حنیف حیدرنژاد- در روزهای اخیر اخبار متفاوتی در مورد مذاکره برخی از احزاب کرد ایرانی با یک هیئت رسمی نظام جمهوری اسلامی در نروژ منتشر شده است. برای پرهیز از دوبارهگویی و برای آشنایی خوانندگان این مطلب با زمینههای موضوع، توصیه میشود مطالب زیر مطالعه شوند:
زمینهسازی برای مذاکره: تماس چهار حزب کرد ایرانی با جمهوری اسلامی
گزارش اختصاصی کیهان لندن؛ هاله ابهام بر مذاکرات احزاب کرد با جمهوری اسلامی
مذاکره احزاب کرد و جمهوری اسلامی؛ پایان سیاست سرکوب یا تکرار بازی سیاسی؟
مذاکره احزاب کرد و جمهوری اسلامی؛ کارشناسان چه میگویند؟
مذاکره آری یا خیر؟
این البته حق هر حزب سیاسی ایرانی است که در مورد مذاکره با جمهوری اسلامی، آری یا خیر، خود تصمیم بگیرد و البته که «مذاکره» نیز یکی از ابزارهای یک مبارزه میباشد. اما تا آنجا که به نظام جمهوری اسلامی با یک سابقه ۴۰ ساله مربوط میشود و در ارتباط با مذاکره با این نظام چند سوال اساسی و اصولی مطرح است:
– آیا اساسا و اصولا مذاکره با نظامی که در طول ۴۰ سال گذشته دهها هزار نفر از مردم ایران را کشته و بخش عمده امکانات مادی و معنوی کشور را نابود ساخته و به تمامی معنا یک نظام جنایتکار و فاسد و ویرانگر است، مشروع است؟
– آیا نظامی که در۴۰ سال گذشته مردم کردستان را با هواپیما و توپ باران مورد حمله قرار داده، آنها را مورد محاصره اقتصادی قرار داده، آنها را به اشکال مختلف مورد تبعیض و توهین و تحقیر قرار داده، بنیادیترین حقوق آنها را در قانون اساسی خودش نادیده گرفته و بارها با فریبکاری و به نام مذاکره رهبران احزاب کرد را در سرِ میز مذاکره ترور کرده و به قتل رسانده میتواند اصولا طرف مذاکره حساب شده و آیا اساسا قابل اعتماد میباشد؟
– آیا نظام جمهوری اسلامی با این قانون اساسی که حقوق بنیادین بشر در آن سیستماتیک نقض شده، شهروندان حقوق برابر ندارند، مذهب شیعه، فقه شیعه و شریعت اسلامی در آن تعیینکننده است، نظامی که در آن ولایت فقیه مردم را فاقد قوه تشخیص دانسته و برای آنها خوب و بد را تعیین میکند، نظامی که در آن زنان روزانه و بطور سیستماتیک تحقیر شده و مورد تبعیض و سرکوب قرار دارند، نظامی که در آن اتنیکهای مختلف ایرانی یا باورمندان به عقاید مختلف، شهروندان درجه دو هم حساب نمیشوند، آیا چنین نظامی واقعا قابل تغییر و قابل اصلاح است؟ آیا چنین نظامی اساسا پتانسیل و ظرفیت تغییر و اصلاح را دارد؟
باور نویسنده این است که پاسخ رهبران احزاب کرد ایرانی به سوالات فوق منفی میباشد. با این وجود سوال این است، پس چرا مذاکره؟! مذاکره با رژیم جمهوری اسلامی به آن مشروعیت میدهد. این توهم را دامن میزند که گویا چیزی قابل تغییر است و به این نظام فریبکار امکان میدهد تا زمان خریده و با به بازی گرفتن احزاب کرد بین آنها با هم و بین آنها با دیگر نیروهای مخالف جمهوری اسلامی تفرقه بیاندازد. برنده چنین بازی فریبکارانهای فقط و فقط نظام جمهوری اسلامی است. ورود به چنین بازی خطرناکی از یکسو نشان از سادهلوحی و از سوی دیگر نشان بیپرنسیبی سیاسی است.
اگر یک نیروی سیاسی ایرانی به پرنسیبهای حقوق بشری و اصول دمکراتیک پایبند باشد و اگر منافع ملی ایران- منافع ملی و اتنیکی را در درجه اول مورد نظر داشته و نه منافع حزبی را، در چنین حالتی، هرگونه مذاکره با جمهوری اسلامی را باید رد کند. مذاکره با نظام جمهوری اسلامی فقط در یک حالت قابل تصوراست: ضعف مطلق! مذاکره برای تسلیم و انتقال قدرت به مردم.
احزاب کرد ایرانی باید در مورد اخبار مربوط به مذاکره با نظام جنایتکار جمهوری اسلامی بطور شفاف اطلاعرسانی کنند. گروههای حقوق بشری و مردم کردستان نیز میتوانند با مورد خطاب قرار دادن احزابی که وارد مذاکره شدهاند از آنها توضیح بخواهند. بلوغ سیاسی، آنهم ۴۰ سال بعد از نظام جمهوری اسلامی باید این تجربه را با خود به همراه داشته باشد که جدا از تعلقات حزبی و قومی و اتنیکی، معیار سنجش رفتار و مواضع سیاسی احزاب و نیروهای مختلف باید میزان پایبندی آنها به ارزشهای حقوق بشری و اصول دمکراتیک باشد. هرگونه دور زدن مردم و بند و بست پشت پرده و مذاکره با نظام جمهوری اسلامی، مغایر با منافع ملی مردم ایران بوده و فقط به ادامه عمر این نظام ضد بشری خواهد افزود.
http://www.hanifhidarnejad.com
رهبران کرد دنبال منافع حزبى و گروهى خود حتى به قیمت نابودى مردم کردستان هستند.
ورود آنان با اسلحه براى کار سیاسى جهت اعمال فشار به مردم کردستان است.
آنان بخوبى میدانند که در فرداى ایران جایى ندارند.
ایران عراق یا ترکیه نیست.
آنان اکنون به دلیل دو عامل تبعیض دینى و فقر عمومى محبوبیت اندکى دارند که در فرداى ایران هر دو از بین مى رود.
کردها از مردم ایران هستند و وضعیت آنان با ترکیه و عراق که غریبه شمرده مى شوند فرق دارد.
ترس از فردا آنان را بهر عملى وادار مى کند. برخلاف مردم غیور کرد، رهبران خائن هستند.