تأملات بهنگام؛ رضاشاه، نیاز ماندگار زمانه‌ی ما

- رضاشاه پهلوی از معدود فرمانرایان پانصد سال اخیر ایران است که دوران فرمانروایی او را می‌توان به نام او شناخت و آن را «عصر رضاشاه» نامید. این خصوصیت شاید بیشتر به این دلیل است که از زمان تشکیل پادشاهی صفوی تا دوران معاصر، تنها سه پادشاه ایرانی توانسته‌اند چنان حضور مؤثر و خدمات نمایانی داشته باشند که حافظه تاریخی ملت ایران، شمایل آنها را به وضوح در خود حفظ کند. این سه فرمانروای بزرگ، شاه‌عباس اول صفوی، نادرشاه افشار و رضاشاه پهلوی هستند. این هر سه، در روزگار خود، سرزمینی در حال اضمحلال و ملتی شکست‌خورده را تحویل گرفتند و آنها را از نو پروردند.

جمعه ۲۳ اسفند ۱۳۹۸ برابر با ۱۳ مارس ۲۰۲۰


یوسف مصدقی- تاریخ سرزمین‌های کهن را جز با آگاهی به احوال بزرگانِ تاریخسازِ تولدیافته در آن سرزمین‌ها، نمی‌توان شناخت. حال اگر ایامی از تاریخ این سرزمین‌ها به شخصیت‌های خاصی پیوند خورده باشد، واضح است که این بزرگان مُهر خود را بر فراز و نشیبِ قدمت آن کشور‌ها زده‌اند و از همین رو، حافظه تاریخی باشندگان چنین کشورهایی، بیش از هر عامل دیگری به حضور چنین شخصیت‌هایی آشنا و وابسته است.

مورخینِ چنین مللی هم- که از آبشخور همین حافظه تاریخی سیراب می‌شوند- از میان شخصیت‌های هر دوره از تاریخ کشورشان، یکی را که از باقی آنها خدمات نمایان‌تر و وزن حضور بیشتری داشته، بر‌می‌گزینند و آن دوره خاص را «عصرِ» آن شخصیت می‌خوانند.

رضاشاه پهلوی از معدود فرمانرایان پانصد سال اخیر ایران است که دوران فرمانروایی او را می‌توان به نام او شناخت و آن را «عصر رضاشاه» نامید. این خصوصیت شاید بیشتر به این دلیل است که از زمان تشکیل پادشاهی صفوی تا دوران معاصر، تنها سه پادشاه ایرانی توانسته‌اند چنان حضور مؤثر و خدمات نمایانی داشته باشند که حافظه تاریخی ملت ایران، شمایل آنها را به وضوح در خود حفظ کند. این سه فرمانروای بزرگ، شاه‌عباس اول صفوی، نادرشاه افشار و رضاشاه پهلوی هستند. این هر سه، در روزگار خود، سرزمینی در حال اضمحلال و ملتی شکست‌خورده را تحویل گرفتند و آنها را از نو پروردند.

در این میان، کار رضاشاه از آن دو پادشاه دیگر به مراتب مشکل‌تر بود زیرا او زمانی به عرصه رسید که قریب به دو قرن از آخرین جلوه‌های شکوه ایرانزمین گذشته بود و وطن ما در منتهای فقر و ناتوانی، عرصه‌ی جولان اوباش داخلی و خارجی شده بود. در آن ایام، منابع مادی و روحیه جمعیِ ملت ایران نه مانند عصر شاه‌عباس پر و پیمان بود و نه فاصله ایران با ملل مترقی دنیا مثل عهد نادرشاه، کوتاه.

صد و هفتاد و سه سال پس از قتل نادرشاه در فتح‌آباد قوچان، رضاخان میرپنج سوادکوهی، همچون نادرشاه، هوشمندانه خود را به عرصه سیاستِ ایرانِ پریشانِ پس از مشروطه تحمیل کرد و اندک زمانی پس از ظهورش، رقیبان را یک به یک مطیع یا منکوب ساخت. او همچون نادرشاه، سردارسِپَهی، صدارتِ عظما و سپس پادشاهی را قدم به قدم، با لیاقت کسب کرد و در کوتاه مدتی، کشوری پریشان و عقب‌مانده را سامان بخشید و به مسیر توسعه رهنمون شد.

اگر به تصاویر بجا مانده از دوران قاجار نظر ‌کنیم، جز فقر، فلاکت، بیماری، تکیدگی و گرسنگی در سیما و جبین بیشینه نفوس ایرانیان نمی‌بینیم. جامه‌های مندرس، ساختمان‌های در حال ویرانی، راه‌های ناهموار و سنگلاخ، مشاغل کاذب و هرز، اوباش و لوطی‌های خیابانی و از همه بیشتر خشونت و بی‌نظمی، نماهای اصلی تصاویر عصر قاجار هستند. انقلاب ارجمند مشروطه، در واکنش به چنین نابسامانی‌هایی رخ داد و شوربختانه بدفرجام شد.

ایران پس از انقلاب مشروطه، قریب به پانزده سال هرج و مرج را تجربه کرد. سال‌های پایانی سلطنت قاجار، دوران ادبار و حقارت ایران بود و از «ممالک محروسه ایران» جز نامی بی‌مسما باقی نمانده بود. جدا از دولت‌های روسیه و بریتانیا که شمال و جنوب ایران را عملا تصرف کرده بودند، باقی مملکت میان ماجراجویان داخلی و اوباش و خوانین محلی تقسیم شده بود. سلطان قاجار که حتی در تهران هم شخصیتی به حساب نمی‌آمد، جز مال‌اندوزی و رؤیای سفر فرنگ، مشغولیت دیگری نداشت. فساد و فلاکت تمام ارکان کشور را در بر گرفته بود و شرایط بین‌المللی پس از جنگ جهانی اول، امکان تجزیه ایران را به چند دولت جعلی و ساخته استعمارگران اروپایی، بسیار محتمل کرده بود. بیشینه مردمِ ایرانِ از هم پاشیده‌ی آن زمان، نه تنها مطلقا بی‌سواد و «رعیت» بودند بلکه حتی درکِ حداقلی از مفاهیمی همچون وطن، هویت ملی، آزادی و کرامت انسانی نداشتند.

فقر، بیماری‌های مسری کشنده، قحطی بزرگ ناشی از حرص و رذالت مالکان بزرگ در همدستی با استعمارگران بی‌وجدان بریتانیایی، ناامیدی فراگیر اتباع ایران نسبت به آینده خود و فرزندانشان، باعث شده بود که ایرانیان برای ظهور منجی دست به آسمان بردارند. بنابراین، ظهور رضاشاه در این دوران، بیش از آنکه ناشی از طرح و نقشه‌ای پیشینی باشد، مطالبه اکثر قریب به اتفاق مردم ایران بود که از فساد و هرج و مرج، جان‌به‌لب شده بودند.

پس از نامرادی‌ها و ناکارآمدی‌های صدر مشروطه، نیاز به امنیت و اندیشه توسعه و پیشرفت، باعث اقبال عمومی به بنیانگذار سلسله پهلوی شد. مملکتی که رضاخان کمر به وزارت جنگ و سپس نخست‌وزیری‌اش بست، از یکطرف در خوزستان گرفتار فتنه شیخ‌ خزعلِ نوکرِ بریتانیا بود و از سوی دیگرش در گیلان مشغولِ فتنه کوچک‌خانِ جنگلی بود که به پشتگرمی بلشویک‌ها، عَلَم استقلال برداشته بود و ادعای «جمهوری سوسیالیستی گیلان» داشت. اوضاع باقی بخش‌های کشور هم دست کمی از جنوب و شمال نداشت و خوانینِ طوایف یا حتی گردنه‌بگیرهای محلی، داعیه حکومت مستقل داشتند.

رضاشاه با پشتکار و سخت‌کوشیِ وطن‌دوستانه‌اش، یک به یکِ این جماعت را از صحنه سیاست ایران پاک کرد و یکپارچگی کشور و هویت ملی را به اذهان ایرانیان بازگرداند. نامِ «ایران» در دوران او و به اصرارِ دولت او در جهان رسمیت یافت و هویت ملی در زمانِ او موضوعی بنیادین در کتاب‌های درسی مدارس ایران شد. رضاشاه با درک عقب‌ماندگی ظاهری و باطنی مردم ایران، دست به اصلاحاتی سریع و قاطع زد که با وجود مقاومت متحجرین، موجب جهشی عظیم در مسیر تجدد و پیشرفت جامعه ایران شد.

از نگاه صاحب این صفحه‌کلید، مهمترین دستاورد عصر رضاشاه پهلوی، ایجاد نهادهای منضبط اداری و آوردنِ نظم به ساحت زندگی اجتماعی ایرانیان بود. انضباط و نظم که در دروان قاجار از همه عرصه‌های زیستی ایرانیان رخت بر بسته بود، با همت رضاشاه به زندگی ایرانیان بازگشت. مسائلی چون برنامه‌ریزی برای طرح‌های ملی و زیرساخت‌های کشور، وقت‌شناسی و نظم در دیوانسالاری مملکت و حسابرسی از مقامات مسئول در امور مالیه عمومی و مهم‌تر از همه تأسیس دستگاه قضایی نوین و مستقل از شریعت، محصولِ نگاهی بود که حکومت‌ورزیِ رضاشاهی به عرصه عمومی سیاست ایران وارد کرد. این چنین بود که رضاشاه مملکتی فقیر را که حتی استعمارگران قابل استعمارش نمی‌دانستند، یکپارچه نگه داشت و اعتماد به نفس را به «رُعایای» تو سری خورده آن بازگرداند.

بیشینه ایرانیان پیش از دوران رضاشاه، بنا به سرشت واپسگرا و موعود محورِ شیعه‌گری و به واسطه مفهوم فاسدکننده انتظار، به زمان و وقت‌شناسی ارزش نمی‌گذاشتند. رضاشاه، زمانِ قابل سنجش و ساعت رسمی را به زندگی ایرانیان وارد کرد و از این طریق به نبرد خرافات و بی‌عملیِ رایج در جامعه ایران رفت. رضاشاه با یکسان‌سازی ساعت و تقویم، کوشید تا سبک زندگی مردمان ایران را از یِلخی‌گری و باری به هر جهت بودن، رهایی بخشد.

عصر رضاشاه پهلوی، ایام درکِ روزآمد از مقوله توسعه و پیشرفت بود. یعنی اینکه برای گردانندگان حکومت اعم از پادشاه و دولتمردان زیردستش، «آینده» مفهومی ملموس و روشن داشت. رضاشاه با کمک دانایانی چون محمدعلی فروغی، علی‌اکبر داور، سیدحسن تقی‌زاده و بسیاری بزرگان دیگر، «ممالک محروسه» قاجار را که نماد فقر و فساد و فلاکت بودند، تبدیل به «کشور ایران» نمود.

رضاشاه و همراهان خردمندش با تکیه بر این سه اصل ملی‌گرایی، سکولاریسم و تکنوکراسی، نهاد نوین اداره کشور را پی‌ریزی کردند و ایران را نه تنها از وطه نابودی نجات بخشیدند بلکه ظرف بیست سال (۱۳۲۰-۱۳۰۰) سرزمینی عقب‌مانده و ویران را دوباره به مسیر آبادانی و پیشرفت باز گرداندند. بدون اجرای این سه اصل بنیادین، نه یکپارچگی ایران حفظ می‌شد و نه نهادهایی همچون ارتش ملی، دادگستری مستقل، آموزش و پرورش نوین و دانشگاه‌ تهران تأسیس می‌شد.

رضاشاه در میان تاریخسازان کشور ما، با همه مختصات، توانایی‌ها و نقاط ضعف‌اش، ایرانی‌ترین شخصیت دوران معاصر است. او ایران نوین را با همکاری بهترین رجال زمانه‌اش ساخت و البته در این مسیر، اشتباهاتی هم مرتکب شد. به یاد داشته باشیم که اشتباهات انسان‌های بزرگ، می‌تواند به اندازه بزرگی‌شان باشد.

عظمت دستاوردهای رضاشاه، به خاطر انسان‌بودنِ اوست نه فرّه ایزدی نازل شده از آسمان بر او؛ پادشاهی بود که در نهایتِ توانِ یک انسان، با همه انسان بودنش، خدمات کم‌نظیری به میهن‌اش کرد. رضاشاه هنوز هم با فاصله‌ای بعید، مهم‌ترین شمایلِ تاریخ معاصر ایران است. میراث و دغدغه‌های او، در عین تازگی، ماندگار هستند و نیازِ زمانه ما ایرانیان.

 

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=188657

18 دیدگاه‌

  1. علی

    متاسفانه مساله ای که نویسنده مقاله می خواهد القا کند ظهور دیکتاتور میهن پرست در این برهه زمانی است .گویا مردم ما باید هیچگاه روی آزادی و تنفس در هوای آن را که از ملزومات اولیه توسعه همه جانبه است نبینند. بیش از صد سال است که مردم ایران به انواع تلاش ها و خیزش ها برای گذار به دوران مدرن دست یازیده اند و به زعم ایشان باید منجی ای وطن پرست ولو دیکتاتورایران را نجات دهد و دور باطل تکرار گردد.تجربه نشان داده که توسعه باید دربرگیرنده جنبه های اجتماعی اقتصادی سیاسی تواما باشد.وگرنه حاصل توسعه دوران پهلوی دیدیم که به ج م ا منجر شد.

  2. آرش

    فردوسی در شاهنامه داستان فریدون را با دو بیت زیر پایان می دهد:
    فریدون فرخ فرشته نبود
    ز مشک و ز عنبر سرشته نبود
    به داد و دهش یافت آن نیکویی
    تو داد و دهش کن، فریدون تویی

  3. شفیق

    به نظر من ، نام نادر شاه را نباید در کنار شاه عباس و رضا شاه قرار داد .
    اگر چه نادر شاه توانست بخش های از دست رفته ایران را دوباره به این سرزمین ملحق کند و با دو هزار سرباز به حکومت ۷ ساله افغان ها در ایران خاتمه دهد و او از نوابغ عرصه جنگاوری محسوب می شد اما عمده سالهای سلطنت او به کشور گشایی و جنگ و فتوحات گذشت .
    این پادشاه از مملکت داری سررشته نداشت و در دوران حکومت خود جز به جنگ و کسب غنائم نیندیشید . ثروت حاصله از این جنگ ها را هم در کلات مدفون می کرد .
    تنها پس از فتح هندوستان و دستیابی به ثروتی هنگفت ، دو سال مالیات مردم را بخشید .
    از دوران او ، نشانه ای از سازندگی و برنامه ریزی اقتصادی و اجتماعی قابل توجهی ثبت نشده است .
    اما شاه عباس ، رونق اقتصادی و فرهنگی را عامل مهمی برای رفاه و پیشرفت کشور می دانست و برای تحقق این امر ، کاروانسراهای زیبا و جاده های متعدد برای ترانزیت کالا ساخت – صادرات تجاری به کشورهای اروپایی را رونق داد . مدارس علمی و هنری دایر کرد . و بسیاری از هنرمندان و دانشمندان را گرد خود جمع کرد .
    شاه عباس برای اینکه ثروت مملکت از طریق حجاج به عربستان منتقل نشود ، دو بار با پای پیاده به مشهد سفر کرد و موقوفات زیادی را برای آستان رضوی قرار داد و با تبلیغات او این زیارتگاه به مرکز مهم مذهبی تبدیل شد و چنان اهمیتی پیدا کرد که پیشوند « مشهدی » برای نام زائران ، همچون عنوان « حاجی » نوعی تفاخر مذهبی محسوب می شد .

  4. شفیق

    یکی از انتقاداتی که مخالفین رضا شاه به او کرده و می کنند ، دیکتاتور بودن اوست . تجربه تاریخی اینگونه نشان داده است که در کشورهایی که بلوغ فکری بین عوام و خواصشان اتفاق نیفتاده است ، حکومت دیکتاتوری ، امری واجب و مستحسن است .
    البته اگر دیکتاتور ، عقل – همت و عشق به وطن داشته باشد .
    از شاه عباس تا رضا شاه ، دیکتاتورهای رنگارنگی به تخت سلطنت ایران نشسته اند اما چون غالبا فاقد درایت و حس وطن دوستی بوده اند ، سلطنتشان جز فقر و نکبت و عقب ماندگی ملت و مملکت ، حاصلی نداشته است .
    رضا شاه از جمله پادشاهانی است که در این میان و در وضعیت آن روز کشور ، نعمتی برای تاریخ ایران بوده است . اگر به دستاوردهای ۱۶ سال سلطنتش ( بی حب و بغض ) نگاه کنیم ، حجم عظیمی از انجام کارهای جسورانه و اصلاح خرابی ها را شاهدیم که او ، یک تنه و با مدیریت و سختگیری ، موفق به انجامشان شد.
    یادآوری و شمارش اقدامات ایشان در زمینه های مختلف فرهنگی و اجتماعی ، از حوصله این مقال خارج است .
    اما اینکه قرار باشد در هر کشوری (که به تعداد نفوس آن کشور ، عقیده و نظر وجود دارد) به تمامی عقاید و راهکارهای سنجیده و نسنجیده پیشنهادی توجه شود ، نتیجه ای جز اتلاف وقت و هدر رفت منابع در پی نخواهد داشت .
    در دوران رضا شاه ، ایشان بجز حل مشکلات بعضا لاینحل اقتصادی و اجتماعی ، می بایست با عده ای روشنفکر اخته – سیاستمدار وارفته و وابسته ( انگلوفیل و روسوفیل ) – هنرمند و نویسنده و شاعر آزادیخواه پامنقلی ، سر و کله بزند و بتواند آن ها را منکوب و تنبیه کند تا مانعی برای انجام اهداف عالیه او نشوند.
    شاعری با اشعار تحریک کننده که از مغز ناقص او تراوش می کرد ، مردم را بر علیه حکومت می شوراند . اگر از این شاعر می خواستند که راهکاری را برای مسیر پیشرفت کشور ارائه دهد ، یقینا جز شنیدن چُسناله ، نتیجه ای از او حاصل نمی شد .
    حال اگر این شاعر را که مانع اقدامات اساسی در روند پیشرفت کشور است از میان بردارند و آینده ملیون ها مردم را فدای کج اندیشی های مخرب او نکنند ، باید مورد تقدیر قرار داد . به عبارتی در جامعه انسانی ، برای رسیدن به خیر کثیر که شامل عموم مردم می شود ، دفع شر افرادی قلیل که مانع ترقی جامعه هستند واجب است .
    رضا شاه با اعتقاد و آگاهی به اهداف عالیه خود ، برخی از مخالفان خود را که خطری برای پیشرفت کشور بودند از میان برمی داشتند و همین اقدامات درست ، بعدها دستاویزی شد تا نویسندگانی مغرض که فراتر از نوک بینی خود را نمی دیدند از او به عنوان دیکتاتور نام ببرند.
    ای کاش که سرزمین ما ، صدها چنین دیکتاتور وطن دوست و سازنده ای را به خود می دید .

  5. شیدا

    اگر اندکی از جسارت و دوراندیشی رضا شاه ، این مرد بزرگ را ، جانشین ایشان داشت ، روزگار ایران و ایرانی ، اینی نبود که اکنون هست .هنوز بعد از ۴۱ سال از پایان زمامداری محمدرضا خان پهلوی ، مدارس کپری ، در بسیاری از روستاهای ایران پابرجاست ! یعنی اینکه مدرسه ای نبوده که در طی این ۴۱ سال دود شده باشد . یعنی اینکه مدرسه ای ساخته نشده بود.
    ممکن است بگویید که پول نبود.
    فقط برای سربازان هخامنشی جشن های دوهزار و پانصد ساله ، چند صد کیلو ریش مصنوعی از فرانسه خریدیم . باقی مخارج این جشن را خودتان در کتاب های تاریخ بخوانید.
    در سفر ایشان به انگلستان ، به شرکت فاضلاب و متروی لندن ، یک ملیون پوند و به باغ وحش لندن ، ۵۰۰ هزار پوند کمک بلاعوض کردند . پول نبود ؟؟
    در زمانی که ایشان برای پذیرایی از گریس کلی ، یک ملیون دلار پول و همینقدر جواهر خرج می نمودند و برای برگزاری جشن های دو هزار و پانصد ساله ، کباب طاووس به مهمانان خارجی تعارف می کردند ، در همین شهر تهران ، ۱۰۰ تا تلفن عمومی سالم وجود نداشت .
    در سرما و گرما ، باید ساعت ها منتظر می ماندی تا اتوبوس فرسوده ای از راه برسد و چهار نفر را پیاده کند و چهار نفر سوار کند و الباقی در صف ماندگان ، منتظر اتوبوس بعدی باشند .
    با خرید ۱۰۰ اتوبوس برای ناوگان شهری تهران ، این مشکل حل می شد .
    چند ماه پیش ، خانم فرح دیبا در یکی از شبکه های ماهواره ای ، با تعجب از موردی صحبت می کردند که در ماه های اول انقلاب شایع شده بود . یعنی دیدن عکس فلان آقا در ماه ! ایشان متعجبانه و با تمسخر از اینگونه خرافات صحبت می کردند . اما کسی نبود که از ایشان بپرسد : چه کسی این مردمان را اینگونه تربیت کرده بود که بعد از رفتن شما از ایران ، چنین خرافی فکر کنند ؟ آموزش پرورش ؟ رادیو و تلویزیون ملی ایران ؟ روزنامه و مجلات ؟ این ها دست چه کسانی بود؟
    وقتی که شاه در خاطراتشان می گویند که فلان حضرت ، ایشان را از سقوط از اسب نجات دادند و در مصاحبه با اوریانا فالاچی مدعی بودند که به ایشان الهامات غیبی می شود ، پس ، دیدن عکس فلان آقا در ماه ، از طرف مردم عوام و حتی قشر روشنفکر مسئله عجیبی نبود .
    آن ها که اکنون ، برای سلطنت ، گریبان خود را می درند و شاه شاه می کنند ، تصورشان از دوران سلطنت محمدرضا خان پهلوی ، یعنی کشوری پیشرفته و مردمانی مرفه ! چون کاباره ها باز بود و بجای اینکه برای کنسرت به دبی یا آنتالیا بروند ، در همین تهران می شد شاهد هنرنمایی خواننده ها و رقاصان باشند ، پس عجب کشور پیشرفته ای داشتیم !
    از خیابان شاهرضای تهران ، اندکی که پایین میرفتی ، مناظر تاثر برانگیزی را شاهد بودی از جوی های پر لجن – مردمانی فقیر – جماعت معتاد – غارهایی به نام محل سکونت . این ها که نوشتم مربوط به پایتخت بود ، تصور کنید که مثلا در سیستان بلوچستان چه می گذشت.
    تابستان ها ، هر روز چند ساعت برق محلات تهران ( به نوبت – ساعتی ) قطع می شد . چون نیروگاه کافی برای تولید برق نداشتیم . و این مسئله ، امری بسیار عادی و پذیرفته شده بود. اسدالله علم ، یار غار ایشان در کتابشان نوشته اند: یک درصد روستا‌های کشور ما برق داشتند.
    و عاقبت ، تا کمی مسئله اعتراضات مردم جدی شد ، ایشان مال و اموال خود را برداشتند و با خانواده بزرگوارشان از کشور خارج شدند و مردم ماندند و این همه بلا .
    این ها که نوشتم ، مشتی از خروار بود . باقی را در کتاب های خاطرات مسئولان دوران پهلوی که چاپ شده است بخوانید .

  6. توماس جفرسون

    آقای مصدقی بخوبی حق مطلب را ادا کردند. اما در مقام‌مقایسه، رضا شاه کبیر، از نظر تاثیر گذاری در سرنوشت یک‌ملت، ماندگاری میراث، عظمت اقدامات، حکمرانی در شرایط بسیار دشوار وغیره شایستگی آن را دارد که کارنامه درخشان اش در کنار رهبران بزرگ تاریخ دوران مدرن همچون
    الیزابت اول، گوستاو آدولفوس، فردریک‌کبیر، جورج واشنگتن ، آبراهام لینکلن، فرانکلین روزولت، پتر کبیر، بیسمارک ، چرچیل و‌آتاتورک مورد ارزیابی قرار گیرد.
    با این توضیح که بر خلاف همترازان اش، کماکان طبقه الیت و روشنفکران رانتخوار و شارلاتان و دینخویان بر او‌ ناجوانمردانه می تازند !!

  7. 1001

    بخوایم یا نه ایرانی جماعت سطح شعورش اقلاً یک قرنی از دنیای مدرن عقب تره!!یه همچین ملتی همیشه خدا نیاز دارن تا مصلح خردمند و مقتدر بالاسرشون باشه اصلا بخاطر همین فکت تاریخیست که ایران و ایرانی همواره نیازمند پدر تاجدار یعنی ظل الله شاهنشاه بالای سر خودشه،حالا اگر اون شاه یک نادونی باشه مثل ناصرالدین قجری ایران بفنا میره و اگه رادمردی باشه همچون رضاشاه کبیر ایران رو به تعالی میذاره!

  8. درود بر شاهزاده رضا پهلوی نیاز دموکراتیک ، ملی ، پیشرفته زمان ما

    جهان
    درس‌های کره جنوبی برای مقابله موفق با شیوع بیماری کرونا
    به گزارش دویچه وله، کره جنوبی از منظر تامین امکانات پزشکی و سرعت در مقابله با بیماری‌های واگیردار از موقعیتی ممتاز در سطح جهان برخوردار است. هیچ‌ کشور دیگری در جهان از این نظر به پای سامانه بهداشتی و درمانی کره جنوبی نمی‌رسد.

    جهان
    مناقشه آمریکا و چین بر سر منشا ویروس کرونا
    آمادگی کره جنوبی به مقابله با بیماری‌های مسری به برنامه این کشور در ارتباط با بیماری مرس (بیماری تنفسی خاورمیانه) بازمی‌گردد.
    چین یک سلاح بیولوژیک ساخته که از یکی از آزمایشگاه‌های آن در ووهان، به بیرون نشت کرده است
    عبدالله شهبازی و یک دانشمند روسی ( ک گ ب ) : امریکا ویروس را داده به چین !
    علی خامنه ای : جنگ بیولوژیکی امریکا !
    مارکسیست های روسی و چینی ( ایرانیهایی که خزیده اند در سازمان بهداشت جهانی ، هیچ سخنی از موفقیت تایوان ، سنگاپور ، ژاپن ، کره جنوبی ، ترکیه ، اندونزی ، … نمی گویند ، پشت سرهم برای چین و روسیه و ویتنام تبلیغ میکنند) بدون اینکه بگویند چین چرا دروغ گفت مثل ملاها دو ماه پنهان کرد تا گردهمایی حزب کمونیست و جشن های انقلابی برگزار شود که دیگر از ان چیزی جز دیکتاتوری و ناتوانی از تهیه غذا برای بخش بزرگی از مردمش ، چیزی از ان باقی نمانده .
    پس فقط ظریف نیست که بار میزند ماسک و ضد عفونی کننده میبرد چین برای خودنمایی و سرسپردگی . مارکسیست های روسی متحد او هم اینروز ها مشغول امریکا ستیزی هستند ، رئیس دولت کانادا در قرنطینه است ، نزدیکان پرزیدنت ترامپ در خطر هستند ، ایتالیا یک کشور جنگ زده است ، این مزدوران سر سپرده دیکتاتوری های کمونیستی در تاریخ ایرانی ، پیک نت ، دوچه ولله ، تلویزیون های فارسی چه مدعی سلطنت ، چه مدعی کرد بودن ، چه مدعی سوسیال دموکرات ، چه مدعی مشروطه ، چه سکولار خلقی ، تئوری توطئه ای کاملا ابلهانه که از روسیه امد به عبدالله شهبازی و از انجا به خامنه آی سر سپرده روس متوهم رسید ، را همه جا مثل ویروس کرنا پخش میکنند تا کاملا قضیه وارونه شود . مثل گوادلوپ که گفتند امریکا دوست و متحد خودش را سرنگون کرد و ملاهای روسی و گفتمان و کردار کمونیستی روسی را جانشین ان کرد . تا روسیه کیف کند ، اسد نجات یابد ( نه سلطان عمان از چریک مزدور ظفار روسی ) ، همه کشورهایی که امریکا در انها منافع دارد مورد حملات این ملاهای روسی واقع شود . پوتین در سیمای خامنف مسیح ببیند ! همین دو قطره نفتی که ملاها می فروختند را هم از انها بگیرد ، کارش که با ملاها تمام شد با ترکیه حال بنماید در سوریه ، سر ملاها شیره بمالد ، اما حاضر نشود ملاها سرنگون شوند و در سازمان ملل از اعمال تروریستی انها در یمن با وتو حفاظت کند .

  9. رضا شاه بزرگ نیاز همه زمانهاست٬ چه گذشته٬ چه حال و چه آینده.

    اگر رضا شاه در زمان حال ما بود:
    – ملای کون نشُسته جرات اشغال٬ غارت و چپاول ایران را نداشت.
    – ملای جاهل نادان به سوراخ موش خزیده بود و پایش را از گلیمش درازتر نمیکرد.
    – درندگان پاسدار و بسیجی جرات خشونت عریان به زنان و دختران را نداشتند.
    – ملای واپسگرای شیعه اجازه صیغه زنان را به خود نمیداد.
    – چند میلیون ایرانی ترک وطن نمی کردند.
    – و ………

  10. ماکان

    اگر هدف نویسنده نقد تاریخ به مثابه راهنمایی برای آینده است ؛ باید توامان مزایا و معایب آن دوران یا فرد را بیان میکرد تا خواننده بسته به سطح دانش خود استنتاج کند.
    بیان مزایا و گذر از معایب با تحریف تاریخ ما را به جایی نمیرساند

  11. ا

    دوران محمد رضاشاه دوران تهاجم کمونیسم در سراسر جهان بود و او هم چون پدرش رضا شاه کبیر بسیار هوشیار بود و تغییرات جهانی را خوب می فهمید اما بسیاری روشنفکران درکی بسیار عقب افتاده و نا منطبق با شرایط روز ایران و جهان داشتند.
    یادشان گرامی و نامشان جاوید!

  12. اسد خان

    لینک سخنان شاهنشاه آریامهر که در ان ابلهان و دشمنان ایران یعنی ارتجاع سرخ و سیاه را به ملت معرفی میکند ولی تعدادی کم سواد و نادان این سخنان را نادیده گرفته و امروزه از فرزند ایشان طلبکار هم هستند از این هشدار گویاتر ؟؟؟
    https://www.youtube.com/watch?v=QMF2vJ8jjfQ&feature=emb_logo

  13. سعید

    جناب مصدقی
    ملا جماعت از رضا شاه کبیر آنچنان سیلی خورد که داغ آن روز را چهل ساله بر پیشانی تک تک افراد جامعه ما تحمیل میکنه
    این مفتخوران فسیل و کاسبکار راهی جز کتمان دوران پهلوی ندارند
    سر بلند و پاینده باشید

  14. irani

    درود بی کران بر جناب مصداقی .

    درود بر پدر و مادری که چنین فرزندانی به جامعه ایران تحویل داده اند. ایکاش مدعیان روشنفکری ، چپ و راست ، چه مارکسیست و چه اسلامیست ، ر سوزنی ، بازهم تکرار میکنم ، سر سوزنی ، باخود و ملت ایران ، صداقت میداشتند .

    ارزی موفقیت و سلامتی ، برای شما روشنگران واقعیات و حقیتگو داریم .

    جاوید و پاینده باد ایران .

    رضا شاه روحت شاد .

  15. اسد خان

    روحت شاد مرد بزرگ , میهن پرست بزرگ که امروزه مردم ایران به دور از هیاهو های مسخ شدگان ۵۷ با چشمان گریان ویرانی دستاوردهای شما پدر و پسر را به دست مشتی مرتجع که به درستی ارتجاع سرخ و سیاه نامیده شدند مینگرند و به شما ها درود میفرستند . در این امپراتوری دروغ که سعی در گیج کردن و گمراه کردن ملت ایران دارد فقط ان دسته از آگاهان به کار سترگ شما پدر و پسر پی میبرند و سنگ اندازان و فرومایگان سال ۵۷ که خود نا امید و رانده و وامانده هستند نومیدی خود را در حمله به شما و دست آوردهایتان جبران میکنند . تاریخ را آیندگان با تحسین شما مینویسند و از شما به نام پادشاهانی نام میبرند که در عصر آنها تمامیت قوم ها و ادیان رنگارنگ این سرزمین در آرامش در کنار یکدیگر به سر میبردند و احترام خاص خود را داشتند . برای میهن پرستان راستین عصر رضا شاه کبیر که بعد از قرنها حکمرانی قومی در این سرزمین باستانی یک حکومت فارغ از حلقه خویشاوندی و ارجحیت قومی و قبیله ای به وجود آورد , عصری برابر با کورش کبیر میباشد و اینرا آیندگان در تاریخ خواهند خواند .

  16. آریامهر

    رضاشاه بیسمارک ایران بود با توجه به زمان خود نبوغ ذاتی و اراده آهنین داشت او مردی راستین یک میهن دوست کم نظیر بود که در تاریخ ایران بسیار نادرند به شخصه امیدوارم تندیسی از رضاشاه از طلای ناب ببینم که تجلی از ناب بودن خود اوست روحش شاد و نامش جاودان

  17. سربازایرانی

    سپاس فراوان از نگارنده مقاله! رضاشاه بزرگ چهره ای است که باید دوباره و ازنو شناخته شود خدمات ایشان به کشور ومملکت ایران کم نظیر بوده است!!

  18. ضد انقلاب

    – اگر رضا شاه دوم به مانند رضا شاه اول بود ، قطعا کار ملاها در سالهای قبل تمام شده بود .
    – اگر رضا شاه دوم برای پس گرفتن حق مسلم و تاج و تخت خود طی این سالها شب و روز نمیشناخت ، حتما تا کنون بر تخت پادشاهی ایران نشسته بود .
    – اگر در تبعید بر اساس حق قانونی و مشروع ، خود را پادشاه ایران نامیده بود و دولت موقت متشکل از دانایان و خبره ها و افراد کارکشته در کنارش داشت و در سفارت ایران در واشنگتن مستقر میشد ، کار اخوندها در چند دهه قبل ساخته شده بود .
    – و اگر های بسیار دیگر ……………………….اگر جسارت و دل و جرات رضا شاه دوم همانند پدر بزرگش بود اکنون هم خود و خانواده اش و هم اکثر مردم ایران در رفاه و اسایش و خوشی زندگی میکردند .
    به قول قدیمی ها :
    ( اگر ) را کاشتند و سبز نشد !

Comments are closed.