مردم ایران بیش از نیم قرن است هزینههای آرمان انقلابی اسلامگرایانی را میپردازند که سرانجام در سال ۵۷ حکومت خود را در ایران دایر کردند. هزینههایی که در ابعاد سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، سرنوشت ملت و مملکت را دگرگون کرده و به آستانهی نابودی کشانده است.
اکنون که جمهوری اسلامی در برابر دور دیگری از تحریمها قرار گرفته، اقتصاد ایران در رنجورترین دوران خود بسر میبرد، فساد اقتصادی و اداری، جامعه را دچار عوارض مختلف کرده و با افزایش نارضایتیهای عمومی، از دو سال پیش تا کنون مرتب شاهد اعتراضاتی هستیم که با فراز و نشیب در گوشه و کنار کشور صورت میگیرند.
همزمان، مقامات جمهوری اسلامی نیز به دلایل ساختاری و ناکارآمدی که ناشی از مناسبات مافیایی است، در بحران و سردرگمی فرو رفته و در حالی که توان و تمرکز خود را در رویارویی با بحرانها از دست دادهاند، با اقداماتی عجیب و گاه مضحک شرایط موجود را وخیمتر میکنند.
پس از کشته شدن قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس وابسته به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی توسط حمله پهپادی آمریکا در ۱۳ دی ۹۸ در بغداد، همزمان با هیاهوی شعارهای توخالی و تهدیدات پوچ علی خامنهای و دیگر مقامات نظام، مجلس شورای اسلامی در یک طرح سه فوریتی تصویب کرد که مبلغ ۲۰۰ میلیون یورو از صندوق «توسعه ملّی» برای تقویت سپاه قدس بازوی خارجی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پرداخت شود.
https://kayhan.london/1398/10/19/%d9%82%d8%a7%d9%86%d9%88%d9%86-%d9%be%d8%b1%d8%af%d8%a7%d8%ae%d8%aa-%db%b2%db%b0%db%b0-%d9%85%db%8c%d9%84%db%8c%d9%88%d9%86-%db%8c%d9%88%d8%b1%d9%88-%d8%a7%d8%b2-%d8%b5%d9%86%d8%af%d9%88%d9%82
این مصوبه که بلافاصله با تأیید شورای نگهبان به قانون تبدیل و سریع به دولت ابلاغ شد، در حالی قرار است ۳۰۰۰ میلیارد تومان از باقیمانده خزانه تقریبا خالی دولت را به شاخه برونمرزی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بپردازد که دهها میلیون شهروند ایرانی زیر خط فقر قرار دارند، دولت برای تأمین هزینههای جاری خود در سال آینده با کسری بودجه حدود ۳۰۰ هزار میلیارد تومان روبروست و تحریمهای ایالات متحده، درآمد نفتی ایران را به کمتر از ۱۵۰ هزار بشکه در روز رسانده است.
از سوی دیگر به دلیل از بین رفتن زیرساختهای اقتصادی کشور طی ۴۰ سال گذشته و هزینه هنگفتی که ماجراجوییهای جمهوری اسلامی برای صدور انقلاب شیعی به دیگر کشورهای خاورمیانه در بر داشت، بنیهی اقتصاد ایران به شدت تضعیف شده است. در همین حال پول نفتی که بدون زحمت به جیب نظام اسلامی سرازیر میشد، مسیر رانت و فساد فراگیر اقتصادی و اداری را در ایران هموار کرد و درآمدها و داراییهای ملی را به جیب رانتخواران حکومتی و مافیاهای اقتصادی جناحهای مختلف نظام سرازیر کرد. مسدود شدن شریان های اقتصاد ایران در پی این روند ماندگار موجب شد تحریمها واپسین نفسهای اقتصاد ایران را نیز بگیرد و دست و سفره اکثریت مردم را خالی کند.
جمهوری اسلامی یا «لات کوچه خلوت»؟
تصمیم پرداخت ۲۰۰ میلیون یورو به سپاه قدس، در شرایطی گرفته شده که اقتصاد ایران به هر حال از «ریسک سیستماتیک» رنج میبرد و این تصمیم بیتردید شوکهای بیشتری بر پیکر رنجور اقتصاد ایران وارد میکند.
با کشته شدن قاسم سلیمانی جمهوری اسلامی نمایش مضحک «انتقام سخت» را به راه انداخت و چندین موشک به خاک عراق پرتاب کرد که در پایگاههای از پیش خالیشده و امن آمریکا فرود آمدند. زمامداران نظام حتی جرأت نکردند در عملیات انتقام خون قاسم سلیمانی که وی را «ناموس صلح و امنیت منطقه» خواندهاند حتی یک قطره خون از دماغ یک آمریکایی بیاید اما همین موشکپرانی تبلیغاتی که بیشتر به یک مانور شبیه بود تا حمله نظامی، وضعیت مردم را بغرنجتر کرد زیرا آمریکا بلافاصله از تحریمهای جدید خبر داد که هزینهی آن از سفره و سلامت و روان مردم پرداخت میشود. البته تحریم شاید سادهترین اتفاقی است که در ازای موشکپرانی دامان مردم ایران را میگیرد!
هرچند جمهوری اسلامی برای آمریکا به عنوان دشمن آرمانی در نقش «لات کوچه خلوت» ظاهر شده که فقط میتواند شاخ و شانه بکشد و تهدید کند و در عمل توان و جرأت رویارویی با این دشمن را ندارد، اما برای مردم کشور هیولایی سرکوبگر است که از هیچ اقدام ضدانسانی برای ساکت نگاه داشتن آنها پروا ندارد.
درواقع پیامدهای تهدیدهای نظامی جمهوری اسلامی در عمل نه علیه «دشمن» بلکه علیه مردم عمل میکنند! نقصهای ساختاری و ناکارآمدی مدیریتی و سیاستهای ماجراجویانهی داخلی و خارجی و تحریمها به چنان چرخهای تبدیل شده که مردم زیر فشار آن له میشوند و هر بار که به اعتراض بر میخیزند، به خشنترین شکل ممکن سرکوب میشوند؛ از سرکوب زنان به بهانه حجاب گرفته تا بازداشت و صدور احکام سنگین زندان برای منتقدان و مخالفان نظام و از همه بدتر، کشتار مردم عادی و بیدفاع که چیزی جز حقوق انسانی خود، از کار و مسکن و تغذیه تا امنیت اجتماعی و آرامش، نمیخواهند!
در اعتراضات آبان ۹۸ صدها تن از این مردم هدف گلوله نیروهای نظامی و انتظامی قرار گرفتند. خانوادههای سوگوار جانباختگان زیر شدیدترین فشارهای امنیتی و قضایی حتا نه تنها اجازه نیافتند برای عزیزان خود در آرامش مراسم سوگواری برپا کنند بلکه دستگیر و زندانی شدند و به همراه هزاران تن از معترضان همچنان در زندان بسر میبرند.
نظام حتا از برگزاری یک تشییع جنازه هم عاجز است!
جمهوری اسلامی در کنار مضحکهی موشکپرانی به پایگاههای آمریکا در عراق، دسته گل دیگری نیز در هفته گذشته به آب داد؛ حکومتی با ادعای اقتدار منطقهای و مدیریت جهانی، حتی نتوانست تشییع جنازه قاسم سلیمانی را بدون حاشیه و تلفات برگزار کند!
برنامهریزی و طراحی معیوب حکومت برای برگزاری مراسم خاکسپاری قاسم سلیمانی دهها کشته و زخمی بر جا گذاشت! آخر سر هم مجبور شدند خاکسپاری او را متوقف و به روز دیگری موکول کنند.
این در حالیست که بازوهای تبلیغاتی جمهوری اسلامی میخواهند جمعیتی را که با دورگردانی جنازهی سلیمانی گرد آورده بودند به حساب طرفداری از رژیم و ترمیم مشروعیت آن بنویسند که با کشتار آبانماه بیش از پیش با بحران روبرو شده بود.
این در حالیست که بسیاری از شرکتکنندگان به دلیل بمباران تبلیغاتی رژیم در سالهای گذشته بر این خیال هستند که قاسم سلیمانی در مقابله با داعش امنیت مردم ایران را تأمین کرده و نقش او جدا از خامنهای و حکومت است! حال آنکه قاسم سلیمانی پیش از ظهور داعش در عراق و سوریه به کشتار و ویرانی مشغول بوده، و گذشته از این، به استناد گفتهها و عملکرد خودش هرگز تعلقی به ملیگرایی نداشته و اتفاقا او را میتوان در چارچوب «چپ اسلامی» قرار داد که اهدافش بسی فراتر از مرزهای ملی بوده است! این موضوع از سوی علی خامنهای نیز مورد تأکید قرار گرفته است: «شهید سلیمانی ذوب در انقلاب بود. انقلاب و انقلابیگری خط قرمز قطعی او بود. کسی سعی نکند این واقعیت را کم رنگ کند. او ذوب در انقلاب بود» و از آنجا که انقلاب اسلامی حد و مرز ملی و جغرافیایی ندارد، سلیمانی پس از آنکه خود جمهوری اسلامی بارها اعلام کرد که گویا داعش را ریشهکن کرده است، باز مرتب در عراق و سوریه بود! سرانجام نیز با شبهنظامیان عراقی در بغداد کشته شد!
درواقع جمهوری اسلامی فقط پایههای حکومت خود را در جغرافیای ایران بنا نهاد تا با استفاده از ثروت و منابع ملی کشور به گسترش شعاع فرقهای و ویرانگرانهی خود در کشورهای منطقه بپردازد. وگرنه منافع نظام جمهوری اسلامی و منافع ملی ایران هرگز بر هم منطبق نبودهاند. به همین دلیل است که بر خلاف بوقهای تبلیغاتی نظام، اگر مقامات جمهوری اسلامی اطمینان میداشتند آنان که در تشییع جنازه قاسم سلیمانی شرکت کردند همگی هوادار و موافق حکومت هستند، برای ترمیم مشروعیت از دست رفتهی خود از برگزاری یک انتخابات آزاد امتناع نمیکردند!
نظام جمهوری اسلامی ممکن است بتواند دل عدهای حزباللهی را با شلیک چند موشک به اهداف «امن» خوش کند یا سوار بر موج تعداد شرکتکنندگان در تشییع جنازه سلیمانی لاف مشروعیت بزند، اما بدون تردید نارضایتیهای عمومی از مشکلات اقتصادی و اجتماعی علیه نظام دوباره شعله خواهد کشید.
روشنک آسترکی
[کیهان لندن شماره ۲۴۴]
ساده بین جان، خیلی ساده بینی و به سادگی داری به این مسئله نگاه میکنی! کدام عقل سلیم و عدالت اجتماعی و جهانی میتواند اینگونه وقیحان جنایتکار را پس از ۴۰سال جنایت و خرابی مملکتی به بزرگی ایران و….، فقط با یک عذرخواهی، نه فقط ببخشد، بلکه تقاضای بخشودگی با ضمانت اجرایی برای خود و خانواده ایشان هم صادر نماید؟ دادش، چه دوایی زدی امروز؟ گزینه دومت بد نیست، و به امید خداوند بزودی میتواند به ثمر برسد.
گردانندگان نظام مقدس بدانند که دو راه بیشتر باقی نمانده:
۱ – قدرت را مسالمت آمیز رها کرده و از نماینده واقعی مردم تقاضای بخشودگی برای خود و خانواده با ضمانت اجرایی درخواست نمائیند.
۲ – مقاومت کرده و قدرت را با جنگ داخلی کوتاه مدت از دست داده و در اینصورت هیچ ضمانتی برای خود و خانواده نخواهد داشت.
چرا دو راه؟ هیچ دولتی دیگر حاضر به مذاکره با نظام مقدس با این وضع نیست . حتی حزب الله های منطقه هم از نظام مقدس خسته شده اند.