سارا دماوندان – داشتم فیلم پا در هوا UP IN THE AIR را نگاه میکردم. یک فیلم کمدی- درام عاطفی. جُرج کلونی هنرپیشه مورد علاقهام نیز نقش اول فیلم را برعهده داشت و ولع مرا برای دنبال کردن فیلم بیشتر کرده بود. فیلمیکه حکایت از یک رابطه عاطفی داشت و سرانجام با بیوفایی یکی از طرفین به پایان رسید.
«تو پرانتز زندگی من بودی و حقیقت همین است که میبینی همسر و فرزندانم. برای نجات این زندگی زناشویی مجبور شدم وارد یک رابطه جدید بشوم». پرانتز زندگی اصطلاحی بود که هنرپیشه زن فیلم جانشین کلمه «خیانت» کرده بود. اما در واقع چیزی از عمق ناراحتی مرد داستان کم نکرد. تمام عشق، خاطره و اعتمادی که این مرد از معشوقه و زن مورد علاقهاش در وجودش ساخته بود، در کوتاهترین زمان ممکن خراب و برسرش آوار شد و هیچ دلیل منطقی نمیتوانست او را آرام کند.
عاریف متفاوتی از «خیانت» در رابطه خصوصی وجود دارد و آدمها بر اساس درک خود از رابطه شخصی آن را معنی میکنند. پرسشهای بسیاری در ذهن ما وجود دارد که شاید تا کنون جوابی منطقی و آرام کننده برای آن پیدا نکردهایم. این تجربه تلخ را ممکن است خودمان طعماش را چشیده باشیم یا در اطرافیانمان زندگی عاطفیشان درگیر چنین مسئله ای شده و به نوعی به خطر افتاده است. به راستی تعریف واقعی «خیانت» چیست؟ آیا «خیانت» از نگاه زن و مرد متفاوت است؟ آیا رابطهای که طعم خیانت را چشیده باشد قابل ترمیم است؟ آیا میتوان دوباره به شریکی که یک بار چنین ضربه عاطفی زده است باز اعتماد کرد؟ برای گرفتن پاسخی مناسب گفت و گویی با محسن محمدی نیا رئیس مرکز مشاوره خانواده و روانشناسی معین داشتم.
-خیانت معانی گستردهای دارد و در روابط خصوصی نگاه متفاوتی به آن وجود دارد. شما به عنوان یک روانشناس «خیانت» را چگونه تعریف میکنید؟
-خیانت در واقع یعنی سوء استفاده کردن از اعتماد یک فرد، اعتماد یک کشور، گروه یا سازمان است. وقتی به ما اعتماد میشود و برخلاف اعتماد عمل میکنیم و باعث متضرر کردن طرف مقابل خواهیم شد به آن گفته میشود خیانت. حال میتواند این خیانت مادی باشد یا معنوی. اگر بخواهیم معنی لغوی خیانت را بگوییم، خیانت در لغت مشتق از «خَوَن» به معنای مخالفت با حق و پیمان در پنهانی است. یعنی فرد در خفا عهد و پیمان بسته شده را شکسته باشد. حال ممکن است این سوال پیش بیاید که آیا خیانت تنها در رابطه زناشویی معنی میدهد؟ پاسخ خیر است. گاهی ممکن است فرد معامله یا قراردادی را ثبت کرده باشد. مثل ازدواج یا هر معامله دیگری که موجب عقد قرار داد شده باشد و مشخص و معین است. اما گاهی قرارداد ثبتی وجود ندارد اما نوع رابطه و رفتار طرفین با یکدیگر موجبات اعتماد به هم را فراهم میکند. مثل خرید هدیه، به کاربردن کلمات عاطفی، ابراز علاقه و دیدارهای عاشقانه. ممکن است در هیچ کدام از این قرارها شخص کلمهای از تعهد و قول و قرار نیز به زبان نیاورد اما نوع رابطه ایجاد شده خود به خود این احساس را در شخص به وجود میآورد که میشود به این آدم اعتماد کرد. بنا بر این در یک رابطهای که ممکن است با عمل و رفتار تعهد و اعتماد به وجود بیاورد و فرد از این اعتماد به وجود آمده سوء استفاده کرده و شخص مقابل متضرر شود نیز به آن خیانت گفته میشود.
-نگاه زن و مرد به خیانت متفاوت است. یک گفت و گو یا قرار ساده ممکن است برای یک نفر دیدار دوستانه باشد اما برای طرف مقابل خیانت معنی بدهد…
-بله، این ممکن است وجود داشته باشد اما تقریبا خیانت از دو طرف یکی است هر دو خیانت را این میدانند که فرد پنهانی رابطه دیگری را برقرار میکند اما در این قضیه آقایان بیشترین حق را به خودشان میدهند و رابطه پنهانی مثل قهوه خوردن با همکار خانم، سینما رفتن، کمک به مسائل درسی را در برخی موارد خیانت نمیدانند. مثلا اگر پنهانی با خانمی چت میکنند یا در امور درسی به همکلاس خود کمک میکنند یا بیرون قهوهای، چیزی میخورند ممکن است این رفتار از نگاه یک زن خیانت به حساب آید اما از نگاه مرد یک رفتار عادی باشد. استدلال آنها این است که اگر من وارد یک رابطه عاطفی عاشقانه یا رابطه جنسی شدم آن موقع اسمش خیانت است. این طرز فکرها شخصی است. در بعضی مواقع نگاه بیمارگونه نیز وجود دارد. زن و مرد هم ندارد. به عنوان مثال صحبت کردن با یکی از اعضای فامیل مثل دختر خاله یا پسرخاله، تعریف کردن از آنها و رفتارهای عادی از این قبیل ممکن است برای فردی معنای خیانت بدهد که این دیگر یک رفتار بیمارگونه است و در این گروه نمیگنجد و شخص باید درمان شود. ولی اگر بخواهیم از نظر علمی خیانت را مورد بررسی قرار دهیم، از دیدگاه مرد و زن تفاوتی ندارد، چه مرد و چه زن خیانت را سوء استفاده کردن از اعتماد طرف مقابل و شکستن عهد و وفا و با کسی وارد رابطه جدید شدن چه عاطفی و احساسی و چه جنسی معنی میدهد.
-سهم آدمها از ساختن یک رابطه چقدر است و چه زمانی شخص احساس میکند دارد به او خیانت میشود؟
-از نگاه من سهم هر فرد در یک رابطه عاطفی با شریک زندگی خود ۱۰۰ است یعنی ۱۰۰ از ۱۰۰٫ این که بگوییم من ۵۰ درصد سهم دارم و ۵۰ درصد هم طرف مقابل کاملا شانه خالی کردن از برخی مسئولیتهاست. گاهی خیانت در رابطه خوشایندترین اتفاق زندگی است یا دردناک است، تبعات دارد، افسردگی و مشکلات عدیدهای را به وجود میآورد اما یک حسن دارد که انسان متوجه عیب کار میشود و چشماش را برای رابطهای که در آن قرار گرفته بیشتر باز میکند و از همه چیز سرسری نمیگذرد. رابطه نیازمند مراقبت است و اگر نباشد بی شک اتفاقات ناخوشایند اینچنینی در آن به وجود خواهد آمد. بنا بر این وقتی خیانت یا بدعهدی اتفاق میافتد طرفین دنبال علائم میگردند، سوالات متفاوتی ذهنشان را اشغال خواهد کرد که به دنبال جواباش میگردند. ایرادات رفتاری خود و شریک عاطفیاشان را میبینند. اولین چیزی که زوج میبیند سرد شدن رابطه است. یعنی فردی که دارد خیانت میکند، مثل قبل توجهی به شریک خود ندارد. از نظر عاطفهی کلامی و جنسی بی تفاوت میشود. همه چیز از سردشدن رابطه شروع میشود. از بی توجهی و بعد با انکار و کارهای مخفیانهای که فرد انجام میدهد. به عنوان نمونه گذاشتن پاسورد یا رمز برای تلفن همراه یا کامپیوتر. وابستگی شدید به موبایل به گونهای که هیچ وقت از خودش دورش نمیکند و همه جا حتی در توالت و حمام نیز همراهاش میبرد. رفتارهای اینچنینی نشانگر این است که شخص دارد یک مسئله یا اتفاقی را از شریک و همسر خود پنهان میکند.
-آیا وقتی شخصی متوجه خیانت شریک خود میشود باید آن را مطرح کند؟
-نخستین گام این است که باید از خیانت مطمئن شد. یعنی با حدس و گمان و شک و تردید نمیتوان شخص را به خیانت متهم کرد تا زمانی که مطمئن نشدهاید مسئله را بازگو نکنید اگر زمانی هم مطمئن شدید بلافاصله آن را بازگو نکنید. باید سعی کنید شواهد و مدارک کافی جمع کنید تا وقتی که مطرح کرد طرف راه گریز نداشته باشد. طوری رفتار کنید که گویا هیچ اتفاقی نیافتاده و نقش یک آدم سادهلوح را بازی کنید. تا طرف احساس کند که شما چیزی نمیدانید. وقتی مطمئن شدید و مدارک کافی به دست آوردید، آن وقت محکم و قاطع مسئله را با او در میان بگذارید.
-بی شک در چنین موارد شخصی که خیانت کرده زیر بار نخواهد رفت. راهکار برای اینکه فرد خائن به خیانتاش اعتراف کند چیست؟
-با توجه به مرحله قبل که گفتیم اگر زود قضیه را فاش نکنید و مدارک کافی داشته باشد اینجا بیشتر راه را طی کرده و نمیتواند انکار کند اما با وجود همه مدارک جمعآوری شده، فرد ابتدا انکار پرخاشگری و داد و فریاد میکند. از کجا بفهمیم داد وفریاد واقعی است؟ ببینید، وقتی شخصی که خیانت کرده را متهم کنیم در ابتدا ممکن است پرخاشگری کند اما بعد از مدت کوتاهی آرام میشود. میرود غذا میخورد، با دوستانش گپ میزند و به گونهای رفتار میکند که گویا اتفاقی نیافتاده است. اما کسی که خیانت نکرده باشد و تهمت خیانت به او زده شده باشد در طول مدت عصبانی است، همه جا ناراحت است و خشونت و خشماش فروکش نمیکند و تا مدتی میتوانید ناراحتی او را احساس کرده و ببینید. حالا ما فرض را بر این بگذاریم که با ارائه مدارک باز شخص انکار میکند. در چنین مرحلهای، اولین قدم همراه شدن است. باید درچنین مواقعی گفت: با وجود تمامیمدارکی که دیدم باز حرف تو را قبول میکنم و به گونهای رفتار کنید که حرفاش را پذیرفتید و مسئله را نادیده بگیرید اما با شیوهای که گفتیم وقتی مدارک کامل باشد همه چیز روشن خواهد بود و نمیتوان تکذیب کرد.
-آیا به رابطهای که در آن خیانت شده باید پایان داد و آن را ترک کرد؟
-این سوال بسیار کلیدی و مهم است زیرا بسیاری از زندگیها با ندانستن پاسخ این سوال به هم میخورد و متلاشی میشود. پاسخ خیر است. هر گز نباید رابطه را ترک کرد. رابطهای که در آن خیانت صورت گرفته قابل ترمیم است و میشود درستاش کرد. انسان موجودی است که خطا و اشتباه میکند. هنگامی که یک اشتباهی صورت میگیرد و فرد عهد و پیمان را مخفیانه زیر پا گذاشته است باید به دنبال دلایل آن رفت. هر چند که هیچ دلیلی نمیتوان برای توجیه کردن خیانت داشت. یک سری جملات کلیشهای وجود دارد مثلا: به من اهمیت نمیداد، پاسخگوی نیاز جنسی من نبود، بی محبت شده و پرخاشگر بود، احترام مرا نگه نمیداشت و دلایل اینچنینی. من پیشنهادم این است که اگر نمیتوانید در یک رابطه بمانید به جای وارد یک رابطه دیگر شدن و «خیانت» به شریک زندگی خود، آن را تمام کنید. رابطهای که از آن ناراضی هستید را تمام کنید و بعدا وارد یک رابطه جدید شوید. اما با تمام این صحبتها در بسیاری موارد شخص رابطه را پایان نمیدهد و وارد رابطه جدید میشود و بعد از مدتی معلوم میشود که خیانت کرده. در چنین مواقعی باید رابطه را ترمیم کرد و آن را ترک نکرد. با مراقبت و هوشمندانه رفتار کردن میتوان دوباره رابطه عاطفی را بهبود بخشید.
-چه راهکارهایی برای ترمیم و بهبود یک رابطهای که در آن خیانت شده وجود دارد؟
-نخستین قدم، جبران آن خسارتی است که فرد خائن به شخص زده. تا زمانی که آسیب را جبران نکرده نمیتوان گفت رابطه بهبود پیدا کرده است. افسردگی و عدم اعتماد به دیگران اولین ضربههایی است که به شخص وارد میشود و این موجبات یک بیماری روحی شدید را فراهم میکند. شخص جدا از افسردگی، اعتمادش را نیز از دست میدهد و به بیماری شک مبتلا میشود. فرقی نمیکند که این اتفاق برای زن افتاده باشد یا برای مرد. در خیانت شخص بسیار افسرده میشود بنا بر این فردی که آسیب زده باید موجبات برطرف کردن افسردگی را فراهم کند. آن قدر تلاش و محبت کند و فرد را از نظر روحی ترمیم کند که شخص اعتماد کند. پس با یک جمله کوتاه عزیزم ببخشید یا عزیزم یک غلطی کردم شما بزرگواری کن و نادیده بگیر نمیتوان ضربه به این مهمی را برطرف کرد. گاهی باید ببینیم که ببخشید را کجا مصرف میکنیم. آیا با یک ببخشید مشکل حل میشود؟ بدون تردید در یک رابطه که در آن خیانت شده با یک ببخشید مسئله حل نمیشود. من بار دیگر به مسئله افسردگی اشاره میکنم شخصی که در رابطه به او خیانت میشود دچار افسردگی میشود بنا بر این اگر میخواهید در رابطهتان بمانید، اولین گام معالجه و درمان افسردگی است. یکی از راههای جبران، رواندرمانی است. باید مشکلات اضطراب، افسردگی و بد دلی شخص را با مشاورههای صحیح برطرف کرد. در کنار جبران این خسارت روحی، باید صداقت داشت. یعنی همه چیز باید در نهایت شفافیت صورت بگیرد. مثلا اگر شخصی با او تماس گرفت و سپس شریک زندگی از او پرسید که کی بود؟ باید بگوید فلانی بود یعنی دقیقا مشخص کند که با چه شخصی مکالمه داشته است. ما باید به این نکته توجه داشته باشیم وقتی اعتماد از بین میرود فرد مجبور است برای مدتی شفافیت بیافریند و گزارش کامل بدهد و نکته مهمتر اینکه، مسئله زمانبر است. یعنی منتظر این نباشید که با خرید چند کادو و مسافرت این رابطه سریع ترمیم شود و ضربه روحی التیام بیابد.باید به این رابطهای که آسیب دیده زمان بدهید تا خود را باز بیافریند. چه بسا ممکن است برای بهبود بخشیدن این رابطه نزدیک به یک سال یا حتی بیشتر زمان صرف کنید.