کیهان لندن از زمانی که در سال ۱۹۸۴ (۱۳۶۳) شروع به انتشار در تبعید کرد تا در کنار خبررسانی، حرمت و چارچوبهای روزنامهنگاری حرفهای را به سنّت مؤسسهی قدیمی کیهان که پس از انقلاب به اشغال جمهوری اسلامی درآمد حفظ کند، هرگز لحظهای از روشنگری باز نایستاد. چه در آن سی سال که بطور هفتگی چاپ و در بیش از پنجاه کشور جهان توزیع میشد و چه در هفت سال گذشته که به صورت آنلاین هر روز در چندین نوبت بهروز میشود؛ چه آن زمان که غاصبان مؤسسهاش در تهران با تحریف و سوء استفاده از ناآگاهی جامعه آن را به تحقیر «سلطنتطلب» مینامیدند و چه اکنون که به عنوان نگاهبان یک رسانهی ملی همچنان به خدمتگزاری مردم مشغول است و «سلطنت» به کابوس جمهوری اسلامی و وابستگان و دلبستگانش تبدیل شده است!
با اینهمه هیچکدام از این تغییرات، راه و روش کیهان لندن را در دفاع از آزادی بیان و حقوق شهروندان ایران نه تنها تغییر نداد بلکه همواره تلاش نمود تا صدای آن بخشهایی از جامعه باشد که به عمد یا غیرعمد از سوی جریانهای اصلی سیاست و رسانهها نادیده گرفته میشوند.
امروز جای بسی افتخار است که آنچه کیهان لندن سالها برای آن تلاش میکرد، به عنوان یک واقعیت خود را به کسانی که چشم بر آن بسته بودند، تحمیل میکند و هر آنچه در کیهان لندن روشنگری میشد، امروز از زبان مردم در شعارها و تمایلات و خواستهایشان شنیده میشود و اینهمه چیزی نیست جز «حقوق» مردم در تأمین زندگی و مشارکت در سرنوشت سیاسی و اجتماعی خود. حقوق مسلّمی که مانند بسیاری از مفاهیم تحریفشدهی دیگر، «مطالبات» نامیده میشود! این حقوق، «مطالبه» نیست! حق مسلّم است که میبایست در قانون اساسی تأمین و تضمین شود!
بر بستر تغییرات انکارناپذیر در شرایط و آگاهی جامعه نسبت به قدرت خویش است که نوید آیندهای آزاد و آباد به امید میلیونها ایرانی تبدیل میشود. البته برای تحقق این آینده به شرایطی نیاز است از جمله مقابلهی آگاهانه با ترفندها و تفرقههای حکومتی که همچنان از بیشترین امکانات برای سرکوب و خشونت و همچنین استفاده از بوقهای تبلیغاتی خود در داخل و خارج با صرف هزینههای میلیاردی برخوردار است.
اگرچه وزن آگاهی جامعه نسبت به حقوق خود و همچنین عزم آن برای کسب این حقوق در دو سال اخیر بسیار افزایش یافته اما هنوز وزنهی قدرتِ سرکوبگر سنگینتر است. از همین رو مردمی که میخواهند جمهوری اسلامی را به تاریخ بسپارند میبایست به جذب بیشترین نیروها بپردازند: چه آنها که همواره برای آزادی و آبادی ایران مبارزه کردهاند و چه آنها که در فراز و نشیبهای آکنده از خطا (و نه جنایت و دستان آلوده به خون)، سرانجام پی میبرند که راه ایران و ایرانیان از نظام جمهوری اسلامی جداست! ایران برای آزادی و آبادی خویش به بیشترین نیروها نیاز دارد. نیروهایی که مخرج مشترک آنها تحقق دموکراسی و حقوق بشر در کشوری متحد به نام ایران است. کشوری که میخواهد مقامات انتخابی و دورهای آن، دوست مردم و خدمتگزار آنها باشند و با همسایگان و همه کشورهای جهان مناسبات متعارف و بر اساس حفظ حقوق متقابل داشته باشند.
الاهه بقراط
سعادت ایران در جلوگیری از باز تولید استبداد است و این مهم مقدور نیست مگر در ایجاد احزاب سیاسی.
هم چنانچه، شیخ پرزیدنت روحانی اخیرآ گفت که اگر در رژیم گذشته انتخابات آزاد و مشارکت عمومی در اداره کشور میداشتیم، انقلاب نمیشد.
همیشه از مطالب و مقاله های کیهان لندن لذت بردم همیشه موفق و سر فراز باشید
درود بر بهرام پارسی، درست می بیند و درست می نویسد.
سپاس از تک تک شما .تک تک شمایانی که حقیقت را در برابر چشمانمان گذاشتید .هرچند نسل های قبل چشمشان و روحشان اسیر ِ فرهنگ ضدایرانی و استعمار سرخ و سیاه بود .اما چشمان ما باز بود .ما به دنبال حقیقت بودیم .دین زرتشت را ، حافظ و فردوسی را ، مشروطه و پادشاهان پهلوی را ، روشنگری و خردگرایی را ، بهاییت و مسیحیت را و … دوباره از نوشناختیم .
ما وحشت کردیم از میزان وحشی گری و جنایاتِ استعمار های سرخ و سیاه در طول تاریخ .ما دریافتیم آدمیت و مهربانی مهم است ، صلح و گفتگو ، همزیستی و مشارکت مهم هستند.
پرده های سیاه توهم مثل چادرهای سیاه و حجاب های مسخره از جامعه ی ما رخت می بندد و می رود .دشمن ما ، بی خردی و نادانی و توهماتی است که در کشور ما ریشه گرفته است .دشمن ما ملت های دیگر نیستند ، چه امریکا ، چه اسراییل ، چه روسیه ، چه بریتانیا و… همه ملت هایی هستند اسیر مشکلات خودشان .مهم دوستی و رواداری و حفظ احترام و حقوق است .هم در ایران و هم در خارج از ایران .
آن پیر مردی که از عمرش جز تنفر و انتقام ، یادگاری نداشت را باید به گورستان تاریخ ببریم .این حقیر و متوهمی که مثل ضحاک به خون ایرانیان تشنه هست را باید به کنار دیگر جنایتکاران تاریخ ببریم و به یاد داشته باشیم ما هم فریب جنایتکاران را خورده ایم .ما هم روزگاری با این آدمکشان و بی شرفان ، همراه شده ایم .