فرح دوستدار – تغییر رژیمهای دیکتاتوری به دموکراسی روندی پیچیده و دشوار است که پس از خاتمه جنگ جهانی دوم متداول گشت و رفته رفته در دستور کار سازمان ملل متحد و برخی دیگر از نهادهای بینالمللی قرار گرفته است. تجربه کشورهایی که از آن زمان تا کنون مورد این آزمون واقع شدهاند نشان میدهد که مرحله گذار و تشکیل حکومت دموکراتیک با چه مشکلاتی روبروست و دموکراسیهای نوپا به چه آسانی میتوانند با شکست روبرو گردند. بطور نمونه از هجده کشوری که بین سالهای ١٩٨٨ تا ٢٠٠٢ با کمک سازمان ملل متحد روند دموکراسی شدن را طی کردند سیزده نمونه آن با شکست مواجه گردید. از این رو جامعه ایرانی وظیفه خطیری در پیش رو دارد. دغدغه فکری ایرانیان نباید محدود شود به چگونگی گذار و تشکیل حکومت سکولاردموکرات بلکه همزمان با آن باید متخصصان به مطالعهای عمیق در زمینه پیششرطها و راهکارهایی بپردازند که موجب استحکام حکومت و ضامن بقای جامعه دموکراتیک خواهد گردید.
سه اصل مهم در تأسیس دموکراسی عبارتند تضمین آزادیهای شهروندی، برابری حقوق سیاسی و تشکیل یک دولت کارآمد و مسئول. همزمان با سیاست در بخشهای دیگر جامعه مانند آموزش و پرورش، اقتصاد، خانواده و حیطه دین نیز باید روند دموکراتیک شدن اعمال گردد.
دموکراسی به عنوان نوع حکومت مفهومی کلی است و کشورهایی که دارای سیستم دموکراسی مستحکمی شدهاند با وجود اشتراک در اصولی کلّی هر یک در شرایط زمانی و فرهنگی و امکانات ویژهای تکامل یافته و دارای مشخصات منحصر به خود هستند. وفق دادن دموکراسی با شرایط تاریخی و فرهنگی یک کشور یکی از عوامل مهم استحکام و برقراری آنست. علاوه بر تدوین قانون اساسی و راهکارهای سنجیده قانونی، ایجاد امکانات و ارگانهای لازم مردمی جهت کنترل حکومت و سیاستمداران، و کمک به رشد نهادهای مختلف مدنی عوامل مهم استحکام حکومت دموکراتیکاند.
در شرایط فرهنگی ایران و ذهنیت مردمی که قرنها تحت سلطه استبداد سیاسی و دینی زیستهاند و در طی چهل سال اخیر با تلفیق کامل این دو استبداد و حکومت باندهای مافیایی از هر سو تحت فشار بودهاند باید کارشناسان دموکراسیخواه علاوه بر طرحریزی یک حکومت سکولار دموکرات در دو زمینه دیگر نیز از هماکنون اقدام به فعالیّت نمایند:
١- یافتن راهکارهای حقوقی و کارآمد جهت ایجاد امنیت فیزیکی و روانی شهروندان و پاکسازی برنامهریزی شده جامعه از عناصر مخرب رژیم قبلی همراه با پیشگیری از خرابکاریهای احتمالی طرفداران آنان در آینده.
٢- آموزش دموکراسی با برنامهای صحیح بین قشرهای مختلف جامعه، از کودکستان تا مدرسه و دانشگاه و ادارات و کلاسهای بزرگسالان. این آموزش باید از هماکنون تا دهههای آینده بخشی از فعالیتهای وزارت آموزش و پرورش را تشکیل دهد.
در میان تجربههای تاریخی موفق در زمینه گذار به دموکراسی پایدار تأسیس جمهوری فدرال آلمان یکی از بهترین نمونهها برای مطالعه ایرانیان است. راهکارهای این تجربه تاریخی میتواند به ویژه در سه زمینه الهامبخش ایرانیان در طرح آینده وطنشان باشد.
١- نوع سیستم حکومتی – کشور آلمان در عرض سی سال بین سالهای ١٩١٨ و١٩۴٩ سه بار شاهد تغییر رژیم گشت. پس از خاتمه جنگ جهانی اول در نوامبر ٢٠١٨ امپراتوری آلمان منقرض و «جمهوری وایمار» (به نام پایتخت آن در شهر وایمار) تشکیل شد با این ایدهآل که ما باید مردمسالاری را به حد اعلا برسانیم در حالی که مردم آلمان هنوز به شدت تحت ذهنیت اقتدارپذیری بسر میبردند و حکومت نوپا به واسطه غرامت سنگین جنگی تحت فشارهای بسیاری بود. عمر «جمهوری وایمار» کوتاه بود و از آنجا که راهکارهای استحکام دهنده به حد کافی پیشبینی نشده بود هیتلر توانست با ابزار دموکراتیک یعنی با رأی اکثریت به قدرت برسد. پس از ١٢ سال حکومت به شدت استبدادی با روشهای جنایتکارانه هیتلر و شکست کامل در جنگ جهانی دوم توانستند جمعی از افراد کاردان آلمانی در بخش غربی آلمان که تحت اشغال آمریکا، انگلستان و فرانسه بود با کمک آمریکا و با در نظر گرفتن تجربیات گذشته و طرح اقدامات پیشگیرنده «جمهوری فدرال آلمان» را بر پایههای محکمی تأسیس کنند. نوع دموکراسی که برای آلمان در نظر گرفته شد را تلفیقی از مزایای سلطنت و جمهوریت نامیدند. در قسمت آخر مقاله این مطلب را بیشتر بررسی خواهم کرد.
٢- «نازیزداییه یا جنایتزدایی در ساختار حکومت و جامعه – در سال ١٩۴٣ دو سال قبل از شکست آلمان و خاتمه جنگ جهانی دوم متفقین با تشکیل «کمیسیون ملل متحد جهت بررسی جنایات جنگی» شروع به جمعآوری اسناد و شواهد جنایتهای رژیم هیتلر و شناسایی عاملین آن نمودند. بلافاصله پس از خاتمه جنگ دستگیری افراد شناسایی شده ومحاکمه سران رژیم در دادگاه نورنبرگ آغاز شد. هیتلر و برخی دیگر از مقصرین اصلی در خاتمه جنگ با خودکشی خود کار این دادگاه را سبک کردند. متهمین باقیمانده بسته به درجه فعالیت مستقیم یا همکاری آنان با رژیم گذشته به چند دسته تقسیم گشته و پس از محاکمه از تمامی ادارات وپستهای دولتی پاکسازی شدند. آنهایی که با تغییر اسم به خارج فرار کرده بودند با روشهای گوناگون مورد پیگرد قرار گرفتند.
نظر به فساد گسترده و جنایات فجیع جمهوری اسلامی در طول چهل سال گذشته مسئله پاکسازی، تعقیب و مجازات عاملین و عقیم ساختن فعالیتهای خرابکارانه احتمالی آنان در آینده و برگرداندن ثروتهای غارت شده به مملکت مستلزم برنامهریزیهای دقیق و ایجاد راهکارهای قانونیست. برخی از نهادهای مردمی هماکنون در زمینه جمعآوری شواهد گوناگون فعالند ولی باید این مسئله عمومیت یافته و تمامی شهروندان از هماکنون در جمعآوری اسناد و مدارک لازم شروع به همکاری نمایند.
٣- آموزش دموکراسی – حکومت مردمسالار که از مردم برمیخیزد نیاز به افرادی دارد که به ارزشهای دموکراسی باور داشته، روش کار آن را بشناسند و خود را موظف به حفظ آن بدانند. مردم آلمان که طی قرنها حکومت پادشاهی مطلق و بیش از یک دهه فرمانروایی هیتلر به ذهنیت اقتدارپذیری و سرسپردگی خو کرده بودند میبایست برای فرهنگ دموکراسی از نو تربیت شوند. در این زمینه پس از خاتمه جنگ با کمک آمریکاییان اقدامات مؤثری آغاز شد. از جمله تأسیس ادارهای تحت عنوان «اداره مرکزی آموزش سیاسی» بود. این اداره دولتی تا به امروز در کار نشر کتاب و مجلات و راهنماهای تدریس دموکراسی و توزیع مجانی آنها و یا با قیمت بسیار ارزان بین اقشار مختلف جامعه خصوصا معلمان و استادان و شاگردان مدارس و دانشجویان و همچنین سایر فعالیتها مانند تشکیل سمینار و غیره مشغول است.
چه نوع دموکراسی برای ایران مناسب است؟
بطور کلی دموکراسیهای لیبرال را به سه دسته تقسیم میکنند: نوع اول دموکراسی پارلمانی است که میتواند سلطنتی یا جمهوری باشد مانند بریتانیای کبیر یا آلمان. نوع دوم دموکراسی ریاست جمهوری یا پرزیدنسیال است مانند ایالات متحده آمریکا. گروه سوم، دموکراسیهای نیمهریاستی یا سمی پرزیدنسیال نامیده میشوند که هر یک به نوعی مخلوطی از اجزای دو گروه اول و دومند مانند فرانسه و اتریش. برخی سیستم اتریش را نیمهپارلمانی مینامند ولی در هر صورت نوعی مخلوط است.
١- در دموکراسی پارلمانی دولت یا قوه مجریه (نخست وزیر و کابینهاش) وابسته به رأی پارلمان و جزیی از آنند که قوه قانونگزاریست. نمایندگان پارلمان به وسیله مردم انتخاب میشوند و حزبی که اکثریت آراء را کسب کند نخست وزیر یعنی رئیس دولت را تعیین میکند. شخص اول مملکت که میتواند پادشاه باشد مانند بریتانیا یا رئیس جمهور باشد مانند آلمان نقش نمادین داشته در رقابتهای حزبی و تصمیمگیریهای سیاسی دخالتی ندارد و نماد اتحاد و همبستگی تمامی مردم کشور است.
٢- در دموکراسی نوع ریاست جمهوری یا پرزیدنسیال شخص اول مملکت (رئیس جمهور) و رئیس دولت (نخست وزیر) هر دو در یک فرد تمرکز یافته و مستقیم یا غیرمستقیم به وسیله رأی مردم انتخاب میشود. در سیستم ایالات متحده امریکا که فدرال نیز میباشد رئیسجمهور هم شخص اول و نماینده تمامی مردم است و هم رئیس دولت و خارج از کنگره (دو مجلس سنا و نمایندگان) و در مقابل آن قرار دارد؛ از این رو نیازی به کسب رأی اعتماد از کنگره ندارد و کنگره نیز متقابلاً نمیتواند با رأی عدم اعتماد، هیئت دولت یا وزرا را برکنار کند مگر آنکه به قانون اساسی مملکت خیانت کرده باشند.
٣- نوع سوم مخلوطی از شاخصهای دو نوع اول و دوم است. جمهوری فرانسه نمونهای از این نوع حکومت است. در این نظام رئیس جمهور مستقیما با رأی مردم انتخاب میشود و او نخست وزیر را تعیین کرده و با رأی این دو سایر وزرا انتخاب میشوند و دولت را تشکیل میدهند. دولت در عین حال به رأی اعتماد پارلمان وابسته است و به وسیله آن میتواند حکومت کند. در رأس مملکت و قوه مجریه یا دولت دو مقام رئیس جمهور و نخست وزیر قرار دارند.
در جوامعی که کثرت قومی و زبانی وجود دارد و یا قرنها تحت استبداد، جنگ و اختلافات سیاسی، قومی، نژادی و غیره قرار داشتهاند نوع اول یعنی دموکراسی پارلمانی مناسبتر به نظر میرسد زیرا در رأس کشور فردی غیرسیاسی قرار دارد (پادشاه یا رئیس جمهور) که در جدلهای حزبی یا قومی بیطرف است و میتواند به نحو مؤثری اختلافات حزبی یا قومی را برطرف و انسجام و وحدت ملی را حفظ کند. نمونه بارز آن کشور بلژیک است که شکافهای عمیق قومی و زبانی و اختلافات سیاسی، اقتصادی بیشماری در آن حکمفرماست و پایداری وحدت ملی آن مدیون تلاشهای آشتیدهنده نهاد پادشاهی در مملکت است.
نمونه دیگر آلمان است که از نظر تاریخی ایجاد کشوری به نام آلمان و تشکیل امپراتوری ویلهمها در سال ١٨٧١ نتیجه اتحاد ٢٣ کشور نامتساوی بود با زمینههای مذهبی مختلف. از این رو ایجاد اتحاد ملی در آلمان پیوسته با مشکلاتی روبرو بوده و در صد سال اخیر اختلافات فرهنگی و ایدئولوژیک احزاب سیاسی نیز بر آن افزوده شده. دوران امپراتوری در آلمان دوران درخشانی نبود و آلمانیها که نمیخواستند سرنوشت خود را بار دیگر به خطر اندازند جمهوری پارلمانی را انتخاب کردند. در چنین سیستمی رئیس جمهور از آنجا که بیطرف است و هیچگونه نقش سیاسی ندارد میتواند به عنوان پدر معنوی ملت عامل مهم و متحدکننده در حل اختلافات سیاسی باشد. حسن دیگر این سیستم در برابر نظام پارلمانی مبتنی بر پادشاهی اینست که رئیس جمهور انتخابی است و برای مدت معینی در رأس مملکت قرار میگیرد و در صورت ناکارآمدی از نظر قانونی مجبور به کنارهگیری است در صورتی که پادشاهی ارثی بوده و مردم در انتخاب یا عزل آن نقشی ندارند و باید پادشاه را هرگونه که هست تحمل کنند.
در عین حال باید به این نکته نیز توجه داشت که دموکراسیهای پارلمانی سلطنتی در اروپا بطور نمونه بریتانیا، هلند، سوئد دموکراسیهای مستحکم و موفقی هستند و با راهکارهای پیشبینی شده و قوانین محکم میتوانند بحرانها را به خوبی پشت سر بگذارند. طرفداران نظام پارلمانی جمهوری بر این عقیدهاند که در این سیستم جنبههای مثبت هر دو روش سلطنت و جمهوریت با هم تلفیق میگردد.
با توجه به فرهنگ استبدادی که قرنها بر ایران حاکم بوده و عدم توانایی ایرانیان در توافق و اتحاد و پایبندی به قانون و قراردادها که در سالهای اخیر به خوبی آشکار گشته میتوان گفت که نظام پارلمانی مناسبتر از انواع دیگر دموکراسیها به نظر می آید. جواب این سؤال که چنین نظامی باید پادشاهی یا جمهوری باشد را بیتردید رأی مردم میتواند تعیین کند با توجه به طرح و بحث در مورد این سؤالها که:
آیا فواید پادشاهی برای ایرانیان به آن حد هست که مخارج سنگین تشریفات و تجملات آن را به مردم تحمیل نمود؟
از سوی دیگر آیا رشد فکری عامه مردم ایران به حدی رسیده که بتوانند نفاق و انواع اختلافات قومی یا حزبی همراه با تعصبات مذهبی و ایدئولوژیک در بین مردم را به وسیله یک رئیس جمهور بیطرف در رأس نظام حل نمود؟
در هر صورت قبل از انتخاب نوع دموکراسی به وسیله یک همهپرسی ملی باید صادقانه و بدون دخالت عناصر عوامفریبانه و افکار پوسیده ایدئولوژیک شرایط فرهنگی ایران و نوع سیستم هماهنگ با آن مورد تعمق و بحث و گفتگوی عمومی قرار گیرد. بیتردید چنین گفتمانی تخصصی و پیچیده خواهد بود. وظیفه خطیر رسانهها در این برهه حساس تاریخی ارائه نتیجه این گفتمان به زبان ساده و قابل فهم برای عموم شهروندان چه شهرنشین چه روستایی است. بدون چنین اطلاعرسانی وسیع و همگانی انجام رفراندوم میتواند بار دیگر مردم ما را به بیراهه سوق دهد و تراژدی «جمهوری اسلامی آری یا نه» را تکرار کند.
از همه هموطنانی که نظرگاه خود را منعکس کردند سپاسگزارم که وقت خود را به خواندن مقاله و نظر دادن صرف نمودند. همه نظرگاه ها بجای خود با ارزش و مهمند. دموکراسی هنگامی شانس موفقیت دارد که در صد افراد علاقمند و صاحبنظر در کشوری بالا باشد. از گوناگونی افکار نباید هراس داشت بلکه باید در جستجوی روش صحیح گفتمان و رسیدن به توافق بود. بگفته یکی از بزرگان “بارقه حقیقت شعاع ساطع از تصادم افکار است”.
٣
شما اگر علم کنترل فرآیند را خوانده باشى مى توانى انواع کنترل ها را بشناسى. هنوز در عالم سیاست سیستم کنترل از نوع ابتدایى ترین شکل آن است که به توانایى ها و روحیات شخصى وابسته است و این نه به علت عدم رشد علم بلکه به علت عدم بلوغ کافى اجتماعات بشرى و پیچیدگى هاى جوامع بشرى است.
دفاع از سیستم هاى دموکراسى بدون درک ماهیت واقعى یک شیفتگى احساسى و یک غربزدگى است.
گفتن این غربزدگى با غربزدگى جلال آل احمد فرق مى کند. او به مظاهر دنیاى غرب حمله مى کند، در حالیکه این مظاهر نشان تمدن نوین بشرى است. من درک سطحى از شیوه اداره سیستم ها را شیفتیگى حاصل از ارزش هاى والاى همین مظاهر میدانم.
٢
آنان داراى کیش شخصیت بیش از حد خود هستند و البته حد شخصیتى آنان بسیار والاست و همه انسان ها داراى کیش شخصیت هستند.
خانم فرح دوستدار!
اسمت را دوست دارم، چون همنام شهبانوى گرانقدر ایران زمین هستى.
مقاله علمى من در باره تحلیل سیستم هاى حکومتى مى تواند مکمل مقاله شما باشد. من این مقاله را براى فرشگرد ارسال کردم. مقاله شما تعریفى کوتاه و نسبتاً جامع از سیستم هاست.
سیستم ها مهم هستند ولى بخودى خود کارایى ندارند. سیستم ها مجرى دارند و مجریان انسان هستند، منافع دارند و فرهنگ خاص دارند. همین تاثیر گذارى است که از درون سیستمى دموکراتیک هیتلر زاده مى شود.
شما اگر علم کنترل
خانم فرح دوستدار
اولین خواهش من این است کامنت هاى دیل مقاله خود را دقیق و بى تعصب بخوانید.
من هم طرفدار دموکراسى هستم.
معتقدم تحصیلکردگان غربى حتى استادان بزرگى چون آقاى دکتر امینى و آقاى دکتر میلانى و نیز افراد شاخصى چون دکتر نورى علا ماهیت واقعى سیستم دموکراسى را درک نکرده اند.
آنان فکر مى کنند امثال من که راهى در درون رسانه ها از هر نوعى ندارند، حقیرند و سوال هایشان ارزش پاسخگویى ندارد.
آنان داراى کیش شخصیت بیش از حد خود هستند و البته حد شخصیتى آنان بسیار والاست و همه انسان ها داراى کیش
٢
همه این ها نشان میدهد سیستم دموکراسى ضعف هاى اساسى دارد که خارج از سیستم دموکراتیک و اراده و آگاهى مردم باید رفع شود.
مردمى که با پنجاه هزارتومان احمدى نژاد راى میدهند، در شرایط فقر کنونى با چند هزار توامن راى خواهند داد؟
این مشکل مردم نیست. این مشکل نادان هایى است که هیچ نمیدانند و مدعى هستند و شاید از این راه با فریب مردم نان مى خورند.
این که هر کس جاى سخن شناس بنشیند، جاى تعجب ندارد وقتى سیاستمداران به اصطلاح خبره چیزى نمى دانند و طوطى وار مى خوانند و همان ها را نقل مى کنند.
باید ضعف ها و قوت ها را مطرح کرد.
مثلاً از آلمان دموکراتیک، هیتلر زائیده شد.
در روسیه پس از دموکراسى کوتاه مدت پوتین ظاهر شد.
سازمان سیاه با ترور اولف پالمه به حکومت دموکراتیک وى خاتمه داد.
جمهورى نیمه دموکرتیک ترکیه بسوى جمهورى ضد دموکراتیک در حال دگر دیسى است.
حکومت مادور حاصل یک دموکراسى است.
افغانستان جمهورى دموکراتیک است.
همه این ها نشان میدهد
موانع فساد و باز گشت به دیکتاتورى در سیستم دموکراسى وجود ندارد.
همه موانع ها از قبیل رسانه هاى آزاد و تفکیک قوا قابل اشغال توسط مافیا هستند.
مافیا مى تواند تقسیم شود و بین خود بازى دموکراتیک راه بیاندازد.
در غرب نیز گاهى تظاهرات دموکراتیک را سرکوب و یا نیمه سرکوب و یا با تطمیع و کنار آمدن پایان مى دهند
ونزوئلا نمونه حى حاضر است.
شناخت هم کلاسى هاى ولایتى و ظریف در دانشگاه اروپا و آمریکا در باره دموکراسى و سیستم هاى حکومتى غلط و سطحى است و رفتار سیاسى آنان در خوش بینانه ترین حالت ساده لوحانه و در طبیعى ترین منطق خائنانه است.
سوراخ دعا در دموکراسى و انواع سیستم ها نیست، جاى دیگرى است.
خانم دوستدار عزیز. دمکراسی به عنوان یک سیستم اداره یک کشور به یک زمینه اجتماعی-اقتصادی نیاز دارد، که شاه فقید، شهبانو و رضا شاه در حال پایه ریزی آن بودند و در آن بسیار هم موفق بودند. رضا شاه با شکستن پایههای ایلی و قبیلهای شروع کرد و شاه و شهبانو با مدرنیزه کردن کشور. بیشتر ایرانیان در آنزمان و الان از دمکراسی فقط رفتن پیش صندوقهای رای را شنیدهاند. این را که الان هم دارند و هر چهار سال یکبار یک اخوند خندان یا پاسدار گریان را با شور و شعف فراوان انتخاب میکنند. زمینههایی که پهلویها ساخته بودند ویران شد و شما هنوز فکر نوع دمکراسی هستید برای یک ملت گرسنه با مناسبات اجتماعی درهم؟
دمکراسی یک پدیده غربی است و در یک کشور اسلامی جایی ندارد.
نوشته ائی بسیار کوتاه ولی جامع و مفید در زمینه ائی پیچیده بود. ممنون. تنها ایرادی که به نظرم رسید (غیر از ۲۰۱۸ بجای ۱۹۱۸) روایت نگارنده از جنگ جهانی اول و مخصوصن دوم است که ظاهرن نگارنده فقط به ارائۀ روایت برندگان جنگ اکتفاء کرده است. با وجود اینترنت و دسترسی به این منابع, چشم پوشی کردن از آنها میتواند به اعتبار بقیه مقاله صدمه بزند. آوردن عباراتی مثل “نازی زدائی” نشان از هنوز اسیر تبلیغات برندگان جنگ بودن است.
بدون تردید نظام پارلمانی مناسبترین گزینه است و احتمال تقلب و ایجاد استبداد نسبت به نظام جمهوری کمتر است.
در ضمن ر جمهـور المان توسط گروه هـاى سیاسى (یکنفر از بین خودى هـا )انتخاب میشود و مردم در ان نقشى ندارند
اقاى دوستدار
ادرس اشتباه به مردم ندین
سال ۵٧ تمام شده و نسل جوان از شما هـا اگاه تر هـستند
١-حقوق ر جمهـور المان برابر است با خاندان س اسپانیا و تا اخر عمر از این حقوق بعلاوه. ماشین دولتى راننده و یک منشى (با پول مالیات مردم )
٢- دمکراسى هـلند (کشور پادشاهـى ) خیلى پیشرفته تر از المان میباشد (قوانین زنان و هـمجنسگرایان وووووو )
٣-خدمات خاندان پهـلوى و بنیاد ایران مدرن هـمیشه در یاد و خاطره ایرانیان خواهـد ماند ( رضا شاه بود که به من ایرانى شناسنامه صادر کرد ومن داراى هـویت شدم وووووو ) بنابراین هـمه پادشاهـان ایرانى بد نبودند
۴-تجربه ۴٠ سال جمهـورى ثابت کرد که مردم سرکوب میشن زندان و شکنجه وووووو