یوسف مصدقی- چندیست که خشونت در زندگی روزمرّه ایرانیان، همه جا مشغول جلوهگری است. فضای عمومی-چه مجازی و چه حقیقی- آکنده شده از گفتارها و رفتارهای خشن و دلخراش. هر چه بیشتر میگذرد، خشم متورم شده زیر پوست جامعه، ناامید از رسیدن مرهمی، لایهلایه هر چه را که مانع بُروزش شود میشکافد و عفونت و خونابه این تباهی چهل ساله را به سطح جامعه میپاشد. روانپریشیِ حاصل از این وضعیت، عرصه عمومی را به آوردگاه الوات دهاندریده و اوباش پاچهورمالیده تبدیل کرده است. ورزشگاه و خیابان، دو مکان عرصه عمومی هستند که این روزها محل جولان این خشونت افسارگسیخته شدهاند.
الف) گل کشیدن به جای گل دیدن
مدتهاست که ورزشگاههای سراسر کشور، محل ابراز رکیکترین فحشهای چارواداری و آبنکشیدهترین ناسزاهای نوظهور در زبان فارسی شدهاند. هواداران تیمهای فوتبال حاضر در لیگهای مختلف کشور، ورزشگاه را به عرصه تمرین خشونت کلامی و بدنی تبدیل کردهاند و رنج محرومیتهای تلنبار شده و عقدههای متراکمِ ناشی از ستم و نابرخورداریشان را در این مکان تخلیه میکنند.
به اینها اضافه کنید که چند صباحی است این اماکن ورزشی، محل خردهفروشی و استعمال مواد مخدر هم شدهاند و انواع نشئهجات صنعتی، به وفور و ارزان در آنها به فروش میرسد. تماشاگران عمدتا جوان حاضر در ورزشگاهها، این روزها بیشتر از اینکه برای دیدن گلهای به ثمر رسیده در مسابقه به استادیوم بروند، برای کشیدن گل و پرتاب بطری و شکستن صندلی به آنجا نزول اجلال میکنند. تصور محیطی که در آن چند هزار جوان زیر بیست و پنج سال، خارج از حال طبیعی، مشغول فحاشی و زد و خورد با یکدیگر هستند، پشت هر آدم باوجدانی را میلرزاند.
موضوع فقط تماشاگران عقلباخته نیستند. بازیکنان تیمهای مشهور و پرهوادار هم به درد خشونت و الواتی مبتلا شدهاند. خط و نشان کشیدن و تهدید رقبا به تلافی و زمین بازی را با چال خرکشی و چالهمیدان اشتباه گرفتن، کمکم دارد تبدیل به رسمی معمول میان بازیکنان شاغل در لیگ برتر فوتبال ایران میشود. نمونه آخرش همین چند روز پیش بود که پس از بازی پر زد و خورد دو تیم پرسپولیس و سپاهان، یکی از بازیکنان سپاهان به دوربین «صدا و سیما» زل زد و خیلی خونسرد و بیخیال، بازیکنان و تماشاگران پرسپولیس را تهدید کرد که به اصفهان نیایند چون اگر آمدند، خونشان پای خودشان است (نقل به مضمون). بنا به اخبار رسمی، بازیهای هفته گذشته لیگ برتر، حداقل یک کشته و دهها مجروح داشته و بعید نیست که بازیهای این چند هفته آخر لیگ، بر آمار تلفات اضافه کند.
ب) خون در خیابان
هفته گذشته همچنین، یک وکیل دادگستری در تهران و یک آخوند گمنام در همدان، هدف گلوله قرار گرفتند و کشته شدند. روایتهای غیررسمی، قتل نخست را به پرونده اختلاس بانک سرمایه مرتبط میدانند و مقتول را مطلع از اسرار مگویی قلمداد میکنند که موجب بر باد رفتنِ سرش شدهاند. قتل دوم اما بیش از هر چیز به خشونت کور ناشی از نفرت پیوند خورده و به نظر میسد که علت قتل، تنفر قاتل از کسوت آخوندی مقتول بوده است.
شاید در نگاه نخست، این دو قتل ربطی به هم نداشته باشند و تنها نقطه اشتراکشان، استفاده از سلاح جنگی به عنوان آلت قتاله باشد. اما چون نیک بنگریم، فصل مشترک این دو قتل، حضور خشونتِ افسارگسیخته و عریان در خیابانهای دو شهر بزرگ ایران است. اینکه فرد یا افرادی با هر انگیزه و علتی، اسلحه جنگی به دست گرفته و «هدف»ی معین را در خیابان به گلوله ببندند، نشان از تَرَکی بزرگ بر دیوار امنیت قبرستانی جمهوری اسلامی دارد.
حتی اگر مثل برخی از هموطنان گرامی، پشت هر واقعهای توطئهای حسابشده ببینیم و باور کنیم که همه این خشونتها «کارِ خودشونه»، نمیتوان از اثر مخرب آنها بر تصویر باسمهایِ امنیت در ایران غافل بود. شک نیست که اگر ماجرا فقط به حذف دو مقتول بختبرگشته مربوط میشد، قاتلانِ هر دو جنایت، امکان انجام عمل را در محلی غیر از خیابان و با ابزاری غیر از سلاح گرم داشتند و نیازی به این همه نمایش و جنجال نبود. قاتلان اما قاصدانه و برای ابراز وجود، محل و آلت قتاله را چنین انتخاب کردند. در هر دو قتل، مقصود، انتقال پیام به دیگرانی بود که در وضعیتی مشابه مقتولین قرار دارند.
دیگر نقطه اشتراک میان این دو قتل، واکنشهای ناهمدلانه و فاقد شفقتی است که از ناحیه بسیاری از اقشار جامعه، نسبت به مقتولان بروز کرد. بیشینه نظرات و واکنشهای منتشره در شبکههای اجتماعی و فضای مجازی درباره وکیل مقتول از این حکایت داشت که بسیاری از کاربران او را مستحق چنین عاقبت شومی میدانستند. این جماعت باور داشتند که این وکیل، کارگزاری فاسد از یک مافیای خطرناک و چپاولگر بوده که احتمالا پایش را از گلیماش درازتر کرده و به این سبب، بنا به سنت مافیا، از بازی حذف شده است. پس طبیعی است که آنچه بر سر او آمده را ناشی از اعمال خودش بدانیم و بیخیال از کنار ماجرا بگذریم!
در مورد آخوند مقتول همدانی هم بیشینه نظرات ابرازی در فضای مجازی، همدلانه نبود. امروزه نزد گروه بزرگی از ایرانیان، کسوت ملایی آنچنان دافعه دارد که هر که بدان مُلبَّس شود، منفور و مغضوب این بخش از مردم میشود. از این رو بسیاری از کاربران شبکههای اجتماعی، نه تنها قتل این آخوند بختبرگشته را تقبیح نکردند بلکه او و همصنفیهایش را سزاوار چنین عاقبتی دانستند. آش چنان شور شد که حتی برخی از این جماعتِ بیزار از آخوند، قاتل این ملا را -که ظاهرا از اوباش و زورگیران مشهور همدان بوده- به مقام آزادگی و شهادت ارتقاء دادند! شگفتا از این مردمان که ماییم!
ج) کاشتن باد و درو کردن توفان
هر چه تا کنون در این مطلب آمد، تنها برای تأکید بر هوشیاری وجدان ما آدمیان در روبرویی با خشونت است. سطور بالا، به هیچ روی در تأیید حضور آخوند و ملا در سیاست و عرصه عمومی یا جواز دخالت و فضولی آنها در زندگی خصوصی آحاد جامعه نیست. صاحب این صفحهکلید سالهاست که به این باور رسیده که آسیبی که فروشندگان کالای «الاهیات» به جوامع بشری میزنند، دهها بار بیش از هر بلای طبیعی و غیرطبیعی دیگر است. کالایی که این جماعت میفروشند، همیشه مخرب روح و روان فرد و جامعه بوده و ذاتا مسموم و غیرقابل بازیافت است. به همین قیاس، هر شخصی که از راه دیانت ارتزاق میکند، از دسته شیادان و از زمره اراذلالناس است. همچنانکه از ولتر نقل است:« نخستین آخوند، اولین حقهبازی بود که اولین احمق را ملاقات کرد.»(۱)
شریعت اسلام و به ویژه شیعهگری مُلهم از آن، بیشترین نقش را در تولید خشونت در تاریخ چند قرن اخیر ایران ایفا کرده است. آخوند شیعه، در طول تاریخ همواره ابزاری برای نفرتپراکنی و تشویق خشونت علیه ناباوران به شیعهگری بوده است. از آغاز شکلگیری این مسلک تا همین امروز، آنچه ملایان شیعه از روی منبر به گوش مستمعین خواندهاند، جز دروغ و نفرتپراکنی نسبت به «غیرشیعه» نبوده است. برای نمونه، چون به محتوای روضهها و ذکر مصیبت واقعه کربلا و متن زیارت عاشورا دقیق شویم، در آنها جز هتاکی و نفرتپراکنی نسبت به خلفای سهگانه و باقی مخالفین شیعهگری نمییابیم. آخوند شیعه قرنهاست که از بام تا شام در مکتوبات و منقولاتاش مشغول هتاکی و خشونتورزی علیه «غیرخودی»هاست.
با چنین سابقهای، جای تعجب ندارد که پس از قرنها ترویج چنین محتوایی میان جامعه اکثرا شیعه ایران، مردمِ خو کرده به چنین آیینی، چاره همه بدبختیها و مرهم جمله دردهای خود را در انتقام از کسانی بدانند که «اشقیاء» میخوانندشان. در چشم عوام، اگر روزی شمر و یزید و خولی و حرمله نماد شقاوت بودند، امروزِ روز بسیاری از مردم، علی خامنهای را «یزید زمانه» میدانند و هر کسی را که در کسوت آخوندی باشد، شریک در جنایات او و فرقه تبهکارش میدانند. حساب یزید و اصحابش هم که نزد عامه مردم روشن است.
به نظر میرسد که بعد از قرنها باد کاشتن، آخوند شیعه به موسمِ درو کردن توفان رسیده است.
تکمله
امانوئل کانت، فیلسوف بیبدیل آلمانی، پس از سالها اندیشه در فلسفه اخلاق به این نتیجه رسیده بود که مبنای اخلاق چیزی جز سه قاعده جهانشمول نیستند. بنیادیترین این قواعد، یک اصل یا «امر مطلق» است که کانت آن را چنین صورتبندی کرده است:
«تنها بر پایه آن آیینی رفتار کن که در عین حال بخواهی که قانونی عام باشد.»(۲)
اندیشیدن به این اصل اخلاقی، شاید در روزهای پرخشونت آتی، به کار همه ما بیاید.
۱٫The first clergyman was the first rascal who met the first fool
۲. کانت؛ «بنیاد مابعدالطبیعه اخلاق»؛ ترجمه حمید عنایت و علی قیصری؛ انتشارات خوارزمی؛ تهران ۱۳۶۹، ص ۶۰. میرشمسالدین ادیبسلطانی هم این عبارات کانت را چنین فخیم به فارسی برگردانده است: «فرمودمان فریزی (فریضی) فقط امر واحد است و آنهم این است؛ فقط بر پایه آن مبدا حکمتی عمل کن، که بدان وسیله هم هنگام بتوانی خواستن، که آن مبدا به یک قانون کلی بدل گردد.» ترجمه انگلیسی این جملات، چنین است:
Act only according to that maxim whereby you can, at the same time, will that it should become a universal law.
می توان بسیاری رذائل اخلاقی را به یک عامل بیرونی مانند دین نسبت داد تا خیالمان راحت شود که اگر چنین هستیم، علتش آن عامل است، والا ما انسانهای خیلی خوبی هستیم.بر فرض که این رویکرد درست باشد، سوال اساسی این است که چطور آن عامل به اصطلاح بیرونی مورد پذیرش قرار گرقته و حتی تار و پود رفتار و اندیشه را تحت تاثیر قرار داده است. بنظرم، دین و پذیرش آن، حداکثر یک عامل نیابتی Proxy Cause است و در زنجیره علت-معلول، در نهایت این حلقه فرهنگ است که می تواند سرشت یک جامعه را شکل دهد. البته فرهنگ نیز حاصل بسیاری عوامل تاریخی،جغرافیایی، اقلیمی، زیستی و تکاملی است. بنظرم، در تحلیل فرهنگ هر جامعه ایی، باید تا حدی ذات گرایی Essentialism را پذیرفت.
اما اکثر اپوزیسیون قلابی و نیروهای امنیتی و نظامی ( در دو رژیم شیخ و شاه ) توده ایهایی هستند که یا کراوات میزدند ، یا ریش دارند و عمامه . معلوم نیست چه تعدادی از وزیران و رهبران و سازمان امنیت ملاها در لیست حقوقی ک گ ب و پاتریس لومومبا هستند . با رفتن عنقریب این رژیم اینها آشکار می شوند وخواهید فهمید چرا من سالها زودتر اسامی این جاسوسان روسی را به شما گفتم .
اگر داعش در سوریه به دست کردها و روسیه و ملاها شکست خورد ، قاعدتا رهبر داعش باید علیه انها بجنگد نه مسیحیان غیر روسی ! ما از ین بازیها زیاد در ایران دیده ایم ، حزب توده و روسیه ختم این فیلم های روسی هستند ، تنها حبی که در ایران با نام و نشان هرگز فعلیت نکرده همین حزب توده است . حتی مجاهدین و فدائیان خلق با نام خودشان فعالیت میکنند ، اما اکثر اپوزیسیون قلابی و نیروهای امنیتی و نظامی ( در دو رژیم شیخ و شاه ) توده ایهایی هستند که یا کراوات میزدند ، یا ریش دارند و عمامه . معلوم نیست چه تعدادی از وزیران و رهبران و سازمان امنیت ملاها در لیست حقوقی ک گ ب و پاتریس لومومبا هستند .
ایا انچه در رژیم فقها ت روسی رخ میدهد همان چیزی نیست که در کوبا و ونزوئلا و کامبوج و کره شمالی و نیکاراگوا و روسیه و دیکتاتوری های اسیای مرکزی و سوریه رخ داد ؟ یعنی خشونت مشترک در همه این نظام ها که همان فرهنگ خشن و فاسد و دیکتاتوری ساز ویرانگر مارکسیسم روسی است ؟ همان داعش سنی هم خشونت ها را از بقایای ارتش صدام ( که ساخت شوروی بود ) و نیروهای تروریستی اسیای مرکزی که سنی هستند و علیه روسیه ۳۰۰ سال می جنگیدند ، پنج هزار نفر از داعش از اسیای مرکزی امدند و معلوم نیست چرا به جای اینکه یقه روسیه را بگیرند ، ضد امریکا و غرب که پشتیبان انها بود جنایت میکردند ؟ هنوز ابو بکر البغدادی به جای انتقم باغوز از روسیه ، به مسیحیان نگون بخت سریلانکا ! حمله میکند ؟
ایا این زن در ونزوئلا و یک صد کارگر و یک روزنامه نگار در نیکاراگوا ، و ششصد هزار که بیشتر انها زن و کودک بودند در سوریه ، و روستاهایی که پوتین خاک کرد در اسیای مرکزی ، کشتار ۴ میلیون نفر توسط پل پوت کمونیست در کامبوج ، میلیونها مردم اوکراین که استالین به گور فرستاد ، میلیونها نفر که مائو مثل شپش کشت ، پانصد نفر بدون دادگاه و وکیل که چه گوارا کشت ، … همه و همه ناشی از خشونت در شیعه است ؟ یا اینکه مارکسیست های روسی در رسانه های فارسی می خواهند همه جنایات ناشی از کمونیسم ، مارکسیسم روسی ، روسیه ، دیکتاتورهای بعثی و شیعه و سنی روسی ساخت شوروی را بزنند پای حساب این ملاها ؟ ایا انچه در رژیم فقها ت روسی رخ میدهد همان چیزی نیست که در کوبا و ونزوئلا و کامبوج و
توصیف خدا در انجیل: خدا محبت است، آنکه محبت ندارد، خدا را نشناخته. در ضمن، مسیح میفرماید با مردم آنگونه رفتار کن که انتظار داری با تو رفتار بکنند. فراتر، در انجیل میخوانیم “هر چه بکاریم، همان را درو خواهیم کرد.” پس ایران امروزه همان چیزی را درو میکندکه از همان ماخذ ایمانی خود یافته وکاشته است. درمان: خداوند در کتاب مقدس میفرماید: “اگر قوم من که به اسم من خوانده میشوند فروتن شده، دعا کنند، و مرا بطلبند، و از راههای بد خویش توبه نمایند، آنگاه ایشان را از آسمان اجابت نموده،گناهانشان میبخشم، و سلامتی را به سرزمین آنان بر میگردانم.” ای ایرانی عزیز، خداوند محبت تو را هم خوانده است، او را پیرو شو و ببین چگونه سلامت به سرزمین و خانواده ات باز خواهد گشت.
انصافا مقاله خوبی بود. به امید حذف ادیان الهی از کل جهان