صدای دخترم از دور دست می آید.
صدای دخترم از نزدیک.
اگرچه تاریکم
وآسمان، به نَفَسهای سرد، خیره شدهست.
ترانهای به زبان ِ سپیده میگذرد
که لحظههای دلم را سپید خواهد کرد.
بگو به باغ بخندد
بگو جوانه، به جان ِ درخت بنشیند.
بگو به عشق! درین روزگار ِ بیلبخند-
به رقص برخیزد.
مگو که تاریکم
وآسمان، به نَفَسهای سرد، خیره شد ست.
سرود ِسبز ِ«سپیده»-
به رنجهای سکوت ِ سیاه، چیره شدهست.
به عشق بنویسید:
که ماجرای جوان ِ دلم، تماشاییست.
به عشق بنویسید:
صدای دخترم از دوردست میآید
که اوج ِ زیباییست.
۵ بهمنماه ۱۳۹۷
شعر بسیار زیبایى است.
من هم شاعرم.
ولى در رساى مبارزان نتوانسته ام بسرایم.
درود بر شما.
چه جوانان نازنینى از بستر این ققنوس به آتش کشیده برخواسته اند.
این دختران نازنین ایرانى با دامنى پر گل به پیشواز طلوع مهر مى روند.
اینبار مهر از مغرب طلوع مى کند.