میلیارد ها دلار هزینه بازسازی حلب؛
سهم ایران از پیروزی نظامی سوریه

- در «بهار عربی» اوباما خود را درگیر خاورمیانه کرد ولی با یک تغییر نگاه ساختاری، گرانیگاه سیاست خارجی خود را به دریای چین و ژاپن منتقل ساخت. آنچه امروز در سوریه می‌گذرد، حاصل این تغییر و فرصت‌طلبی قدرت‌های منطقه است
- در یک تقسیم «منصفانه» بین دو کشور قدرتمند، آمریکا حضور در عراق را سهم خود قرار داده، و سوریه را به روسیه واگذار کرده است

شنبه ۴ دی ۱۳۹۵ برابر با ۲۴ دسامبر ۲۰۱۶


حضور قاسم سلیمانی در ویرانه های حلب، بعد از اشغال شهر توسط نیروهای قدس سپاه پاسداران، حزب الله لبنان، همچنین گردان‌های شیعه پاکستانی و افغان در کنار شبه‌نظامیان کرایه‌ای دمشق، بیانگر قبول سهم ایران در تغییر جغرافیای سیاسی سوریه، و به همان اندازه، نشان‌دهنده‌ی مسئولیت‌های حکومت تهران در بازسازی و تامین خدمات مورد نیاز ساکنین آن تا آینده‌ای نا معلوم است.

برگزاری اجلاس مسکو با ریاست لاورف وزیر خارجه روسیه و مشارکت وزیران خارجه جمهوری اسلامی ایران و ترکیه، در غیبت محسوس وزیر خارجه آمریکا، نشانه‌ی به حاشیه رفتن نقش واشنگتن در تحولات سیاسی- نظامی سوریه، دست کم تا تشکیل دولت بعدی آمریکاست.

چاووش‌ اوغلو، لاوروف، ظریف، ۲۰ دسامبر ۲۰۱۶
Reuters©

از ماه اکتبر سال جاری و زمانی که آخرین دور مذاکرات آمریکا و روسیه پیرامون امکان یافتن راه سیاسی برای سوریه بی نتیجه ماند، واشنگتن عملیات نظامی خود را در سوریه معلق گذاشت و تا کنون تلاش جدی برای انجام گفتگوهای موضوعی در این رابطه با روسیه به عمل نیاورده است.

Reuters©

اتحادیه اروپا نیز که هنوز سرگیجه‌ی ناشی از «برکسیت» و خروج بریتانیا را پشت سر نگذاشته، ظاهرا فاقد  کمترین ابتکار سیاسی و یا تمایل برای ایفای نقش فعال در تحولات سوریه است.

کاهش حضور نظامی– سیاسی آمریکا در سوریه و قطع کمک‌های غرب و عربستان  به نیروهای شورشی مخالف اسد این گروه‌ها را ضعیف و منزوی ساخت. همزمان با عقب‌نشینی محور مخالف اسد، حملات هوایی روسیه همراه با عملیات زمینی شبه‌نظامیان حامی حکومت اسد به سردمداری حکومت اسلامی ایران تشدید گردید و به این ترتیب زمینه‌ی سقوط سریع و غیر منتظره حلب  طی چند هفته‌ی منجر به پایان سال جاری میلادی فراهم آمد.

داشتن راه‌های ارتباطی با اهمیت رو به شمال، شرق و از جنوب به سمت دمشق، و همچنین دست به دست شدن حلب که بزرگترین شهر سوریه محسوب می‌شد، جغرافیای سیاسی منطقه‌ی نبرد را تغییر می‌دهد.

این تغییر، برای ترکیه در شمال و باقی مانده نیروهای مخالف قادر به جنگ با رژیم اسد (جبهه‌ النصره)  در شرق، و همچنین اسرائیل در جنوب، به شدت دارای اهمیت است.

Reuters©

حمله‌ی تمام‌عیار روز چهارشنبه ۲۱ دسامبر توسط ترکیه به شهر الباب در شمال سوریه که تا روز بعد دست کم به کشته شدن ۱۴۰ عضو داعش و ۱۴ نظامی ترک انجامید، نشان می‌دهد که در جریان تحولات سریع داخلی سوریه، دولت‌های همسایه، تحکیم و توسعه‌ی مناطق نفوذ و ایجاد سپرهای دفاعی در آن کشور را مورد توجه فوری و جدی قرار داده‌اند.

حمله‌ی هفته جاری به مراکز متعلق به حزب دمکرات در اقلیم کردستان عراق، نمایش قدرت ماه گذشته نیروهای حزب‌الله لبنان  در شهر القصیر و برگزاری  رژه نظامی با حرکت دادن نفربرهای زرهی ام‌۱۱۳ ساخت آمریکا  و واکنش تند اسرائیل به استفاده‌ی حزب‌الله از تجهیزات آمریکایی ارتش لبنان، بخشی از رویدادهای ناشی از بالاگرفتن جنگ قدرت در سوریه است.

بازیگران صحنه

دولت اوباما از زمان تغییر نظر نسبت به تنبیه نظامی بشار اسد به تلافی استفاده از سلاح‌های شیمیایی علیه مخالفان داخلی، با وجود ادامه  گفتگوهای سیاسی بی نتیجه پیرامون صلح، گام به گام از سوریه و جنگ داخلی آن کشور پا پس کشیده است.

دولت کنونی آمریکا، بر خلافِ تاکید قبلی بر الزام کنار گذاشتن بشار اسد، اینک دولت دمشق را بر داعش، القاعده و نیروهای افراطی مسلمان در سوریه ترجیح می‌دهد. اتحادیه اروپا نیز به ویژه بعد از موج‌های تروریستی دو سال اخیر، خود را با این نگاه همسو ساخته است.

جنگ آمریکا در رقه، پایتخت داعش در سوریه، که قرار بود با کمک کردهای آن کشور به نتیجه برسد (شبیه نقشی که نیروی هوایی روسیه در حلب با کمک نیروهای زمینی تجهیز شده از متحدش، ایران، ایفا کرد و به  تصرف سریع شهر منجر شد)، به دلیل، یا به بهانه‌ی رقابت و جنگ بین گروه‌های کرد، عملا متوقف شده است. در جریان دست به دست شدن اهرم‌های قدرت، اختلاف میان گروه‌های کرد حتی به نبردهای زمینی، بمب‌گذاری و اقدامات تروریستی  کشیده شده چنانکه گروه‌های کرد حزب دمکرات در برابر دولت ایران و متحدان سوری پ‌.ک.ک در مقابل دولت ترکیه ایستادند.

محمدجواد ظریف و مولود چاووش اوغلو وزرای خارجه ایران و ترکیه
Reuters©

اسرائیل و عربستان دو کشور دیگر ناراضی و ناظر بر تحولات داخلی اخیر در سوریه به شمار می‌روند. نگرانی اصلی اسرائیل، قدرت گرفتن بیشتر حزب‌الله به دلیل تثبیت دولت مورد پشتیبانی ایران در دمشق است و نگرانی عربستان، تحکیم موقعیت جمهوری اسلامی در سوریه.

نقش آمریکا

رییس جمهوری منتخب ایالات متحده که از روز ۲۱ ژانویه ۲۰۱۷ کار خود را در واشنگتن آغاز می‌کند، بنا بر آنچه تا کنون اظهار داشته، نسبت به افزایش حضور آمریکا در جنگ و صلح سوریه بی میل است و ترجیح می‌دهد روسیه رهبری جنگ، هدایت مذاکرات سیاسی و تقسیم سهم دولت‌های مدعی در آن کشور را همچنان برعهده داشته باشد.

از زمان دیدار فرانکلین روزولت با ملک عبدالعزیز ابن سعود در مصر، که پس از پایان کار «کنفرانس یالتا» و به منظور قانع کردن پادشاه سعودی برای واگذاری بخشی از سرزمین فلسطینی به یهودیان صورت گرفت، تمامی روسای جمهوری بعدی آمریکا از نزدیک با تحولات خاورمیانه درگیر بوده‌اند.

پس از جنگ جهانی دوم، هاری ترومن در برابر استالین قرار گرفت و کرملین را وادار ساخت از بخش‌های شمالی ایران خارج گردد و به این ترتیب «جمهوری» پوشالی پیشه‌وری و توده‌ای‌ها در آذربایجان سقوط کرد. آیزنهاور با اجرای طرح پنهانی موسوم به «گاما» تلاش کرد بین جمال عبدالناصر رییس جمهور مصر و بن گوریون نخست وزیر اسرائیل سازشی به وجود آورد. ریچارد نیکسون با سفر به اسرائیل و مصر و سوریه در مراحل پایانی حضور خود در کاخ سفید برای ایجاد صلح میان اعراب و اسرائیل تلاش کرد.

صلح اعراب و اسرائیل، علاوه بر درگیری‌های ناشی از نا آرامی‌های سال‌های پایانی دهه‌ی هفتاد میلادی در ایران، دغدغه‌ی خاطر خاورمیانه‌ای جیمی کارتر بود. رونالد ریگان رییس جمهوری بعدی آمریکا در سال ۱۹۸۲ طرح صلح خاص خود را به اعراب و اسرائیل عرضه کرد اما انفجار بیروت و کشته شدن تفنگداران آمریکایی عقب‌نشینی بزرگ او در خاورمیانه را رقم زد. بیل کلینتون با قرار گرفتن میان عرفات و اسحاق رابین برگ تازه‌ای بر تاریخ تلاش‌های خاورمیانه‌ای آمریکا اضافه کرد.

احمد بارکی‌زاده kayhan.london©

جرج بوش پسر نیز که در سال‌های ۲۰۰۱ و ۲۰۰۳ دو کشور خاورمیانه‌ای افغانستان و عراق را مورد حمله نظامی قرار داد، به بحران در بخش عربی منطقه بی توجه نبود؛ میزبانی از رهبران فلسطین و اسرائیل در «اناپولیس» نشانگر آن است. تلاش‌های اوباما در خاورمیانه پس از توقف مذاکرات صلح اعراب و اسرائیل در سال ۲۰۱۴ و متمرکز شدن دیپلماسی کاخ سفید بر ایران و برنامه اتمی آن نشان داد که بحران در خاورمیانه تنها محدود به اختلاف‌های پایان ناپذیر اعراب و اسرائیل نیست. طی سال‌های موسوم به «بهار عربی» در تونس، مصر، لیبی و سوریه، اوباما خود را از نزدیک درگیر خاورمیانه کرد ولی با یک تغییر نگاه ساختاری، گرانیگاه سیاست خارجی و حضور نظامی خود را از خاورمیانه به دریای چین و ژاپن منتقل ساخت. آنچه امروز در سوریه می‌گذرد، حاصل تغییر نگاه آمریکا بر خاورمیانه و فرصت‌طلبی قدرت‌های منطقه برای استفاده از وضعیتی است که به همین دلیل به وجود آمد.

هدف‌های جمهوری اسلامی   

حضور نظامی ایران در سوریه گام به گام صورت گرفت. تحولات موسوم به «بهار عربی» از سال ۲۰۱۲  در تهران و نزد رهبران حکومت اسلامی نگرانی‌هایی را پیرامون احتمال بروز تغییرات مشابه در ایران ایجاد کرد.

در سال ۲۰۱۴ و شرایطی که سقوط اسد در دمشق اجتناب‌ناپذیر به نظر می‌رسید، مسیر تماس‌های سیاسی میان جمهوری اسلامی و دولت اوباما به منظور محدود ساختن برنامه های اتمی ایران گشوده شد. با استفاده از مجاری دیپلماتیک، جمهوری اسلامی بر تغییر سیاست اوباما در خودداری از حمله نظامی علیه سوریه و کنار گذاشتن اسد موثر واقع شد، با این تمهید که در بخش اتمی خود را با خواسته‌های آمریکا همسو سازد.

از سال ۲۰۱۵ که اوباما در خاورمیانه سوگلی تازه‌ای یافت و تحریم‌ها علیه ایران پایان گرفت و ده‌ها میلیارد دلار پول نقد در اختیار حکومت مذهبی تهران قرار داده شد، نقش نظامی ایران در سوریه از راه هزینه کردن میلیاردها دلار برای به خدمت گرفتن سربازان کرایه‌ای از پاکستان، افغانستان، عراق و لبنان به سرعت افزایش یافت.

استفاده از همین دارایی‌ها و تامین هزینه‌های نبرد، در شرایطی که آمریکا خود را به سرعت از سوریه عقب می‌کشید، راه شرکت نیروی هوایی روسیه در جنگ داخلی آن کشور را هموار ساخت.

اینک کشورهای ایران و ترکیه که خود را در تحولات سیاسی- نظامی سوریه دارای منافع راهبردی می دانند، روسیه را طرف معامله‌ای قابل اعتمادتر از آمریکا می‌بینند.

رهبران کرملین در رابطه با سوریه تا حدودی از نظر مساعد اسرائیل نیز برخوردارند و به خوبی حساسیت‌های امنیت ملی آن کشور را درک می‌کنند.

در چنین شرایطی به نظر می‌رسد در یک تقسیم «منصفانه» بین دو کشور قدرتمند، و تجدید «بازی بزرگ»، آمریکا حضور در عراق و ادامه  جنگ در آن کشور را سهم خود قرار داده، و سوریه را به روسیه واگذار کرده است. با قبول این فرضیه، برگزاری کنفرانس سه جانبه در مسکو به منظور ترسیم نقشه راه آینده‌ی سوریه و تقسیم منافع و تعیین حدود مسئولیت‌های کشورهای منطقه، پیش از آغاز به کار دولت ترامپ در واشنگتن، قابل درک است.

ترکیه به دلیل داشتن ۱۴ میلیون کرد نا آرام در مناطق هم‌مرز با سوریه، علاوه بر ۳ میلیون پناهنده عرب، دارای نگرانی‌های جدی امنیت ملی در رابطه با تحولات داخلی کشور عرب همسایه است؛ وضعیتی که اسرائیل نیز به نحو دیگری خود را در آن شریک و آماده‌ی مداخله می‌بیند. اما ایران دستمالی به شدت پرهزینه‌ به سری بسته است که در صورت خودداری از رفتن به جنوب لبنان، و یا بی تفاوت ماندن نسبت به سرنوشت اسد در دمشق، چندان درد نمی‌کرد.

سهم واقعی حکومت ایران از «آزادسازی» حلب، نه حفظ  دولت اسد در یک سوم خاک سوریه است و نه ضمانت داشتن جای ماندگار در کشور همسایه‌ی اسرائیل؛ بلکه تحمل هزینه‌ی سنگین ادامه‌ی جنگ است که با «آزادسازی» حلب پایان نمی‌گیرد، به اضافه‌ی پرداخت‌های بیشتر برای بازسازی شهری که خود در ویرانی آن سهم چشمگیر داشته است.

[کیهان لندن شماره ۹۱]

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=63150