شاید بتوان گفت «زیانگریزی» مهمترین یافته علم رفتارشناسی (behavioral science) است. بر این اساس، انسان به جای اهمیت دادن به آنچه به دست میآورد، بیشتر برای آنچه از دست میدهد اهمیت قائل است.زیانگریزی میتواند یک چالش بزرگ برای کسب و کار و همچنین سرمایهگذاران بهوجود آورد. همین رفتار بحث بر سر برنامه هستهای ایران را نیز آشفته میکند.
به یک مثال ساده برای اثبات قدرت پدیده زیانگریزی توجه کنید: اگر یک فروشگاه به مشتریان خود پیشنهاد کند که در صورت استفاده از کیسههای خرید خودشان، ۵ سنت دریافت خواهند کرد، آنها اهمیتی نمیدهند. اما اگر همان فروشگاه هر کیسه خرید پلاستیکی را ۵ سنت بفروشد، آن وقت خریداران به ۵ سنتی که از دست خواهند داد فکر میکنند.
بر اساس زیانگریزی بسیاری از مردم از سرمایهگذاری در عرصه سهام خودداری میکنند. آنها نمیخواهند در برابر خطر از دست دادن سرمایه اولیه خودشان قرار بگیرند، حتی اگر «خرید و نگهداری» سهام در بلندمدت روش موفقی باشد. در این حالت سرمایهگذاران حتی وقتی به سرمایهای دست پیدا میکنند، زیانگریزی موجب میشود که چوب نابخردانه فروش را بر سهامهای خود زده و با فروش آنها ارزش واقعی سهام را از بین ببرند.
یک نمونه دیگر زیانگریزی این بار در مورد مشترکین برق: وقتی به آنها گفته میشود که با صرفهجویی در مصرف میتوانند ۱۰۰ دلار در سال ذخیره کنند، آنها تمایل کمتری به صرفهجویی نشان میدهند تا زمانیکه به آنها گفته شود در صورت عدم صرفهجویی، باید ۱۰۰ دلار جریمه پرداخت کنند.
هر زمان که یک سیاست عمومی شهروندان را به از دست دادن چیزی تهدید کند، آنها وحشتزده و یا حتی با خشم احساس خطر میکنند. به همین دلیل است که سیاستمداران از پدیده زیانگریزی به عنوان یکی از راهبردهای کلامی خود استفاده میکنند. برای مثال در آمریکا دهههاست که کاندیداهای حزب دموکرات به طور پیوسته به رای دهندگان هشدار میدهند که اگر جمهوریخواهان پیروز شوند، احتمالا مزایای بیمههای اجتماعی را از دست خواهند داد.
در مورد توافق هستهای با ایران نیز هر دو طرف موافق و مخالف از همین پدیده رفتاری زیانگریزی استفاده میکنند. اما آنها با استفاده از منابعی مختلف در حال توضیح ضررهایی کاملا متفاوت هستند.
در جبهه موافقان، استدلال پایهای بر موقعیت دنیا بدون این توافق استوار است. آنها میگویند که اگر کنگره آمریکا این توافق را رد کند، تحریمهای چند ملیتی علیه ایران شکست خواهند خورد و فرصت افزایش قابلیتهای هستهای را به ایران اعطا خواهند کرد.
در این مورد باراک اوباما مشخصتر صحبت میکند و میگوید «متحدان نزدیک ما در اروپا و یا آسیا (و نه حتی روسیه و چین) با ادامه تحریمهای کنونی برای ۵ تا ۱۵ سال دیگر موافق نیستند». اگر این توافق مورد موافقت قرار نگیرد «کنگره نه تنها مانع دستیابی ایران به بمب [هستهای] نمیشود بلکه به دستیابی آنها سرعت خواهد بخشید».
در سوی دیگر و در جبهه مخالفان، استدلال پایهای بر این محور قرار دارد که ادامه شرایط کنونی بهترین گزینه ممکن است. به این معنی که جامعه جهانی با فشارهای شدید ناشی از تحریمهاست که میتواند از دستیابی ایران به سلاح هستهای جلوگیری به عمل آورد. از دید آنها این توافق و برداشته شدن تحریمها به ایران این فرصت را خواهد داد تا «با اقتصادی قویتر امکان دستیابی به یک برنامه اتمی پیشرفتهتر» را داشته باشد. استدلالی که سناتور چارلز شومر به آن اشاره کرده است.
این درست است که اگر تحریمهای کنونی لغو شود و ایران به سرمایهای بیش از ۵۰ میلیارد دلار دست پیدا کند احتمالا آن را در بخش نظامی استفاده میکند. از سوی دیگر این نیز یک واقعیت است که بسیاری از محدودیتهای کلیدی این توافق ۱۵ سال دیگر لغو خواهند شد و ایران آزادانه میتواند به فعالیتهای خود ادامه دهد. اینها همه نگرانیهای منطقی است، اما افرادی همچون سناتور شومر باید به این سوال بی ربط نیز پاسخ دهند که آیا این توافق ایران را در سال ۲۰۳۰ در موقعیت بهتری برای برای دستیابی به سلاح هستهای قرار میدهد یا امروز و با وجود تحریمهای موجود اقتصادی؟
در واقع سوال اصلی این است که آیا جهان با این توافق امنتر خواهد بود یا بدون آن؟ با توجه به اینکه بدون این توافق، روند تحریمهای کنونی ممکن است با شکست روبرو شود، ایران به سرعت میتواند در موقعیتی به مراتب بهتر برای دستیابی به توانمندیهای هستهای قرار گیرد.
برای پاسخ به این پرسش است که کنگره مجبور شده وارد جزئیات توافق شود. اما منتقدان این توافق نیز باید بر این پرسشها متمرکز شوند و البته نباید نگران شوند که وضع موجود آخرین فرصت ممکن است.
*منبع: بلومبرگ ریویو، علوم رفتاری در مورد توافق اتمی چگونه عمل میکند.
*نویسنده: پروفسور کاس سانستاین مشاور سابق باراک اوباما در امور سیاست خارجی و در حال حاضر استاد حقوق دانشگاه هاروارد
*تیتر از کیهان لندن است