عبدالستار دوشوکی – حمله تروریستی داعش در رژه نظامی اهواز و عکسالعمل آسیمه سازمانهای اتنیکی ایران یکبار دیگر گسل عمیق سیاسی بین جریانات اتنیکی و بقیه نحلههای سیاسی کشور را نمایان ساخت که به باور نگارنده برای استقرار دمکراسی و عملی شدن میثاق جهانی حقوق بشر و رفع تبعیض و نابرابری در ایران آینده بسیار زیانبار خواهد بود.

به همین دلیل در راستای همگرایی نیروهای دمکراتیک و آزادیخواه باید آن را زیر تیغ نقد مورد کالبدشکافی و فروگشایی تحلیلی قرار داد. اکثریت قاطع جریانات سیاسی ایران از جمله گروههای چپ و جمهوریخواه که مدافع سنتی حقوق اتنیکی در ایران بودهاند، حمله تروریستی اهواز را بدون اما و اگر و طرح پیشنیاز و یا ارجاع به گزارهها و انگیزههای «دایی جان ناپلئونی» مرسوم و یا کژپنداری مبتنی بر پارانویای سیاسی محکوم کردند. اما بیانیههای گروههای اتنیکی از جمله «شورای دموکراسیخواهان ایران» که مجموعهای از ۱۰ سازمان عمدتا اتنیکی میباشد، و «کنگره ملیتهای ایران فدرال» که مجموعهای از ۱۳ حزب و سازمان اتنیکی میباشد و همچنین «جبهه ملل برای حق تعیین سرنوشت ایران» که متشکل از چند سازمان اتنیکی رادیکالتر و جداییطلب از جمله «جبهه دمکراتیک مردمی احواز» میباشد، کشتار اهواز را اقدامی مشکوک و به باور آنها احتمالا یک «طرح نخنما» و «خودزنی» از طرف خود حکومت ایران به جمهوری اسلامی نسبت دادهاند. گویی که جمهوری اسلامی از داعش خواهش کرده بود تا چند نفر انتحاری یکبار مصرف را به رژیم قرض بدهد تا در آستانه جلسه عمومی سازمان ملل متحد اقدام به خودزنی و مظلومنمایی بکند.
«شورای دموکراسیخواهان ایران» در بیانیه خود می نویسد «تجربههای خودزنی تروریستی توسط جمهوری اسلامی آنقدر هست که میتوان به آسانی اقدام خشونتآمیز در اهواز را کار خود حکومت دانست».
«کنگرە ملیتهای ایران فدرال» نیز در بیانیه خود با توصیف کشتار اهواز به عنوان یک «طرح نخنما» تاکید میکند «ضمن پشتیبانی کامل ازحق دفاع مشروع همه مردمان ایران، کنگره بر این باور است که عامل اصلی نا آرامیهای اخیر اهواز جمهوری اسلامی و گروههای وابسته و همپیمان این رژیم میباشند تا با ایجاد ناامنی و ناآرامی درمناطق ملیتهای تحت ستم ایران بهانهای برای سرکوب به دست آورد و درحوادث اخیر نیز هم همین رویه را دنبال کردە».
«جبهه ملل برای حق تعیین سرنوشت ایران» در بیانیه خود رژیم جمهوری اسلامی را مسئول این کشتار میداند و مینویسد «رژیم جمهوری اسلامی برای مظلومنمایی در انظار بینالمللی و تاثیرگذاری در مباحث سازمان ملل و احتمالا تخفیف فشارهای بینالمللی و جریحهدار کردن وجدان انسانهای ساده اقدام به «خودزنی» کرده است».
بلافاصله بعد از حمله تروریستی داعش به رژه نظامی اهواز، و قبل از انتشار ویدئوهای داعش، سخنگوی «حرکه النضال العربی لتحریر» (جنبش عربی آزادیبخش الاحواز) در تماس با رسانهها به نادرستی و عامدانه آن اقدام را کار گروه «الاحوازیه» و یا «مقاومت ملی الاحواز» که متشکل از ۴ سازمان عربی مسلح میباشد معرفی کرد و آن را یک «حرکت مشروع و قهرمانانه» خواند. برخی از گروهها و فعالان اتنیکی نیز که عملیات مسلحانه را مشروع تلقی کرده و قبحی برای آن قائل نیستند، بدون اندیشه و تعمق هورا کشیدند. غافل از اینکه برای داعش هورا میکشند و تروریسم انتحاری داعش را مدح و ستایش میکنند. بعد از اینکه به ضرس قاطع اثبات شد که این اقدام توسط گروه دهشتناک تروریستی داعش صورت گرفته، این گروههای رادیکال اتنیکی ضرورتی در بازبینی مواضع خود نیافتند زیرا شوربختانه گویی که در مفاهیم ارزشهای سیاسی و اخلاقی آنها هدف میتواند هر وسیلهای را توجیه کند؛ حتی اگر آن وسیله داعش باشد. یا وگرنه بسیار دردآور است که سازمانها و احزاب ریشهدار اتنیکی و سکولار که خود را باورمند به دمکراسی و مدرنیته و ارزشهای انسانـ محور میدانند، در یک فرایند نامحسوس کارشان به جایی رسیده که بجای همسویی با نیروهای دمکراتیک و آزادیخواه ایرانی، در بیانیههای خود عملا (و نه الزاما تعمدا) تلاش در تمجید غیرمستقیم یا توجیه مستقیم «قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ» دهشتناکترین گروه تروریستی عصر مدرن یعنی داعش کردهاند زیرا شیوه مقابله با رقیب یا دشمن با توسل به هر ابزار نامشروع غیرانسانی، خشونتمحور و نادرست به بهانه اینکه هدف مشروع و دفاع مقدس است، فاصله چندانی با سیاستورزی پراگماتیستی ماکیاولیستی ندارد. برخی از آنها نیز با تمسک به فضل و کرامات دانش نداشته خویش مدعی میشوند «شیوه مبارزه را دشمن به شما تحمیل میکند» که این خود عمق اعتراف به شکست سیاسیـ اخلاقی در مقابل رژیم تبهکار جمهوری اسلامی است که در نهایت موفق شده است مخالفان خود را نیز به ورطه خشونت و منجلاب بیپرنسیبی بکشاند زیرا بر مبنای ضربالمثل انگلیسی Two wrongs do not make a right یک کار اشتباه، اشتباه متقابل را توجیه نمیکند و در تاریخ ثابت شده است که خون را با خون نمیتوان شست؛ و یا بدی جمهوری اسلامی را (که در آن تردیدی نیست) با عملی بدتر از سوی داعش پاسخ داد و سپس با ژستی حق به جانب آن را توجیه کرد، و در این راستا حتی نیکولو ماکیاولی را شرمسار نمود.
اهداف گروههایی نظیر «جبهه ملل برای حق تعیین سرنوشت ایران» کاملا مشخص و روشن است. آنها خط جدایی و تقابل را پیشه کردهاند و در این راستا برای ایجاد تضاد و تعمیق شکاف و جدایی بین گروههای اتنیکی و آنچه آنها «ملت فارس» میدانند شبانهروز تلاش میکنند و رسانههای بینالمللی نظیر «تلویزیون گوناز» را نیز که با هزینهای بسیار بالا بر روی شبکههای ماهوارهای مثل هاتبرد در اختیار دارند. اما حداقل دو گروه دیگر یعنی «شورای دموکراسیخواهان ایران» و «کنگره ملیتهای ایران فدرال» فعالیتهای خود را در چارچوب ایران و در راستای ایجاد همبستگی بین همه مردمان ایران تعریف میکنند. اگرچه در طی حدود ۱۴ سال گذشته حتی «رفقای قدیمی» و همپیمانان سنتی سابق آنها در طیف چپ و جمهوریخواهان حاضر نشدند ائتلاف یا همکاری نزدیکی با «کنگره ملیتهای ایران فدرال» داشته باشند و همواره تلاش داشتهاند تا با تفکیک شفاف ضریب ایمنی دوردستی خود را با کنگره و ادبیات آن حفظ کنند، تا با حفظ حاشیه اطمینان سیاسی و سازمان «مسافت مصون» با آنچه که آنها «تنش غیرمجاز قومی» میخوانند حفظ شود.
به عقیده نگارنده در مورد ایجاد این جدایی نامیمون و ناخواسته که فقط جمهوری اسلامی از آن سود میبرد، نمیتوان فقط از جوالدوز انتقاد به شخصیتها و سازمانهای سراسری به اصطلاح «ملت فارس» استفاده کرد و آنها را به انحصارطلبی، سلطهگرایی و «شوونیسم» متهم کرد، بدون آنکه سوزن نقدی به ادبیات دگرستیزانه و متهمکننده خود داشته باشیم. ادبیات مستعمل در بیانیههای گروههای اتنیکی در رابطه با حادثه تروریستی اهواز، کاملا با ادبیات بقیه جریانات سیاسی ایرانی در تضاد بود.
شوربختانه اینگونه به نظر میرسد که بعد از بیش از ۱۴ سال تلاش دو خط موازی به هم نمیرسند مگر آنکه خدا بخواهد. بیش از ۱۴ سال پیش از طرف «جبهه متحد بلوچستان ایران» در لندن سمیناری تشکیل دادیم تحت عنوان «سمینار نقش اقوام ایرانی در آینده ایران». بیش از ۹۰ شخصیت سیاسی شناخته شده و نماینده جریانهای مختلف از جمله نیروهای ملی، چپ، مشروطهخواه، جمهوریخواه، فدرالیست و گروههای قومی در آن شرکت کردند. آن نشست میتوانست آغاز همگرایی و گفتمان دوستانه و متمدنانهای بین گروههای اتنیکی و بقیه هموطنان باشد. اما دریغا که حوادث و ناملایمات به جزمگرایی ناخواسته منجر شد که حاصلی جز افزونی فاصلهها نداشته است. و ملالانگیزتر و تاسفآورتر اینکه حتی اقدام تروریستی کور داعش که دشمن مشترک نه تنها همه ایرانیان (بدون استثناء)، بلکه دشمن انسانیت است، بجای ایجاد قرابت بین آزاداندیشان و آزادیخواهان سکولار ایرانی، به طرز حیرتانگیزی به افزونی این فاصلهها کمک کرد. چه کسی مقصر است؟ صد البته طرف مقابل من، صد درصد!
*عبدالستار دوشوکی از مرکز مطالعات بلوچستان ـ لندن
نوشته بسیار خوب و آگاهی رسانه خوب بود. ممنون آقای دوشوکی. شما همیشه معتدل و درست و حسابی می نویسید. من طرفدار اقوام ایرانی هستم چون حق آنها پایمال شده. اما شما یک موضع خیلی انسانی و درست دارید و نه تجزیه طلبی یا دشمنی با بقیه ملت ایران
معصومه