شکوه میرزادگی – چند هفته پس از بسته شدن نود «مدرسهی طبیعت» به خواست آیتاللهها و بنا به فرمان سازمان محیط زیست، اکنون سازمان میراث فرهنگی، دستور انحلال یک مرکز آموزشی بسیار مهم را صادر کرده است.
این مرکز که با عنوان «مرکز آموزش عالی میراث فرهنگی»* شناخته میشود در کاخ نیاوران، و در جایی قرار دارد که قبل از انقلاب مدرسهی شاهزاده رضا پهلوی و تعدادی از فرزندان کارکنان دربار بود. پس از انقلاب (۱۳۵۷) کل کاخ نیاوران به تصرف انقلابیون مسلمان درآمد. در سال ۱۳۶۴ آن را به سازمان میراث فرهنگی سپردند** و در سال ۱۳۶۸ با تلاش برخی از اساتید فرهنگدوست، بخشی از کاخ که قبلا نیز مدرسه بود، تبدیل به مرکزی شد برای تربیت نیروی متخصص در سه حوزهی میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری.
مرکز آموزش عالی میراث فرهنگی، برخلاف بیشتر مدارسی که زیر نظر مستقیم حکومت اداره میشوند به دلیل اساتید متخصص و آشنا به امور آموزشی، از بدو تاسیس توانسته بود کارشناسان ماهری در رشتههای باستانشناسی، مردمشناسی، موزهداری، حفاظت و مرمت آثار و اشیای تاریخی، هنرهای سنتی و دستی تربیت کند.
در سال ۱۳۸۹، اسفندیار رحیم مشایی، رییس سازمان میراث فرهنگی وقت، بدون هیچ دلیل موجهی، تصمیم به انحلال این محل گرفت و قرار شد که از سال ۱۳۹۲ دیگر دانشجوی تازهای نپذیرد.
با رفتن رحیم مشایی از سازمان میراث، و باز با تلاش اساتید این دانشگاه، در سال ۱۳۹۴ دوباره دانشجویان به این مرکز پذیرفته شدند. اما هر چند وقت یکبار موضوع انحلال این مرکز از سوی مقامات سازمان میراث فرهنگی مطرح میشد و البته در مقابل، تلاشهای زیادی هم برای بقای آن انجام میگرفت.
اساتید و دانشجویان سابق و حاضر آن مرتب بر این مسئله تاکید میکردند که میراث فرهنگی ایران، نیازمند نیروهای کارآمد و متخصصی است که در اینگونه مراکز علمی پرورش پیدا میکنند. و تا قبل از اینکه علی اصغر مونسان در مرداد ۱۳۹۷ به ریاست سازمان میراث فرهنگی برگزیده شود، به نظر میآمد که احتمال ماندگاری مرکز زیاد باشد، به ویژه که برخی از دلسوزان میراث فرهنگی ایران متوسل به دانشگاه تهران شده بودند و مسئولین دانشگاه را راضی کردند که مرکز را به مجموعهی زیر نظر خود ببرد. اما با همهی حسن نیت و علاقهای که مسئولین دانشگاه تهران نشان دادند، به دلیل مخالفت مونسان با یکی از بندهای پیشنویس تفاهمنامه، این مسئله هم منتفی و بالاخره در تیرماه سال جاری دستور تخلیه ساختمان مرکز داده شد.
چرا مسئولین دولتی این همه سعی در انحلال این مرکز داشتهاند؟
همانطور که میدانید وضعیت بیشتر دانشگاههای کشور، به دلیل تسلط قوانین مذهبی بر آموزش سراسری و به ویژه دانشگاهها بسیار بد شده است، بطوری که مدارک این دانشگاهها، به ویژه در علوم انسانی در کشورهای اروپایی و آمریکایی و بیشتر کشورهایی پیشرفته دنیا کمترین اعتباری ندارد. در چنین شرایطی انحلال یک مرکز علمیکه تا اندازهی زیادی با استانداردهای جهانی همخوانی دارد به راستی تاسفبرانگیز است. اما تا آنجایی که من تحقیق کردهام و با برخی از دانشجویان و اساتید این دانشگاه و کارمندان سازمان میراث تماس گرفتهام، به این نتیجه رسیدهام که از دید حکومت اسلامی دو دلیل عمده کافی بوده که پایان عمر این دانشگاه اعلام شود:
۱-اولین مسئلهای که حکومت اسلامی را نگران کرده، همین «با استانداردهای جهانی خواندن این دانشگاه» میباشد. توجه کنید! یکی از اساتید برجسته شهرسازی فنی، معماری و مرمت، یعنی آقای دکتر محمدمنصور فلامکی، در گفتگویی با یکی از وبسایتهای داخلی میگوید: «دانشگاه میراث فرهنگی به سمت کمال پیش میرفت، کار را نیک انجام میداد.» ایشان دانشجویان این دانشگاه را در مقایسه با دانشگاههای دیگر متفاوت دانسته و معتقدندکه دانشجویان این دانشگاه «آزاداندیش» هستند، چیزی که به نظر ایشان در دانشگاههای دیگر وجود ندارد. ایشان میگویند: « دانشجویان سایر دانشگاهها بطور مطلق آزاداندیش نیستند. آنها زیر پیکرهی آموزش سخت، قدیمی و تحولنیافته آموزش میبینند اما دانشجویان دانشگاه میراث فرهنگی نفوذناپذیر پرورش مییافتند.»
گفتههای اساتید دیگر دانشگاهی:
دکتر حسین رایتی مقدم: این دانشکده برای تربیت نیروی انسانی برای ادامه کارهای میراث فرهنگی در سراسر کشور تأسیس شد و انحلال این مرکز یک ضایعه جبرانناپذیر است.
دکتر مهدی حجت: مسئولان میراث فرهنگی ضرورت این دانشگاه را درک نکردهاند، حال آنکه این مرکز آموزشی میتوانست برای حفاظت از میراث فرهنگی در سطح بینالمللی بدرخشد.
۲-مورد دیگر برمیگردد به فساد و سودجوییهایی که حضورش در دستگاههای حکومتی و دولتی کاملا روشن شده است. سازمان میراث میگوید که میخواهند آنجا را تبدیل به خوابگاه ۲۰ تا ۳۰ دانشجو کنند! یعنی محلی به آن بزرگی و عظمت را تبدیل به خوابگاهی کنند که تنها یک ساختمان کوچک لازم دارد. یکی از افراد نزدیک به رؤسای سازمان میراث فرهنگی معتقد است که: «زمین و محوطهای که این دانشگاه در آن قرار دارد به دلایلی مورد توجه برخی از افراد رده بالای حکومتیست و برای آن خیالاتی دارند که به زودی صدایش بلند خواهد شد.»
این گفته از آنجایی قابل توجه است که گزارشها نشان میدهد دلیل بهم خوردن قرارداد سازمان میراث با دانشگاه تهران، برای زیرمجموعه قرار گرفتن «مرکز آموزش عالی میراث فرهنگی» در دانشگاه تهران، این است که دانشگاه تهران به درستی میخواست: «سازمان میراث فرهنگی زمین دانشگاه را در اختیار مرکز قرار دهد» و مونسان، رییس سازمان میراث و معاون روحانی به شدت با این بند از تفاهمنامه مخالفت کرد و سبب شد که جوانان ایران شانس استفاده از یک دانشگاه استثنایی را از دست بدهند و میراث فرهنگی و تاریخی سرزمینمان از داشتن نگاهبانانی متخصص و ماهر محروم بمانند.
*مرکز آموزش عالی میراث فرهنگی، که قبل از انقلاب مدرسهای اختصاصی بود دارای سه بخش شامل فضاهای آموزشی، اداری و ورزشی است. فضاهای آموزشی مرکز شامل کلاسها، آتلیههای طراحی، عکاسی، کارگاههای سفال و لعاب، چوب، فلز، بافت و چاپ، لابراتوار زبان، آزمایشگاههای شیمی، مرمت فلز، مرمت نقاشی، مرمت کاغذ، رنگرزی پارچه، سایت کامپیوتری مجهز به امکانات سختافزاری و نرمافزاری با مساحت ۲۵۰ مترمربع، و کتابخانه با مساحت تقریبی ۴۰۰ متر مربع میباشد.
**در سال ۱۳۶۰ انقلابیون مسلمان تازه پیروز شده یازده سازمان مختلف مربوط به میراث فرهنگی و توریسم و موزه و غیره را که از سال ۱۳۰۴ به مرور شکل گرفته و گسترش پیدا کرده بود بهم ریختند و آنها را به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سپردند. پس از چهار سال بهم ریختگی و چپاول موزهها بالاخره در سال ۱۳۶۴ بخشهایی از ادارات مربوط به میراث فرهنگی از کنترل وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بیرون آمد و در سازمانی به نام «سازمان میراث فرهنگی و گردشگری» شروع به کار کرد.
دکتر شاپور بختیار . اینها برای ویرانی و نابودی از فرانسه خیانتکار به ایران فرستاده شدند . ۲۲ بهمن ۵۷ ، مازندران ، کاخ شاهنشاهی بابل که توسط المانها در ۵۰ هکتار زمین ساخته شده بود توسط شورشیان که سلاحهای شهربانی و ژاندار مری را غارت کرده بودند به سرکردگی اخوند فیروزجائی به دستور اخوند هادی روحانی به کاخ حمله کرده و تمام لوازم رضا شاه و محمد رضا شاه که در ویترینهای کاخ بوده ، از جمله ریش تراش طلا و شمشیر و مدال های رضا شاه و اجناس گرانقیت را همان شب به غارت بردند و بعدا در سالهای ۵۹ – ۶۰ – تا چند سال پس از ان محل تیر باران و اعدام جوانان و ازادیخواهان شد . هر سپیده دمی صدای تیر باران شنیده میشد و در همان کاخ دفن میشدند . پس از جنگ با ساخت و ساز و ایجاد داشگاه پزشکی و خوابگاه و بیمارستان و چندین ویلا این کاخ را نابود کردند و امروزه بر روی جنازه های دفن شده فرزندان ایران از این مکان دکتر و دندانساز و جراح با سهمیه بسیجی به ملت تحویل می دهند . چگونه می شود در دانشگاهی درس خواند که ساختمانهایش بر ظلم و جنازه ازادی خواهان بنا شده .
از خاطرات پهلوی هم می ترسند. این ها چه معنایی دارد جز نفس های آخر؟