به حباب نگران لب یک رود، قسم

چهارشنبه ۱۷ شهریور ۱۳۹۵ برابر با ۰۷ سپتامبر ۲۰۱۶


[سهراب سپهری]

سهراب سپهری
سهراب سپهری

نه تو می مانی
نه اندوه
و نه ، هیچ یک از مردم این آبادی

به حباب نگران لب یک رود ، قسم
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت
غصه هم ، خواهد رفت
آن چنانی که فقط ،خاطره ای خواهد ماند

لحظه ها عریانند
به تن لحظه خود ، جامه اندوه مپوشان هرگز

نه تو می مانی
نه اندوه
و نه ، هیچ یک از مردم این آبادی

به حباب نگران لب یک رود ، قسم
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت
غصه هم ، خواهد رفت
آن چنانی که فقط ،خاطره ای خواهد ماند

لحظه ها عریانند
به تن لحظه خود، جامه اندوه مپوشان هرگز

تو به آیینه
نه
آیینه به تو ، خیره شده است
تو اگر خنده کنی ، او به تو خواهد خندید
و اگر بغض کنی
آه از آیینه دنیا، که چه‌ها خواهد کرد

گنجه دیروزت، پر شد از حسرت و اندوه و چه حیف
بسته‌های فردا، همه ای کاش ای کاش

ظرف این لحظه، ولیکن خالی است
ساحت سینه، پذیرای چه کس خواهد بود
غم که از راه رسید، در این سینه بر او باز مکن
تا خدا، یک رگ گردن باقی است
تا خدا مانده، به غم وعده این خانه مده

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=52093