یوسف مصدقی – این روزها، عقلای اپوزیسیون بیش از هر زمانی، پیشنهادِ ائتلاف میان گروههای مختلفِ مخالف جمهوری اسلامی را مطرح میکنند و همگرایی میان این گروهها را تنها چاره برای برونرفت از وضعِ پریشانِ فعلی میدانند. واضح است که طی این چهل سال اخیر، این پیشنهاد بارها از سوی نیروهای مخالف حکومت اسلامی در خارج ایران مطرح شده و شوربختانه به انجام نرسیده است.
این نامرادیِ مستمر و پرسابقه، موجب ناامیدی و بیعملی بسیاری از مخالفینِ برانداز جمهوری اسلامی گشته و باعثِ رکود و رخوت و تخطئهی مستمر در اپوزیسیون شده است. چنین وضع ناامیدانهای همواره کمال مطلوبِ جنایتکاران حاکم بر ایران و مزدوران خارجنشین آنها بوده و هست. تغییرات اخیر در تیم سیاست خارجی ریاست جمهوری آمریکا، موجب امیدواری اپوزیسیون و نگرانی هواخواهان جمهوری اسلامی شده و به همین دلیل هر دو گروه فعالانه مشغول تحلیل اوضاع جدید شدهاند.
بعضی از گمانهزنیها و تحلیلهای این چند روزِ اخیر بر این فرض بنا شده که مهمترین نیروی تشکیلاتیِ هوادارِ براندازی جمهوری اسلامی در برونمرز، سازمان مجاهدین خلق است. هواداران سازمان مجاهدین، بیشتر بر این پندار تأکید دارند که رابطهی خوب سازمان مجاهدین با جان بولتون و همچنین تجربهی سازمانیِ پنجاه سالهی این گروه، پشتوانهی آیندهدار بودنِ این سازمان در تحولات آتی ایران است.
از سوی دیگر، تبلیغات گستردهی برخی از استمرارطلبان بر ارتباطِ صمیمانهی بولتون با مجاهدین خلق جالب توجه است. غرض از این تبلیغاتِ اغراقآمیز، ترساندنِ مردم ایران از سیاستهای آتی دولت ایالات متحده در قبال جمهوری اسلامی و ارائهی تصویری هولناک از آیندهی ایرانِ بدون جمهوری اسلامی است. بنا به روایتی که استمرارطلبان به دست میدهند، اگر جمهوری اسلامی به هر علتی سقوط کند، خلاء سیاسی ناشی از فقدانِ بدیل برای حکومت اسلامی، باعث ایجاد خسارتهای فراوان و هرج و مرج طولانیمدت در ایران خواهد شد و سازمان مجاهدین خلق که باعث جنگ خیابانی و ترورهای کور دههی شصت و همدستِ رژیم بعثی عراق در جنگ هشت ساله بوده، قدرت را به دست خواهد گرفت.
مبالغه در کیفیت رابطهی امثال جان بولتون و رودی جولیانی با مجاهدین، هم مطلوبِ حکومت اسلامی بخصوص استمرارطلبان است و هم اعتماد به نفس کاذبی به رهبران مجاهدین میدهد تا مدعی توانمندنیهایی شوند که از آنها بیبهرهاند.
اینکه سیاستمدارهای حرفهای در دورانِ بیکاری در گردهماییها و مهمانیهای مختلف حضور پیدا کنند و در قبال سخنرانیهای سفارشی مبالغی دریافت کنند، ابدا به معنای اعتقاد آنها به مفاد آن سخنرانیها نیست. واضح است که اولویت جان بولتون در مقامِ مشاور امنیت ملی ریاست جمهور ایالات متحده، خدمت به رئیس جمهوری آمریکا و مراقبت از منافع ملی این کشور است نه هواداری از برنامهی سازمان مجاهدین.
در میان جناحهای فاسد حکومت اسلامی، استمرارطلبان (جناح اصلاحطلبِ سابق یا خطِ امامِ اسبق) در دههی نخستِ استقرارِ جمهوری اسلامی، بیشترین درگیری و برخورد را با سازمان مجاهدین خلق داشتهاند و دست برخی از چهرههای مشهور این جناح، تا مِرفَق به خون مجاهدین آلوده است. مجاهدین هم در سوابق غیرقابل دفاعشان، تا جایی که توان داشتهاند مقابله به مثل کرده و دست به کشتارِ جماعتِ مخالف خود زدهاند. بنابراین طبیعی است که هر دو طرف کینه و هراسی عمیق از یکدیگر داشته و همواره مترصد فرصتی برای انتقام از طرف مقابل باشند.
اگر به رفتار فرقهای و ساختار عمودی و متمرکزی که مجاهدین در سه دههی اخیر در پیش گرفتهاند دقیق شویم، متوجه این نکته خواهیم شد که همچون همهی فرقههای متمرکز و بستهی طولِ تاریخ، حیات این گروه نه در ورود به گسترهی همگانی و پذیرش شفافیت بلکه در کنارهجویی و گریز از پاسخگویی به عموم جامعه یا حتی هواخواهان سازمان است. رهبران این گروه، با سرمایهی مالی فراوانی که طی سالها از راههای نهچندان آبرومند کسب کردهاند، توانِ برگزاری نمایشهای مناسبتیِ مجلل همراه با سخنرانیهای سفارشی سیاستمداران مشهور را دارند اما این ماجرا اصلا به معنای توانِ اثرگذاری این عده در تصمیمسازیهای اساسی سیاست خارجی ایالات متحده نیست. این فرقه اگر واقعا امکانِ انجام این کار را داشت، حداقل میتوانست برای مریم رجوی که نزدیک سی سال است پشتِ مرزهای ایالات متحده مانده است، ویزا جور کند.
در عین حال باید توجه داشت که، بیاهمیت جلوه دادنِ مجاهدین خلق و تلاش برای بایکوت آنها، بازی کردن در نمایشی است که استمرارطلبان داستانش را نوشتهاند.
شک نیست که بیشترِ عقلای هوادارِ همگرایی اپوزیسیون، نه تنها دچار توهم و سادهانگاری نسبت به امکانِ تشکیل ائتلاف نیستند بلکه از دشواریهای این مهم به واسطهی تجربهی شکستهای تلخِ این چهار دهه، مطلع هستند.
نگارنده بعید میداند که این بار هم تلاش برای ائتلاف اپوزیسیون، بدون هماهنگی و نظارت دولتهای خارجی ممکن باشد. تجربهی عراق و افغانستان نشان میدهد که در ساعت صفر، قدرتهای جهانی خود بانی تشکیل نشست برای همگرایی اپوزیسیون خواهند شد. آنچه مهم و حیاتی است تأثیرگذاری بر خروجی اینگونه نشستها است. در چنین وضعیتی، اگر بازوی خارجنشینِ جمهوری اسلامی همچنان فعال مانده باشد، همچون عراق و افغانستان، به جای حضور نیروهای سالم و ترقیخواه، با به میدان آوردن افرادی مشکوک، اپوزیسیون دمکرات را پریشانتر از پیش خواهند کرد.
نیروهای شناسنامهدار مخالف جمهوری اسلامی اعم از هواداران پادشاهی، جمهوریخواهان سکولار، ملیگرایان غیرمذهبی و حتی مجاهدین خلق، به تناسب وزنِ سیاسیشان، بایستی در آیندهی ایران نقش داشته باشند. تاریخِ پر عبرتِ سالهای نخست استقرار جمهوری اسلامی نشانگر فجایع حاصل از تمامیتخواهی و انحصارطلبی است که باید از تکرار آن اکیدا پرهیز کرد.
جان بولتون فردی هست برای ارائه دیدگاهش به شبکه سی ان ان نمیره حال چطور باور کنیم کسی که اینقدر پایبند هست حتی برای مصاحبه شبکه فاکس نیوز انتخاب میکنه که به افکارش نزدیکتره با گرفتن پنجاه هزار دلار بیاد سخنرانی باب میل مجاهدین انجام بده ؟به نظر شما ایا سیستم سیاسی امریکا اجازه میده یه فردی بی اصول که برای ۵۰هزار دلار عقاید خودشو نقض میکنه بشه مشاور امنیت ملی،اقای پرچی زاده درست گفتن اینکه مابقی اپوزیسیون توان انجامکار جدی ندارن گناه مجاهدین نیست
اما مردم رنج کشیده از استبداد مذهبی در ایران دارند جانشان را به خطر می اندازند، و اینها هستند می گویند بایست مراکز سرکوبگر نظام را با سلاح کوباند تا بیش از ۹۹% این سپاهی و بسیجی بی شرف منفعت طلب متواری شوند، اینها تا زور بیشتر زا خودشان نبینند دست از شکتار و سرکوب بر نمی دارند! ! حالیت می شود یا نه؟! ۴۰ سالست این نظام اهریمنی مردم ما بیچاره کرده، شماها رفتی خارج برای ما اعلامیه گذار مسالمت آمیز میدهی، اگر مردی بیا در ایران و برو مبارزه مسالمت آمیز کن! اگر زنده ماندی بیا برای ما تعریف کن از دستاوردهای مبارزه مسالمت آمیزت!
خب برای آن خارج نشینان مدعی اپوزیسیون استبداد ایران که می گویند گذار دموکراتیک مسالمت آمیز !!، ما یک پیشنهاد داریم چندماه است گفتیم، شماها که این همه معلومات و غیرت به مام وطن دارید، لطفا بروید این عوامل جنایتکار و دزد در بلاد فرنگ را تعقیب قضایی کنید. در همین سایت کیهان لندن خبر از اقامت جانیان و دزدان دانه درشت آمده، شما آقای دکتر فلان که در فلان سایت مقاله تند و تیز علیه امثالهم منتشر میکنی، بفرما این هم سوزه مبارزه مدنی و مسالمت امیز، بیا به بینیم چقدر جربزه داری؟! جیگرش را داری حتی یک قدم عملی برداری و فقط حرافی می کنی؟
خبر بد این است وضعتی ایران اورژانسی است! آژیرها را سالهاست کشیده شده، احتمالا ۱۰ سال دیگر از ایران چیزی باقی نمی ماند! ۱۰-۱۵ سال دیگر ایران اینها لخت کرده از ثروتهای عمومی و یک محیط زیستش را بر هوت بجا خواهند گذاشت و بعد می روند سرزمینهای اجدادی یا بلاد عشق و حالا فرنگ! ما ایرانیانی می خواهیم و یا مجبوریم در داخل زندگی کنیم، بایتس قبل از اینکه ایران را برباد دهند، با قیام و انقلاب یا کمک از خارج و حتی حمله نظامی و کوبیدن مراکز سرکوب این اهریمن ضد بشری، پیش دستی کنیم تا شاید هزینه ها کمتر شود. همین امسال نیز دیر شده!
حقیقتش این است، ما مردم ایران، چندان نقشی در تعیین قمیت براندازی نداریم و ناچار بایست بهایش را پردازیم!، این حکومت و حامیان و قدرتهای جهانی هستند که قیمت تعیین می کنند!، حاکمیت استبدادی هم قیمتش را گفته (بایست مردم هزینه بدهند و به عبارت دیگرقیمت های مانند کودتا، حمله خارجی و جنگ و یا انقلاب و یا ترکیبی از اینها)، چک و چانه هم قبول نمی کند! می ماند اینکه آیا می خوایهید هیم آنتی تز علیه وقاع گراین بدهید و تز تخیلی گذار مسالمت امیز و تحریم های نیم بند ادامه دهید و مردم ایران را نسل سوزی شوند و زجرکشی؟! و ۱۰-۲۰ سال دیگر درجا بزنیم؟
می گویند ما به هر قیمتی (اینجا منظورشان استفاده از قوه قهریه مانند کودتا، جنگ و یا انقلاب) ما نمی خواهیم حکومت استبداد مذهبی ولایی در ایران ر ا سرنگون کنیم! سوال: شما چه قیمتی پیشنهاد می کنی آقای فلان مهندس و فلان دکتر خارج نشین تربیون دار؟
ما در ایران چهار دهه رنج کشیدیم و پوستمان کندند! و در دل بازار استبداد بوده و قیمتها کاملا دستمان است برای براندازی!
یک ۲۰-۳۰ سالی است انواع قیمتها چک کردیم (شرکت در انتخبات فرمایشی، خاتمی، حسن روحانی، اصلاح کذایی، مبارزه منفی، مبارزه مدنی، گاندی واری بودن..) هر کاری از دستمان شد را انجام دادیم! ولی نتوانستیم!
تشکر ! بالاخره یک سایت پیدا شده آن بخش مخالفان سرنگونی حاکمیت استبداد مذهبی در ایران را منتشر کند. این چه کاری است که برخی به بهانه های مختلف صداها متفاوت را سانسور می کنند؟ مگر عقل هسیتد. اخیرا که صدای تحریم جدی تر و تقابل با نظام ضد بشری تهران شده، کسانی از در دایه بهتر از مادر و چه بسا از واقعا وطن پرستی و دلسوزی، واویلان سر میدهعند، می گویند نبایست به طرف جنگ رفت و از این حرف ها، در حالی در خارج نشسته اند جز حرافی کاری نمی کنند! چند نکته:
ج- نامفیدها: این توصیف محترمانه است، لزوما همه اینها انسانهای بدی نیستند و چه بسا نیتشان هم خیر است، اما در عمل مفید چندان نیستند،و گاه مضر هستند در راه تحقق حققو بشر و دمورکاسی، هر چند قصدشان این نباشد!. از بی خاصیت ها تا بدخاصیت ها، از تمامیت خواهان تا کینه توزان، یعنی حتی نمی خواهند افراد و گروههای نادم را عفو کنند و نمی خواهند اجازه دهند ائتلاف بزرگی شکل بگیرد. حول برقراری نظام سکولار دموکراسی. نیازی نیست همه چیز رژیم آینده الان مشخص شود، مهم همین ماهیت سکولار دموکراسی است که می شود همه چیزش را اصلاح کرد، ویژگی سکولار دموکراسی همین است بر خلاف حکومت های مذهبی که در نهایت منجر به استبداد مذهبی می شوند. / تمام. معذرت و تشکر.
مگر تعهدها ابدی هستند، مردم بر اساس وقایعروز و منافعشان تصمیم می گیرند! مگر همین همکاران برامدن خمینی، که امروز ادعای اپوزیسیون نمی کنند؟! چرا ما نسل سوخته ایران را متهم به خیانت می کنید در حالی که ما نقشی در بوجود آمدن این اهریمن ضد بشری نداشتیم! ما خود قربانی هستیم! ما می خواهیم وطن پرست باشیم ، اما ایران برای زندگی می خواهیم و نه برای مردن، اگر قرار نیست این دیگ برای ما مردم عادی فرودست محذوف داخل و خارج نجوشد، از ما خیال درآن سر سگ بجوشد، ما که که بت-خاک پرست نیستیم! با هیچ شانس زندگی نمی بینیم با این حکومت و آن تز گذار مسالمت امیز که تکرار شکستهای ۴۰ ساله و عمردهی به این اهریمن است، نیز چیزی جز زجرکشی نسل ما نیست!
پاستوریزه بازی درآوردن در برابر این اهرمین ضد بشری حماقت محض است. هر چند کار پتن ها نیز خالی از فایده نبود، اما کار تکمیلی و اصلی را دوگل ها کردند و برای هیمن مردم بدان لقب قهرمان دادند. در حالی خیانت و قهرمانی چیزهای نسبی است در این قضایا و من اصراری ندارم برآن! اصلا خیانت معنی ندراد! مگر ما زن اخوندها هستیم؟! ما مگر به حکومت استبداد مذهبی تعهد دادیم که حالا نقضش کنیم، طلاق چیست؟!
ب- دوگل ها، آنهایی واقعیت نازیسم (مشابهش ولایی ایسم حاکم بر ایران) را درک کردند و از همان ابتدا متوجه بودن با تسلیم و کنار امدن با آن، نمی شود به نجات و آزادی بشریت رسید. خب اینها با توجه به تز دشمن دشمن من دوست من است، ائتلاف کردند با متفقین. مسئله هدف مشترک است در توجیه تز، اینجا موجه است این تز، حتی اگر متفقین کارنامه درحشانی نداشتند! نکته همین جاست، ما گاهی مجبور هستیم برای حفظ بقا کارهای بکینم که بعد معلوم می شود درست بوده و اکنون تجربه جنگ جهانی دوم را داریم، سوال اینجاست آیا می خواهیم صبر کنیم تا حکومت ولایی ایران به اندازه نازیسمی دست به تجاوز و جنایت بزند و یا همین دلایل کافی است؟!!
ما کلی دلیل داریم که نمی شود و تجربیات شکست خورده سند ماست، نه با تحریم نیم بند(گفته شده اصلا این حکوکت انیرانی برایش مهم نیست ایرانیان زجرکش شوند، این تحریم ها فقط زجرکش کردن مردم ایران است، دید اینها مثل داعشی، نفت ایران را غارت و قاچاقی به مفت می فروختند ، در حالی مردم براثر سوءتغذیه و بیماران از کمبود دارو می مردند، تنها تحریم همه جانبه-تمام عیار و برنامه مشابه نفت در برابر غذا و دارو می تواند موثر باشد، یعنی یک دلار هم به این حکومت نرسد)، نه تز گذار به دمکراسی مسالمت آمیز، این حکومت ایران، تنها دو گزینه پیش روی بشریت قرار داده، تسلیم در برابرش و یا جنگ!
۲- وقتی ایران اشغال شده بدانیم مشابه آنچه فرانسه با نازیم بود، پس می توان افراد در مواجه به سه گروه تقسیم کرد:
الف- پتن ها: اینجا قضاوات در مورد نیت ها نیست. گفته شده، از برای وطن پرستی و خیرخواهی مارشال پتن و دولت ویشی، در واقع می خواستند فرانسه را از تخریب و نابودی بیشتر نجات دهند و برای همین تسلیم شدند. اما نکته همین جا است که در مواجهه با دشمن ضد بشری مثل نازیسم ( مشابهش ولایی ایران)، نمی شود گفت بیاییم با زبان خوش و و صلح آن را سربراه کنیم! آیا وقعا می شد هیتلر و نازیسم را با زبان خوش و صلح متوقف می کردند؟!
این نکته است بایست توجه کرد، هیچ شانسی نیست با استبداد مذهبی از برای رسیدن به حقوق بشر جهان شمول و دموکراسی، تمام تجربیات قبلی (طالبان، داعش و اخوان المسلیمن مصر و…) هم نشان داده، تنها با استفاده از قوه قهریه یا انقلاب براندازی سخت ممکن است چنین استبدادی را سرنگون کرد، تزهای مکرر شکست خورده گذار مسالمت آمیز به دموکراسی و حتی یک حداقلی سکولار ممکن نیست و ما حتی یک نمونه مشابه در چند دهه اخیر سراغ نداریم یک استبداد مذهبی از روش مسالمت آمیز به سکولارسیم و یا دموکراسی رسیده باشند!
برای همین حتی وقوع یک کودتای سکولاریستی نیز مغتنم است! لااقل با یک حکومت استبداد کودتایی سکولار که در زمین است! و میشود باهاش از حرف منطقی زد از دید تعقل و در نهایت امید رسیدن به دمکراسی ، چیزی که محال ممکن است با حکومت ولایی و اخوندها بدان رسید!
۱- وضعیت امروز ایران، مشابه دوران اشغال فرانسه در جنگ جهانی دوم است. نظم-حکومت استباد مذهبی حاکم بر ایرانف مشابه همان نازی ها است وبلکه به لحاظاتی خطرناک تر! چرا که نازیها بالاخره سکولار بودن و حکومتی زمینی، اما حکومت ولایی، در آسمانهای اهداف خردسوز و ضد بشری اش سیر میکند (امپراتروی جهانی ولایی، نابودی همه گونه عقیده و تکثر فرهنگی و بالاخص نابودی کشور اسرائیل و قوم یهود و…)! نکته اینجاست اینها یهودان صرفا در حد اهل ذمه در بلاد عرب و اسلامیستی و بعنوان اقلیت کلیمی قبول دارند و نه یک قوم /اتنیک/ ملیت!
متاسفانه متن کامنت سانسور شده را من کپی ندارم، خلاصه مضمون آن نظریاتم را می گویم و اندکی نکات بیشتر، بر اساس کامنهای همسایه دیماه و دیگران/ ما هر چه که باشیم مهم نیست، تا ابد هم ناشناس و علاقه هم نداریم، مهم مطلب است، اهمیت این است وگرنه چه بسیار افراد سرشناس مدعی حقوق بشر و دموکراسی که طی همین عمر کوتاهمان دیدیم تو زرد در آمدند!:
لطفا این لینک سایت خودتان بازنشر دهید ، چون مطلبی که می گویم با مقدمات کامنتهای ایشان “همسایه دیماه” و ” ایرانیان مظلوم ” است.
https://kayhan.london/fa/?p=110443
https://kayhan.london/fa/?p=109912
https://kayhan.london/fa/?p=110198
https://kayhan.london/fa/?p=110356
https://kayhan.london/fa/?p=110443
https://kayhan.london/fa/?p=110191
واحیرتا که مدعیان ازآزادی بیان هنوز به قدرت ایران نرسین دارند چنین سرکوب آزادی بیان می کنند! آیا اینها می خواهند برای مردمان ایران دموکراسی و آزادی بیاورند؟! اینها خود مانع تحقق این امر هستند.
از آنجا این روز چک کردم، نام کاربری خاص از من نیست در سایت رادیو زمانه، می توان از خود نیکفر پرسید، چرا سایتی معدودی کامنت گذار دراد این چنین ساسنور می کند کامنیت درست عیله حکومت استبداد مذهبی ایران را؟! رادیو فردا هم کشکول چندصد تایی پای مطالبش است اما از همین سانسور ها میکند! اما مسئله در هر دو سایت مشترک است ، اینها مستقل نیستند چرا که پیروی صاحبانشان یعنی دولت های غربی هستند و تعهدی به آزادی بیان ندارند. فقط ابروی خود کشورهای مدعی آزادی بیان می برند.
من بیش از ۲۴ ساعت پیش ۴ تا کامنت در سایت رادیو زمانه ارسال کردم و این سایت آنها را منتشر نکرد، کاملا مودبانه و رعایت هنجارها، بر اساس کامنت-نظریان “همسایه دیماه” سایت کیهان لندن، مطالبی مجمل ارائه دادم، که در واقع برآوردن همان درخواست برحی کاربران این قبیل سایتها است که می گویند کوتاه و خلاصه و مفید بنویسید، تنها راه خلاصه نویسی در زمینه ارائه نظریات و تزهای جدید، استفاده از لینک یا ارجاع به مطالب قبلی است و لاغیر. بدون این کار ممکن نیست از تکرار کامنت جلوگیری کرد. از آنجا که احتمالا به سیاق همیشگی، سایت رادیو زمانه این بار هم دست با سانسور زد!
آقایان خانمها ؛ لطفا کمی انصاف ، مخصوصا جناب مصدقی نویسنده: لطفا هر کسی را همان بها را بهش بدید ، که زیبنده اوست. چرا اینقدر مجاهد هراسی ؟؟. این خواسته دشمن است. واله بلاه مجاهدین برای آزادی و فقط آزادی میجنگند و در ۵۰ سال از مال و جان و خانواده گذشته اند. حالا شما به راحتی آنها را سکت خطاب میکنی. این همدلی میاورد ؟ البته که نه
ما ها کمی از خمینی را قورت داده ابم. انصاف. انصاف
Putin congratulated him even before this fake election
به گزارش رویترز، با وجود تلاشهای گسترده حکومت برای جلب مردم به صندوقهای رای میزان شرکت واجدان شرایط در این انتخابات حدود ۴۱ درصد بوده است.
Democracy against Democracy
در این انتخابات فقط یک نامزد دیگر شرکت داشت که از حامیان سرسخت آقای السیسی است و نامزدان مخالف حکومت فعالیتهای انتخاباتی خود را در ماه ژانویه متوقف کردند. رقیب اصلی بازداشت و رییس کارزار انتخاباتی او مورد ضرب و شتم قرار گرفت و سایر نامزدها نیز به دلیل اعمال فشار و آزار از رقابتهای انتخاباتی خارج شدند.
Very similar to Putin and Mullahs
آفرین مقاله خوبی بود. در نظر داشته باشیم که اگر کشوری آرام و سالم می خواهیم نباید تصور حذف دیگران را داشته باشیم، حتی طرفداران آخوند ها را. مجاهدین در طی سال های گذشته همواره تحت خشن ترین ضربات از همه طرف(داخلی و خارجی) قرار داشته اند. لذا نمی توان انتظار داشت که به سادگی به دیگران اعتماد کنند. ولی اخیرا که کمی فشارها بر آنها کمتر شده موفقیت های بزرگی برای حذف لابی های ج ا در ساختار قدرت امریکا کسب کرده اند که دستاورد بزرگی برای اپوزسیون ایرانی هست که باید از آن قدردانی شود
از لجنزار تورونتو گفتی و کردی کبابم… انتخابات استانی در پیش است… یادمان باشد که به لیبرال ها رأی ندهیم… لیبرال ها طرفدار جمهوری خونخوار اسلامی هستند…
انهایی که فکر میکنند با افکار دموکراسی و صلح امیز میشود یک رژیم فاشیست اسلامی را برانداخت سخت در اشتباهند.
برای براندازی رژیم:
تمام براندازان باید مانند یک ارتش و با یک هدف پیش بروند
تمام پاسداران و بسیجی ها و نیروی های انتظامی باید وحشت داشته باشند که از خانه بیرون بروند نه اینکه از کسی نترسند و مردم را سرکوب بکنند.
تمام براندازان و سازمان ها باید تمام ایدولوژی و سیاست و حزب را کنار بگذارند و مانند یک سازمان نظامی عمل بکنند.
فرماندهان بالای سپاه بدون پیاده نظام زیر دست خود هیچ کاری نمیتوانند بکنند، اگر پیاده نظام پاسداران جرعت بیرون رفتن از خانه را نداشته باشد.
به نظر می رسد حرام لقمه ها و مزدوران رژیم ولایی و عرق خوران ولایی که در کلاب های شبانه شب را به صبح می رسانند و بعد در کلینیک های درمانی و کنگره ایرانیان کانادا برای رژیم تهران ماله به دست می گیرند تنها بهانه که برای فرار از وضعیت موجودشان به ذهن شان می آید، چسباندن جان بولتون به فرقه مجاهدین است. این موجودات دوپا که در مورد گفتگو منطقی عرض اندام می کنند برای رژیمی کار می کنند که شهروندان کانادا را در زندان های در زیر شکنجه می کشد و خانواده آنها را نیز منموع الخروج می کند. صد افسوس که هیچ کدام از این عرزشی ها در مورد این قانون شکنی حرفی در این شهر نمی زند.
تعداد بسار کمی از این جمهوری خواهان کارنامه پاکی دارند برای همین جمهوری خواهان هرگز به توافق نمیرسند و منتظر ماندن برای آنها اتلاف وقت مبارزات مردمی است. در حال حاضر ملت میخواهد از فردای براندازی مطمثن باشد تا به خیابانها بیایند و ملت به آقای پهلوی اعتماد دارد و ایشان میتوانند با اعلام ایک کابینه در تبعید مبارزات را وارد مرحله جدیدی کنند.
بنظر من اگر در ساعت صفر انجام شود کاملا دیر خواهد بود و کسی مثل لحمدی نزاد میتواند قدرت را در دست بگیرد برای همین آقای پهلوی باید هرچه زودتر کابینه یا شورا و یا.. و اعتنایی به مخالفت ها نکند در تبعید را تشکیل دهدو بعد از آن اعلام کند که حاضر به همکاری با تمام براندازان جمهوری خواه و…..هم است و دیگراین بقیه هستن که باید صفوف خود را متشکل کنند تا صفوف مشخص شود.
اگر به هر دلیلی فرصت بینظیر کنونی برای اتحاد استراتژیک را بخاطر جزم اندیشی و درگیری های سازمانی و عقیدتی به هدر دهیم, تا روزی که به گور رویم زمان خواهیم داشت در گوشه ای از این غربت سرای کوفتی بتمرگیم و حدیث کوروش, شاه, مصدق, نفت, کودتا, جزنی, موسی خیابانی, نوژه, بختیار, سرلشگر فلان, ارتشبد بهمان را برای فرزندانمان بازگو کنیم. بیدار شو, هم میهن… بیدار شو…
نوشته جناب مصدقی برای کسانی از اوپوزیسیون رژیم ولایت فقیه که ریگی بر کفش ندارند بسیار شفاف و بدون پرده پوشی بیان گردیده ، طبیعی است که روی سخن ایشان با ایرانیانی است که در داخل و خارج از توبره ولایت تغذیه نمیشوند و دل در گرو ایران دارند .
«اپوزیسیون» قاشق و چنگال به دست، منتظر است تا سفره را برایش پهن کنند
نکته نیروهای شناسنامه دار مخالف جمهوری اسلامی که در نوشته خوب جناب مصدقی بدان اشاره شده به تناسب وزن سیاسی خود ( بر اساس ارا و رفراندوم و انتخابات و نه ادعا ) میبایست نقش داشته باشند .
بعضی اوقات در تعجب میمانیم که جرا هواداران اپوزیسیون در لگد مال کردن یکدیگر ، دست ملاها را از پشت بسته اند ؟!
به قول زنده یاد اقبال لاهوری :
گمان مبر که به پایان رسید کار مغان
هزار باده نا خورده در رگ تاک است !
همانگونه که در بخش دیدگاه مربوط به مطلب سیزده بدر بدان اشاره شد در این مقطع زمانی حساس نیاز به یک بزرگ و فرد خوش نام و با سابقه پاک سیاسی است تا پادر میانی کرده و نسبت به تشکیل جبهه واحد از مخالفین ملاها بر توجه به اصولی کلی از جمله سرنگونی حکومت ولایت فقیه و برگزاری انتخابات تعیین نوع حکومت و….انها را با یکدیگر متحد نماید .
در اولین قدم سران پادشاهی و ملیون و مجاهدین و…..که خواهان ( پادشاهی مشروطه پارلمانی و یا جمهوری ایرانی ) هستند میبایست از هواداران خود بخوهند تا نسبت به دیگر گروهای مخالف اخوندها ، همانند ملاها رفتار ننموده و از بدگویی نسبت به یکدیگر پرهیز کنند .
بزرگترین و باسابقه ترین و اصلی ترین گروه ملی در ایران جبهه ملی ایران با بنیان گذاری روانشاد دکتر محمد مصدق میباشد که دین اسلام را در اساسنامه اش پذیرفته است .
در اوایل جمهوری اسلامی خمینی ، هواداران پادشاهی که با اعدام سران حکومت و ارتش طرفدار شاه همراه بود و در ادامه دو گروه با بیشترین ضربه و سختی از ملاها مواجه گردیدند .
اول مجاهدین خلق و دوم ملیون .
مجاهدین با بیش از ۳۵ هزار کشته و میلیون هم به تناسب با اعدام و قتل و حصر سران خود چون شاهپور بختیار و داریوش فروهر و دکتر سامی و حتی بازرگان و بنی صدر و طالقانی ومهندس امیر انتظام و……بیشتر ین بار سختی را تحمل نمودند .