یوسف مصدقی- نیکولو ماکیاولی (Niccolò Machiavelli) خداوندگار اندیشه سیاسی نوین، در فصل هفدهم از رساله شهیر و کمابیش بدنامش «شهریار» (The Prince/Il Principe) به یکی از بنیادیترین پرسشهای تاریخ سیاست میپردازد و به مدد عقل حسابگر، پاسخی درخور به آن میدهد. در مشهورترین ترجمه این رساله به فارسی* عنوان فصل مورد اشاره، چنین به لباس واژگان فارسی درآمده است: «در باب سنگدلی و نرمدلی و اینکه مهرانگیزی بهتر است یا ترسانگیزی[؟]»
پیش از آنکه به استدلال و پاسخ ماکیاولی در باب پرسش بالا بپردازم، ذکر این نکته خالی از فایده نیست که ماکیاولی، «شهریار» را یکسره به طریقه اداره امیرنشینها و حکومتهای مطلقه فردی اختصاص داده و در ابتدای کتاب هم بحث درباره حکومتهای جمهوری را به اثر مفصلاش، «گفتارها در باب نخستین ده دفترِ [تاریخ] تیتوس لیوی» (Discourses on the First Ten of Titus Livy) احاله کرده است. بنابراین، به هنگام مطالعه «شهریار»، باید به یاد داشته باشیم که این رساله، در باب چه موضوعی نوشته شده است.
آنچه اما «شهریار» را از باقی آثار ماکیاولی متمایز میکند، صراحت توأم با تعقلی است که او در این رساله در پیش گرفته است. توصیههای ماکیاولی به حکمران مخاطب این کتاب- و البته خوانندگان فرضی آن در آینده- فراسوی احکام اخلاقی یا نیک و بد وجدانی است. این خردمند بزرگ عهد رنسانس، با تکیه بر عبرتِ فجایع و شکستهای گوناگونی که در آشوبها و هرج و مرج اروپای آن دوران به چشم دیده و با مدد گرفتن از دانش وسیع خود در تاریخ، در این رساله مختصر و مفید، طرحی نو در علم سیاست در انداخته و بنا به نظر اکثریت قریب به اتفاق علمای علم سیاست، مبانی سیاست نوین را پیریزی کرده است.
ماکیاولی در این رساله، بیش از باقی آثارش، به تمایلات و نیاتی که رفتارها و تصمیمات آدمیان را رهبری میکنند میپردازد و از این چشمانداز، شناخت طبیعت انسان را یکی از بنیادهای علم سیاست و پیشنیاز اصلی سیاستورزی فرض میکند. بر همین مبناست که او عرصه سیاست را که پیوندی ناگسستنی با موضوع کسب «قدرت» دارد، محلی برای جولانِ پلیدترین خصائص انسانی میداند.
طبیعی است که با چنین رهیافتی به سیاست، نگاه ماکیاولی به نوع بشر نمیتواند همدلانه و مهرورزانه باشد. او در همین فصل هفدهم از رساله «شهریار»، در باب سرشت آدمیان، بیتعارف چنین حکم میکند: «بطور کلی نوعِ بشر، ناسپاس، جفاکار، آزمند و بزدل است و تا زمانی که حاکمِ پیروز باشید، وفادار به شما».**
حال اگر حکمرانی بر سر دوراهیِ سنگدلی یا نرمدلی با شهروندان کشوری که بر آن حکومت میکند قرار گرفت، کدام یک از این دو راه ضامن استمرار حکومت و قوام دولت اوست؟ پاسخ اولیه خداوندگارِ سیاست نو این است که خوش میبود اگر آمیزهای از هر دو راه، قابل انتخاب میبود اما از آنجا که در عالَم واقع داشتنِ همزمان خدا و خرما مقدور نیست، حکمران عاقل باید میان سنگدلی و نرمدلی، اولی را انتخاب کند.
استدلال ماکیاولی درباره ترجیح ترسانگیزی به مهرانگیزی، ساده اما خردمندانه است. مهر و لطف شهروندان نسبت به حاکمان، امری است دلبخواهی که وابسته به ارضاء نیازها، تمایلات و سلائق آنهاست و فرد حاکم، سلطه و ارادهای همهجانبه بر آن ندارد. از این منظر، مردم بنا بر انگیزهها و عواطفشان، تصمیم میگیرند که حاکم یا سیاستمداری را دوست بدارند یا منفور بدانند. در مقابل اما، ترس و خوف آدمیان، دلبخواهی نیست و ریشه در عاملی خارجی دارد که حدود بیم و خطر را برای آنها تعیین میکند. بر این مبناست که نوع بشر، اختیاری واقعی برای انتخاب میان ترسیدن و نترسیدن ندارد و اگر عاملی هراسانگیز یا حاکمی بیرحم در مقابل خود ببیند، سپر میاندازد و تسلیم احساس ترس میشود.
ماکیاولی هوشمندانه بر این نکته انگشت میگذارد که عقل ایجاب میکند که هر انسانی به چیزی تکیه کند که استواریِ آن وابسته به اراده خود اوست نه خواست و اراده دیگران. به همین قیاس، حاکمان هم باید به چیزی تکیه کنند که در حیطه اراده آنهاست و نه آنچه که خارج از اراده آنها قرار دارد. مِهر مردمان، خارج از اراده حاکمان است اما ترس شهروندان در بیشتر موارد در کنترل اراده و ابزار ارباب قدرت است. پس بر حاکم است که بر آنچه بر آن کنترل بیشتری دارد تکیه کند که همانا ترس شهروندان است و نه مِهرشان.
از دید ماکیاولی، این ترسانگیزی اما نباید به حدی برسد که منجر به نفرت مستمر و ماندگار مردم از حاکم و طرز حکومت او شود. این خردمندِ آدمشناس به ویژه بر این نکته تأکید میکند که حاکمان نباید بدون توجیه قوی و منطقی خونریزی کنند و از آن مهمتر، هیچگاه نباید به منافع مالی و اموال و داراییهای شخصی اکثریت باشندگان جامعهای که بر آن حکومت میکنند، دستدرازی کنند:
«..با اینهمه، شهریار نمیباید ترس از خویش را چنان در دلها اندازد که اگر نتواند مِهر مردم را به خود برانگیزد، مایه نفرت از وی شود زیرا ترس از خویش را میتوان نیک در دلها افکند بیآنکه سبب نفرت شود و این آنگاه است که شهریار به مال و ناموس رعایا و شهروندان خویش دست نیازد و چون ناگریز شود که دست به خون کسی یازد، باید وجهی منطقی، شایسته و دلیلی روشـن داشته باشد. اما بالاتر از همه باید از دست یازیدن به داراییِ دیگران دست باز دارد زیرا مردم مرگ پدر را زودتر فراموش میکنند تا از دست رفتن میراث پدری را…!»
این توصیف واقعبینانه از طبیعت انسان، در طول چند قرن پس از رُنسانس، آثار و میراث ماکیاولی را به شهرت و بدنامی توأمانی دچار کرد که ریشه در ناخرسندی بیشینه اهل سیاست از صراحت مثالزدنی و تلخ او در بیان واقعیات جاری در سیاستورزی آنها دارد.
چون نیک بنگریم، هنوز از پسِ پنج قرن از تحریرِ «شهریار»، در عصر دموکراسیها، تقریبا تمامی حکومتهای مستقر در خاورمیانه، با درصدی از شدت و ضعف، از روی توصیههای یادشده در فصل هفدهم رساله «شهریار» اداره میشوند. شوربختانه، در افق آینده این جوامع نیز، نور امیدی به چشم نمیخورد و به نظر میرسد که تا دهههای آینده نیز، «شهریارِ» نیکولو ماکیاولی، نه متنی تاریخی بلکه دستورالعملی برای حکمرانیِ حاکمان مستبد و جنایتکار این قسمت از دنیا خواهد بود.
*یکی از ترجمههای این رساله به فارسی، به خامه داریوش آشوری است که نخست در دهه هفتاد خورشیدی به همت نشر پرواز، سپس توسط نشر مرکز و در نهایت در دهه هشتاد از سوی انتشارات آگاه، بارها منتشر شد. نقل قولهای این مطلب از فصل هفدهم همین ترجمه است.
اما سالها پیش از آن، محمود محمود (۱۳۴۴-۱۲۶۱) نخستین ترجمهی «شهریار» را در سال ۱۳۱۱ خورشیدی به فارسیزبانان عرضه کرده بود که در سال ۱۳۵۷ نیز تجدید چاپ شد.
ترجمه(های) دیگری هم از این رساله به فارسی موجود است که نگارنده آنها را نخوانده است.
**Because this is to be asserted in general of men, that they are ungrateful, fickle, false, cowardly, covetous, and as long as you succeed they are yours entirely.
این ویروس کرونا از چین اغاز شد . تردید ها در غرب که انرا در ازمایشگاه های سلاح های شیمیایی میکروبی در یوهان می ساخته اند و بیرون سرایت کرده بالا گرفته ، اعتراضات علیه چین در داخل و هنگ کنگ مثل ایران فعلا خاموش شده . اگر چه جهان با این ویروس تهدید میشود ، اما برای دیکتاتورها مثل جنگ نعمت است . اما عملکرد ملاهای روسی که با نگاه به شرق عملا به این دو کشور روسیه و چین در حد سرسپردگی مضاعف باج میدهند که با امریکا رابه و معامله نداشته باشند انقدر غم انگیز است که روسیه و چین جلوتر از کورهای اروپایی و امریکای شمالی ورود مسافر از ایران را ممنوع کردند ، در حالیکه این رژیم بیش از دو ماه است که برای خودشیرینی و یا از روی ترس از مردم ایران حفاظت نکرد و با اینکه ایران کمترین تعداد چینی در میان کشورهای جهان را دارد ، امروز به مرکز تولید کرونا تبدیل شده ، در حالیکه همه فراموش میکنند که چین باعث شیوع این بیماری شده ، انهم با پنهان کاری و دروغ ، حالا مثل قضیه اسرائیل و اعراب که ایران دشمن اسرائیل در جهان شناخته می شود و کشتار زنان و کودکان در سوریه که روسیه عامل اصلی ان است اما ملاها منفور جهانیان شده اند برای این کشتار ، می بینیم که حتی از عوامل اصلی روس ها ، چین ، و اعراب تمجید هم می شود ، اما ملاها سپربلای مفت و مجانی این جنایت کاران شده اند و مردم ایران باید بهای این امریکا ستیزی و بردگی برای شرق که محور اصلی وجودی ملاهای روسی است را بپردازند .
جناب مصدقی عزیز
با تشکر از اینکه حافظه خوانندگان را به مطلبی جلب کرده اید که برای نسلها ی متوالی در اروپا و امریکا بعنوان یکی از مهمترین کتب درسی علوم سیاسی تدریس شده و همچنان میشود بینهایت ممنونم.
فرقه تبهکار و اشغالگر ایران ما ملغمه ای از ماکیاولی و خزعبلات ساخته و پرداخته بهار النوار مجلسی است که بدست مشتی عرب زده و بقول مولانا قشری و پوسته پرست به این صورت که امروز شاهد آن هستیم در هم تنیده شده است
در جای جای رفتار و کردار این تبهکاران رد پای ماکیاولی را به وضوح میتوان دید و لمس کرد.
توصیه به تمام دوستداران ایران در ایران خواندن این کتاب و مزرعه حیوانات جورج اورول و مقایسه شرایط امروز ما با محتوای این دو کتاب دارد.
از استادان دانشگاه در رشته علوم سیاسی هم خواهش دارم با بررسی تطبیقی کتاب با مقطع چهل سال گذشته انطباق و موارد کاربردی آن را برای من و ما فاش کنند.
تنها یک ملت آگاه و متفکر زیر یوغ هیچ حرف مهمل و خزعبلی نمیرود
ما به آگاهی سیاسی و حق دفاع از خود در برابر بمباران خبری فرقه تبهکار نیاز داریم.
پاینده و بالنده باشید