیگران به همان شکلی که هستند کاملا از سلامت فکری نشات میگیرد.

اسمیت همچنین میگوید: جامعه ما امروزه نیاز دارد که هر نوع اجتماعی را از جمله لختیها تحمل کند و به نظرم این بهترین نقطه شروع است.
هاسکل اسمیت در این تجربه خود، اجتماعی منسجم از گروههای مختلف مردم را در میان لختیها کشف کرد و با افراد متفاوتی از پزشک و استاد دانشگاه تا آتش نشان و کارمند در میان آنها آشنا شد.