لطفا این یادداشت را بدون نام من منتشر بفرمایید. این آقای سیدجواد ابطحی نماینده مجلس شورای اسلامی که شاکی شده که چرا خبر تجاوز به دختربچه افغان منتشر شده، اهل فروشان «خمینیشهر» (همایونشهر یا سِدِه) است، دوره یکی ماقبل هم نماینده بود؛ ایشان در نهایت سرسپردگی به ولایت نسبت به رقیب انتخاباتیاش آقای صرامی که او هم اهل فروشان و نماینده رو به اتمام بود، به مراتب کمتر رأی میآورد. ولی امنیتیها صرامی را نیز که خودی بود رد صلاحیت کرده و مدتی او را در تهران نگه داشتند تا پس از اعلام نمایندگی سیدجواد ابطحی سر و صداهای احتمالی در شهر بخوابد.

حالا جهت اطلاع بیشتر از اینگونه قماش بد نیست بدانید از حال و هوای این شهر.
«خمینیشهر» از پرجمعییتترین شهرهای استان اصفهان در شمال غربی اصفهان به فاصله ده کیلومتری در شمال غربی از آن و در حال حاضر چسبیده به آن قرار دارد. این شهرستان که بخش ۱۴ماربین از توابع اصفهان به «سِده» (سه ده) موسوم بوده قدمت تاریخی آن به ساسانیان و پیشتر رسیده و بسیار معروف بوده است. سده در اوایل سلطنت محمدرضاشاه به «همایونشهر» تغییر نام یافت و در هفتههای اول قدوم منحوس خمینی به ایران زمین به «خمینی شهر» موسوم گردید.
چهارمحله اصلی این شهر خوزان، فروشان، ورنوسفادران، و اندوان از دیرباز وجود داشتهاند. بیش ازپنجاه سال است که یک نماینده از این شهر به مجلس فرستاده میشده است، بجز دو بارکه نماینده از محل ورنوسفادران انتخاب شده بقیه ادوار نمایندگی شهر درمجلس، اهل فروشان بوده است. دلیل اینکه فروشان همواره نقش اصلی را در انتخابات محلی داشته وهمواره نمایندگی مجلس سهم فروشان شده است نه این است که جمعیت لازم را داشته است، بلکه ویژگی اهالی فروشان است که باعث گردیده تقریبا مادامالعمری نمایندگی مجلس را از آن خود کنند.

دو ویژگی اهالی فروشان در اینجا شایان یادآوری است؛ یکی آنکه هر مقام انتصابی و انتخابی از سه محل دیگر را بر نمیتابند، اما نسبت به بیرونی حساسیت چندانی ندارند، به همین جهت مقام انتخابی را که در اختیار و توانشان است به شدت رغبت به مداخله نشان میدهند وبه هیچ وجه امتیاز و شایستگی غیرمحلی را در نظر نمیدارند.
ویژگی دیگر، افراط بیحساب در جاهطلبی در زمینههای مختلف به ویژه مذهب است. چنان افراط در شیعهگری و عزاداریهاشان دارند که تصور نیست هیچ جای ایران نمونه آنها را اجرا کنند؛ اکثر روزها در ماههای محرم و صفر خیابانهای عبور از این محل مسدود میشود، طاق نصرت، کثرت پوشش سیاه بر در و دیوار این محل در تمام ایام سال در دنیای شیعه بینظیر است.
راهاندازی دستجات سینه و زنجیرزنی از محرم و صفر فراتر رفته، قمهزنیشان ماه رمضان را هم شامل شده است؛ تعزیههای نمایشی عریض و طویل وکاروان وکارناوالهای عجیب وغریب و راهبندانها واقعا فروشان را منحصر به فرد کرده است.
اکنون «خمینی شهر» بیشتر از هشت برابر از نظر جمعیت، رشد کرده و دارای افراد دلسوز فراوان است از جمله محله فروشان؛ قاعدتا «خمینی شهر» باید ازهمان چهل سال پیش ملحق به اصفهان و جزو نواحی آن میگردید ولی طمع این نمایندگان در چهل سال گذشته مانع این تنها حرکتی گردید که خدمت به اهالی محسوب میشود.
هر نماینده به هنگام تصدی خود که لازم بود ابتدای به ساکن موضوع الحاق را مطرح و پیگیری کند از آن چشم پوشید، و به هنگام طرح آن در مرکز، از ارائه نظر مثبت طفره رفت به این طمع واهی که حالیه کنترل شهر را در دست دارد و با الحاق شهر به اصفهان دوره بعد فرصت نمایندگی از دستش خارج میشود. بدین منوال همه نمایندگان در سالهایی که «خمینی شهر» گسترش یافته، به طمع واهی به شهرخود و اهالی آن خیانت کردهند و دفعه بعد هم به نمایندگی نرسیده و آرزوی تمام اهالی را که به این طریق میخواستند شهرشان از شرّ نام «خمینی» نیز زدوده شود را به باد دادند.