(+عکس، ویدیو) شاید تنها جای دنیا که بارش برف هم سیاسی- اجتماعی باشد و حتی تبدیل به یک کمپین یا پویش اعتراضی هرچند موقت شود ایران است و نبض آن در تهران.
مثل هر جای دنیا در فصل زمستان در تهران برف بارید؛ آنقدر که روی زمین هم نشست؛ اما برف نشستن روی زمین همان و انواع و اقسام اعتراضها، نبوغها و کنایهها و رقابتهای حزبی و جناحی و شعارها و فوران صداهای نشنیده به آسمان همان! آخر سر هم به هشتگ #برف انجامید.
مجید فراهانی عضو شورای شهر تهران گفت، بارش برف، شهرداری تهران را غافلگیر کرد و خدمات خوبی در حوزه حمل و نقل عمومی ارائه نشد و مدیریت مدیران شهری مشکلاتی را ایجاد کرده است و عوامل شهرداری و عوامل بحران در شهر نیستند.
کاربری در توییتر به اسم امیر آقایی واکنش نشان داده و به کنایه نوشته «مدیریت بحران اعلام کردن که غافلگیر شدن، حق هم دارن، وسط شهریور اینهمه برف غافلگیری هم داره!»
مجید آذرپی در واکنش به موج واکنشهای شهروندان به بارش برف نوشته «تنها چیزی که میتونست موقتی این داستان تبرئه س.ط [سعید طوسی قاری متجاوز قرآنی] بشوره ببره همین برف بود.»
اوضاع تهران آنقدر بحرانی شد که محسن هاشمی رفسنجانی رییس شورای شهر تهران گفت که تا بامداد در خیابانهای تهران از نزدیک پیگیر ماجرا بوده، با این حال محمدرضا عارف نماینده مجلس از عملکرد شهرداری و استانداری در مدیریت بحران انتقاد کرد و گفت تاسف میخورم که با یک برف شهر به این شکل درآمده است.
فرمانده پلیس راه راهور (راهنمایی و رانندگی) هم اعتراف کرد کمبود امکانات راهداری مشهود است و موجود؛ و گفت نمیتوان به جای پاک کردن سطح جاده توقع داشت همه زنجیر چرخ داشته باشند. البته نادر فتورهچی روزنامهنگار نوشته «از اون ماشین سیاه گندهها دارید که جلوش تیغه فولادى گذاشتین و باهاش «آشغال»ها رو جمع مىکنید! چرا نمیارید خیابانها را باز کنید؟» منظور او ابزار و ادوات سرکوب نیروی انتظامی است.
این روزنامهنگار در توییتی دیگر نوشته «اگه با همین فرمان پیش بریم، احتمالا به زودى شاهد تجمع اعتراضآمیز نمایندگان لیست امید و شوراىعالى اصلاحطلبان علیه کاربران توییتر به دلیل بىتوجهى آنها به مشکلات کشور، مسئله فقر، مدیریت نادرست آب و فقر مطلق خواهیم بود.»
انتقاد به اصلاحطلبان در این ماجرا نیز کم نیست زیرا سال گذشته که برف تهران، دو سه روز زندگی مردم را فلج کرده بود، آنها حملات زیادی به شهرداری قالیباف کردند و حالا همان حرفها را درباره مدیریت بحرانزده شهری که در دست جناح متبوع و مطبوعشان هست میشنوند.
مهندس خبرنگار هم توییت کرده «تهرانیایی که با چشم بسته به لیست خاتمی رای دادن و نجفی رو شهردار کردن شهردارتون دستور داده برید برفای رو درختا رو بریزید پایین، بجنبین تا عصبانی نشده.» این توییت به درخواست شهرداری کنایه زده که در یک پیام توییتری از جوانان خواسته بروند برف درختان را بتکانند!
صبا آذرپیک خبرنگار اصلاحطلب در حمایت از نجفی شهردار تهران که از مردم کمک و همکاری خواسته نوشت است «توییتر من پر شده از تجربه رفقای ساکن خارج ایران که از مشارکت شهروندی در زمستان برای برفروبی جلوی در منازلشون و محل کسب کارشون نوشتند، و تجربه مشترک همشون شادی و تفریح ه کنار این مشارکت و ابدا نگاه اجبار و برخورد سیاسی ندارند»! البته این «رفقا»ی خارج کشور، که احتمالا منظور «رفقا»ی ساکن اروپا و آمریکاست، حتما اطلاع دارند که گذشته از زیرساختهای شهری مانند کانالیزاسیون برای هدایت آب برف و باران، شهرداریها و دستگاههای ارتباطات شهری اعم از مترو و اتوبوس و… در هماهنگی با هواشناسی در هر ساعت شب و روز که باشد، تدابیر لازم را تدارک میبینند و از اینکه در زمستان برف ببارد، چندان غافلگیر نمیشوند!
این خبرنگار فراموش کرده که به برکت ارتباطات و رسانههای اجتماعی طولی نخواهد کشید که توییت سال گذشته او علیه قالیباف در شرایط مشابه خیلی زود پیش روی او قرار میگیرد و سوژه انتقادهای ریز و درشت از او میشود تا جایی که او را به جای روزنامهنگار به کنایه «روزمالهنگار» بنامند.
بسیاری از شهروندان بسی فراتر از سیاست، آنچه را در ذهن داشتند با برف به نمایش گذاشتند؛ پیکرهسازی و آدم برفی درباره مفاهیم مختلف؛ از فلسفه تا برابری جنسیتی و حقوق همجنسگرایان؛ آن هم در قلب تهران. بسیاری از دختران روسریهای مزاحم را برداشته و در سپیدی و پاکی برف عکس گرفتند. مردم منطقه کن هم از فرصت استفاده کرده و دست به تظاهرات اعتراضی زدند! در این میان، هواشناسی اعلام کرده که از دوشنبه یخبندان آغاز میشود… و شاید هیچ بیانی به اندازه این شعر احمد شاملو در این روزها به دل ننشیند:
برفِ نو، برفِ نو، سلام، سلام!
بنشین، خوش نشستهای بر بام.
پاکی آوردی ــ ای امیدِ سپید! ــ
همه آلودگیست این ایام.
راهِ شومیست میزند مطرب
تلخواریست میچکد در جام
اشکواریست میکُشد لبخند
ننگواریست میتراشد نام
شنبه چون جمعه، پار چون پیرار،
نقشِ همرنگ میزند رسام.
□
مرغِ شادی به دامگاه آمد
به زمانی که برگسیخته دام!
ره به هموارْجای دشت افتاد
ای دریغا که بر نیاید گام!
تشنه آنجا به خاکِ مرگ نشست
کآتش از آب میکند پیغام!
کامِ ما حاصلِ آن زمان آمد
که طمع بر گرفتهایم از کام…
خام سوزیم، الغرض، بدرود!
تو فرود آی، برفِ تازه، سلام!