بخش دوم
در بخش اول نوشتارم، راه حل ایجاد آلترناتیو سکولاردمکراسی آقای نوریعلا را از زاویه تأمین منافع ملی بررسی کردم و مستدل مشخص نمودم، برای اینکه شرایط برچیده شدن هر چه سریعتر رژیم فراهم گردد و منافع ملی کشور بیش از این نابود نگردد، میبایست همه طیفهای سیاسی باورمند به استقرارحاکمیت ملی با یکدیگر همبسته شوند، و راه حل ایشان به دلیل اینکه نمیتواند همه طیفهای سیاسی را گرد هم آورد، تأمین کننده منافع ملی نیست.
از این رو باید راه حلی را دنبال کرد که همه طیفهای سیاسی باورمند به حاکمیت ملی مخالف رژیم بتوانند در آن حضورداشته باشند.
بر این اساس، یگانه راه حلی را که میتواند این مهم را محقق کند، ایجاد «جبهه آزادیخواهی، یا جبهه دگراندیشخواهی، یا جبهه ضد دیکتاتوری، ضداستبدادی» میدانم.
وظیفه جبهه آزادیخواهی، فقط دربرقراری آزادیهای سیاسی تضمین شده در هر شکل از نظامهای سیاسی منتخب مردم در فردای ایران است.
بخش دوم
اکنون در این بخش میخواهم از زاویه «تأمین ثبات و امنیت کشور» پس از برچیده شدن رژیم به بررسی آلترناتیو سکولاردمکراسی آقای نوریعلا بپردازم، و به طورمستدل اثبات کنم در راه حل فوق ، نه تنها اصول مربوط به کار رعایت نشده ، بلکه تأمین کننده ثبات و امنیت کشور، به بهترین شکل ممکن پس از سقوط رژیم نیز نخواهدبود. در نتیجه از این زاویه هم، تأمین کننده منافع ملیمان نمیتواند باشد.
اصولاً هر شخص یا جریانی که بخواهد راه حل سیاسی- مبارزاتی اراﯬ دهد، میبایست اصول و مبانی سیاست ومبارزه را بنا به شرایط، در آن رعایت کرده باشد، در عین حال تأمین کننده منافع ملی نیز باید باشد.
به طور مثال، اگر راه حلی موجب ایجاد نا امنی یا جنگ داخلی و تجزیه کشورشود، و نتواند ثبات و امنیت کشور را در فردای ایران به بهترین شکل ممکن تأمین نماید، چنین طرحی نه تنها اصولی نیست ، بلکه برخلاف منافع ملی هم است.
زیرا که، حفظ یک پارچگی ایران و حفظ امنیت مردم و کشور، در چارچوب منافع ملی قراردارد و رعایت و تأمین آن الزامی است.
همچنین اگر راه حلی اراﯬ شودکه موجب ماندگاری رژیم یا طولانیترشدن بقای رژیم شود، این راه حل نیز بر خلاف منافع ملی خواهد بود. زیرا که، موجب نابودی هر چه بیشتر منافع ملیمان توسط رژیم خواهدشد.
پس راه حل درست آن است که بتواند همه جوانب مبارزاتی، بر اساس اصول مربوط به کار رعایت شود، همچنین منافع ملی نیز تأمین گردد و موجب به خطر افتادن آن نشود.
یکی از اصلهایی که در اصول مبارزه مشاهده میشود، به کارگیری استراتژی است که بتواند با کمترین هزینه ممکن، و با کمترین صدمات ممکن، و در کوتاهترین زمان ممکن، به هدف یا اهداف خود برسد. و اساساً چنین اصلی در راه حل آلترناتیو سکولاردمکراسی آقای نوریعلا رعایت نشده است. زیرا یکی از مهمترین نکات رعایت این اصل، با حضور همه طیفهای سیاسی باورمند به حاکمیت ملی امکانپذیر است.
همچنین، یکی دیگراز موارد بسیارمهم در اراﯬ هر طرح مبارزاتی، تأمین ثبات و امنیت کشور پس از برچیده شدن رژیم، به بهترین شکل ممکن میباشد. و تأمین آن نیز، هنگامی ممکن است که همه مردم احساس کنند، کشور به واقع مال خودشان میباشد، و سود و زیانش، در واقع به خود آنان برمیگردد.
از آنجائی که هر یک از نیروهای سیاسی، به نوعی تفکرات بخشی از مردم را درعرصه سیاست و جامعه منعکس میکنند، ازاین رو، راه حل نیز باید به گونهای باشد که دربرگیرنده همه این نحلهها شود.
و آن راه حل، بجز ایجاد «جبهه آزادیخواهی» نیست، که در آن هم اصول کار رعایت شده باشد و هم بتواند به بهترین شکل ممکن، ثبات و امنیت کشور را تأمین کند.
هر راه حلی بجز جبهه آزادیخواهی، ضمن آن که موجب طولانی شدن مبارزات خواهد شد، هزینه و صدمات مبارزات را نیز افزایش خواهد داد. درعین حال نمیتواند به بهترین شکل ممکن تأمین کننده ثبات و امنیت کشور در فردای ایران باشد؛ و بدیهی خواهد بود که شاهد آن باشیم، به نام برخورد با ضدانقلاب، همان کارهایی صورت گیرد که این رژیم انجام داده است.
در هر صورت، آنچه میتوان از مطالب بالا نتیجه گرفت، این است: راه حل آلترناتیو سکولاردمکراسی نه میتواند تامین کننده ثبات و امنیت کشور به بهترین شکل ممکن باشد، و نه خواهد توانست آزادی و دمکراسی را برقرار کند. از این رو، یگانه راه حلی که میتواند بر مشکلات فائق آید و فضای لازم را برای هرگونه اقدامی که از سوی بدخواهان و دشمنان ایران و ایرانی، که موجب نا امنی و تضعیف کشور میشود بگیرد، همچنین منافع ملیمان را تأمین کند، فقط ایجاد جبهه آزادیخواهی است و بس.
اکنون در ادامه ، بدون آن که وارد جزئیات «پیمان نامه عصرنو»ی آقای نوریعلا شوم، وبه مسایلی که هر طیف ازاپوزیسیون نسبت به آن انتقادها و یا مخالفتهایی دارند بپردازم، تنها بر بند سیزده آن که در ارتباط با حکومت غیرمتمرکز (فدرال)است، انگشت میگذارم.
نخست : آنچه تا کنون و به طور نزدیک به یقین (۹۹/۹۹%) مسلم شده است و نمیتواند موجب نزدیکی بین نیروها در این مقطع گردد؛ همانا موضوع حکومت غیرمتمرکز، آن هم از نوع فدرالیسم است.
موضوعی که پافشاری بر آن در این مقطع، جز ماندگاری رژیم و نابودی هر چه بیشتر منافع ملی ایران و به فلاکت افتادن هر چه بیشتر مردم و ویرانی کشور و… مفهوم دیگری ندارد.
و نکته جالبتر این است، آنانی هم که باورمند به حکومت غیرمتمرکز به اشکال گوناگون هستند، درم یانشان اختلافات اساسی در این خصوص وجود دارد، و طرح و برنبامه مشترک و مشخصی که قابل اجرا باشد ندارند تا حداقل ذهنیتها برای تصمیم گیری سریعتر نمایندگان مردم در فردای ایران آمادهتر باشد.
دوم : اساساً لازمه داشتن طرح مشخص برای حکومت غیرمتمرکز، نیازمند کارشناسیهای بسیاردقیق است، که انجام آن، به هیچ وجه در خارج از کشور امکان پذیر نمیباشد.
سوم: پرداختن به این موضوع بسیار مهم، که در واقع جزو حق انتخاب مردم است، در حیطه وظایف هیچ یک از کنشگران سیاسی نمیباشد زیرا که هیچ یک از اشخاص و جریانات، وکالتی از طرف مردم ندارند که بخواهند در مواردی که حق آنان است، پیشاپیش وارد گفتگو و تصمیم گیری و توافق شوند.
آنچه در حیطه وظایف همه کنشگران سیاسی است، فراهم آوردن شرایط رسیدن به حق انتخاب آزاد همه مردم و تضمین آن برای همیشه است. تنها با تحقق این مهم، خود و همه مردم میتوانیم، در شرایط فضای آزاد و دمکراتیک آینده، با خیالی آسودهتر، بدون هراس از زندان و شکنجه و اعدام و محروم شدن از حقوق شهروندی، به بهترین تصمیمها با توجه به میزان آگاهیهای جامعه برسیم.
اما با تمام این تفاصیل فرض کنیم، برخی از اشخاص یا جریاناتی، ادعای نمایندگی مردم را داشته باشد، از آنجائی که بقیه اشخاص و جریانات دیگر چنین ادعایی ندارند، باز هم توافق همه طیفهای سیاسی نمیتواند صورت گیرد.
از این رو، هر نوع پافشاری بر مشخص کردن آن مواردی که در حق انتخاب مردم است، از سوی هر شخص یا جریانی صورت گیرد، بدیهی است که نمیتواند تأمین کننده منافع ملی باشد، و به تبع آن امنیت و یکپارچگی کشور را نیز با خطر جدی روبرو میسازد.
همان طورکه ملاحظه شد، از «پیمان نامه عصرنو»ی آقای نوریعلا، پاسخی که به دست میآوریم این است که: تلاش در جهت ایجاد آلترناتیو سکولاردمکراسی، یک بُعدی است و معنایی جز ماندگاری رژیم ندارد.
مناسب خواه دبود این سئوال را هم از آقای نوریعلا بپرسم:
شما بر اساس کدام مرحله از مراحل مبارزات زیر، به راه حل ایجاد آلترناتیو سکولاردمکراسی رسیدید؟
- مرحله کسب قدرت سیاسی یک جریان خاص؟
- مرحله تحقق نسبی یا حداکثری خواستها؟
- مرحله نجات ایران و ایرانی؟
هر چند آقای نوریعلا تا کنون مشخص کرده که پاسخگوی سئوالات اساسی نیست، اما با این همه برای آنانی که با وی همراهی میکنند، جهت روشن شدن بیشتر ایرادات آلترناتیو سکولاردمکراسی، به موضوع مهم دیگری اشاره و پرسشی را مطرح میکنم.
فرض کنیم، راه حل آقای نوریعلا جواب داد و آلترناتیو هم درست شد و رژیم را نیز توانست منحل کند.
سئوال این است:
آیا اشخاص یا جریانهایی که با راه حل سکولاردمکراسی همراه نبودهاند، اجازه خواهند یافت تا تشکل حزب و سازمانیشان را داشته باشند و برای کسب قدرت سیاسی فعالیت کنند و احتمالاًعلیه سیاستهایتان قلم بزنند و سخن بگویند؟
تصور میکنم، پاسخ رهروان ایجاد آلترناتیو سکولاردمکراسی مثبت باشد و گفته شود: بله که اجازه خواهیم داد.
آنگاه بلافاصله این پرسش مطرح میشود:
حال که شماها چنین اجازهای خواهید داد، آیا به نظرتان غیرمنطقی و غیراصولی نیست که با همه آنانی که خواهان حاکمیت ملی و مخالف رژیم هستند، از همین امروز همکاری و همبستگی نداشته باشید؟
آیا سهیم نکردن دیگر طیفهای سیاسی در مبارزه، هزینه مبارزه را افزایش نخواهد داد؟
از طرفی یک سئوال اساسی دیگری وجود دارد:
به واقع ضمانت وعدههایتان در کجا است؟
آقای نوریعلا، در پاسخ به این سئوال (نقل به مضمون) گفتهاند: ما به برنامههایمان وفا داریم. هر چند که در فردا امکان دارد که بگوئیم خدعه کردیم!
آیا پاسخ آقای نوریعلا، پاسخ شما رهروان پروژه «سکولاردمکراسی» نیز میباشد؟
اگر چنین باشد، آیا خود شما حاضرید در امری بدون مطالعه و تضمین، سرمایهگذاری مالی کنید؟
اگر بگوئید، نه.
به شماها خواهم گفت: پس چطور حاضرید که مردم مهمترین سرمایه زندگیشان، که جانشان باشد، در راهی که برایش تضمینی ندارید، با شماها همراه شوند؟
مگر به سبعیت و جنایتکاری رژیم واقف نیستید؟
اگر میدانید، پس این را نیز باید بدانید که مردم حاضر نخواهندبود بدون آگاهی و بدون اطمینان از تضمین وعدهها، کوچکترین همراهی را با شخص یا جریانی داشته باشند.
اگرهم در پاسخ به سئوال بگوئید: بلی؛ سرمایهگذاری میکنیم.
آنگاه یقین بدانید که این مردم در هیچ شرایطی حاضر نخواهند بود که رهبری مبارزات و اداره کشور را به شماها بسپارند.
این را اگرنمیدانید، بدانید: اکثریت مردم امروز، اکثریت آن آدمهای سال ۵۷ نیستند و حاضرنیستند چشمبسته با شخص یا جریانی همراه شوند. همان طورکه تا کنون، نه با شما و نه با شخص و جریان دیگری همراه نشدهاند.
خلاصه کلام ، از هرزاویهای به راه حل ایجاد آلترناتیو سکولاردمکراسی آقای نوریعلا و یارانشان بنگریم، به این نتیجه خواهیم رسید که هم به لحاظ اصول مربوط به کار،و هم به لحاظ تأمین منافع ملی، راهکارشان کاملاً اشتباه است و قابل قبول نمیباشد و نتیجه این راهکار، جز ماندگاری رژیم و نابودی هر چه بیشتر منافع ملیمان، نتیجه دیگری در بر نخواهد داشت.
از این رو، آوردن استدلاهایی چون «رژیم مذهبی است، آلترناتیوش نیز باید سکولار باشد!» با منطق اصول و مبارزه و تأمین منافع ملی به هیچ وجه همخوانی ندارد و غیرمنطقی است.
اگر از نظریهپرداز آلترناتیو سکولاردمکراسی پرسیده شود، برتریها یا مزیتهای ایجاد آلترناتیو سکولاردمکراسی در امر مبارزه، برای گذار از رژیم را بر شمارید، به یقین نخواهند توانست حتی یک مورد را اراﯬ دهند.
اما راه حل جبهه آزادیخواهی دارای مزایای بسیاری است که مهمترین آن، شامل موارد زیراست:
- ایجاد تفاهم و توافق ملی درکوتاهترین زمان ممکن
- ایجاد آلترناتیو دمکرات و قدرتمند دربرابر رژیم
- برقراری تضمین شده آزادیهای سیاسی در هر شکل از نظامهای سیاسی منتخب مردم
- تأمین ثبات و امنیت کشور به بهترین شکل ممکن، بعد از برچیده شدن رژیم و در فردای ایران
در پایان ضرورت دارد به همه کنشگران سیاسی باورمند به ایجاد آلترناتیو سکولاردمکراسی که در این تشکل عضویت یا با آن همراهی دارند، بگویم :
من تلاش کردم بر مبنای اصول مربوط به کار، به طور مستدل اثبات کنم، راه حل ایجاد آلترناتیو سکولاردمکراسی، نه با اصول مبارزه با رژیم ضد ملی- ضد مردمی حاکم بر ایران و ایرانی همخوانی دارد و نه تأمین کننده منافع ملی ما میباشد.
ازاین رو، به عنوان هموطن شما انتظار دارم به فوریت هر چه تمامتر خط و مشی تشکل خود را در راستای تامین منافع ملی، و در جهت ایجاد همبستگی ملی متمرکز نمائید.
مگر این که به واقع بتوانید به طورمستدل ایرادهای گرفته شده را پاسخ دهید.
به هر حال خود را موظف میدانم بگویم، برای تحقق همبستگی ملی دو راه حل بسیار کوتاه وجود دارد:
- تلاش در جهت ایجاد جبهه آزادیخواهان
- تلاش در جهت تکوین گفتمان ملی بر پایه منافع ملی جهت پیدا کردن بهترین راه حل برای نجات ایران و ایرانی.
فراموش نکنید، بیشترین مسئولیت تأمین منافع ملی به عهده کنشگران سیاسی است. از این رو، ارجح قرار دادن تأمین منافع ملی نسبت به باورهای شخصی و گروهی خود، در اتخاذ تصمیمات و اقدامات هر یک از کنشگران، اصلی بسیار مهم میباشد که عدول از آن همچون سال ۵۷ میتواند فاجعهبار باشد.
آنچه در پایان این نوشتار میتوانم اضافه کنم، این است:
علت به چالش کشیدن راه حل آقای نوریعلا، نه خود ایشان، زیرا که در مورد ایشان به قضاوت رسیدهام، بلکه نخست، برای تأمین منافع ملی و در جهت حفظ یکپارچگی و ثبات وامنیت کشور و ملت در فردای ایران است.
دوم ، برای آگاهی هر چه بیشترهموطنان، و رهروان راه عدالت وآزادی و ترقیخواهی و میهن دوستان که بدون مطالعه دنبالهروی از این و آن نکنند.
سوم، برای اعضاء و پیروان جنبش سکولاردمکراسی است که در چند روز آینده نشستی را در فرانکفورت آلمان خواهند داشت.
من با شرح ایرادات ایجاد آلترناتیو سکولاردمکراسی انتظاردارم در صورتی که ایرادات ذکر شده، بر خلاف اصول و مبانی کار است، پاسخ صریح و روشنی در ردّ آنها اراﯬ دهند.
در صورتی هم که، ایرادات را منطبق با اصول و منطق ارزیابی نمودند، درخواست دارم فعالیتهای خود را در راستای دو پیشنهاد بالا بهبود بخشند و متمرکز کنند زیرا ماندگاری یک روز بیشتر این رژیم مساوی است با نابودی هر چه بیشترمنافع ملی همه ما.
بخش اول نوشتار در سایت کیهان لندن
besiar khoob hala bayad did ke in doostan hazerand ke az gafele agab namanand