فیروزه خطیبی – کمتر کسی است که با هنرهای تجسمی، فیلم، نقاشی، تصویرسازی و ادبیات سر و کار داشته باشد و نام دکتر نورالدین زرینکِلک، انیماتور، نویسنده، شاعر و نگارگر کتاب کودک را نشنیده، چیزی از او نخوانده و یا فیلمهای او را تماشا نکرده باشد. درحقیقت بخشی ازحافظه کودکی هر یک از ما با نگارههای کتابهای درسی که این هنرمند نامآور طراحی کرده ورق میخورد.
نورالدین زرینکِلک، نخستین کاریکاتور خود را درسن ۱۶ سالگی در روزهای پرتلاطم کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ کشید. این طرح که روی جلد روزنامه «رسا»– نشریه حامیجبهه ملی و دکتر مصدق– به چاپ رسید، شاهی در حال گریز را نشان میداد و رعیتی را که در غیاب او مشغول خوردن از کاسه آبی است و این عبارت هم زیر آن نوشته شده بود که: «دمیآب خوردن پس از بدسگال– به از عمر هفتاد و هشتاد سال».
نورالدین زرینکِلک با نقاشیهایی که برای قصه طنز ایرج پزشکزاد به نام «ماشاالله خان در بارگاههارون الرشید» کشید به طراحی حرفهای روی آورد. بعدها پس از یک دوره طراحی روی جلد «کیهان بچهها» و «اطلاعات جوانان»، طراحی تصاویر کتابهای درسی مدارس و کتابهای کودک در کنار پرویز کلانتری و زمان زمانی در انتشارات فرانکلین، در نخستین روزهای تأسیس و شکلگیری «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» که در سال ۱۳۴۴ به دستور شهبانو فرح و به همت لیلی امیرارجمند پایهگذاری شد، به این نهاد فرهنگی– هنری اثرگذار پیوست: «در آن زمان با حمایت خانم امیرارجمند و به دستور شخص شاه از خدمت در ارتش معاف شدم و با بورس تحصیلی دولت به بلژیک رفتم و تحصیلاتم را ادامه دادم. همین مسئله به من کمک کرد که کار داروسازی را که مورد علاقهام نبود رها کنم و به دنیای هنر قدم بگذارم. موضوعی که من همیشه قدردان آن هستم.»
این هنرمند بعدها نخستین مدرسه انیمیشن ایران را هم در دو مقطع فوق دیپلم و فوق لیسانس پایهگذاری کرد. انیمیشن «امیرحمزهی دلدار و گور دلگیر» و آثار دیگری چون «تداعی»، «اتل متل توتوله»، «دنیای دیوانه دیوانه»، انیمیشن بلند «امیرحمزه»، «زال و سیمرغ»، «قصه گل قالى»، «قصه کرم ابریشم»، «نوروزها و بادبادکها»، «کورش شاه»، «وقتى که من بچه بودم»، «زال و رودابه»، «افسانههاى آسیایى»، «اگر مىتوانستم»، «آ اول الفباست»، «کارخانهی همهکاره»، «قضیه فیل و فنجان» و «از آبها» تنها برخی از آثار استاد زرینکِلک در زمینهی فیلمسازی انیمیشن و تصویرسازی برای کتاب کودک و نوجوان است. نورالدین زرینکِلک برای آثار تصویرگری و پویانمایی خود جایزههایی هم از سازمان جهانی یونسکو، شورای کتاب کودک ایران و جشنوارهها و موزههای بزرگ جهان دریافت کرده است.
زندگی درکالیفرنیای جنوبی
استاد زرینکِلک که از چند سال پیش ساکن جنوب کالیفرنیاست، شنبه شب ۲۷ اکتبر برای نخستین بار، همزمان با اجرای کنسرتی توسط گروه نریمان (یک گروه موسیقی ساکن ایران) با تاثیر از موسیقی گروه و اشعار مولانا، روی صحنه طرحی کشید که درپایان برنامه به حراج گذاشته شد و تمام عواید فروش آن به مصرف هزینه سفر اعضای گروه موسیقی نریمان رسید.
استاد زرینکِلک درباره تجربه تازه نگارگری روی صحنه به همراه موسیقی زنده میگوید: «این کار البته بیمناسبت نبود چرا که ۲۷ اکتبر همزمان است با سالروز تولد مولانا و از من هم خواستند که یک کار تازهای ارائه بدهم. من طرحی از خواننده – خانم شایاندخت عابدینی منش- که اشعاری از مثنوی مولانا را میخواند در کنار نوازندگان کشیدم که دور تا دور صحنه گرد هم نشستهاند و مولانا در لباس «پیر چنگی»– که یکی از جذابترین داستانهای مثنوی است– در وسط این صحنه در میان خواننده و نوازندگان ظاهر شده است.»
استاد زرینکِلک از چند سال پیش به دعوت پروفسور تورج دریایی رئیس مرکزایرانشناسی ساموئل جوردن در دانشگاه ارواین، دردفتری که در این مرکز برای او در نظر گرفته شده به مطالعه، مشاوره و تدریس در کارگاه آزادی برای آموزش تصویرسازی، خطاطی، گرافیک، مینیاتور و هنرهای تجسمی اشتغال دارد: «تا این تاریخ و در طول چهار سال گذشته، شاگردان زیادی در این کارگاه آموزش دیدهاند و من از بازده و نتایج مثبت تاسیس این کارگاه بینهایت خوشحالم.»
با این همه بیشترین مشغله استاد زرینکِلک درچند سال زندگی در خارج از ایران، رسیدگی به کارهای عقبافتاده و گردآوری و تهیه و تدوین آثاری است که در گذشته فرصت انجام آنها پیش نیامده بود: «در همان سال اولی که به اینجا آمدم اتفاق جالبی افتاد. من به مناسبتی ملاقاتی داشتم با ابراهیم نبوی طنزنویس معروفی که از ایران او را دورادور میشناختم و آثارش را دنبال میکردم. این دیدار باعث شد که ایده جمعآوری آثار متفرقه من توسط ایشان پیش بیاید. آقای نبوی پیشنهاد کردند که کارهایم اعم از طراحی، تصویرسازی، یادداشت، شعر، سفرنامه و غیره را جمعآوری کنم و انظباطی فراهم کنیم که اینها در دسترس قرار بگیرد تا به صورت ۱۰ جلد کتاب جداگانه به چاپ برسد.»
علاوه بر چاپ کتاب «فکاسیهای خانگی»– مجموعهای از طراحیهای نورالدین زرینکِلک که در دهه ۱۹۹۰ و دوران رواج «فکس» تبدیل به بخشی از مکالمات طنزآمیز روزانه این هنرمند با اعضای خانواده و به ویژه نگار دختر وی شده بود، توسط مرکز ایرانشناسی ساموئل جردن دانشگاه ارواین، از سال ۲۰۱۴ تا کنون سه جلد از مجموعه کتابهای او با همکاری ابراهیم نبوی تهیه و تدوین شده و توسط نشر آمازون به چاپ رسیده است.
این کتابها عبارتند از «کِلک خیالانگیز» (بیوگرافی نورالدین زرینکِلک به قلم ابراهیم نبوی)، «دبیرستان اسدآبادی» (مجموعه داستانهای کوتاه) و «پرترهها و چهرهها» که مجموعهای است از طرحهای نورالدین زرینکِلک از افراد مختلف، در موقعیتهای گوناگون از بیش از ۶۰ سال پیش تا امروز.
«کلک خیالانگیز»، با عنوانی شاعرانه به قلم طنزآلود ابراهیم نبوی نتیجه بیش از ۵۰ ساعت مصاحبه او با نورالدین زرینکِلک است که با ماجرای تولد مادر این هنرمند، شایسته خانم در باکو و سرگذشت پدربزرگ نورالدین زرینکِلک (میرزا تقی مدیرزاده نراقی) مؤسس مدرسه فخریه همدان در سالهای پیش از انقلاب مشروطه آغاز میشود و با ماجراهایی در رابطه با این انقلاب و انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ در روسیه ادامه پیدا میکند. ضمن اشارههایی به کشتار و قحطی بزرگ اواخر دهه ۱۳۹۰ خورشیدی در ایران و نقل مکان محمد مدیرزاده زرینکِلک، پدر نورالدین، به تهران در زمان صدارات محمدعلی فروغی، دریافت پست مدیریت مالیه مشهد و اقامت در این شهر، تولد نورالدین زرینکِلک درمشهد در سال ۱۳۱۶ خورشیدی و آغاز زندگی هنری او هم از بخشهای دیگراین کتاب ۶۰۰ صفحهای است که در آن بنا بر نوشته ابراهیم نبوی در مقدمه کتاب، «داستان اصلی یعنی زندگی نورالدین زرینکِلک هیچگاه رها نمیشود.»
نبوی در این کتاب علاوه بر بیوگرافی نورالدین زرینکِلک، تاریخچهای از کتابهای درسی ایران، سرگذشت تأسیس انتشارات فرانکلین و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و آغاز تصویرسازی و انیمیشن کودکان را هم مرور کرده و از بسیاری از دست اندرکاران این نهاد فرهنگی از جمله پرویزکلانتری، توران میرهادی، زمان زمانی، ثمین باغچهبان، فیروز شیروانلو و لیلی امیرارجمند یاد کرده است.
ابراهیم نبوی که در دوره طلایی کتابهای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان با آثار نورالدین زرینکِلک آشنا شده بود در مقدمه کتاب درباره خودش مینویسد: «در سن دوازده سیزده سالگی تبدیل شده بودم به اژدهای کلمهخواری که هر چه میخوردم سیر نمیشدم… هر روز بطور متوسط یک کتاب میخواندم و همه آثار کانون را میبلعیدم. وجود یک کتابخانه کوچک کانون درفاصله اندکی با موزه صنعتیزاده در کرمان کویری، موهبتی بود تا بتوانم آن کویر بیفرهنگی را تحمل کنم.»
در دهه شصت خورشیدی، ابراهیم نبوی که در صدا و سیمای جمهوری اسلامی مشغول به کار بود در خیابان «فرخی» در محله بهجتآباد که دفتر کار زرینکِلک در آن قرار گرفته بود زندگی میکرد. با این همه این دو هرگز فرصت دیدار با یکدیگر را پیدا نکردند: «یکی از نکات شگفت انگیز در زندگی من در [آن زمان] فاصله کم میان من و نورالدین زرینکِلک بود. فاصلهای که انگار من بطور دائمیدر اتاقی بودم که او ساعتی قبل در آن بود، از خیابانی میگذشتم که دفتر او در همان خیابان بود و به فروشگاهی میرفتم که او نیم ساعت بعد به آن وارد میشد… شاید بارها از کنار هم رد شده باشیم، شاید همدیگر را بارها دیده باشیم، بیآنکه بدانیم قرار است زمانی دهها ساعت با هم گفتگو کنیم و کتابی را من درباره زندگی او بنویسم.»
ملاقات نورالدین زرینکِلک و ابراهیم نبوی در کالیفرنیا کاملا اتفاقی بود. ابراهیم نبوی که در آن زمان برای اجرای چند اجرای استندآپ کمدی به کالیفرنیا آمده بود ساکن این دیار شد ویک روز از او خواسته میشود تا در مراسمی که به مناسبت گرامیداشت زندهیاد سیمین بهبهانی برگزار میشد به عنوان سخنران شرکت کند.
استاد نورالدین زرینکِلک که طنز، به ویژه طنزی لطیف و شیرین و گاه سیاه و کوبنده، در همه آثارش، از انیماتوری گرفته تا شعر و داستان کوتاه و کاریکاتور نقش مهمیدارد میگوید شرح این ماجرا از زبان طنز خود نبوی شنیدنی است که میگوید: «شرکت در مراسم در کالیفرنیا برای من مثل خوردن داروی گلودرد در سالهای کودکی است. نمیدانم چه زهرماری در این دارو میریختند که باید با شکنجه آن را میخوردیم.»
نبوی که از شرکت در مراسم، به ویژه مراسم گفتگوی سیاسی و ختم دوری میکند در مقدمه کتاب «کِلک خیالانگیز» مینویسد: «وقتی دوستی به من گفت باید برای مجلس ختم خانم بهبهانی سخنرانی کنی، گفتم: بی خیال. گفت فقط پنج دقیقه. گفتم من کار دارم و نمیآیم. گفت پس میخواهی ده دقیقه حرف بزن! گفتم میآیم اما حرف نمیزنم. گفت پس یکربع حرف بزن… گفت فلانی و فلانی و خودم حرف میزنیم و گفت تو بعد از استاد زرینکِلک حرف میزنی. فقط پنج دقیقه. نفسم حبس شد. گفتم بعد از کی؟ گفت: بعد از استاد زرینکِلک. ایشان یکی از سینماگران سرشناس کشور هستند. گفتم: علی جان! منظورت همان آقای نورالدین زرینکِلک خودمان هستند؟… همان نورالدین زرینکِلک انیماتور؟… اگر همان است که حتما میآیم. ولی فقط پنج دقیقه حرف میزنم. گفت: به خاطر من بیا. گفتم ای جان! اتفاقا تنها دلیلی که به خاطرش میآیم آقای زرینکِلک است. به خاطر تو که بهشت هم نمیروم.»
برای نورالدین زرینکِلک نیز دیدار ابراهیم نبوی در شب تلخ مراسم یادبود سیمین که این اواخر در مجامع خانوادگی با او و همسرش روحی خانم رفت و آمد زیادی پیدا کرده بودند «هم حسرت بود و هم مرهم» و قرار شد تا در حال و هوایی دیگر دیداری ترتیب بدهند.
استاد زرینکِلک میگوید: «نبوی طنزنویس محبوب من بود که سالها مرا با طنزهای خود خندانده بود و هرگز فکر نمیکردم روزی کتابی جدی در مورد کارها و زندگی من بنویسد.»
گیج و مبهوتم. ابراهیم نبوی!