از شریعت به جنایت؛ ریشه‌یابی رفتار جنایتکارانه مسئولان و مأموران در جمهوری اسلامی

سه شنبه ۱۲ آذر ۱۳۹۸ برابر با ۰۳ دسامبر ۲۰۱۹


فرح دوستدار – در آیه‌های مدنی قرآن یعنی بخشی که در مدینه نازل شده سخن از جنگ و حکم قتل خصوصا کشتن غیرمسلمانان موجود است ولی آنچه حکومت اسلامی در چهل سال اخیر نسبت به تمامی‌ شهروندان ایرانی روا می‌دارد بسیار فراتر از آن می‌رود. صحنه‌های فجیع تعقیب و سرکوب، ضرب و جرح، ترور مخالفین، زندان‌های هولناک، شکنجه‌های کشنده، اعدام، سنگسار و کشتارهای وحشیانه همراه با دروغ و فساد‌های اخلاقی، سیاسی و مالی سازمانیافته نمودار حکومتی هستند که اولین وظیفه‌اش بر طبق سنت مملکت‌داری باید حفظ جان و مال مردمانش و پاسداری از عدالت و قانون و اخلاق باشد.

وقایع اسفبار ایران هر بیننده عاقلی را به تفکر واداشته و در برابر این سؤال قرار می‌دهد که چگونه ممکن است انسان تا این حد سنگدل، بی‌احساس و بی‌عاطفه و بدون ذرّه‌ای انسانیت رفتار کند؟ خصوصا که این فجایع را به نام دین و ایمان به خدا و پیامبر و ائمه‌اش انجام می‌دهند. مگر نه اینست که دین باید منشاء و منبع رأفت و عطوفت و اخلاق پسندیده گردد؟ دردناک‌تر از همه وقتی است که رهبران دین که مسئولیت هدایت اخلاقی اجتماع را به عهده دارند خودشان عاملان اصلی این جنایت‌ها باشند.

با هر مقیاسی که سنجیده شود رفتار سران حکومت کنونی ایران وهزاران مأمور شکنجه‌گر و سپاهی و بسیجی که در ارتکاب جنایات با آنان شریک و سهیم‌اند شدیدا بیمارگونه بوده و عاملان آن به شدت دچار کمبود‌های روانی و تربیتی‌اند. با توجه به نتایج مستقیم و آشکار این وضعیت هولناک یعنی بیزاری عمومی‌ نسبت به سنت‌ها و پشت سر گذاردن اصول اخلاقی جای آن دارد که متخصصین روان‌درمانی و جامعه‌شناسان عوامل زمینه‌ساز و پدیدآورنده این مشکلات را در فرهنگ ایرانی بررسی و در رسانه‌ها مورد بحث‌های عمومی‌ قرار دهند.

این مقاله با توجه به فرضیه‌های علمی‌ و نظریه‌های آزمون‌یافته روانشناسی جنایی دو عامل اساسی را مورد بررسی قرار می‌دهد که برگرفته از احکام و سنت اسلامی‌اند و در پرورش افراد جنایتکار نقش مؤثری دارند:

١- کودک‌همسری
٢- چندهمسری و عدم شناخت حقوق برابر زنان

نقش مادر در رفتار فرزند و تأثیر آن در سنین بزرگسالی

اولین عامل مهم در شکل گرفتن رفتار انسان سال‌های اول زندگی کودک و چگونگی رابطه او با مادر و پدر است. شکل‌گیری شخصیت افراد از بدو تولد آغاز می‌شود. از نظر علمی‌ ثابت شده که تجارب دو تا سه سال نخست دوران خردسالی تعیین‌کننده زندگی آینده فرد است. در سال‌های اولیه زندگی که کودک موجود ناتوانی‌ است نیاز شدیدی به احساس امنیت و حفاظت دارد. کمبود رابطه عمیق عاطفی با مادر و بهره نبردن از احساس امنیت در محیط خانه موجب ترس و احساس ناامنی در کودک شده و او را دچار آسیب‌های روانی عمیقی می‌سازد که به آسانی جبران‌پذیر نخواهد بود. از این رو احساسات و نوع رفتار والدین خصوصا مادر، به این معنی که خود او تا چه حد از امنیت و حمایت روانی برخوردار است و تا چه حد به نیازهای نه تنها جسمی‌ بلکه روحی کودک آگاهی دارد در تعین سرنوشت آینده اونقش کلیدی دارد.

پرخاشگری در محیط خانواده وتنبیه بدنی کودک را در بزرگسالی به انجام رفتار خشونت‌آمیز و ناهنجار راغب‌تر می‌سازد. از این رو رفتار و نحوه زندگی مادر و پدر خصوصا حالت روانی مادر، تعادل فکری و آگاهی او به اصول تربیتی مهمترین عامل پرورش افرادی سالم، انساندوست و یا جنایتکار و فاسد است. بدون تردید عوامل مختلف دیگری نیز مانند  سنت‌های دینی، ارزش‌های اجتماعی، موقعیت اقتصادی و سیاسی در پیشگیری یا اشاعه خشونت و فساد و جنایت نقش مؤثری دارند. ولی عامل کلیدی در سلامت روانی افراد جامعه مادر و رفتار او در ٢-٣ سال اول زندگی کودک است. از این رو در جوامع خاورمیانه و خصوصا ایران که خشونت، تبعیض، حقیر شمردن و ظلم سازمانیافته خصوصا نسبت به زنان بیداد می‌کند توجه به وضعیت دختران و زنان وسلامت روانی آنها به عنوان مادر حائز اهمیت بسیار است.

عواقب ازدواج‌های زودرس واجباری

نابرابری و تبعیض علیه زنان یکی از شاخص‌های ساختاری جوامع اسلامی است. ناهنجاری‌های زندگی دختران از سنین کودکی آغاز می‌گردد. فقهای اسلام بر این عقیده‌اند که دختر در سن بلوغ آماده ازدواج است و از آنجا کـه سـن بلـوغ دختر را ٩ سال می‌دانند، حداقل سن ازدواج دختر را نیز ٩ سالگی قرار می‌دهند.  با توجه به اینکه دختر در این سن چه از نظر بیولوژیک و چه ازجنبه روانی و عاطفی سال‌های کودکی را می‌گذراند و هنوز دارای فهم و درک مفهوم زندگی زناشویی نیست در نتیجه واضح است که ازدواج زودرس ضربه روحی شدیدی به او وارد می‌سازد. روابط جنسی با کودکان در کشورهای متمدن جهان یکی از جنایات بزرگ محسوب شده و عاملان آن نه تنها به عنوان جنایتکار بلکه به عنوان بیماران روانی خطرناک محکوم به زندان‌های طولانی و یا ابد می‌شوند.

جالب توجه است که در مباحث فقهی کوچکترین توجهی به سلامت روان و نیازهای دختران و زنان نمی‌شود. رواج کودک‌همسری و دفاع آقایان از چندهمسری مردان نشان می‌دهد که تنها مقیاس فقهی در این زمینه نیاز لجام‌گسیخته جنسی مردان است که حد و مرزی نمی‌شناسد و باید راه‌های شرعی برای ارضای آن موجود باشد.

در بسیاری ازخانواده‌های سنتی این عقیده رایج است که هر چه زن کم‌سن و سال‌تر باشد زندگی با او راحت‌تر خواهد بود. بطوری که بیشتر مردان تمایل دارند عروسی کم‌سن و سال داشته باشند تا به روش خود وی را تربیت کرده و زیر سیطره خود در آورند. برخی از پدران نیز عقیده دارند که ازدواج در سنین پایین باعث می‌شود فرزندان‌شان به دنبال کارهای خلاف نروند.

بنا بر تحقیقات علمی‌ و گزارش‌های نهادهای مسئول از جمله یونیسف (صندوق کودکان سازمان ملل متحد)  ازدواج‌های سنین پایین که با تصمیم و انتخاب ولیِ کودک انجام می‌شود موجب ضربات روانی شدیدی به دختران می‌گردد. روابط جنسی در این سنین اکثرا حکم تجاوز جنسی را داشته و به سلامت بدن آنها لطمه‌های جبران‌ناپذیری وارد می‌سازد. حاملگی و زایمان‌ها در سنین پایین برای دختران مانند کابوسی است و آسیب‌های جسمی‌ و روانی آن نه تنها بر مادر بلکه بر فرزند او نیز تا آخر حیات باقی می‌ماند.

از جنبه تعلیم و تربیت ازدواج‌های زودرس که اکثرا با فقر توأم است باعث می‌گردد که این زنان جوان دارای سواد و معلومات چندانی نبوده و طبیعتا رشد فکری آنان محدود می‌ماند. با توجه به اهمیت نقش مادر در ٢-٣ سال اولیه زندگی کودک و تأثیر آن در رفتار بزرگسالی او این سؤال مطرح می‌گردد که مادرانی که رشد کودکی‌شان به خاطر ازدواج سنین پایین مختل گشته، از خود اختیاری نداشته و به خاطر روابط جنسی زود و احتمالا اجباری دچار آسیب‌های شدید روانی شده‌اند و علاوه بر آن سواد و تحصیلات چندانی نداشته و قادر به حل مشکلات زندگی خود نمی‌باشند آیا می‌توانند محیط امنی برای کودک نوزاد خود ایجاد کرده و فرزندان سالمی‌ تحویل جامعه دهند؟

با وجود آنکه مسئله کودک‌همسری اخیرا در رسانه‌ها انعکاس‌یافته ولی حضور متخصصان روان‌درمانی و روانشناسان در این بحث‌ها کمرنگ است. جامعه ایرانی شدیدا نیازمند آگاهی‌رسانی در سطح گسترده‌ای در زمینه آسیب‌های ناشی از ازدواج درسنین پایین است که درواقع تجاوز جنسی به کودک محسوب می‌شود.

چندهمسری و تبعیض جنسیتی

علاوه بر عوارض و آسیب‌های ناشی از ازدواج‌های سنین پایین زندگی بسیاری از زنان در جوامع اسلامی به نوعی بردگی و اسارت شبیه است. زن ازخود اختیاری نداشته و باید مطیع و تابع پدر و سپس شوهرش باشد. سنت‌های دینی قید و بند‌های زیادی را برای زنان قائل می‌شود و آنها را از بسیاری از آزادی‌ها و مواهب زندگی محروم می‌سازد. چندهمسری مردان که اخیرا بطور واضح مورد دفاع سران سیاسی و برخی از چهره‌های معروف رسانه‌ای  قرار گرفته یکی دیگر از احکام غیرانسانی و تبعیض‌آمیز است که آسیب‌های روانی آن در درجه اول متوجه زنان و در مرحله بعدی به فرزندان منتقل می‌گردد.

چگونه می‌شود بهشت زیر پای مادرانی باشد که خود در جهنم زندگی می‌کنند؟ عامل منفی دیگری که روی کودکان تأثیرگذار است تبعیض و خشونت‌هایی‌ است که از سوی پدر اعمال می‌شود. خشونت بدنی یکی از انواع خشونت‌هاست. چندهمسری و مشکلات ناشی از آن نوع دیگری از اعمال خشونت روانی و تبعیض نسبت به زنان است. امروزه تحقیقات روانشناسی نتایج قاطعی در مورد محیط صحیح تربیتی را ارائه می‌دهند و واضح است که کودک به وجود پدر و مادری نیاز دارد که خانه محیط امن و مطبوعی را ایجاد نموده و هر یک مدل و سرمشقی برای رفتار و زندگی آینده فرزندشان باشند. در خانواده‌ای که پدر و مادر هر دو دچار آسیب‌های روانی هستند به این معنی که پدری خودکامه که ارضای جنسی خود را مقدم بر تمامی‌ وظایف پدری می‌داند و هر از چندی نزد یکی از همسرها و فرزندان او ظاهر می‌شود و مادری که از جنبه‌های مختلف دچار محرومیت و تبعیض است چگونه می‌توان انتظار داشت که فرزندان سالمی‌ تربیت شوند؟ در خانه‌ای که پدری خشن و متعارض با داشتن چند همسر بار دیگر هوس داشتن کودک‌همسری را در سر می‌پروراند تمامی‌ عواملی که منجر به پرورش فرزندانی خشن، ظالم و جنایتکار می‌شود مهیّا است.

نتیجه‌گیری

رفتار خشونت آمیز بسیاری از مردان درکشورهای خاورمیانه خصوصا در ایران، از سطوح بالای حکومتی گرفته تا مأموران و شکنجه‌گران زندان‌ها و بسیاری از سپاهیان و بسیجی‌ها که این فرامین را اجرا می‌کنند بطور واضح نشانگر آنست که بسیاری از این مردان در خانواده‌هایی تربیت‌ یافته‌اند که مادر، خود، از حس امنیت و سلامت روان برخوردار نبوده و تبعیض و خشونتی که پدر نسبت به زن خود روا می‌داشته به فرزندان او نیز انتقال‌ یافته. شرح زندگی بسیاری از جنایتکاران نشان می‌دهد که در سنین اولیه زندگی از امنیت، حمایت و محبت مادری بهره نبرده و در معرض تنبیه‌های شدید بدنی به وسیله والدین قرار گرفته‌اند. بدون تردید عوامل دیگری نیز مانند جوّ فرهنگی، برداشت غلط از اصول دینی و سنت‌های کهنه‌ای که بیش از هزار سال پیش در جوامع بدوی رایج بوده و خصوصا تأثیرپذیری از رهبران قدرت‌طلب دینی و سیاسی در پرورش افراد جنایتکار مؤثرند. ولی آیا این رهبران نیز خود در گهواره مادران و پدرانی بیمار پرورش نیافته‌اند؟

به عبارتی ریشه عمیق خشونت‌ها و جنایت‌هایی که از طرف مقامات حکومتی نسبت به شهروندان ایرانی و خصوصا به زندانیان عقیدتی و سیاسی، که اکثرا بی‌گناهند، اعمال می‌شود را باید در واقعیت تلخ تبعیض و بی‌عدالتی نسبت به زنان جستجو کرد. تا هنگامی‌ که نیمی‌ از جمعیت کشور مورد محرومیت و خشونت ساختاریست و همین نیمه مؤثرترین نقش را در تربیت نسل آینده بر عهده دارد نمی‌توان امید به ایجاد فرهنگی بری از خشونت، تبعیض و بی‌عدالتی را در سر پروراند.

چاره‌یابی

مشکلات و معضلات جامعه را باید بی‌پرده مورد بحث و گفتگو قرار داده و عمیقا از جنبه نظری و عملی به تحقیق و چاره‌گشایی پرداخت. آنچه جامعه ایران خصوصا مردان در رده‌های بالای حکومتی بدان نیاز دارند نگاه جدیدی به انسان است. انسان به عنوان نوع واحد بدون توجه به جنسیت و باورهایش دارای کرامت و شرف است. جان و منزلت هر انسانی را باید حفاظت نموده و شرایط لازم را که در شأن هر انسانی است برای او مهیّا ساخت. هنجارهای اجتماعی و اصول سنتی و دینی را باید بازخوانی نموده و آنها را با مقیاس اعلامیه جهانی حقوق بشر سنجید. جامعه‌ای که نیمی‌ از افراد خود را از حقوق اولیه محروم می‌سازد قابلیت پیشرفت نداشته و محکوم به فناست.

تربیت و سلامت روان دختران حائز اهمیّت و در خور توجه خاص است زیرا آنها روزی مادر می‌شوند و تربیت نسل آینده در دست آنان است. آموختن سواد و تحصیلات بالا، ورود به اجتماع و آگاهی به مسائل اجتماعی و دانستن فوت و فن تربیت فرزند از ضروریات یک مادر داناست. فرهنگ گذشته بهشت را زیر پای مادران فرض می‌کرد بدون آنکه به زندگی روزمره زن که اکثرا جهنمی‌ بیش نبوده است توجه کند. در دنیای کنونی بهشت آنجاست که حق هر انسانی رعایت شود و زن و مرد دوشادوش همدیگر در بهبود خانواده و جامعه کوشا باشند.

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۶ / معدل امتیاز: ۳٫۳

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=178318

4 دیدگاه‌

  1. چمنزار

    اندرزی که به زر نوشتنی است :
    چگونه می‌شود بهشت زیر پای مادرانی باشد که خود در جهنم زندگی می‌کنند!

  2. حمید

    مقاله بسیار جالبی بود

  3. آرش

    بسیارعالی

  4. ١٣

    در ایران خیلى از متخصصین روان شناس و روان درمان وووووووو
    افکار و توهـم مذهـبى و دینى دارند
    که باعث میشود نتوانند به کار خود بصورت تخصصى عمل کنند
    این افراد بیشتر متعهـد !!!!!!! هـستند تا متخصص

Comments are closed.