احمد تاجالدینی – حاکمیت اسلامی ید طولایی در تبدیل مشکلات به فرصتها دارد. حال مشکل کرونا نیز زمینهای به دست آقایان داده تا از آن فرصت بسازند. فرصتی برای انداختن همه دردها به گردن دیگران و شرح طویلی از تاثیراتی که محاصره اقتصادی آمریکا به ویژه بر سلامت جامعه در شرایط کُرونایی به بار آورده است.
در وضعیت کنونی تفاوت با فرصتسازیهای پیشین در آن است که اینبار امامان و امامزادهها، دربرابر ویروس کُرونا لُنگ انداخته و درهای آن برای حفظ آبروی خود امامزادههای بیمعجز بسته شده است. در کوران کُرونا کارگردانان رژیم فرصت را برای تغییر دکوراسیون در صحنه تئاتر وحشت ۴۱ ساله، مناسب تشخیص دادهاند. در فرصتسازی جدید با صحنهپردازی ماهرانه بر آن شدهاند که با ایجاد یک دوگانهسازی جدید خلاء جناحهای ورشکسته اصولگرا و اصلاحطلب را با نیروهایی از گرایشهای نوظهور پر کنند.
این دوگانهسازی زیر پوشش دو مشی سیاسی با عنوان «اسلام عقلانی» و «اسلام غیرعقلانی» در حال رونمایی و مرز کشی است. این دو گرایش دستساز در مسیر فعال شدن البته میتوانند با نام و نشانهایی که برای عوام قابل هضمتر باشد پا به صحنه بگذارند. هدف غایی این صحنهسازیهای داخلی، فراهم کردن شرایط برای یک نرمش ذلیلانه دیگر در سیاست خارجی و تمرین نوعی آمادگی برای دوران پس از خامنهای است. سر نخ هر دو جریان فعلا همچنان در دست ولی فقیه باقی میماند تا تعادل صحنه بهم نخورد و در صورت لزوم آکتورها جابجا گردند.
اینگونه به نظر میآید که در سناریوی جدید عجالتا همه کاسه و کوزهها بر سر اسلامیت غیرعقلانی شکسته شود، و شکستهای رژیم در سیاست داخلی و خارجی در ۴۱ سال گذشته منتسب به آن میگردد. به این ترتیب یک جریان منتسب به اسلام عقلانی غسل تعمید داده میشود تا پاک و مطهر از زیر ضرب نفرت عمومی و ناشایستگیهایی که انقلاب اسلامی به بار آورده خارج شود. رژیم برای معاملات بیرونیاش به یک سیمای قابل قبول نیاز دارد تا خارجیان رغبت بیشتری در مماشات با آن نشان دهند، و برخی جماعات ایرانینما نیز رویشان بشود، یک بار دیگر به ریسمان خدا چنگ بزنند.
این اسلام غیرعقلانی که قرار است نقش منفی صحنه را بر عهده بگیرد چیست؟ این اسلام غیرعقلانی همان باورهایی است که رهبران انقلاب با توسل به آن انقلاب اسلامی را راه انداختند، جنگ ۸ ساله را دامن زدند، استبداد را مشروعیت دادند، نان را از سفره ملت دزدیدند، زندانها را با آنها پاسداری کردند، جوخههای اعدام دستجمعی به راهانداختند، کشور را با یاوهگوییهای بیپشتوانه به دام محاصره اقتصادی انداختند و در یک کلام، کشور را به خاک سیاه نشاندند.
این اسلام غیرعقلانی نگونبخت که حالا میخواهد بارکش افتضاحات ۴۱ ساله گردد، بخش مهمی از منظومهاندیشه اسلامی است. اندیشه اسلامی مبتنی بر دو رکن اصلی است: ۱- قرآن و ۲- سنت که به باور شیعه عبارت باشد از سیره (گفتار و رفتار) پیامبر و امامان و معصومین.
حالا که چرخ انقلاب اسلامی و ایدئولوژی اسلامی به گل نشسته و در عرصه سیاست، شکستهای مهلکی را تجربه کرده و چراغ قرمزهای فروپاشی دم به دم در حال چشمک زدن هستند، گروهبندیهایی از حکومت، عقلشان را به کار انداختهاند تا راه چارهای بیابند. در این چارهجوییهای از سر ناچاری است که منظومه اندیشه اسلامی به ناگاه ترک بر میدارد و به دو بخش غیرعقلانی و عقلانی تقسیم میگردد. ضریحلیسی، طب اسلامی، قمهزنی در مراسم مذهبی، دعای توسلخوانیها، چلهنشینیها و موجی از مزخرفات آخرالزمانی به اسلامی نسبت داده میشود که از حدیث و قرآن استنباطی «غیرعقلانی» دارد. عقلانیون اسلامی گاه از اسلام غیرعقلانی با عنوان شیعه انگلیسی نیز نام میبرند تا به این وسیله خود را شیعه مستقل، غیروابسته و اصیل و البته «عقلانی» جلوه دهند.
حال فرض را بر این بگذاریم که همه این ادعاها در باره اسلام غیرعقلانی و شیعیان غالی (شیعیان غلوکننده-افراطی) درست باشد. اگر اینان مسلمانان غیرعقلانی هستند پس مسلمانان عقلانی چه کسانی هستند؟
مسلمانان عقلانی
ادعا میگردد که سنجهی عقلانیت در انقلاب اسلامی، خمینی است که هم فیلسوف بود و هم عارف! پس از خمینی مجموعه بزرگی از روحانیون و غیرروحانیان که زیر عناوین مختلف در گروهبندیهایی مانند خط امامی، اصلاحطلبی و اصولگرایی سکانهای اصلی سیاست و دولت را به دست گرفتند و هنوز هم در دست دارند خود را در زمره اسلامیون عقلانی میدانند.
از حق نباید گذشت که حق تقدم در این عرصه با روشنفکران دینی و ملی مذهبی است که سالهاست چهرههای شناخته شده آنها در سر زمینهای کفر (غرب) با فراغ بال وقت ارزشمند را در یافتن یک جو عقلانیت در دریایی از خردستیزی صرف کردهاند.
اسلامگرایان عقلانی خود میدانند که در منظومه بینش اسلامی، تفکیک هزاران حدیث و حذف بخشهایی از قرآن ناممکن است. آنچه زیر عنوان عقل به منزله یکی از مبانی استنباط احکام از آن یاد میشود، وجود مستقل ندارد و مطابق با منظومه اندیشه اسلامی مقید به تبعیت از قرآن و حدیث است. عقل فقهی زمین تا آسمان با عقل فلسفی فاصله دارد. بیجهت نیست هنگامیکه علی خامنهای دعای جعفر طیار (جعفر پرنده) را برای التیام آلام مبتلایان به کُرونا مطرح میکند، عقلانیون اسلامگرا جرآت نمیکنند به میدان بیایند و بیاعتباری چنین ادعاهایی را مطابق با باورهای دینی تکذیب کنند زیرا مطابق با منظومه دینی، حق با خامنهای است!
این عقلانیون اسلامی کسانی هستند که آشکار و پنهان در ۴۱ سال گذشته از بودجه دولت و از جیب ملت هزاران میلیارد تومان برای توسعه و گسترش اسلام به اصطلاح غیرعقلانی هزینه کردهاند! انقلاب فرهنگی را پیش بردهاند.
عقلانیون اسلامی برای تقویت همان اسلامی که امروز آن را اسلام انگلیسی و اسلام غیرعقلانی و اسلام مرتجع مینامند چندین رادیو و تلوزیون ماهوارهای و صدها نشریه کاغذی و دیحیتال درست کردهاند؛ صدها مداح اهل بیت تربیت کردهاند که در نشر اکاذیب و خرافههای ضدعقلی، روضهخوانهای سنتی را در جیبشان میگذارند. همین حالا در همه حوزههای به اصطلاح علمیه که مدیریت اکثریت آنها در دست اسلامگرایان عقلانی است، همان حدیثهای مجعول و با همان روش استنباط فقهی متعلق به قرون وسطا تدریس میشود تا عقلانیت و خردورزی نابود گردد.
اسلام به اصطلاح غیرعقلانی در دوران ما محصول و دستپرورده مسلمانان و غیرمسلمانان زیرکی است که خود را عقلانی معرفی میکنند!
در ایران اسلامی شده، قدرت سیاسی همواره در دست اسلامگرایان عقلانی بوده و عاملان سرکوب و گوشت دم توپ در مواقع نیاز با اسلامگرایان حدیثگرا و غیرعقلانی سازماندهی شده است!
در یک تقسیم کار مهندسی شده، اتاقهای فکر در اختیار عقلانیون و اتاقهای اجرا و سرکوب در اختیار اسلام عوامگرا یا همان اسلام غیرعقلانی بوده است.
حالا با گذشت ۴۱ سال زیر مدیریت اسلامگرایان عقلانی، اسلام غیرعقلانی و اسلامگرایان غیرعقلانی گسترش وسیع و خطرناکی پیدا کردهاند. آنها دارای پول زیاد، مراکز فرماندهی متعدد، شبکههای بینالمللی و حتا خودشان دارای اتاقهای فکر نیز شدهاند. آنها این آمادگی را کسب کردهاند تا در وضعیتهای پیچیدهای که اسلامگرایان به اصطلاح عقلانی دیگر عقلشان برای صحنهگردانی قد نمیدهد، به میدان بیایند و کار را یکسره کنند.
اگر فاجعه ۴۱ ساله تداوم انقلاب به اینجا ختم شود، معنایش این است که حاکمیت دوگانه اسلامی کارکردش به انتها رسیده و باید شاهد انتقال به وضعیت جدیدی بود.
اسلام عقلانی
حال ببینیم اسلام عقلانی چیست؟ بحث رابطه بین عقل و دین، خرد و شرع یک جدل بسیار قدیم است که در بحثهای کشدار اسکولاستیک (کلامی) در دنیای مسیحی شکل گرفت و از همان سده نخست اسلامی با جدل ذات و صفات الهی به دنیای اسلامی نیز راه یافت ومجموعه آنها همان است که به نام الهیات مسیحی و علم کلام یا الهیات اسلامی میشناسیم.
از آنجا که بنای دین بر غیب و ماوراء طبیعت است و بنای عقلورزی بر استدلالهای مبتنی بر عاملهای طبیعی است، جمع بین آنها ناممکن میگردد. فقهای سدههای نخستین اسلامی که عقلشان بسیار بیشتر از آیتاللههای امروزی بود، برای بستن مبحث تضاد بین دین و عقل اصل «ملازمه عقل و شرع» را ابداع کردند: «کل ما حکم به العقل حکم به الشرع، کل ما حکم به الشرع حکم بالعقل» تا با یک آشتیکنان فقیهانه گریبان دین را محترمانه از زیر بار جدلی که در آن شانس پیروزی بر عقلانیت فلسفی را نداشتند رها کنند.
اما زیرکی فقهای موسوم به «اصولی» هرگز مورد موافقت همکیشان معروف به «اخباری» قرار نگرفت. از ویژگیهای فقه اسلامی آنست که ریشه در الهیات اسلامی دارد و بسیاری از مجادلات الهیاتی در فقه سرریز کرده است. یکی از دلایل متحجر ماندن فقه اسلامی همین پیوند شدید آن با الهیات سدههای نخستین اسلامی است. این در هم تنیدگی موجب گردید که فقه در دوران جدید نتواند به حقوق مدرن ارتقاء یابد. با انقلاب اسلامی ، فقها با ورود به امر حکومت و کشورداری و روبرو شدن با مسائل جدید پایشان در گل گیر کرد و برای یافتن راه حل هزاران موضوع که سابقهای در فقه ندارند، به قاعده قرون وسطایی «ملازمه حکم عقل و شرع» متوسل شدند. آن حکم مصلحت اندیشانه فقیهان در قرون وسطا دستاویزی شد در دست روحانیون و نظریهپردازان اسلامی در عصر ماشین، شکافتن اتم و سفرهای کیهانی تا دین و شریعت را عین عقلانیت جا بزنند!
با چنین پندارهایی است که پای دین به سیاست، اقتصاد و روابط اجتماعی کشانده شد و همه را آلوده و ویران کرده تا جامعه به قرون وسطا بازگشت کند و با تطبیق خود با تصورات فقیهان آن دوران، برای دردهای امروز نسخههای سدههای میانه پیچیده شود.
خامنهای در روضهخوانی روز اول فروردین ۱۳۹۹ بر اعتقاد و اجرای همان احکام قرون وسطایی تأکید میکند و هدف حکومت اسلامی را نسخهای برای رسیدن به آن تمدن منسوخ میداند:« من میخواهم عرض کنم این همان نسخهای است که امام خمینی به این نسخه عمل کرد، عینا نسخه بعثت پیغمبر است. معارف همان معارفی است که پیغمبر آنها را از جانب خدای متعال به مردم ابلاغ کردند. ارزشها همانهاست، احکام هم همانهاست…»
آنسوی بازیهای خانگی
در پشت این دوگانهسازیها، سیاست در معنای سخت آن جریان دارد. در کنفرانس امنیتی مونیخ (۲۵-۲۷ بهمن ۱۳۹۸) محمدجواد ظریف وزیر خارجه حکومت اسلامی دعوت شد و با یک دوجین از مقامهای درجه اول سیاسی اروپا، چین و سناتور آمریکایی کریس مورفی از حزب دموکرات این کشور دیدار کرد. وی پس از بازگشت از مونیخ زیر پوشش تاثیرات مرگبار محاصره اقتصادی آمریکا در فروپاشی نظام سلامت ایران و خطری که این فروپاشی در شیوع پاندمی کُرونا دارد تماسها و کمپین سازمانیافتهای را آغاز کرده است. وی از جمله در نامهای طولانی به گوترش دبیرکل سازمان ملل متحد، شرح مفصلی از اقدامات دولت آمریکا در محاصره اقتصادی ایران و مغایرت آن با اصول حقوق بینالملل داده شد و در پایان خواهان آن گردید که «تمام تحریمها را که [آمریکا] به صورت غیرقانونی علیه کشور من [منظورش جمهوری اسلامی است] در تناقض آشکار با قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل اعمال کرده لغو کند…»
متنهای مشابه این نامه از سوی همکاران محمدجواد ظریف به سفیران و سیاستمداران کشورهای مختلف ارسال گردید. در جریان دیپلماسی کُرونایی، محمدجواد ظریف در سالروز ملی شدن صنعت نفت (۲۹ اسفند) توئیتی منتشر کرد و در آن ضمن امتیاز دادن به مصدقیها اعلام کرد که «زمان تغییر سیاست شکست خورده آمریکا فرا رسیده است». حسن روحانی نیز با نوشتن نامههایی برای سران دولتها خواستار لغو تحریمها در شرایط کُرونایی گردید.
در ادامه و تکمیل اقدامات دولتی، شبکههای حامیرژیم اسلامگرا در خارج نیز فعال شدند و خود را بخشی از اپوزیسیون دموکرات نامیدند و توسلنامهای به ترامپ نوشته و با عجز خواهان رفع تحریمها شدند. اکثر افرادی که نام خود را زیر این نامه گذاشتهاند سابقه ۴۱ ساله دفاع از فاشیسم مذهبی دارند. آخر شما چه نوع دموکراتهایی هستید که در دفاع از یک نظام دینی فاشیست، به یک رئیس جمهور سوپر دست راستی دخیل میبندید!؟
معضل رژیم با ننه من غریبم بازی کُرنایی حل نمیشود. دست از سر مردم بردارید!
بعد از شکست اسلام راستین و ناب محمدى و رحمانى
حال این فرقه تبهـکار بدنبال اسلام ع افتاده ????????????
در اسلام جزء تقیه و خدعه و وووو. چیز دیگرى وجود نداشته و ندارد ??