فاطمه زندی – مشکلی که من با برابری حقوق زنان و مردان دارم برداشتهای غلطِ خواسته و ناخواستهای است که در بارهاش وجود دارد و همچنین بیتوجهی به مهمترین حقی است که احتمالا بسیاری از ما از آن محروم ماندهایم؛ یعنی حق «خود بودن» یا حق «زن بودن».
یک زن نمیتواند خودش باشد تا زمانی که از دریچه معیارهای مردان به خودش، به زندگی و به هستی نگاه میکند. شاید کسی بگوید که برای مردان هم چنین است و این شکل از تفکیک بیمعناست، اما به باور من حداقل از نقطه نظر تاریخی، قرنهاست که جهان و معیارهایش مردانه بوده است.
توجه من به این موضوع زمانی بیشتر شد که موجی از شکایات مربوط به تعرض و آزار جنسی در دنیای هالیوود به راه افتاد. بعد از هیاهوهای رسانهای، اولین سوالی که به ذهنم رسید این بود که چرا صدای قربانیان چنین دیر به اعتراض بلند شده است؟ اگر کسی از چیزی آزار میبیند آن هم آزاری از این نوع، حتی با این فرض که فرد متعرض از شهرت، قدرت و یا پشتیبانی اجتماعی و مردمی و حتی سیاسی برخوردار بوده است، نباید و نمیتوان در برابر آن سکوت کرد، مگر اینکه منافعی در این سکوت وجود داشته باشد. حداقل کاری که میتوان کرد، کنار کشیدن از آن کار و خروج از فضای آزار است، در حالی که در برخی از این سناریوها، قربانی تا سالها بعد در سکوت به فعالیت خود ادامه داده و به متجاوز اجازه داده تا با خیال آسوده به کار خود و احتمالا به تجاوزهای خود ادامه دهد.
کلنجار با این موضوع سرانجام مرا به این نتیجه رساند که برخی از این زنان ترجیح دادهاند مورد تعرض واقع شوند، تا اینکه با اعتراض، شکایت و یا علنی کردن ماجرا در زمان وقوعش، احیاناً ناچار به دست کشیدن از کار و سقوط احتمالی از قله موفقیت و درخشش کاری خود شوند؛ موفقیتی چنان وسوسهبرانگیز که قدرت تحمل آزارهایی از این دست را میسر ساخته است. پس تلاش کردم برای درک موفقیتی که این زنان روزی به بهایی سنگین برای خود حفظ کرده و تداوم دادهاند، خودم را به جای آنان بگذارم تا قادر به همذاتپنداری باشم.
اگر به تاریخ یکصد واندی ساله هالیوود نگاه کنیم، زنان در نقش موجوداتی غالباً منفعل، زیبا، لطیف و معصوم و یا حساس و آسیبپذیر و نیازمند حمایت، و یا طناز و اغواگر و لوند ظاهر شدهاند. در واقع به سادگی می توان دید که مردان برای تثبیت و تحکیم جایگاه مسلط خود، ابزار فیلم و سینما را در خدمت گرفته و برای تثبیت هویت مردانه به عنوان موجودی فعال، عاقل، تصمیمگیرنده، شجاع، قوی و قدرتمند و مسلط بر صحنه زندگی، به زنان همبازی خود همان نقشی را دادند که در طول تاریخ و در صحنه عملی زندگی مشغول تحمیل آن بر زنان بودند. تاثیرگذاری این نوع معرفی زن، بر شکلدهی هویتی زنان، توسط رسانهای که توانست در آغاز عصر تکنولوژی، مخاطبان میلیونی داشته باشد تحقیقی جالب و جذاب خواهد بود، اما بدون تامل و تحقیق هم میتوان گفت هویتی که هالیوود از زن بر پرده سینما به نمایش گذاشته است، کاملا با الگوی دلخواه مردان تهیه و تنظیم شده و طبعاً موفقیتی هم که در پی آن نصیب زنان فعال دنیای هالیوود شده است، به دلیل نقش مکملی است که برای معنا بخشیدن به ابرمرد هالیوود آفریده شده است. تن دادن به بازی کردن این هویتهای ساختگی شاید جرمی مستقل از سایر ظلمپذیریهای زنان نباشد، اما نوعی از تسلیم در برابر تعرض است و اگر نام موفقیت بگیرد، این موفقیت ناشی از پذیرش «زن بودن با معیارهای مردانه» است. جالب است که در چند سال اخیر هم که هویت زن بر پرده هالیوود گاه به گاه با هویت کلاسیک آن متفاوت بوده است، با یک «زن قدرقدرت» یا یک «ابرزن» مواجه نیستیم بلکه همان الگوهای مردانه را میبینیم که به تن زنان پوشانده شده است. هیچ «ابرزنی» در این میان ظاهر نشده است، بلکه همان الگوها و ابزارهای قدرقدرتی مردانه، بر تن زنان پوشانده شده و به دست زنان داده شده است.
من واقعاً نمیدانم «خود بودن» برای یک زن چگونه است و هویت حقیقی زنانه چیست. هرچند برای یافتن و درکش زیاد تلاش کردهام، اما هنوز نمیتوانم تعریف روشنی از آن ارائه دهم اما منتقد و معترض به هویتهای تعریف شده مردانه از «زن و زنانگی»ام. شاید بتوان گفت انکار آنچه همه میپندارند زنانه است، نوعی واکنش ناخوادآگاه است برای مقاومت در برابر اشکال هویتی که میپندارم از بیرون و در دنیایی تحت سیطره مردان، بر ما تحمیل شده است.
روی دیگر این سکه را هم باید دید. آیا خروج زنان از حالت انفعالی، یعنی ورود به دنیایی که مردان ساخته و پرداختهاند و تلاش برای همترازی با مردان؟ وقتی صحبت از برابری حقوق زنان و مردان میشود، این به معنای وارد شدن زنان در عرصهها و صحنههایی است که طی روزگارانی طولانی صرفا توسط مردان اشغال شده است؟ ورود به نوعی از فعالیتها، مشاغل و پستها که غالباً مختص مردان بوده است و به شیوه مردانه راهبرد شده است و رقابت با مردان؟ اگر بر این باور باشیم، پس همچنان معیارهای مردانه نقش اصلی را برای بسط هویت زنانه بازی میکنند و این موضوعی است که عمیقاً باید بر آن هوشیار بود.
به باور من چه آن زنانی که زنانگی را در زیبایی لطافت و زیبایی ظاهری و خودآرایی برای خوشامد مردان میدانند یعنی همان تصویری که زن برازنده هالیوودی دارد و چه آن زنانی که طی چند دهه گذشته تلاش زیادی را معطوف به حضور در فعالیتهای اجتماعی و اقتصادی و سیاسی در رقابت با مردان اما با همان شیوه و سیاق مردانه کردهاند، هر دو به یک میزان از «خود بودن» به دور افتادهاند.
سخن از ضدیت با مردان یا مردستیزی نیست اما ما زنان نیاز داریم که زن خالص درونمان را کشف و آشکار کنیم. نخستین زنانی که در تحولات سده اخیر پیشتاز بودند، یک خصوصیت مشترک داشتند، بی اعتنایی و بینیازی از تایید و حمایت بیرونی و یا به عبارتی خودمحوری، خوداتکایی و خودباوری. وقتی از برابری حقوق زن و مرد حرف میزنیم، نخست باید هویت حقیقی خود را از زیر سایه مردان خارج کنیم و بعد با پشتوانه حقوق و امکانات برابر، خودمان را آشکار کنیم و نقش واقعی زنانهمان را بازی کنیم. برای شروع راه سادهای پیشنهاد میدهم. در مرز هر تصمیم و انتخابی اعم از کوچک و بزرگ و مهم یا بیاهمیت، از خود بپرسیم که نتیجه انتخاب من در نهایت به نفع و خوشامد چه کسی است؟ من نگران قضاوت چه کسانی هستم؟ من به تأیید چه کس یا کسانی نیاز دارم؟ ترسها و هراسهایم از چیست؟
نورنبرگ؛ آلمان
شکایت «ستارگان» سینمای هالیوود ازفیلمسازتوانائی چون واینستین به اتهام «آزار جنسی» مرغ پخته را هم بخنده وامیدارد. کی این زنان را مجبور کرده بود که «ستارهٔ سینما» با دستمزدهای ده ها میلیون دلاری بشوند؟ زنانی که آرزوی رسیدن به ثروت وشهرت جهانی دارند حاضرند با فرانکنشتاین هم همخوابه شوند
خانم زندی عزیز، خوشحالم که بالاخره صدایی زنانه شنیدم.چون که نوشتهاید «من واقعاً نمیدانم «خود بودن» برای یک زن چگونه است و هویت حقیقی زنانه چیست» میتوانم بگویم که من پاسخ خود را از Simone de Beauvoir در اثرش
«Das andere Geschlecht: Sitte und Sexus der Frau» (جنس دوم) گرفتم. (به آلمانی چون شما از آلمان مینویسید)
مسائلی که شما از هالیود یاد میکنید کهکشانها با جامعه عقب افتادهای مثل ج ا فاصله دارند. زنان نگونبخت ایران مردسالاری عمیق، صیغه و چندزنی و سنگسار مشکلشان است.
برای برابری کامل زن و مرد احتیاج به قدرت نرم زنانه است و گاهی غضب.