نسترن یوسفی – افشاگری شینا شیرانی درباره تعرض جنسی حمیدرضا عمادی یکی از مدیران «پرس تی وی» شبکهی خارجیزبان وابسته به حکومت ایران، بحثهای فراوانی را در این زمینه بین ایرانیان از جمله در شبکههای اجتماعی به راه انداخت.
تعرض و آزار جنسی در محیط کار در همه جای دنیا اتفاق میافتد اما چرا در ایران رایجتر از دیگر کشورها است؟

این پرسش را با خانم روحی شفیعی، جامعهشناس و مدیر اجرایی ائتلاف بینالمللی علیه خشونت در ایران مطرح میکنم. وی در پاسخ میگوید: «در ایران، حتی قبل از انقلاب نیز آزارهای جنسی به اشکال گوناگون چه در محیطهای کار و چه در کوچه و خیابان و اماکن عمومی وجود داشت. متلکگوئی و لجنپراکنی در مورد زنان و دختران به شکلی در فرهنگ ما جا افتاده بود که زنان نیز آن را جدی نمیگرفتند و با شوخی و مزاح انواع آزارهای جنسی را بازگو میکردند و از این منظر ان را «امری عادی» میدانستند و حتی به اعتقاد من به زشتی و قبح آن و یا مبارزه با آن به شکلی که امروز رایج است نه آگاه بودند و نه اعتقاد داشتند که باید با آن مبارزه کرد.»
خانم شفیعی با اشاره به نوع ماهیت تعرضهای جنسی پس از انقلاب در ایران که محتوا و شکل دیگری به خود گرفته است، میگوید: «از آنجا که حاکمان و سردمداران انقلاب، آن را اسلامی اعلام کردند و در نتیجه قوانین خشن و ضد زن اسلامی را در بطن قانون اساسی، قانون حمایت خانواده و قانون مدنی ایران گنجاندند و زنان را از همان حقوق اولیهای که با تلاش و پشتکار به دست آورده بودند محروم کردند، همزمان با کشاندن زنان به زیر چادر و تبلیغات بی امان علیه زنان به اصطلاح بدحجاب و بیحجاب، همه اینها موجب شد که جامعه به زنان با دیدی دیگر بنگرد که بسیار متفاوت از دهههای قبل از آن بود. زنان در تبلیغات مساجد و تکایا، منبر و از بلندگوهای تلویزیونها و رادیوها موجوداتی شدند از جنس دوم که هم موجب شرّ بودند و هم بر هم زننده آرامش جامعهی به شدت مردسالار و خشن. در طی دهههای بعد از انقلاب که زنان بسیار تلاش کردند، برخاستند و زمین خوردند، زندان کشیدند و نوشتند و روشنگری کردند، در نهایت توانستند حضوری کممایه در حاشیه جامعه برای خود داشته باشند.»
وی ادامه میدهد: «روانشناسی ضد زن در بطن جامعه در خانه و کوچه و بازار و محل کار جا افتاده است. از این روست که آزار و اذیت زنان در محیطهای اجتماعی انگار امری طبیعی است که ماهیتی متلکگویانه و شوخیوار همچون گذشته ندارد. خشن است و خشونت علیه زنان را در بطن خود پنهان دارد. آزارهای جنسی زنان در محیطهای کار در ایران نیز بر همین بستر قابل توضیح هستند و اگر زنان با این گونه آزارها برخورد رسمی و علنی بکنند، اغلب با منفی و ناباوری مواجه می شوند و هیچ قانون، مقررات و راهکاری برای منع تعرض و دستدرازی جنسی به ویژه در محیط کار در ایران وجود ندارد.»
در حال حاضر در ایران، سازمان یا ارگانى نیست که زنان شاغل آسیب دیده از تعرض جنسی را تحت حمایت خود قرار دهد یا جایى که بتوان شکایت کرد و یا چهارچوب حقوقی که بتوان به آن اتکا کرد. روحی شفیعی در این زمینه میگوید: «بر خورد و مبارزه و راهبرد برای کاهش آزارهای جنسی در محیط های کار را نمیتوان جدا از آن چه در جامعه در سطوح گوناگون جریان دارد بررسی کرد و یا برایش راه حل ارائه داد. راه حل اولیه ان است که باید قوانین زنستیز و تبعیضآمیز علیه زنان از میان برود، جدایی جنسیتی و تبعیضهای جنسیتی در محیطهای کار از میان بروند، به زنان همان فرصتهایی داده شود که به مردان داده می شود و حضور و مشارکت زنان در همه سطوح به ویژه در سیاستگذاری افزایش یابد تا حضور پررنگ زنان، دید و نظر مردان را نسبت به زنان تغییر دهد. همزمان، از یک سو فرهنگ زنستیز، مردمحورِخشن و خشونتپرور از میان برود و نقش زن در عرصههای فرهنگی به نقشی برابر مبدل شود. و از سوی دیگر، برای مردانی که مبادرت به تعرض و دستدرازی جنسی در محیطهای اجتماعی و کار میکنند مجازاتهای مناسب برقرار و اعمال شود تا مردان بدانند که تعرض به زنان پیامدهای جدی دارد.»
روحی شفیعی راهکارهای حمایتی را در تغییر قوانین زنستیز در همه ابعادش یادآور میشود و خاطرنشان میکند: «قانونی که به مرد اجازه میدهد همسرش را از مسافرت باز دارد زمینهساز انواع خشونت علیه زن است. قانونی که زن را وادار میکند خود را در پارچه بپیچد تا مردان تحریک نشوند در بطن خود زنان را به اشیای جنسی و آماده برای تجاوز (در صورت خروج از زیر آن پارچه) تبدیل میکند، موجوداتی که وجود دارند تا شهوت مردانه را تحریک کنند! در حالی که زنان باید از اشیای ممنوعه و شهوتبرانگیز به انسانهای برابر با مردان تبدیل شوند.»
در عین حال شرایط موجود است که سبب میشود زنان هم گاهى به دلیل ترس از دست دادن کار و موقعیت شغلی و یا آبرو و هزاران ترس دیگر اجازه بدهند مردان در سطح مدیریت و یا حتی همکاران به آنها دستدرازی کنند.
روحی شفیعی نیز با اشاره به همین موضوع میگوید: «شاید زنان به چند دلیل آزارهای جنسی را تحمل میکنند و به آزارگر اجازه میدهند به کار خود ادامه دهد مثلا از وضعیت شغلی خود ترس دارند و با فرد متعرض به طور جدی برخورد نمیکنند و از او نزد دیگران شکایت نمیبرند و یا مساله را رسانهای نمیکنند و سکوت را ترجیح میدهند. سکوت است که به مردان این جسارت را میدهد که به آزارهای خود ادامه دهند.»
وی میافزاید: «سکوت زنان چه در خانه و مدرسه و دانشگاه و چه در کوچه و خیابان و محل کار مردانی را که به زشتی کار خود آگاه نیستند جریتر و وقیحتر میکند. زنان باید سکوت در برابر آزار جنسی را به فریاد علیه آن مبدل کنند.»
این جامعهشناس در پاسخ به این پرسش کیهان لندن که حضور بیشتر زنان در سطوح بالای مدیریتی و یا نهادهای سیاسی و اجرایی مانند مجلس تا چه حد میتواند در حل این آسیب اجتماعی نقش موثری ایفا کند، توضیح میدهد:
«حضور زنان مثلا در سطوح قانونگذاری برای تغییر در قوانین زنستیز بسیار موثر است. به طوری که اگر در مجلس قانونگذاری ایران ۵۰ درصد زن حضور میداشت چه بسا قانونی تصویب نمیشد که به مرد اجازه دهد با فرزندخوانده خود ازدواج کند. اگر در مجلس قانونگذاری زنان حضور برابر می|داشتند، مقاولهنامه از میان بردن تبعیض بین زن و مرد با فشار این زنان چه بسا از سدّ شورای نگهبان عبور میکرد و به قانون مملکتی تبدیل میشد. حضور زنانی که بر حقوق زنان آگاهی دارند و به آن پایبندند در سطوح تصمیمگیری موجب میشد که بسیاری از قوانین زنستیز و خشونتپرورعلیه زنان به قوانینی تغییر کنند که ۵۰ درصد جامعه را برابر با ۵۰ درصد بقیه جامعه به حساب آورد و از این منظر خشونتهای جنسیتی علیه زنان نیز با آموزشهای مناسب و همه جانبه و به کارگیری رسانهها و… در نهایت از میان بروند.»
احساس آرامش و امنیت در محیط کار، محیطی که به نوعی خانهی دوم زنان شاغل به شمار میرود و گاهی روزانه بیش از هفت هشت ساعت را در آنجا سپری میکنند، انگیزهی بسیار خوب و موثری است تا این زنان علیه تعرض و دستدرازی در محیط کار خود فعال بوده و نه تنها آن را نادیده نگیرند بلکه علیهاش روشنگری و مبارزه کنند. به همین دلیل خوب و مثبت است که ماجرای شینا شیرانی این مشکل زنان در محیط کار را به بحث و گفتگو در شبکههای اجتماعی و رسانههای ایرانی کشاند.