شاهین سرتیپی – قریب به ۵ سال از جنگ در سوریه میگذرد. در طی این مدت جمهوری اسلامی تمام توان خود را برای تثبیت بشار اسد بر اریکه قدرت به کار گرفته است. سوریهای که به گواه بسیاری از تحلیلگران باتلاقی است که هر چه بیشتر دست و پا بزنید بیشتر در آن فرو خواهی رفت. اما این جنگ نیابتی تا جایی پیش رفته که حتی پوتین، رفیق گرمابه و گلستان این روزهای سیدعلی خامنهای هم به جز پارهای از موارد، خودش را به صورت مستقیم وارد این باتلاق نمیکند چرا که به خوبی از نتیجه دست و پا زدن در آن آگاه است.
سیدعلی خامنهای هم نه برای نشان دادن برادری و دوستی با اسد که برای حفظ “هلال شیعی” به طور همزمان هم در عراق و هم در سوریه در حال نبرد است چرا که از دست دادن جایگاه سیاسی، امنیتی و قافیه را باختن در هر کدام از این دو کشور یعنی قطع کامل ارتباط با حزبالله لبنان و به کابوس تبدیل شدن رویای نابودی اسرائیل برای حضرات زمامدار در تهران.
باری، آتشبازی و صدور “مستشاران ورزیده” از ارتش و سپاه اعم از ایرانی و افغان و غیره به اسم دفاع از حرم در سوریه و شکست سنگین در خانطومان و تلفات سنگینتر و افشا شدن حضور نظامی این “مستشاران ورزیده” در جایی که نه حرمی است و نه حتی یک امامزادهٔ بی نام و نشان در آن وجود دارد، انگشت اتهام را بیش از پیش به سوی جمهوری اسلامی نشانه رفته است.

این رسوایی بزرگ و صد البته این شکست مفتضحانه، جمهوری اسلامی را نزد افکار عمومی به قدری تحت فشار قرار داده است که رژیم تروریستپرور جمهوری اسلامی را وادار به استفاده از همهی ظرفیتهای خود برای اجرای تبلیغات خبری و رسانهای مفصلی کرده است.
از ادعای مضحک و خندهدار و بی پایه و اساسی چون اینکه اگر سربازان گمنام امام زمان در سوریه نمی جنگیدند الان داعش در خانهٔ ما بود تا پیش کشیدن جنگ ایران و عراق و غیره، تا بتوانند با احساسات مردم بازی کنند و ورق را به سود خود برگردانند.
رژیم جمهوری اسلامی مانند تمامی حکومتهای خودکامه و دیکتاتور، جهت دادن به افکار عمومی را در اولویت تبلیغاتی خود قرار داده است و با فعال کردن بیش از پیش قلم به مزدانش سعی در دستکاری و انحراف افکار عمومی (دست کم در ایران) دارد و با نمایش مضحک و شرمآوری که در استودیوی عکس شهدای مدافعان حرم در نمایشگاه کتاب به اجرا گذاشتند، جَوّ را نه به نفع خود بلکه بر عکس به ضرر خویش دامن زدهاند.

جمهوری اسلامی بعد از ناموفق بودن در همراه کردن افکار عمومی با خودش، به نوعی آخرین برگ برندهٔ خود که به قول جناب مسعود بهنود “سردارعارف” باشد را، رو کرده و از پوستر تبلیغاتی سردارعارف به سبک فیلمهای هالیوودی در کنار عکس یادگاری مفتضحانه با خرابه های سوریه در نمایشگاه کتاب رونمایی کرده است.


خودبزرگبینی پوچ جمهوری اسلامی زیر سایهٔ ولی فقیه و نایب بر حق امام زمان طوری این رژیم خودکامه را وارد باتلاق سوریه کرده که نتیجهٔ این شیرجه در باتلاق و دست و پا زدنهای بیهوده اگر چه هزینههای زیادی را از همه نظر به مردم ایران وارد کرده است، ولی به شدت قدرت پوشالی رژیم را نیز به نمایش میگذارد.
حکومتهای دیکتاتوری بنا به طبیعت خود محکوم به زوالاند و جمهوری اسلامی نیز از این قاعده مستثنی نیست ولی میبایستی پلیدی سیاسی و توان نظامی و امنیتیاش هم در منطقه ضایع میشد که باتلاق سوریه و خونهای ریخته شده در این جنگ این امر را نیز میسر کرد.
از یک سو، پس از نوشیدن جام زهر توافق اتمی و از سوی دیگر حالا با این افتضاح امنیتی، هیبت پوشالی رژیم در سیاست خارجی و رو به سوی جهان، شکسته و تنها راه ادامه دیکتاتوریاش، انزوا و افزایش فشارهای داخلی است. آنچه این روزها از بگیر و ببندها و هارت و پورتهای زمامداران در ایران شاهد هستیم، همین تاکتیک پوسیده و ناکارآمد است. اینجاست که کم کم باید گفت: دیکتاتور، به پایان سلام کن!