سی و اندی سال است که جمهوری اسلامی، رژیم تغذیه سیاسی خود را با نظریهپردازی درباره «دشمن» و «توطئه» و «نفوذ» حفظ کرده و تناسب ساختار سیاسی خود را در خانوادهها و محافل روحانی و نظامی حاکم بر ایران نگه داشته است.
تصور کنید حکومتی را که با وجود درگیریها و اختلافات جناحی و خطی در آن، همچنان مانند بیش از سه دهه پیش عمل میکند در حالی که دو عامل مهم در پیرامون آن به شدت تغییر کرده است: یکی داخلی و دیگری خارجی.
در عرصه خارجی، جهان دو قطبی پیشین چه از نظر سیاسی و چه اقتصادی و فرهنگی به شدت تغییر کرده است. جا به جایی انسانها به دلایل مختلف در سراسر دنیا چهره کشورها را به ویژه در اروپا و آمریکا تغییر داده است. تغییری که مانند دوره استعمار بیتردید تأثیرات خود را بر کشورهای مبدأ در آسیا و آفریقا خواهد گذاشت. سود و سرمایه و کار و مصرف، مرزهای ملی را پشت سر نهاده و «ساخت فلان کشور» دیگر همان معنایی را ندارد که زمانی داشت. گروههای افراطی، چه چپ و چه راست و چه مذهبی، اگر زمانی دست به عملیات محدود میزدند، امروز با پشتیبانی پیدا و پنهانهای حکومتهای مختلف، خود به قدرتی تبدیل شدهاند که نمیتوان آنها را نادیده گرفت.
در عرصه داخلی، جمعیت تقریبا سی میلیونی که هیچ تجربهای از یک حکومت دینی نداشت و تناسبی طبیعی بین نسلهایش برقرار بود، به جمعیتی بسی بیش از دو برابر تبدیل شده که هفتاد درصد آن را نسل جوان تشکیل میدهد که به دلیل ساختار سیاسی و اقتصادی حاکم بر کشور به جای آنکه مغلوب آن شود، ترجیح داده است در یک فاصله عمیق با حکومت، راه خود را برود.
در هر دو عرصه داخلی و خارجی، پیشرفت روزانه تکنولوژیِ ارتباطات غوغا میکند. از این پیشرفت البته همه به سود اهداف خود بهره میبرند. داعش و بوکوحرام برای وحشیگریهای خود، رژیمهای فاسد و مستبد برای سرکوبهای خود، کشورهای قدرتمند برای گسترش تسلط خود، و جوامع و نسلهای جوان عمدتا برای زندگی بهتر. تا کنون این گروه آخر بیشتر موفق بوده است. بیهوده نیست که آمارهای نهادهای بینالمللی از جمله سازمان ملل، خبر از بهبود اوضاع جهان در همه زمینهها نسبت به دهههای میانی قرن بیستم میدهند.
با این همه، رژیمهای فاسد و مستبد چون مانعی بر سر راه بهبود اوضاع جهان و هماهنگی بین اوضاع داخلی و خارجی کشورها عمل میکنند. این انسداد را در تمام این سالها در تناقض بین حکومت ایران و خواستها و حرکت جامعه دیدهایم. تجربه نشان داده است اینکه این سیاست تا کی بتواند همچنان راه ایران را به سوی زندگی در امنیت و آزادی ببندد یکی به خود سیاستمداران حاکم بستگی دارد و دیگری به قدرت و نفوذ نهادهای مدنی. در غیر این صورت، با هر نور امیدی که ممکن است در دل جامعه بتابد، سایه سنگین نگرانی حکومت، اوضاع را به همان آش و همان کاسه تبدیل خواهد کرد بدون آنکه هیچ انتخاباتی بتواند ظرف و محتوا را تغییر دهد.