نادر زاهدی – هر ایده سیاسی و طرح مبارزاتی از زمینهها، علل و الزاماتی برخوردار است که آن را جزو واقعگرایی سیاسی و خردمندی مبارزاتی قرار میدهد؛ زمینههای فکری، سابقه مبارزات دمکراتیک، شناخت صحیح از نیروها و در دست داشتن حداکثری از پشتوانه مردمی به همراه منابع مالی و قدرت حضور فعال در روابط دیپلماتیک و ارتباطات رسانهای و مراکز حقوق بشری، از مهمترین شرایطی هستند که میتوانند یک گروه یا حزب یا تجمع و شخصیت سیاسی را در محور و مرکز فعالیتهای مبارزاتی قرار داده و راهکارهای آنان را با موفقیت در دستیابی به قدرت دمکراتیک و رهایی کشور از فاشیسم دینی، هموار میسازند. ایده «دولت در تبعید» (Government in exile) هم از این قاعده مستثنی نیست و با توجه به این مسائل است که میتواند مطرح شده و مورد ارزیابی و توجه قرار گیرد.
وجود منابع مالی و ارتباطات دیپلماتیک- سیاسی و فرهنگی، از ارکان اصلی «دولت در تبعید» و پیشبرد اهداف مبارزاتی به شمار میروند؛ در شرایطی که بخش عمدهای از اپوزیسیون از ضعف لابیگری رنج میبرد و منابع مالی قابل توجهی برای بسیج نیرو و خرج تدارکات پشتیبانی دیپلماتیک و سیاسی ندارند، ایده «دولت در تبعید» در همان آغاز طرح شدن با بنبست مواجه شده و خللی در راه فعالیتهای براندازانه به وجود خواهد آمد. همچنین میتوان به مواردی چون انسجام مبارزاتی و برنامههای فکری و سیاسی در میان اپوزیسیون اشاره کرد که از پایههای اصلی و تاثیرگذار دوران نوین گذار به شمار میروند. این تشکلها- احزاب- شخصیتها که با سابقه مبارزاتی نزدیک به چهار دهه، توانستهاند از سویی در میان شهروندان ایرانی، جایی برای خود باز کرده و از سوی دیگر در مجامع بینالمللی دیپلماتیک، سیاسی و فرهنگی شناخته شوند، از محورهای اصلی و پایههای اساسی مبارزه اپوزیسیون در داخل و خارج از کشور هستند که وجود «دولت در تبعید» را غیرضروری ساخته و آن را اختلالی در کنار دیگر تشددها و تفرقههای قبلی میدانند.
با نگاهی به تجربیات جهانی در تشکیل «دولت در تبعید» در کشورهایی نظیر اسپانیا- فرانسه- لهستان- نروژ و… معلوم میشود همانطور که شاهزاده رضا پهلوی دوشنبه ۲۵ فروردین ۱۳۹۹ در پاسخ به یکی از کاربران شبکه اجتماعی اینستاگرام نوشته است «دولت در تبعید معمولا در شرایط جنگ و یا اشغال یک کشور تشکیل میگردد. کشورهایی که چنین دولتی را به رسمیت میشناسند، هم در جنگ علیه اشغالگر یا متحدین آنها هستند. اما مشکل امروز ایران از جنس دیگری است. بجای دادن امتیاز خاصی به خارج از کشور که در تعریف دولت در تبعید مستتر است، باید در تلاش برای از بین بردن موانع همکاری میان داخل و خارج از ایران باشیم.»
وی همچنین به درستی در جلسه روز یکشنبه ۲۹ ماه مارس مرکز پژوهشهای حزب مشروطه ایران (لیبرال دمکرات) نیز تأکید کرد «دولت در تبعید در این شرایط راهکار درستی نیست، چرا که نه تنها جامعه جهانی آن را به رسمیت نخواهد شناخت، بلکه اختلافات در میان اپوزیسیون را افزایش خواهد داد.»
شاهزاده رضا پهلوی تأکید کرد «مخالفت من با «دولت در تبعید» مربوط به امروز نیست و از ۳۰ سال پیش با این امر مخالف بودهام چرا که بر این باور بوده و هستم که هرگونه ساز و کار سیاسی و روند دگرگونی، بدون حضور و اراده ملت ایران، امری غیردمکراتیک است و این مردم ایران هستند که میبایست با هر باور و اندیشه سیاسی، در فردای آزادی ایران و در یک فضای آزاد، رای و نظر خود را ابراز دارند.»
خاطرنشان میکنم در تاریخ معاصر ایران یک بار «دولت در تبعید» در دوره جنگ جهانی اول تحت عنوان «کمیته دفاع ملی» توسط بخشی از دمکراتهای دوره سوم مجلس شورای ملی و هیئت وزرا، از قم و اصفهان تا کرمانشاه تشکیل شد که به واسطه عدم الزامات و ناآگاهی به مسائل سیاسی و دیپلماتیک، کاری از پیش نبرد و نتوانست در خلاء قدرت ملی ایران تاثیرگذار باشد. همچنین در طول چهار دهه گذشته، به دفعات ایده تشکیل «دولت در تبعید» از سوی بخشی از اپوزیسیون ایران مطرح شده است و در مواردی نیز «تشکیل دولت در تبعید» به اسامی مختلف اعلام شده است، اما هیچکدام از این پروژهها، نتیجه عینی و منطقی نداشته است؛ هیچکدام از این طرحها به دلیل عدم آگاهی از شرایط ایران و بیتوجهی به موقعیت سیاسی و اقتصادی اپوزیسیون، نتوانست فعالیتهای براندازانه را پیش ببرند.
تأملی در تجربههای ناکام گذشته و واقعبینی در شرایط سیاسی و فرهنگی و دیپلماتیک ایران و وضعیت اپوزیسیون ایرانیان، نشان میدهد که نه شرایط و علل تشکیل «دولت در تبعید» وجود دارد و نه الزامات و منابعی که موجود نیستند امکان پدیداری آن را به وجود میآورند! به تعبیری «آزموده را آزمودن، خطاست» و ثمری جز اتلاف وقت و بیاعتباری نیروهای اپوزیسیون نداشته و نتیجهای غیر از فرصت فراهم آوردن برای رژیم جمهوری اسلامی جهت تشدد و تفرقه جدید در اپوزیسیون برای تحکیم فرمانهای اعدام و سانسور و فساد ندارد. با این حال و در شرایط کنونی که بخش عمدهای از اپوزیسیون با درایت و خردمندی در صدد اتمام پروسه رهایی وطن از جمهوری اسلامی است، انسجام و ایجاد هماهنگی میان نیروهای فعال اپوزیسیون و روشن کردن دیدگاههای نوین سیاسی و تشریح شرایط ایران و ایرانیان در داخل و خارج از کشور، میتواند مبارزات رهاییبخش و آزادیخواهانه اپوزیسیون ایرانی را به سرمنزل گذار از فاشیسم دینی و تأسیس ایران دمکراتیک برساند.
ایرانیان مخالف جمهوری اسلامی در داخل و خارج فعالیتهایی را انجام میدهند. شاهزاده متعلق به همه ایرانیان است و لازم است برای هر ایرانی که در چارچوب منافع ملی قدم میگذارد آرزوی موفقیت کند و نیازی نیست که نظر موافق یا مخالف بدهد. این ایده دولت در تبعید مثل دهها ایده دیگر چه بسا یک ماهی مهمان باشد و سپس برود. شایسته نیست که شاهزاده خود را درگیر این آمد و شد ها بکند. آنچه امد بخصوص با توجه به این مساله پر رنگ تر میشود که شورای گذار مدعی شد که گویا شاهزاده از آن که نیروهای تجزیه طلب نیز شرکت داشتند و خواستار «حقوق اتنیک» بودند حمایت کرده! حقوق اتنیک یعنی نه بعنوان یک ایرانی، بلکه بعنوان این که من کرد یا آذری یا عرب هستم حقوقی جداگانه یا اضافی میخواهم و کسی هم نمیداند که پایان این مطالبات حقوقی به کجا بیانجامد. بنظر من اگر اعتراضی و مخالفتی بود وظیفه ملی میهنی شاهزاده حکم میکرد که در مورد شورای گذار هم مخالفت خود را ابراز کنند وگرنه دولت در تبعید شهرام همایون که از نگاه من یک عمل سرگرم کننده بیش نیست.
اشتباه نشود ؛ «دولت درتبعید» را باید پاسخ به جرگهٔ تجزیه خواهان «شورای گزار» بحساب آورد تا آنها ، هنگامیکه پتک درهم کوبندهٔ دولت آمریکا برسرنیروهای اشغالگرخونخوار ملایان شیعی وارد و رژیم اهریمنی ساقط شد ، میدان را خالی نبینند و بدانند که این کشور صاحب دارد.
همهٔ میهن پرستان میتوانند به این جبههٔ آزادسازی ملی بپیوندند بجز شاهزاده رضا پهلوی که مقام ایشان بالاتر از احزاب وگرایشهای سیاسی است ؛ ایشان درایرانی آزاد شده از چنگال «شرایع » ضد انسانی یک دین بیگانه وبازیافتهٔ فرهنگ انسان دوست اصلی خود ، دموکراتیک وسکولار ، نماد موجودیت ویکپارچگی جاودانی این کشورکهنسال ونگه دارندهٔ پیوند میان همهٔ شهروندان ایران ، بدون استثنای قومی ومذهبی و گرایش های سیاسی خواهد بود.
متاسفانه نویسنده مقاله دلیل و سند محکمی در رد دولت در تبعید نیاورد. اینکه باید نظردولت های خارج را جلب کرد مسلما باید تشکیلاتی باشد که یک دولت خارجی به ان جلب شود. اینکه باید کشور دراشغال باشد تا دولت درتبعید موضوعیت پیدا کند با توجه به ادعا و اعمال ج ا که عید واقعی را فطر و قربان میداند و حفظ دمشق را ازخوزستان واجبترمیداند و احمدی نژادش زیرتابلوی خلیج عربی می نشیند کمترین دلایل این اشغال است . ای کاش نویسنده محترم مقاله کوتاه تر مینوشت و نکات مهم را اعلام میکرد
من زمانی برای آقای شهرام همایون احترام قائل بودم و از حامیان مالی و جنبش دولت در تبعید او بودم، ولی به دلایل زیر دیگر نیستم، و خواهان پس گرفتن رأی آری من به دولت در تبعید هستم!
۱- از زمانیکه برای به کُرسی نشاندن عقاید و اهداف خود در رابطه با جنبش دولت در تبعید خود، در یکی از برنامه هایش با رگ گردن بیرون زده و با داد و بیداد از اینکه چرا شاهزاده رضا پهلوی از ایده دولت در تبعید او حمایت نمیکند شروع به تاختن کرد، و در برنامه های خود بعد از آن روز، هم خودش و هم میهماننش به شاهزاده ستیزی می پردازند، شخصیت و اعتبار واقعی آقای همایون برای من آشکار شد!! به من ثابت شد که آنها که الان در مرحله اول این ایده و جنبش هستند اینچنین با فرد میهن دوست و روشنفکر و محترم و بامقامی مانند شاهزاده برخورد میکنند، وای به روزی که در آینده جنبششان و اهدافشان، چه درست یا غلط، به جایگاهی برسند، و چه رفتاری با هم میهندوستان و همرزمان دیگر خود، با اختلافات نظر با نظر آنان، خواهند داشت؟!!! چهل و یک سال زیر حکومت تماماً دیکتاتور و فاشیستی کافیست، وای به روزی که آقای همایون شما و یاران دولت در تبعیدتان حکومت را بدست بگیرید!
۲- من به عنوان یک فرد تحصیل کرده، دنیا دیده، روشنفکر، و بسیار میهندوست، تنها وتنها از هر جنبشی
حمایت میکنم که الف) برای تمام ایده ها ، نظرات، اهداف و راه های مبارزه برای بر اندازی رژیم فاسد و اشغالگر فرقه تبهکار احترام قائل است، و ب) تمامی مفاد اساسی شورای ملی ایران را مشمول باشد! آن زمان است که چهره و اهداف تمامی میهندوستان و آزادیخاهان و مبارزان واقعی گروه ها و جنبش ها برای یک ایران دموکرات و سکولار آشکار خواهد شد!
۳- آقای همایون، در ضمن، زمانی که برنامه هایتان را دنبال میکردم، روز به روز تصویر شما در برنامه های تلوزیون شما، کمتر و کمرنگتر میشود به خاطر انکه نصفه صفحه را به آمار «لحظه ای» کرونا در آمریکا و ووووو اختصاص دادید که بسیار نامناسب و خسته کننده بود!!! ایا برنامه های شما گزارش رسمی وزارت بهداشت آمریکا است یا یک برنامه سیاسی؟، که بیننده هایتان نیاز به تماشا کردن این آمار در تمام طول برنامه هایتان باشند؟؟