ما ایرانیها با انگلیسیها رابطه خاصی داشتهایم. رابطهای که میتوان آن را «مهرآکین» نامید. از یکسو به آنها علاقمند بوده و از سوی دیگر طبیعتاً از دخالتهایِ زیرکانهی آنها در امور داخلی ایران شاکی بودهایم. اما این مانع از آن نشده است که امروزه چندصدهزار ایرانی در بریتانیا، به خصوص در لندن، زندگی میکنند که به دنبال انقلاب اسلامی در طی چندین موج مهاجرت در این کشور ساکن شدهاند.
به موازات ازدیاد شمار مهاجران و پناهجویان ایرانی در بریتانیا، از حدود ۲۵سال پیش چندین پژوهش در مورد این گروه مهاجران در لندن و در سراسر بریتانیا صورت گرفته است. سفارشدهندگان و مجریان این پژوهشها را میتوان به سه گروه تقسیم کرد:
١) شهرداریهایی در لندن و یا در سایر کلانشهرهای بریتانیا که جمعیت قابل توجهی از ایرانیان مهاجر و پناهنده را در خود جا دادهاند.
۲) انجمنها و سازمانهای ایرانی ارائه دهنده خدمات اجتماعی و رفاهی به ایرانیان مهاجر و پناهنده. توضیح آنکه اینگونه نهادها برای ارائه خدمات بهتر به ارباب رجوع ایرانی نیاز به شناخت بیشتر و عمیقتر از مسائل و نیازهای آنان دارند.
۳) دانشگاهها و مراکز آکادمیک بریتانیا و یا آندسته از نهادهای ایرانی که فعالیتِ خود را بیشتر در حوزه کار تحقیقاتی و روابط عمومی برای کل جامعه ایرانی در بریتانیا تعریف میکنند.
در دستهی اخیر دامنه پژوهش از کسب اطلاع در مورد نیازهای معیشتی و رفاهی فراتر رفته و گستره فرهنگی را در بر میگیرد. از جمله مسائلی که معمولاً به آنها پرداخته میشود عبارتند از: احساس و درک نسل جوان ایرانی از هویت ملی و فرهنگیشان؛ مدارس زبان فارسی و برخورد نسل جوان ایرانی نسبت به فراگیری زبان فارسی؛ فعالیتهای اجتماعی، فرهنگی و هنری ایرانیان لندن؛ جایگاه رسانههای فارسیزبان و نقش آنها در جامعه ایرانی لندن و بالاخره میزان جاافتادگی جامعه مهاجر ایرانی در کشور میزبان. البته پژوهشهای آکادمیک هم اعلام میکنند که هدفشان خدمت به بهبود شرایط زندگی مهاجران ایرانی و از جمله کمک به ادغام بیشتر و سریعتر آنان در جامعه میزبان است.
از نخستین تحقیقاتی که درباره ایرانیان بریتانیا انجام شده است پروژهای است که قرار بود مقایسهای باشد بین فعالیتهای فرهنگی و هنری و رسانهای ایرانیان لندن و جامعه مسلمان شهر بردفورد واقع در شمال انگلستان. بخش مربوط به ایرانیان این پروژه از سال ١۹۹۶ به مدت یک سال و نیم در مرکز پژوهشهای رسانههایِ همگانی در دانشگاه لِستر انگلستان تحت سرپرستی پروفسور آنابل سربرنی انجام گرفت. با توجه به محور یادشده، به نیازهای معیشتی ایرانیان دراین پروژه پرداخته نشد. این تحقیق از حمایت مالی شورای تحقیقات اقتصادی و اجتماعی انگلستان برخوردار بود (ESRC مخففEconmic and Social Research Council England).
دست اندرکاران این پروژه اعلام کردند که این نخستین پژوهش سیستماتیک دربارهی جامعه ایرانی لندن بود و در نتیجه آنها باید از نقطه صفر شروع میکردند. در نتیجه وقت زیادی برای پیداکردن اطلاعات زیر صرف شد: تعیین مناطق ایرانینشین لندن و مکانهایی که ایرانیان غالباً در آنجا فعالیتها و برنامههای فرهنگی و هنری خود را اجرا میکردند؛ مقایسهی سر شماریهای انجام شده در شهرداری مختلف لندن و جمعآوری اطلاعات آماری دیگر برای رسیدن به تخمینی نسبتاً دقیق از جمعیت ایرانی لندن. جمعآوری اطلاعات از مراکز اجتماعی و فرهنگی و آموزشی ایرانیان در لندن. پس از این مرحله نوبت به مصاحبه با چهرههای برجسته فرهنگی و اجتماعی ایرانی در لندن و سپس انجام مصاحبههای گروههای متمرکز رسید. تعداد زیادی پرسشنامه درمیان ایرانیان توزیع شد که تعداد ۲۵۰ از آنها برگشت.
از نکات محوری این پروژه این پرسش بود که با وجود اختلافها و تفاوتهای موجود در جامعه ایرانی لندن، از جمله تفاوتهای زبانی، سطح تحصیلی، دینی/ مذهبی، طبقاتی و سیاسی/ ایدئولوژیک، آیا میتوان از همپیوستگی در کلیت جامعه ایرانی لندن صحبت کرد و اگر آری تا چه حد؟ در همین رابطه و همچنین در رابطه به میزان و نحوه جوابگویی به نیازها و مسائل جامعه ایرانی لندن، نقش رسانههای همگانی فارسی زبان در این تحقیق مورد واکاوی قرار میگرفت.
از یافتههای این پروژه آن بود که مرزبندیهای پُررنگ سیاسی و ایدئولوژیک و در وهله دوم جداییهایِ قومی/ زبانی در ایرانیان لندن از موانع عمده در برابر وجود احساس همبستگی در میان ایرانیان است. دیگر مانعی که در برابر ایجاد و تقویت همبستگی عمل میکرد– و پژوهشهای اخیر هم کماکان وجود آن را تایید میکنند- فردگرایی مفرط در میان ایرانیان و تمایل آنها به تکروی است. در نتیجه نمیتوان جامعه ایرانی لندن را دارای درجهی بالایی از همبستگی دانست چرا که تفرقه بر آن استیلا دارد. رسانههای ایرانی هم در زمان انجام این تحقیق بخش عمدهی محتوای خود را به مسائل سیاسی و اجتماعی درونمرزی اختصاص میدادند و توجه مساوی به رویدادها و فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی ایرانیان در لندن نمیکردند. پرداختن به مسائل داخلی ایران نیز از زاویه دید خاص سیاسی و ایدئولوژیک صورت میگرفت که در نهایت تفرقههای احتماعی را در میان ایرانیان لندن نه التیام بلکه تشدید نیز میکرد.
چنانکه گفتیم پژوهش در ضمن قرار بود مقایسهای باشد بین جامعه ایرانی لندن و جامعه مسلمان بردفورد که این جنبه از تحقیق چندان برجسته نشد. اما چیزی که به عنوان نقطه افتراق دو جامعه مطرح شد نقش متفاوت دین به عنوان عامل پیوند و انسجامدهنده در این دو جامعه بود. اگر در جامعه ایرانی لندن فرهنگ، هنر و زبان فارسی عامل مهمتر پیونددهنده هستند تا مشترکات دینی، در جامعه مسلمان بردفورد دین مهمترین عامل پیوند و انسجام دهنده در میان آنان شمرده میشود. در مناطقی از شهر بردفورد تراکم مسلمانان چنان بالاست که اقوام دیگر، از جمله انگلیسیزبانان، در اقلیت مطلق قرار دارند. برخلاف آن، هرچند مناطقی از شهر لندن مانند شمال غرب و غرب دارای جمعیت قابل ملاحظه ایرانی است ولی این اساساً قابل مقایسه با تراکم بالای جمعیت مسلمانان در منطقهای خاصی در شهر بردفورد نیست که اکثریت مسطلق آنان از یک منطقهی خاصی در کشور پاکستان مهاجرت کردهاند.
تخقیق بعدی به سال ٢٠٠٣ برمیگردد؛ در شهرداری منطقه عمدتاً مرفهنشین کنزینگتون و چلسی. البته در بخشهایی از این منطقه، بهخصوص در شمال آن ساختمانهای دولتی محل زندگی قشرهای کمدرآمد نیز هستند. ساختمان معروف «گرنفل» که دوسال پیش آتش گرفت و جان دهها نفر از ساکنان آن- از جمله تعدادی ایرانی- را گرفت در همین منطقه واقع است. این تحقیق با هدف بهبود کیفیت خدمات ارائه شده به ایرانیان ساکن آن منطقه و ارتقاء سطح زندگی آنها انجام گرفته بود. تنها وسیله جمعآوری اطلاعات در این پروژه، پرسشنامهای بود که برای کسب و کارهای ایرانی و مراکز ایرانی و غیرایرانی ارائه دهنده خدمات رفاهی و فرهنگی به ایرانیان تهیه و تنظیم شده بود. پرسشها تنها در مورد مسائل رفاهی و معیشتی بودند و هدف نهایی آن بود که ایرانیان مهاجر و پناهنده را تشویق به کاریابی و یا راهاندازی کسب و کار خود کند.
مسئولین این تحقیق در گزارش نهایی خود ابتدا خلاصهای از جعرافیا و تاریخ ایران تا انقلاب اسلامی و شروع مهاجرت به بریتانیا را میآورند و سپس به یافتههای خود از پرسشنامهی توزیع و جمعآوری شده میپردازند. البته در این مرحله مشکلی که وجود داشت آن بود که از ١٧٩ پرسشنامهای که توزیع شده بود تنها ١٢ پرسشنامه پُر شده و برگشته بود که نمیتوانست اطلاعات قابل اتکایی فراهم آورد. این امر حاکی از آن است که مسئولین پروژه شناخت لازم را از روانشناسی اجتماعی ایرانیان نداشتهاند و گمان کردهاند که تنها پخش پرسشنامه میتواند اطلاعات باارزش و قابل اتکایی را در اختیار آنها قرار دهد. ناگفته نماند که هیچ ایرانی شرکت مستقیم در اجرایی نمودن این پروژه نداشت که به عنوان نقطه اتصال این پروژه با جامعه ایرانی عمل کند.
با یک پرش حدود ده ساله میرسیم به تحقیق آکادمیکی که در طول سالهای ۲۰١۴ و ۲۰١۵ در دانشکده پژوهشهای آسیایی و آفریقایی دانشگاه لندن انجام گرفت. این پروژه نیز تحت سرپرستی پروفسور آنابل سربرنی و با همکاری دکتر رضا غلامی، مدرس جامعهشناسی آموزش در دانشگاه کیل، انجام شد. چارچوب آن فراتر از لندن و کل بریتانیا بود. بودجهی آن توسط شورای فرهنگی بریتانیا و دفتر ایران آن نهاد تامین شده بود که قابل مقایسه با بودجهی بالای پروژهی ١٩٩۶ سال نبود. در نتیجه امکان ارتباط رو در رو با ایرانیان با حضور در برنامهها و مراکز ایرانی و وارد شدن به مبادلاتی زنده و پویا با آنان و پُر کردن پرسشنامه درجا وجود نداشته است. مسئولین این پروژه با توجه به رواج استفاده از اینترنت به کسب اطلاعات از این طریق امید بسته بودند و پرسشنامه تنها از طریق اینترنت در اختیار عموم قرار گرفته بود که به نسبت آن بازده زیادی نداشت. دیگر آنکه در نبود امکان مصاحبه با شماری از چهرههای کلیدی در جامعه ایرانی و یا انجام مصاحبههای گروههای متمرکز، سعی شد با انجام مصاحبههایی با کنشگران اجتماعی و رسانهای ایرانیان این کمبود جبران شود. علاوه بر این، از برخی فعالین اجتماعی و رسانهای تقاضا شده بود که اطلاعات مربوط به مراکز فرهنگی، اجتماعی و رفاهی و آمورشی ایرانی را بهروز و تکمیل کنند.
در بروشور اعلام نتایج این تحقیق آمده است در بریتانیا، ایرانیان را به عنوان یک اقلیت قومی شناخته شده نمیشناسند که همین امر میتواند در برابر طرح و پیگیری نیازهای رفاهی و فرهنگی آنان به مثابه مانعی عمل کند. این تحقیق هم بر روی عوامل و اشتراکات فرهنگی ایرانیان تمرکز داشته و اطلاعات با ارزشی در این زمینه گردآوری کرده است. از جمله جدولی برای سنجیدن میزان استفاده از محصولات و خدمات فرهنگی تهیه شده و در پرسشنامه گنجانده شده بود. جالب است که در این جدول نیز رفتن به مسجد کمترین تناوب را در میان پاسخ دهندگان دارد، در حالی که کنسرتهای موسیقی و فیلمهایِ ایرانی و اجراهای تئاتری و رقص بالاترین تتاوب را دارد. البته میتوان گفت که ایرانیان مذهبی با پیشداوری نسبت به چنین پژوهشهایی چندان رغبتی به پاسخگویی به آن ندارند.
گفتنی است که این تحقیق با اظهار امیدواری درباره گسترش روابط سیاسی و فرهنگی بین ایران و بریتانیا به دنبال برجام نگاهی مثبت به پیشرفت جامعه ایرانی در بریتانیا داشت که میدانیم شرایط درست برعکس در مسیر منفی قرار گرفته است. در زمینه استفاده از خدمات اجتماعی و رفاهی و فرهنگی مجریان این پژوهش دولت بریتانیا را تشویق به فراهم آوردن امکانات بیشتری برای ایرانیان این کشور میکردند.
تحقیق دیگری تقریباً همزمان با تحقیق بالا توسط «سازمان ارتقاء دهنده جامعه ایرانی بریتانیا» که مخفف انگلیسی آن «بیکدو» است برای درک بهتر و عمیقتر از ایرانیان لندن و شناختؚ نیازهایِ آنان انجام گرفت که گزارش آن توسط دکتر معصومه طُرفه تهیه شده بود. این تحقیق را میتوان یکی از بزرگترین پژوهشهای انجام شده در نوع خود دربارهی جامعه ایرانیانِ لندن دانست. علاوه بر کسب اطلاعات کلی دربارهی جامعه آماری، این پژوهش در پی شناختِ نیازها و آمال شرکت کنندگان بود تا سپس بتواند آن را به انتشار رسانده و در دسترس عموم قرار دهد. نتایج این تحقیق اوایل ٢٠١٧ فوریه به فعالین اجتماعی و فرهنگی ایرانیان ارائه شد.
این پژوهش از طریقِ توزیع و جمعآوری پرسشنامهای که پرسشهایِ آن متمرکز بر شناختِ مشکلات و نیازهای پاسخ دهندگان بود آغاز شد و توسط داوطلبان با حضور در مراکز و فعالیتهای متعدد ایرانیان در محل توزیع، پُر شده و جمعآوری شد. این پرسشنامه در راستای ارزیابی نیازها طراحی شده بود- از نیازهایِ اولیه گرفته تا وضعیت ایدهآلی که فرد میتواند در آن به خواستههای والاتر اجتماعی- فرهنگی خود دست یابد. با همت داوطلبان ایرانی این پژوهش توانست بیشترین پرسشنامه را جمعآوری کند و اطلاعات به دست آمده را مورد بررسی قرار دهد.
انجام این پژوهش با حمایت مالی سازمان میراث لاتاری ملی بریتانیا میسر شده بود.
بیشتر پاسخ دهندگان به این تحقیق گفتهاند که از مشکلات مالی، مسکن و اشتغال رنج میبرند و این مشکلات به نوبهی خود ادغام کامل در زندگی اجتماعی و سیاسی بریتانیا را برای آنها دشوار میسازد. معضلی که باز با عدم تسلط آنها بر زبان انگلیسی تشدید میشود. این تحقیق نشان میداد که تعداد ایرانیان شاغل در زمان انجام آن پژوهش رو به کاهش بود. گرچه سرعت این کاهش رفته رفته کمتر میشود.
سپس این پروژه با مقایسه وضعیت ایرانیان بریتانیا با ایرانیان کشورهای دیگر اروپایی و شمال آمریکا توصیههایی برای پیشرفت فردی و جمعی ایرانیان ارائه میدهد.
اخیراً هم یک پروژه تحقیقاتی توسط یک دانشجوی ایرانی دکترای کینگز کالج با همکاری جامعه ایرانیان انجام شده است که بر محور رشد فردی ایرانیان مهاجر متمرکز است. پژوهشگر کاملاً واقف است که مصاحبه شوندگان در این پروژه فقط بخشی از جامعه ایرانی لندن هستند و نمایانگر کُل آن نمیتوانند باشند. بیشتر آنها پناهجو هستند و در جامعه میزبان هنوز جا نیفتادهاند. با توجه به سن و سال و موقعیت هرکدام هم نیازهای مختلفی دارند. از جمله اینکه جوانان بیشتر در پی کاریابی هستند. پژوهشگر مدعی است که در این تحقیق لایه بندیهای جامعه ایرانی لندن را بیشتر در نظر میگرفتهاند تا تحقیقهایی که قبلاً انجام شدهاند.
یکی از مهمترین یافتههای این پژوهش آن است که زبان انگلیسی هنوز یکی اساسیترین مشکلات و موانع در برابر رشد فردی ایرانیان، چه جوان و چه مسن، در برابر ادغام این مهاجران در جامعه میزبان است. این تحقیق البته توصیههای برای غلبه و تغییر مثبت در این زمینه میکند..
از دیگر یافتههای این پژوهش آن است که بیشتر روحیه منفی در میان ایرانیان مهاجر و پناهنده حاکم است و همبستگی و کمک متقابل در میان آنها کمتر دیده میشود. به عبارت دیگر، یک جامعه مهاجر اتمیزه و از هم گسسته است که در تحقیقات دیگر هم این وجه از جامعه ایرانی بریتانیا تایید شده است.
در پایان بگوییم که درجامعه ایرانیان لندن قبلاً هم چندین تحقیق برای شناخت مسائل و مشکلات جامعه ایرانی، تحت سرپرستی کاوه کلانتری، مدیر این مرکز انجام شده تا این سازمان را قادر به ارایه خدمات مفیدتر و موثرتر به ارباب وجوع کند. البته در تحقیق در این مورد نمیتواند پایانی داشته باشد و خود جامعه ایرانی بریتانیا باید در این زمینه گام پیش نهد و از محققان در این زمینه پشتیبانی کند.