فاطمه زندی – خبر مربوط به آن خانمی که با تقلب و بدون کنکور وارد رشته دندانپزشکی شده شش دانگ حواس مرا معطوف موضوع باگ کرد. وقتی سرچ کردم تازه متوجه شدم «باگ از نظر لغوی یعنی حشره کوچک یا سوسک و در تاریخ مهندسی نرمافزار این اصطلاح را اولین بار گریس هوپر خانمی که در دانشگاه هاروارد مشغول تحصیل و تحقیق در رشته کامپیوتر بود، به کار برده است. او که در حال کار با کامپیوترهای Mark II و Mark III بود، یکبار با مشکل مواجه شد و تکنسینهایی که برای بررسی مشکل و تعمیر کامپیوتر، آن را باز کردند سوسکی را یافتند که وارد دستگاه شده بود و آن را از کار انداخته بود.»
ظاهراً کم کم باگ روی زبانها افتاده و حالا در محاورات فارسی برای اشاره به مشکلات ریزهمیزهای که کارهای بزرگی دست آدم میدهند بسیار کاربرد دارد. آن سوسک از همه جا بیخبر بیتقصیر که وارد کامپیوتر خانم هوپر شده تکلیفاش مشخص است، اما آیا باگهایی که ما در اطرافمان داریم به بیخبری سوسک خانم هوپر وارد سیستمهای ما میشوند یا اینکه احتمالات دیگری هم در میان است. مثلاً ما وقتی قانون مینویسیم بهداشت محیط قانوننویسی را رعایت نمیکنیم و طبعاً سوسک وارد قانون میشود؟ یا اینکه محیط قانوننویسی ما کاملاً بهداشتی است و از سوسک و سایر حشرات باگزا هیچ خبری نیست ولی بعداً برخی اشخاص معلومالحال با تخصص «سوسکدوانی» سوسک را در سوراخهای قانون که خالی ماندنشان باعث تشویش اذهان عمومی میشود جاسازی میکنند؟ یا اینکه در محیط کاملاً استریل قانون مینویسیم و سوسکدوانی در قانون هم یک تهمت و افترا به مردان شریف قانونگذارِ قانومند و مسئولِ کشورمان است؟ یا اینکه اصلاً مشکل از باگ نیست و هیچ جای قانون هیچ سوسک مزاحم و مخل قانونی وجود ندارد، ولی یک عده بیوجدان فرصتِ طلبِ سودجو، خودشان را پشت قوانین روشن و صریح و منصفانه قایم میکنند و به اصطلاح شیکتر، از قانون برای منافع شخصی سود میبرند. یا اینکه اصلاً این ما ملت هستیم که متخصص سوسکدوانی هستیم. یعنی آنقدر هوش شیطانی فوقالعادهای داریم که هرقدر هم قانونگذاران محترم با ایکیوهای بالا تلاش کنند سوراخ و سنبههای خالی قانون را پر کنند، هرقدر کارمندان و کارکنان دولت در نهایت صحت و سلامت اخلاق و پاکدستی دست از پا خطا نکنند، این ما ملت هوشیار همیشه در صحنه هستیم که سوسک به دست، در کمین نشستهایم تا به محض رؤیت سوراخ، حتی به اندازهی سوزن، یک سوسک و اگر هم جا نشد یک بچه سوسک و آنهم اگر نشد یک حشره کوچکتر را بچپانیم در جایی که باید و بعد حالش را ببریم.
من حقیر سراپاتقصیر جرأت ندارم که درباره بهداشتی بودن یا نبودن محیط قانونگذاری یا درباره مجریان محترم قانون حرفی بزنم چون یک اتهام یا افترایی بر پیشانی مبارک فرود میآید، اما حاضرم در کمال جرأت درباره هوش شیطانی که نه تنها از طریق سوسکدوانی و باگسازی بلکه از همه روشهای دیگرِ «هوشمندانه» در حال بالا بردن برخی از هممیهنان نازنین ما از پلههای رشد و ترقی است حرف بزنم.
https://kayhan.london/1398/06/28/%d8%ac%d9%86%d8%ac%d8%a7%d9%84-%d8%af%d8%a7%d9%86%d8%b4%d8%ac%d9%88%db%8c-%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8%db%8c%d8%9b-%d8%b1%d8%b3%d9%88%d8%a7%db%8c%db%8c-%d8%a8%d8%b2%d8%b1%da%af-%d9%81%d8%b1
یکی با استفاده از باگ قانون خودش را به عنوان دارنده رزومه از دانشگاههای خارجی جا زده تا وارد دانشگاه شود و حق مسلم یک جوان بدبخت را ضایع کند (که خدا میداند «رزومه از دانشگاه» چگونه مدرکی است و اصلاً یعنی چه و بر فرض هم که وجود داشته باشد، دارنده آن دیگر چه نیازی به ورود به دانشگاهی در ایران دارد)، در حالی که اصلاً دانشجوی خارج از کشور هم نبوده. حالا بماند که چقدر دانشگاه در کشورهای سوسکزده همسایه ایران هستند که بدون ثبت نام و فقط با پرداخت مبلغی ناقابل برگه تأییدیه دانشجویی به شما میدهند و وجود چنین قانونی در قوانین ما (که من از چند و چون آن مطلع نیستم) در ذات خود چقدر باگزده است. بعد همین آدم پیش خودش میگوید که واقعاً حیف نیست دانشگاههای ما، از وجود نخبهای چون من بیبهره بمانند و یک عده بیلیاقت بجای من به دانشگاه بروند!. بعد هم از تک و تا نمیافتد که برایش پاپوش ساختهاند، صندلیفروشی در دانشگاه بیداد میکند و یک عالمه عذرهایی که در واقع نه فقط جرم او را، بلکه وجود انواع و اقسام سوسک نایاب دیگر را در سیستم تأیید میکنند.
امروز یک ویدئو دیدم درباره چهار دختری که برای استفاده از سهیمه جانبازان، همسر یک جانباز شده و مبلغی را به عنوان حقالزحمه (؟!) به او دادهاند و بعد از قبولی دانشگاه هم ازدواج را فسخ کردهاند. نمیدانم این ویدئو صحت دارد یا نه ولی حتی طرح چنین فرضیهای هم از هوشهای شیطانی خبر میدهد. حالا حقهبازی و دو دره کردن درباره سهمیه دانشگاه و دانشجوی تقلبی بود، دیروز و دیروزترها درباره یک عالمه چیزهای دیگر و فردا و فرداهایش هم چیزهای دیگرتر.
اگر ذرهبین برداریم و روی هرکدام از حقهبازیها و زرنگبازیها و کلاهبرداریهای ریز و درشتی که دور و بر خودمان میبینیم بگذاریم، پشتاش هوش شیطانی است که شیکترین و گوگول مگولترین دفاعیات و توجیهات را هم یدک میکشد. یکی میگوید نیاز داشتم و کار دیگری از من برنمیآمد، آن یکی میگوید ما از بچگی همینطوری بزرگ شدیم و جور دیگری یادمان ندادند، یکی دیگر میگوید قانون که نداریم وقتی یکی کلاهم را برداشت من هم باید کلاه یکی دیگر را بردارم، و همینطور الی ماشاءالله. این حکایت فقط به حقهبازیهای علنی محدود نمیشود، تمام آنچه به نام زرنگبازی در فرهنگ عامه ما وجود دارد، سوسک یا همان باگ فرهنگی است.
اما از نظر حقیر سراپاتقصیر، مشکل ما نه فراتر، که قبل از قانون و قانونگذار و حاکم و محکوم است. مشکل ما این است که کلاً از بهداشت درون خود غافلیم و اجازه میدهیم که وجودمان جولانگاه سوسک و همه انواع حشرات دیگر باشد. مشکل ما این است که گمان میکنیم اگر وجود یک روح پلید بیرونی به اسم شیطان را که میگویند مشوق کارهای بد است خرافه بدانیم و منکر شویم مسئله حل است و میتوانیم در اصل خیر و شرّ هم باگدوانی کنیم و اخلاقیات، اصول انسانی، قواعد اجتماعی، نوعدوستی، احترام به حقوق دیگران، شرافت و وجدان و… را کلاً بیخیال کنیم. پرواضح است که شیطانهای بزرگ، آنهایی که با اختلاسهای میلیاردی راستراست میگردند، آدمکشهایی که تجلیل میشوند، متجاوزانی که «دادستان» برایشان اشک میریزد و… از دل جامعه و مردمی که به سوسکها اجازه رخنه میدهند، بالا میآیند و در نهایت آیکیوهای شیطانی آنها نه من و شما، که جهان را به خاک سیاه مینشاند. از من گفتن!