آرسن نظریان: مطالبات قومی نباید به انسجام ملی ضربه بزند

- «ملیت» یا «Nationality» اسم مصدری از ملت است. ملیت همان مفهومی است که از اسم مصدر مستفاد می‌شود، یعنی، ویژگی یک ملت، ملت بودن، خصوصیات ملت را داشتن.
- مطالبات باید طوری باشد که جامعه قادر به برآوردن آنها باشد و به انسجام ملی ضربه نزند.
- فارسی امروزی ما فرزند پارسی میانه عهد ساسانی است. این زبان نقش عمده‌ای در حفظ آگاهی ملی و ملیت ایرانی بازی کرده است.

چهارشنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۶ برابر با ۰۳ مه ۲۰۱۷


روشنک آسترکی – «ملت» و «ملیت» از جمله مفاهیمی مورد مناقشه در میان ایرانیان در سال‌های اخیر هستند.

به کار بردن واژه ملت برای تبارهای ایرانی و تلاش برای هویت و ملیت بخشی به اقوام ایرانی و خط‌کشی میان تبارهای ایرانی به ویژه تقسیم ملت ایران به فارس و غیر فارس همواره واکنش کارشناسان را برانگیخته و این روند را که معمولا از سوی جریان‌های جدایی‌طلب دنبال می‌شود، آغازی برای تشدید نزاع‌های تباری و قومی در ایران و ایجاد آشوب‌های داخلی عنوان می‌کنند.  آرسن نظریان، مترجم و تحلیل‌گر مسائل سیاسی که خود تبار ارمنی دارد، در گفتگو با کیهان لندن به بحث پیرامون واژه‌های «ملت» و «ملیت» در رابطه با مسئله اقوام در ایران پرداخته است. کیهان لندن در سال ۹۴ نیز درباره ایرانیان ارمنی و همچنین تنوع فرهنگی و قومی در ایران با این پژوهشگر گفتگو کرده است.

آرسن نظریان

– ملت چطور پدیده‌ای است؟ آیا برساخته دولت‌های مدرن و جدید است یا قبل از دولت مدرن، ما چیزی داشتیم که مصداق واقعی ملت باشد؟
– قبل از هر چیز، باید بگویم که در پاسخ به این پرسش ادعای اینکه حرف آخر را می‌زنم، ندارم. موضوعات مورد بحث ما مباحث وسیع جامعه‌شناسی، مردم‌شناسی، قوم‌شناسی و غیره را در بر می‌گیرند که در یک مصاحبه نمی‌توان به همه این جنبه‌ها پرداخت. احتمالا یک پاسخ واحد و قطعی نیز به این پرسش‌ها نمی‌توان داد. در نتیجه به جرات می‌توان گفت که تضمین انسجام ملی و تمامیت ارضی کشورمان از جمله به یافتن پاسخ‌های قانع‌کننده برای پرسش‌های شما و راهکارهای واقع‌بینانه برای عملی ساختن آنها بستگی دارد. به هر جهت، مقصود در اینجا باز کردن بحث در زمینه‌های حیاتی کشورمان است.

واژه «ملت»، «nation»، عموما چنین تعریف می‌شود که گروه نسبتا بزرگی از مردم که دارای زبان، فرهنگ، تبار، مذهب یا گذشته مشترک، و یا مجموعه‌ای از این عوامل مشترک، باشند و در منطقه معینی از کره زمین زندگی کنند.

این تعریف، کلی است و کمتر کشور یا ملتی را می‌توان سراغ داشت که همه این ویژگی‌ها را یک‌جا در خود داشته باشد. در بیشتر موارد، زبان واحد عامل عمده به شمار می‌رود، اما هستند ملت‌ها و کشورهایی که به چند زبان صحبت می‌کنند، یا از دو یا چند نژاد تشکیل شده‌اند و یا دارای مذاهب مختلف هستند، مانند افغانستان، بلژیک، کانادا، سوییس، لبنان. همچنین، هستند کشورهایی که به یک زبان صحبت می‌کنند، اما یک ملت را تشکیل نمی‌دهند، مثل اتریش و آلمان، آمریکا و انگلستان. واژه ملت و کشور معمولا به صورت مترادف به کار می‌روند اما کاملا یکی نیستند.

«کشور» شامل سه عنصرِ سرزمین، مردم و دولت است. در حالی که «ملت» اساسا به مردم آن کشور اشاره دارد.

بعلاوه، در عصر ما پدیده مهاجرت‌های وسیع باعث شده که بخش‌هایی از یک ملت در کشورهای دیگر ساکن شوند و ضمن اینکه ملیت و تابعیت کشور دیگری را به دست می‌آورند و جزیی از یک ملت دیگر می‌شوند، ملیت قبلی خود را نیز حفظ می‌کنند، که این گروه اصطلاحا «دیاسپورا»، «Diaspora»، نامیده می‌شود، مثلا دیاسپورای ایران، که مقصود ایرانیانی است که  به کشورهای دیگر مهاجرت کرده و ضمن کسب ملیت جدید، ملیت ایرانی خود را نیز حفظ می‌کنند. باید گفت که دیاسپورای ایران نسبتا جدید است و پیش از انقلاب اسلامی تقریبا وجود  نداشته. دیاسپوراهای یهودی و ارمنی از جمله دیاسپوراهای کهن هستند.

به نظر من، قبل از به وجود آمدن دولت مدرن (nation-state)، «ملت» در چارچوب نظام‌های مملکت‌داری در مراحل تاریخی وجود داشته است. در عهد باستان، بیشتر واژه «مردم» یا «قوم» معمول بوده و نه «ملت»، گرچه همان  زمان هم مقصود تقریبا همان چیزی بوده که امروزه از واژه ملت مورد نظر است. نباید فراموش کرد که در دنیای باستان و حتی تا رسیدن به عصر جدید، نظام معمول مملکت‌داری نظام امپراتوری بوده و هر امپراتوری ملل و اقوام مختلف و متعددی را در خود متشکل می‌ساخته است. از آن میان، یک قوم موقعیت قاهر داشته و زبان وی نیز به عنوان زبان ارتباطی و رسمی امپراتوری شناخته می‌شده است. این الگو طی قرون متمادی ادامه پیدا کرد و در عصر جدید (جهانی‌شدن) نیز به شکل دیگری تجلی یافته است. کاربرد جهانی زبان انگلیسی به دلیل تفوق مالی و اقتصادی کشورهای انگلیسیزبان دلیلی بر این مدعاست. به هر جهت، جنگ جهانی اول نقطه پایانی بر امپراتوری‌ها (به سبک گذشته) گذاشت و پس از آن ملل جدیدی پا به عرصه وجود گذاشتند، که این پروسه تا به امروز نیز ادامه دارد. امروزه ١٩۳ کشور عضو سازمان ملل متحد هستند، که می‌توان گفت به همین تعداد ملت هم در کره زمین وجود دارد.

– در ایران مفاهیم ملت و ملیت چگونه تعریف می‌شوند؟
– بر اساس تعریفی که ارائه شد، ایران تقریباً دارای همه ویژگی‌های یک ملت است، با این تفاوت که زیرمجموعه‌های قومی و فرهنگی فراوانی نیز در آن وجود دارد. از زمان تشکیل امپراتوری هخامنشی، سلسله‌های پادشاهی متعددی بر ایران و سرزمین‌های تابعه حکومت کردند که زبان رسمی و ارتباطی واحدی را در سراسر امپراتوری به کار می‌گرفتند، ضمن اینکه ملل و اقوام دیگر داخل امپراتوری نیز زبان و فرهنگ خود را حفظ می‌کردند. تا حمله اعراب و انقراض ساسانیان، حس ملی و انسجام ملی قوی‌ای در میان ایرانیان به وجود آمده بود. وجود کتابت به زبان پارسی (فّرس قدیم) از زمان هخامنشیان و سپس پارسی پهلوی یا میانه در زمان اشکانیان و ساسانیان  نقش عمده‌ای در این امر بازی کرده است. احتمالا به جهت این حس قوی ملی، ایران تنها کشور در خاورمیانه بود که با وجود گرویدن به اسلام هویت و زبان خود را، گرچه با تاثیراتی از عربی، حفظ کرد. یک کشور دیگر در منطقه، یعنی ارمنستان نیز توانست، زبان و فرهنگ و دین خود را، البته با بهایی سنگین، حفظ کند.

پس از قرن دهم میلادی، موج حملات طوایف ترک و تاتار از شمال شروع شد که تا چند قرن ادامه یافت و خرابی‌ها و صدمات مادی و معنوی دامنه‌داری را در جامعه ایرانی به وجود آورد. سلطه نسبتا طولانی مغول‌ها بر بخش‌های وسیعی از ایران، ترکیب جمعیتی (دموگرافی) را دگرگون ساخت. بر اثر اسکان مداوم طوایف ترک‌زبان در منطقه آذربایجان (آتورپاتکان) و اختلاط با مردم بومی، تا زمان تاسیس پادشاهی صفوی زبان مردمان آن دیار به ترکی- آذری تغییر یافت. با وجود این، آگاهی ملی و حس وحدت همچنان تداوم یافت، چنانکه آذری‌ها هم مثل بخش بزرگی از ایرانیان، گرچه بعضا به ضرب شمشیر، به مذهب شیعه روی آوردند. کردها، یعنی مادهای عهد باستان، نیز با وجود پیروی از مذهب تسنن مشترکات تاریخی، نژادی و زبانی زیادی با سایر ایرانیان داشتند و بخش عمده‌ای از جمعیت عرب‌زبان در جنوب (خوزستان) از روزگار قدیم ساکن همان دیار بوده و جزیی از ملت ایران را تشکیل می‌دادهاند.

امروزه ایران کشوری است چند قومیتی با زبان ارتباطی واحد که همه آنها مجموعا «ملت ایران» را تشکیل می‌دهند. از سوی دیگر «ملیت» یا «Nationality» اسم مصدری از ملت است. ملیت همان مفهومی است که از اسم مصدر مستفاد می‌شود، یعنی، ویژگی یک ملت، ملت بودن، خصوصیات ملت را داشتن. بر همین اساس می‌گوییم ملت ایران و ملیت ایرانی. ملیت در این مفهوم غالباً مترادف با تابعیت (Citizenship) یا شهروندی به کار برده می‌شود، که- مثل تفاوت ملت و کشور-  کاربرد دقیقی نیست. در تابعیت، رابطه حقوقی شخص با دولت یک کشور مطرح است و در ملیت، رابطه عاطفی، فرهنگی و اجتماعی شخص با مردم یا مردمان آن کشور مورد نظر است.

-چرا در ادبیات سیاسی امروز ایران برخی سعی می‌کنند در مورد اقوام و تبارهای مختلف ایرانی، واژه «ملت» را به کار ببرند؟ مگر ایران کشوری چندملیتی است؟
– آنها ملیت را در مفهوم دیگری به کار می‌برند و مراد از آن «ملت کوچک‌تر» است و تقریباً مترادف با واژه‌های «قوم» و «قومیت» است. این اصطلاح به ویژه در شوروی سابق برای اطلاق به گروه‌های قومی و زیرمجموعه‌های ملی- فرهنگی جمهوری‌ها به کار برده می‌شد. البته همان‌طور که می‌دانیم، واژه «ملت» در ادبیات سوسیالیستی به کار برده نمی‌شد و به جای آن از کلمه «خلق» استفاد می‌شد که دارای بار ایدئولوژیک است. اکنون جز در نوشتارهای حاوی دید ایدئولوژیک کلمه «خلق» به کار برده نمی‌شود.

– با این توضیحات آیا مسئله‌ای به نام مسئله قومی در ایران وجود دارد؟
– بله، وجود دارد، اما نه به مفهوم منفی. همان‌طور که در بالا اشاره شد، در ایران اقوام یا تبارهای مختلفی زندگی می‌کنند که زبان و فرهنگ ویژه خود را دارند. این خود مسئله حفظ هویت قومی یا اتنیکی Ethnic identity در مجموعه کلی «ملت ایران» را مطرح می‌سازد که احتیاج به مدیریت صحیح دارد. در دهه‌های اخیر، بر اثر افزایش مباحث قومی، مطالبات فرهنگی این بخش‌های جمعیتی نیز افزایش یافته، چنانکه اخیرا، هموطنان مناطق کردنشین اجازه آموزش به زبان کردی را در مدارس منطقه خودشان کسب کردند.

در آذربایجان، خوزستان، بلوچستان و غیره نیز مطالبات مشابهی وجود دارد. مطالبات قومی و فرهنگی زیرمجموعه‌ها در ایران، غیر از منطقه آذربایجان، که از لحاظ اقتصادی در وضعیت بهتری نسبت به استان‌های حاشیه‌ای قرار دارد، توام با مطالبات اقتصادی و معیشتی جدی است و جدا از آن قابل حل نیست.

– اقوام و تبارهای مختلف چگونه می‌توانند و باید مطالبات خود را مطرح کنند؟ آیا این مطالبات می‌تواند به طور نامحدود مطرح و عملی شود؟
– به نظر من مطالبات باید طوری باشد که جامعه قادر به برآوردن آنها باشد و به انسجام ملی ضربه نزند. قدر مسلم اینست که میان حاکمیت و نمایندگان زیرمجموعه‌های قومی- فرهنگی باید مشورت و تفاهم و درک متقابل از مسائل و مشکلات طرف دیگر  وجود داشته باشد و ضمن اینکه حاکمیت باید به این مطالبات اقبال نشان دهد، از طرح مطالبات غیرعملی و به اصطلاح ماکسیمالیستی باید پرهیز شود.

–  زبان چه نقشی در تحکیم پایه‌های ملیت بازی می‌کند و نقش زبان فارسی در تداوم و تحکیم پایه‌های ملیت ایرانی چیست؟
– در بیشتر موارد زبان، به ویژه زبان نوشتاری، نقش عمده‌ای در تحکیم پایه‌های ملیت و آگاهی و انسجام ملی ایفا می‌کند. حتی در مواردی که وحدت سیاسی از میان رفته و کشور و ملتی دوپاره شده زبان نقش عمده‌ای را در حفظ هویت فرهنگی ایفا نموده است. یک نمونه‌ بارز آن نقش زبان ارمنی در حفظ و تثبیت ملیت ارمنی در طول قرن‌های متمادی است. به طوری که می‌دانیم، در قرن چهارم میلادی، ارمنستان میان امپراتوری ساسانی و امپراتوری بیزانس (رم شرقی) تقسیم شد. در آن زمان، پیشوایان و رهبران فکری ارمنی به رهبری مسروپ ماشتوتس الفبای ارمنی را ابداع کردند تا به وسیله کتابت و زبان نوشتاری هویت ملی را در شرایط جدایی سیاسی حفظ کنند و در واقع پروسه شکل گرفتن ملت و حس ملی ارمنیان از همان زمان شروع و تثبیت گردید.

یک مورد ناموفق از نقش زبان در زمینه ملیت، زبان ایرلندی است که براثر سلطه طولانی امپراتوری انگلیس بر آن سرزمین در گذشته، کاربرد عمومی خود را از دست داده و امروزه درصد کمی از مردمان آن دیار به زبان اصلی خود تکلم می‌کنند، گرچه گفته می‌شود که زبان ایرلندی قدیم هنوز به عنوان یک نماد پرارزش ایرلندی در میان مردم آن کشور تلقی می‌شود.

به هر جهت، ایران تنها کشور بزرگی بود که با وجود گرویدن به اسلام، زبان ملی خود را حفظ کرد. با وجود تاثیراتی که زبان فارسی از زبان عربی پذیرفته، از جمله گرفتن واژه‌ها و اصطلاحات بسیار از آن زبان، دستور زبان آن، یعنی شالوده زبان، تقریباً بدون تغییر باقی مانده. در واقع، فارسی امروزی ما فرزند پارسی میانه عهد ساسانی است. این زبان نقش عمده‌ای در حفظ آگاهی ملی و ملیت ایرانی بازی کرده است. در وهله اول، فردوسی طوسی نقش پر بهایی در زنده نگاه داشتن زبان فارسی ایفا نموده و سپس، سخنوران بزرگی مانند سعدی، حافظ  و دیگران با خلق آثار ادبی بی نظیر در  تکامل و اعتلای زبان فارسی کوشیدند. این سیر تکاملی همچنان ادامه پیدا کرد و در عصر جدید نیز از قابلیت‌های زبان برای نوآوری‌های علمی و فناوری جدید به خوبی استفاده می‌شودفارسی زبان رسمی و ارتباطی ایرانیان است و زبانی است که این نقش تاریخی را به خوبی ایفا کرده و می‌کند.

– نقش و جایگاه زبان‌های دیگر در ایران چیست؟
– گفته می‌شود که شاید نزدیک به یک سوم تا نیمی از جمعیت ایران در خانه خود به زبان دیگری غیر از زبان فارسی صحبت می‌کنند، گرچه، آمار و ارقام در این زمینه وجود ندارد، اما واقعیتی است که تعداد زیادی شهروند ایرانی دارای هویت تباری ویژه‌ای هستند و زبان مادری‌شان فارسی نیست. از جمله زبان‌های قومی یا بومی ایران می‌توان از آذری، کردی عربی، بلوچی، ارمنی نام برد.

قانون اساسی جمهوری اسلامی، با تأثیر از فضای روشنفکری اوایل انقلاب، شامل موادی در باره حق آموزش به زبان‌های قومی است. در دانشگاه‌ها کرسی‌های زبان‌های قومی تأسیس شده، مثلا در دانشگاه تبریز کرسی زبان ترکی-آذری، در دانشگاه آزاد سنندج کرسی زبان کردی، در اصفهان کرسی زبان ارمنی و غیره. همان‌طور که پیشتر گفتم، طرح مطالبات در زمینه حقوق فرهنگی قومی یک طرف مسئله است و عملی ساختن آن طرف دیگر مسئله. یک فقره از این مطالبات که از اهمیت خاصی هم برخوردار است، حق تدریس برنامه آموزشی رسمی به زبان مادری (محلی) است. این به خودی خود خواستی منطقی و قانونی است، اما چنانچه بدون مطالعه و بررسی لازم انجام شود، می‌تواند مشکلات غیرقابل پیش‌بینی به وجود آورد.

– در مورد آموزش زبان‌های بومی در ایران منعی وجود ندارد و منتقدین به این برنامه نحوه، و یا بهتر بگوییم، عمق و نهایت این مطالبه را در نظر دارند. به نظر شما برنامه رسمی آموزش به زبان مادری باید دارای چه چهارچوبی باشد؟
پاره‌ای از دوستان مطرح می‌کنند که در کنار آموزش برنامه رسمی به زبان فارسی، کل مواد درسی باید به زبان مادری نیز تدریس شود. اولا، تاکید بر این نکته مهم است که به ویژه دانش‌آموزانی که زبان مادری‌شان فارسی نیست از آموزش به زبان رسمی کشور غافل نمانند، زیرا تسلط بر زبان از لحاظ توانایی رقابت در بازار کار و به‌اصطلاح عقب نماندن در جامعه بسیار ضروری است. حال چگونه حق آموزش به زبان مادری را با این ضرورت تطبیق دهیم، واقعیت ثابت شده‌ای است (در اروپا هم امتحان شده) که آموزش کل برنامه تحصیلی به دو زبان به شکل موازی، نه ممکن است و نه لازم. در این مورد می‌توانم مثال زنده مدارس ارمنی را بزنم که خود تا سیکل در آنجا تحصیل کرده‌ام. از ساعات درسی هفتگی، روزی یک ساعت اضافی (اضافه بر برنامه رسمی) به  تدریس زبان و ادبیات ارمنی و تعلیمات دینی تخصیص داده می‌شود. بیش از آن نه زمان، نه نیروی انسانی برای تدریس، نه انرژی برای یاد گرفتن و نه بودجه وجود دارد. ولی همین‌قدر هم برای آشنایی با زبان و حفظ هویت و فرهنگی قومی کافی است. آموزش مواد درسی به دو زبان (یعنی فارسی، که زبان رسمی است) و زبان مادری (مثلا کردی یا آذری یا ارمنی) بار غیر قابل تصوری را بر دوش اولیای مدرسه و دانش‌آموزان و مراجع مسئول آموزش و پرورش خواهد گذاشت که عملی ساختن آن و اصلا برنامه‌ریزی برای آن ممکن نیست. کسانی که مایل‌اند برنامه آموزشی را تماماً به زبان مادری خود بیاموزند، بهتر است به مدارس یا دانشگاه‌های یکی از کشورهای هم‌جوار (مثلا ارمنستان، آذربایجان، کردستان و غیره) بروند. اینها می‌توانند بعد از تحصیل به زادگاه خود برگردند و زبان و ادبیات گروه قومی خود را به هموطنان ایرانی‌شان آموزش دهند.

– چه عواملی می‌تواند پایه‌های ملیت ایرانی را در اوضاع و احوال کنونی تقویت و تحکیم بخشد و چه عواملی مانع از این امر می‌شود؟
– شاید پاسخ من به این سؤال اندکی غیرمنتظره و حتی بی ربط باشد، اما در یک کلام می گویم حکومت مردم‌سالاری، یعنی احترام به آزادی‌های فردی و مدنی، رفع تبعیض‌های اقتصادی، تأمین رفاه، کار، مسکن و بالاخره حاکمیت قانون در کشور.

تصورش را بکنید، در شرایطی که مثلا هموطنان خوزستانی دست به گریبان پدیده‌ای حیاتی مثل ریزگردها هستند، چگونه می‌توان مسائل فرهنگی را جدا از مسائل محیط زیستی و معیشتی حل کرد؟ در شرایط تبعیض و نابرابری‌های اقتصادی، تنش‌های قومی امکان بروز به شکل خشونت‌آمیز می‌یابند. برعکس، در جوامعی که در آن مردم تا حدی از رفاه و تأمین اقتصادی برخوردارند، شاهد تنش‌های قومی حادی نیستیم. مثلا، بلژیک یا کانادا، یا حتی اسپانیا را در نظر بگیرید. در این کشورها هم گرایش‌های گریز از مرکز به درجات متفاوت وجود دارد، اما، تقریبا هیچ وقت به خشونت و سرکوب نمی‌انجامد.

بنابراین، شرط اول تحکیم پایه‌های ملیت و شهروندی، همانا حاکمیت قانون و نهادینه شدن احترام به حقوق و آزادی‌های فردی و مدنی در کشور است، تا بدین وسیله حقوق جمعی و گروهی اقشار مختلف شهروندان نیز امکان تحقق یابند.

سئوال مهمی که در شرایط و اوضاع و احوال سیاسی کنونی ایران در این رابطه مطرح می‌شود این است: آیا حاکمیت تئوکراتیک کنونی با ایدئولوژی مذهبی غیرقابل انعطاف، اولویت‌های متعدد مذهبی، نهادها و ارگان‌های بی‌شمار تبلیغ و نشر «دین رسمی» و ریخت و پاش‌های بی‌حساب بابت امور و اهداف مذهبی، قادر است مسائل پیچیده قومی و چالش‌های موجود را به نحو صحیحی درک و آنها را حل و فصل کند؟ این سؤالی است که ذهن بسیاری را به خود مشغول ساخته است.

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=73026