کوروش گلنام – این جمله را از فیزیکدان با وجدان و بلندپایه اوکرائینی، واسیلی بروسوویچ نِستِرِنکو* وام گرفتهام.
۱-این جمله را وی درباره ریاکاریها و دروغپردازیهای حکومت آن زمان شوروی پیشین در برابر فاجعه انفجار نیروگاه هستهای چِرنوبیل (۲۶ آوریل ۱۹۸۶)، در نشستی با نویسندهِ کتابِ «نیایش برای چِرنوبیل»** اثر ماندگارِ بانو سویِتلانا آلکسیِویچ گفته است.***
این فیزیکدان در زمان فاجعه چرنوبیل رئیس دپارتمان نیروگاه هسته ای روسیه سفید در آکادمی علوم بود و از همآن روز نخست به افشاگری در باره دامنه وحشتناک این فاجعه بشری پرداخت. نخست همه کوشش خود را به کار برد که با مقامهای بلندپایه نشست رو در رو داشته باشد ولی در همه جا با کارشکنی روبرو شد و هنگامی که با سرسختی و پافشاری آنان را ملاقات کرد و با ارائه فاکت از تأثیر ترسناک این فاجعه بر انسان و جامعه بشری و طبیعت سخن گفت، با بیاعتنایی و پنهانکاری آنان روبرو شد. اما دست از کوشش بر نداشت و به مقامهای شوروی پیشین نامههای مستند و بر پایه فاکتهای انکارناپذیر نوشت. سه پوشه که هر کدام ۲۵۰ برگ فاکت و سند را در بر میگرفت، حاصل نامهنگاریها، هُشدارها و پیشنهادهای او بود که همه را از دفتر کار او ربودند ولی او با زیرکی یک کپی از همه این سندها را به یاری همسرش در خانه خود جاسازی کرده و نگه داشته بود که امروز سندهایی است تاریخی. در این راه او هر روز به مرگ و نابودی تهدید شد. همان شیوههای آشنایی که حکومت اسلامیِ بدنام و منفور ایران نیز با اهل اندیشه و علم که نمیخواستند و نمیخواهند آلودهی برنامههایِ ویرانگرش شده و همکاری کنند، به کار برده و میبرد. فیزیکدان روس ولی دست از کوششهای خود برنداشت و در اثر فشارها یک بار نیز دچار سکته قلبی شد. اگر او چنان مقام علمیِ والایی نداشت، اگر پیشلرزهِ های نخستینِ فروپاشی شوروی پیشین پس از فاجعه چِرنوبیل آغاز نشده و گرفتاریهایی که دامنگیر حکومت آن زمان شوروی شد، فرا نمیرسید، روشن نبود که این فیزیکدان برجسته، دلیر و با وجدان به عنوانِ شاهدی زنده تا سال ۲۰۰۸، سال مرگش، باقی میماند.
۲ ـ روشن است که رویداد تأسفبار زلزله کرمانشاه را نمیتوان با فاجعه چِرنوبیل سنجید و آن را همسنگ دانست ولی این دو رویداد تلخ، دو شباهت بسیار نزدیک دارند. یکی دروغپردازی و فریبکاری حکومت برای پنهان نمودن دامنه خرابیها، بیبرنامگی و بیمایگی خود در روبرویی با فاجعه، و دیگری بی اهمیت نگاشتن جان و آینده مردم. فاجعه زلزله کرمانشاه یکبار دیگر به روشنی نشان داد که آخوندهای حاکم بر میهن ما، کمترین ارزش و اهمیت را برای جان و مال مردم قائل نیستند. همه از رهبر خودخواه و ریاکار تا روحانی کلیددارِ جفاکار، و وزیر و وکیلی که به آنجا رفته و ژستِ همدردی گرفتند، کارشان تنها نمایش مسخرهای بود بی هیچ اثر و بهرهای برای مردم آسیبدیده! رهبر که با مزدوران خود تازه پس از یک هفته به منطقه تشریففرما شد، بنا بر سنجش وضع و آگاهی از نارضایتی شدید مردم از بیبرنامگی و عدم یاریرسانی به مردم آسیب دیده، نقش ریاکارانه همیشگیِ خود را اجرا کرد و فرمود که زیاد از کمکها راضی نیست! مزدوران نیز چون همیشه برای بازارگرمی و تبلیغ اهمیتِ وجودِ مبارک ایشان در منطقهِ حادثهدیده، از هیچ کاری رویگردان نبوده و در گزارشهای خود، مردمان آسیبدیده و رنجکشیده را که در سختی بسیار بسر میبردند (و همچنان میبرند) را شادمان از حضور بی مثال «رهبر معظم» نشان می دادند!
۳ ـ اما همبستگی ملیِ شتابان، شگفتانگیز و تحسین برانگیز مردم در برابر این رویداد غمانگیز چون پتکی بر سر حکومت ولایت فقیه توخالی و بیمایه فرود آمد. این همبستگیِ بزرگ که در سراسر ایران شکل گرفت و مردم خود دست به کار شده و با جمعآوری کمکها به سوی منطقه به راه افتاده و نمیپذیرفتند که یاریهای خود را به مإموران و کارگزاران حکومتی و هلال احمر بسپارند، فریاد روشنِ مخالفتِ ریشهای هر روز ژرفتر و بنیانکن مردم علیه حکومت اسلامی و دستگاه سرکوبگر و دروغپرداز ولی فقیه است.
ریاکاری، بی برنامگی و پنهانکاری نفرتانگیز حکومت ولایت فقیه در برابر زلزله تأسفبار کرمانشاه «دیگر تنها دورویی و نیرنگ نیست بلکه جنگی است علیه بیگناهان!»
*Vasilij Borisovitj Nesterenko (1934 – 2008)
** Bön för Tjernobyl, Svetlana Aleksijevitj, Suéd( Falun) 2015
کتاب بین سالهای ۲۰۰۵ تا ۲۰۱۱ تهیه شده است. برگردان و چاپ نخست آن در سوئد، در استکهلم به سال ۲۰۱۳ بوده است.
***همه گفتههای این فیزیکدان برجسته به شکل «مونولوگ» از برگ ۳۵۵ تا ۳۶۵٫