یوسف مصدقی- ماجرای خودسوزی و مرگ دلخراش سحر خدایاری، برگی دیگر به دفتر قطور فجایع و جنایات چهل سالهی جمهوری اسلامی افزود و دردی به دردهای جانکاه و مزمن قربانیان فرقهی تبهکار اضافه کرد.
چنانکه رسم و روال این سالهای آلوده به شبکههای اجتماعی بوده و هست، به محض انتشار خبر درگذشت «دختر آبی»، فضای مجازی پر شد از سوگنامههای آبکی و لفاظیهای بیمایه دربارهی این ماجرای هولناک. از همان لحظات نخست، مبارزان دلاور عرصهی «لایک و کلیک» و پهلوانان بیبدیل «نبردهای هشتگی»، در رقابت برای گرفتنِ اشک مَجازی و به پا کردن گرد و خاک دیجیتال، از هیچ ترفندی فروگذار نکردند. این جماعت «هر کی زد و بُرد»، نه تنها از پراکندن تصاویر اشتباه، قصههای تخیلی و اطلاعات ساختگی دربارهی «دختر آبی» کم نگذاشتند بلکه کار را به جایی رساندند که برای جلب توجه و کلیک بیشتر، روایات مجعول ارتش سایبری فرقهی تبهکار دربارهی این ماجرا را همراه «دلنوشتههای» مضحکشان، در فضای مجازی منتشر کردند. حالیه اما، تب اولیهی این فاجعه سرد شده و «لایکخورِ» ماجرا پایین آمده، بنابراین جای تعجب نیست که این دلاروان هم به جستجوی یک قصهی اشکانگیز دیگر، در حال محو شدن در افق هستند.
ماجرای سوختن سحر اما برای وجدان جمعی ایرانیجماعت تازه شروع شده و به نظر میرسد که در پیوند با جریانی در حال تکامل، حلقهای خواهد شد از زنجیرهی اتفاقات منجر به فروپاشی جمهوری اسلامی. هر چند مبارزات فردی و گروهی زنان ایرانی علیه حکومت اسلامی در تمام این چهار دهه جریان داشته اما این مبارزات در سی سال نخست خود، هیچ شمایلِ (Icon) وحدتبخش و منحصر به فردی از خود بروز نداد. از یک دهه پیش اما این مبارزات چهرهدار شدند و یکی پس از دیگری، شمایلهای این نبرد مستمر، مقابل دیدگان جهانیان قرار گرفتند.
ندا آقاسلطان: آن نمای نزدیک غرقه به خون
عصر روز سی خرداد ۱۳۸۸، در اوج اعتراضات مردمی پس از انتخابات آن سال، در یکی از خیابانهای محلهی امیرآباد تهران، دختر جوانی از خیل معترضین، هدف گلولهی یکی از نیروهای سرکوبگر قرار گرفت و جان باخت. یکی از شاهدان این جنایت، لحظات آخر زندگی قربانی (ندا آقاسلطان) را با دوربین تلفن همراهش ضبط کرد. این فیلم، چند ساعت پس از قتل ندا، در فضای مجازی منتشر و بلافاصله در تمامی رسانههای دنیا، بارها و بارها بازنشر شد. از آن روز تا امروز، چهرهی غرق در خون ندا، برای سالهای متمادی به یکی از بارزترین نمادهای اعتراض علیه جنایات جمهوری اسلامی تبدیل شده و به هر مناسبتی، برای یادآوری وحشیگریهای فرقهی تبهکار، در پیشانی هر مراسمی جای دارد. اعتراضات سال ۸۸ قربانی کم نداشت اما شمایل ندا چنان قدرتمند بود که با فاصلهای شگفت به تنهایی تبدیل به نماد یادآوری آن اعتراضات شد.
از آن ایام تا امروز، نمادهای مخالفت با جمهوری اسلامی به مرور و به شکل معنیداری زنانه شدهاند. ندا به عنوان اولین شمایل زنانهی اعتراض، بیش از آنکه کنشگری سازشناپذیر را تداعی کند، قربانی بیگناه و مسالمتجویی بود که برای مبارزهای مدنی، همراه باقی معترضین و در تصمیمی جمعی به خیابان آمده بود. او حتی بنا به روایاتی، فقط ناظر اعتراضات جاری در خیابان بود.
ندا، یکی از هزاران مردم حاضر در خیابانهای آن روزِ تهران بود که به عمد و یا اتفاقی، قربانی دژخیمان سرکوبگر حکومت اسلامی شد. از چنین چشماندازی، تصمیم و قصد ندا آقاسلطان، در تبدیل او به نمادی ماندگار در مخالفت با فرقهی تبهکار، نقشی پررنگ نداشت اما «نمای نزدیک» (Close-up) چهرهی غرقه به خون ندا، شمایلسازی و نمادپردازیِ یکسره مردانهی مبارزات مردمی در تاریخ ایران را دگرگون کرد.
ویدا موحد: چو قلههای مهآلود، محو و رؤیایی*
صبح روز ششم دی ماه ۱۳۹۶، چند روز مانده به شروع اعتراضاتی سراسری که جمهوری اسلامی را با بحرانی شگرف روبرو کرد، زنی جوان در مرکز شهر تهران، از سکوی تابلوی تقسیم برق تقاطع خیابانهای انقلاب و وصال بالا رفت و از آنجا وارد تاریخ شد. او که تا مدتها پس از آن ماجرا، تنها به «دختر خیابان انقلاب» مشهور بود، به نشانهی اعتراض به حجاب اجباری، روسری از سرش برداشت و آن تکه پارچهی بیقدر را به چوبی آویخت و برای دقایقی طولانی روی سکوی تقسیم برق ماند و ازدحام خیابانِ نکبتزده را آشفت.
تا چند ماه بعد که هویت ویدا موحد و «دختر خیابان انقلاب» یکی شدند، تصاویری که رهگذران از اعتراض مدنی و آرام او گرفته بودند، آنقدر فراگیر و تأثیرگذار شده بود که دیگر انکار عمل او دردی از تبهکاران حاکم دوا نمیکرد. از اعتراض آرام و باابهت ویدا موحد، هیچ تصویری در «نمای نزدیک» وجود ندارد. همگی فیلمها و تصاویر بجا مانده از ویدایِ صبح ششم دی ۹۶، «نمای دور» (Long Shot) از او و نافرمانی مدنی اوست. برعکسِ چهرهی واضح و غرق در خون ندا، چهرهی ویدا در تصاویر بجا مانده از اعتراضش، محو و مبهم است اما قامت استوار و بیرق خودساختهی سپیدش، این نمای دور را به شمایلی نو برای مبارزه علیه حکومت اسلامی بدل کرد.
برخلاف ندا، ویدا نه در همراهی با یک اعتراض جمعی بلکه با تصمیم به انجام کنشی فردی، اثرگذار شد. او با قصد و نیتی روشن، مطالبهای ریشهدار را به شکلی نو به عرصهی عمومی آورد و بدون هیاهو، نقش خود را بر حافظهی جمعی ایرانیان نهاد.
سحر خدایاری: آتشی که گرفته است در گرفتاران*
روز یازدهم شهریور ۱۳۹۸، دختری بیست و نه ساله و عاشق فوتبال، هوادار آبیپوشان پایتخت، متهم به «جریحهدار کردن عفت عمومی» و «توهین به نیروی انتظامی»، بنا به روایت غالب، خود را مقابل ساختمان دادگاه انقلاب تهران آتش زد و یک هفته بعد، در روز ۱۸ شهریور درگذشت.
بنا به اطلاعات نامنضبط و پراکندهای که تا کنون منتشر شده، سحر خدایاری فرزند یک خانوادهی مذهبی، متولد استان چهارمحال و بختیاری و ساکن قم بود که در اسفندماه ۱۳۹۷ به جرم تلاش برای ورود به ورزشگاه با لباس مبدل، چند روز را در بازداشت بسر برده بود. هیچکس نمیداند که در این «بازداشت موقت»، بر او چه گذشت، اما از آنچه در این ایام اخیر اتفاق افتاد، روشن میشود که او آتش گرفتن و سوختن را به بازگشت به زندان ترجیح میداده است.
از لحظهی خودسوزی سحر تصویری در دست نیست یا حداقل، تا کنون چیزی از آن اتفاق دهشتناک منتشر نشده است. اما روشن است که عمق فاجعه حتی برای تبهکاران حاکم بر ایران به قدری بوده که امکان بیتوجهی به آن را از آنها سلب کرده است. دستگاه کثیف پروپاگاندای جمهوری اسلامی، از همان شروع ماجرا، با انواع ترفندها تلاش کرد تا سحر را دختری شکستخورده و روانپریش جلوه دهد که در اوج جنون دست به خودسوزی زده و خانوادهی مذهبیاش را دچار سرشکستگی کرده است.
اکثریت جامعه اما گوشش به تبلیغات حکومت اسلامی بدهکار نیست. سحر خدایاری که پیش از اعلام خبر درگذشتاش به «دختر آبی» مشهور شده بود، با سرعتی شگفتانگیز تبدیل به شمایلی جدید در مبارزه با ستم مستمر فرقهی تبهکار شد. از آنجا که پس از خودسوزی او، از چهرهی سوختهی سحر تصویری منتشر نشد، تخیل و هنرِ سوختگانِ ستمِ جمهوری اسلامی، در جای جای دنیا به کار افتادند تا شمایلی برازنده از سحر بسازند.
از برخی فرصتطلبیهای مبتذل که بگذریم، آنچه تصاویر نمادین از سحر را روز به روز قدرتمندتر میکند، درک درست جامعه از تصمیم هولناک او برای تمام کردنِ آزار مستمرِ زندگی در خانوادهای آلوده به شیعهگری و عزماش برای پایان دادن به رنجِ «زن بودن» در حکومت زنستیز و شادیهراس جمهوری اسلامی است.
تکمله
دستگاه تبلیغاتی فرقهی تبهکار، دربارهی ندا، ویدا و سحر راهبردی مشترک مبتنی بر تردید، شایعه و لجنپراکنی پیش گرفته و همچنان به آن ادامه میدهد. از تشکیک در هویت و حتی موجودیت این سه نفر، تا ساختگی و برنامهریزیشده فرض کردن ماجراهای آنها، از انگ زدن و برچسب نوکر بیگانه چسباندن به آنها تا پراکندن توهم توطئه دربارهی نیت پشت داستان این سه زن، دستگاه اطلاعاتی- تبلیغاتی جمهوری اسلامی از هر ترفندی برای بیاعتبار کردن این سه دختر ایران، استفاده کرده است. شمایل این سه زن اما فراتر از مرز سیاهکاریهای تبهکاران اشغالگر ایران، حتی فارغ از شخصیت حقیقی خود آنها، اوج گرفته و محترم شدهاند.
کیست که نداند که برای بسیاری از مردم ایران، این چهار دهه مملو بوده از دهشت مرگهای دلخراش و رنج بیبهره ماندن از بدیهیترین حقوق انسانی. طی این چهل سال، افکار عمومی بارها، با خودسوزی زنان سرکوبشدهی بیزار از زندگی و مردان مستأصلِ جان به لب رسیده، مواجه شده و بسته به عمق و دلخراشیِ هر فاجعه، یک چندی با عذاب وجدان و خشم گذران کرده تا آبها از آسیاب بیفتد و زمان گَرد فراموشی بر فاجعه بنشاند.
بیست و شش سال پیش از سحر خدایاری، هما دارابی که از قضا روانپزشک بود، در اعتراض به حجاب اجباری، خودش را در میدان تجریش تهران آتش زد و جان سپرد. واکنش جامعهی خوابزدهی آن دوران به ماجرای هما دارابی، «هیچی» خمینیوار بود. حالیه اما زمانه، زمانهای دیگر شده است. بیش از ربع قرن پس از سوختنِ هما، خودسوزی سحر میتواند از نوع دیگری باشد و نمایانتر از باقی سوختگان این ظلم چهل ساله، در وجدان جمعیِ ما ایرانیان ماندگار شود.
تفاوت شمایل سحر با ندا و ویدا در این نکتهی مهم نهفته است که او، آگاهانه یا بنا به غریزه، از «نیستشدن» کنشی برای مبارزهی نهایی با حکومتی آخرالزمانی و شهیدپرور ساخت. شمایل سحر در وجدان جمعی ما مردم در حال تکامل است و زایندهی دیگرانی خواهد شد که به زودی خواهند «رسید».** آنان که خواهند رسید، این بار بجای خود، آتش بر پیکر تبهکاران خواهند زد.
*هر دو عنوان، عباراتی از دو غزل شاهکار حسین منزوی است. بیت اول چنین است: چه چیز داری با خویشتن که دیدارت/ چو قلههای مهآلود محو و رؤیایی است. بیت دوم: هرآنچه هست، بجز کُند و بند، خواهد سوخت/ ز آتشی که گرفته است در گرفتاران
**فعل «رسیدن» در زبان فارسی هم به معنای «آمدن» و «وارد شدن» است و هم به «پخته شدن» و «کامل و بالغ شدن» معنی میشود. مقصود نگارنده، همهی این معانی است.
دیدن اینچنین «فراخوان» همیاری ، با پیش درآمد درود به «شیرزنان پاکدامن ایران » وپایانی با شعار«زنده باد ایران عزیزواهورائی» توسط یک مأمور سازمان «اسلام مارکسیستی» مجاهدین چنان شگفت انگیز است که داستان معروف «موش وگربه» عبیدزاکانی را بخاطر میاورد ، درجائی که گربهٔ مکارتظاهر به توبه از خوردن موش میکند :
مژدگانی که گربه تائب شد
زاهد و عابد و مسلمانا
هر زمانی که کل اموزش و پرورش و دانشگاه های سراسرایران مشترکا در حمایت از کارگران اعتصاب کنند و مدارس راتا براورده شدن خواسته هایشان تعطیل و به خیابانها بریزند سرنگونی رژیم ظرف چند ماه به انجام خواهد رسید . در اکثر تظاهراتی مثل تونس و مصر یا حتی شورش ۵۷ این حمایت تظاهرات خیابانی دانش اموزان بود که موجب پیروزی شد .
دورد بی پایان بر شیر زنان پاکدامن و شجاع ایران . روح مبارزان خستگی ناپذیر شاد و ارام
با درودو احترام
فراخوان
دعوت از همه احاد ملت با فرهنگ ایران و گروه ها و سازمانها و احزاب و هواداران سلطنت و هواداران جمهوریت و…..ایران دوستان گرامی و عزیز
جنبش اتحاد ایران بزرگ
همگی شما را در موارد ذیل ، دعوت به اتحاد و همبستگی مینماید :
۱- همبستگی همگی برای کنار زدن حکومت جنایت و غارت حاکم بر ایران .
۲- تشکیل شورای موقت رهبری متشکل از دانایان ایران دوست .
تا در ادامه ان بتوانیم :
۳- رفراندوم تعیین نوع حکومت اینده کشور را توسط مردم کشورمان برگزار نموده و .
۴- نسبت به تدوین قانون اساسی کشور بر اساس نوع حکومت انتخاب شده ، اقدام کنیم .
همچنین علاوه بر موارد ذکر شده ،
این جنبش خواستار اشتی و اتحاد سلطنت طلبان و جمهوری خواهان جهت برپایی حکومت ( مشروطه سلطنتی ) که یادگار و خواست ۱۲۰ ساله مردم ایران است . الگوی این نوع کار در شرایط حاضر میتواند کشور ژاپن قرار گیرد .
ضمنا این جنبش خواستار جدایی دین و سیاست بصورت کامل میباشد . الگوی امروزی ان در کشور های هند و امریکا میتواند مورد استفاده قرار گیرد . دو دین( زرتشت و اسلام ) حدود ۲۷۰۰ سال در کشورمان وجود داشته و دارای اهمیت میباشد .
در ضمن این جنبش معتقد به فرهنگ ( ایرانی – اسلامی و امروزی ) بوده و سعی دارد تا با بهره گیری از جنبه های مثبت و مفید هر یک نسبت به هر سه انها توجه داشته و در پیشبرد اهداف کشور استفاده و بهره برداری کند .
اصول چهار گانه این جنبش قبلا بصورت کامل معرفی شده است .
خواهشمند است همگی در این مقطع زمانی همه مخالفین با هر گرایش و عقیده و مرامی نسبت ( به چهار مورد درخواستی اول مطلب ) کمک و همیاری نمایید .
زنده و پاینده ایران عزیز و اهورایی